تاریخ سند: 7 آذر 1357
متن سند:
به: 312
از : 7/ ه 1 شماره : 21705/ ه 1
مدتی است که مملکت در آتش ناآرامیها می سوزد و هرکس از افراد این مملکت
درباره این ناآرامیها نظریه هایی ابراز می کنند در بحث های محدود بعضی تنها
روی مساله فساد و سوءاستفاده های کلان غارتگران از بیت المال توسط عده ای
که روزی مصدر کار بوده اند انگشت می گذارند و آن را عامل اصلی ناآرامیها
می شمارند بعضی روی
مسئله رشوه خواری و
کاغذبازی و بوروکراسی به
عنوان اصل ناآرامیها تکیه
می کنند و حال آنکه این
مسایل در مملکت ما وجود
داشته.
ریشه همه این ناآرامیها را
باید در 15 سال پیش پیدا
کرد که در سنوات اخیر بدان
دامن زده شد و همه ملت
ایران و به ویژه جامعه
روحانیت را که در این 15
سال نفوذ عجیبی در میان
اقشار جامعه پیدا کرده بود
ناراحت کرد و بارها فریاد
زدند و دولت ها را از عواقب سوء آن برحذر داشتند ولی گذشته از این که انعطافی
نشان داده نشد صداها در سینه خفه گردید افراد زیادی از مردم که در میانشان
گروهی از علمای عظام و خطباء گرام بودند که یا به زندانها افتادند یا تبعید شدند
و کمتر افرادی در میان علما و روحانیون هستند که از دست دولتی های گذشته
خنجری نخورده باشند و جرمشان دفاع از حریم مقدس اسلام و حفظ استقلال
مملکت و طرد استعمار و استبداد بوده اما نارضایتی جامعه روحانیت شیراز باز
ریشه 15 ساله دارد و گذشته از اینکه در این 15 سال هیچکدام از مصادر امور
نخواستند تفاهمی بین دولت و روحانیت شیراز ایجاد کنند بلکه به واسطه
ندانم کاریها و ایجاد تضییقات و محدودیت ها و پیاده کردن برنامه های ضد
اسلامی که نمونه ای از آن را در جشن هنر آن هم در ماه مبارک رمضان به صحنه
نمایش آمد و همه مردم فارس و بخصوص جامعه روحانیت شیراز را واقعا نگران
و دلخور کرد و خلاء موجود را عمیق تر نموده گذشته از این ها در این پانزده سال
دولت عده ای که دارای عمامه و عبا بودند و در شیراز تعدادشان زیاد است و از
سواد و معلومات اسلامی بهره ای ندارند و به واسطه نداشتن فضیلت اسلامی
جایی هم در بین مردم ندارند
در برابر روحانیون محترم
نگه داشت و به آنها پروبال
داد و در مقابل نسبت به
عده ای از روحانیون بی لطفی
شد.
مثلاً مدارس علمیه شیراز که
در دست طلاب بود و در آن
سکونت داشتند و حق
قانونی آنها بود از دست آنها
گرفتند و تبدیل به
شیره کش خانه کردند که از
جمله آنها می توان مدرسه
علمیه آستانه در جوار
حضرت سیدعلاءالدین
حسین را نام برد و مدرسه
علمیه هاشمیه که الان در وضع بدی بسر می برند و سوم مدرسه معروف خان که
در همین ماههای گذشته تصرف شد و به اداره فرهنگ و هنر تحویل گردیده و
درهای آن به روی طلاب بسته شد و ساکنین آن [را] به جبر و عنف خارج کردند
و مردم برای دلجویی از طلاب و روحانیت خانه های خصوصی خود را برغم انف
و مخالفت با دولت به آنها بخشیدند و زمین هایی هم برای بنای مدرسه ای مدرن
تسلیمشان کردند.
همه این اقدامات موج خیز بود و عکس العمل های آن در این
اواخر ظاهر می شود و اقدامات گذشته از اینکه مشکلی را حل نکرد و تفاهمی در
بین دولت و روحانیت شیراز ایجاد ننمود شکاف ها را عمیق تر کرد و باعث
عقده ها و کینه ها گردید و بارها آقای سید کرامت اله ملک حسینی که به عنوان
مدرس در مدرسه خان تدریس می کرد از تصرف عدوانی مدرسه خان یاد می کند
و آن را از جنایت ها و خطاهای آقایان دکتر نصر اصفهانی و آزمون در دوران
استانداری ایشان می داند و مشاهده فرمودید که آن عقده ها در یکی دو روز قبل
چطور در قالب اعلامیه ای تند نمایان شد با اینکه ایشان نسبت به مسایل سیاسی
آگاهی چندان ندارند و شاید در مسایل مملکتی بی تفاوت باشند طلاب مدرسه
آقاباباخان شدیدا از اوضاع
مملکت ناراحت و
مخصوصا نسبت به اداره
اوقاف بدبین و همین
موضوع و دهها موضوع
دیگر را برای تحریک
جوانان مسلمان دانشگاهی
مستمسک قرار داده اند و
حتی به خود من مراجعه
کردند که در یکی دو مجلس
راجع به غارتگریهای اداره
اوقاف بگویم ولی اینجانب
زیر بار نرفتم چون مدرکی
موجود نبود مورد دیگر از
عوامل نارضایی روحانیت.
مسجد سپهسالار واقع در
فلکه شهرداری که الان در دست اوقاف است قبل از سال 43 و 44 تحت نظر
آقای حائری اداره می شد و ایشان امام راتب این مسجد بودند اداره اوقاف
برخلاف نظریه علمای عظام شهر و با جبر مسجد را زیر کنترل خود در آورد و
ایشان را عملاً به ترک مسجد و محل اقامه جماعت خویش وادار کردند و با همه
کوششی که از طرف مقامات استان شد ایشان با وجود دخالت اداره اوقاف راضی
نشدند به مسجد برگردند و این اجحاف و تعدی به حق یک روحانی او را برای
همیشه در جبهه مخالف قرار داد و با همه محدودیت ها و تضییقات تسلیم نشده
است الان هم آن سازمان محترم شاهد است که این مسجد به وسیله چه افراد
آلوده و کثیفی اداره می شود که کوس رسوایی آنها برملا است آقای مجدالدین
محلاتی مردیست موجه و متنفذ و حتی گفتارش در پدرش مؤثر و گرداننده
واقعی دستگاه مرجعیت پدرش حضرت آیت اله محلاتی است و مردیست که
واقعا قدرت به کنترل و شوراندن مردم دارد و خوب توانایی به تحریک و آرام
کردن مردم [را ]دارد که در همین چند روز قبل آن سازمان محترم شاهد یکی از
این مجلس های نمونه بود که چطور ایشان مجلس و مردم را به آرامش دعوت
کرد و نگذارد برخوردی بین
مردم و قوای انتظامی بوجود
بیاید این آقا با این وضع از
آقای لحسایی بسیار
ناراحت بود و علتش را
خودخواهی ایشان
می دانستند و لذا در دوران
ریاست آقای لحسایی
انعطافی نشان نداد و مدتی
هم بود ولی الان بی نهایت
نسبت به آقای جوان
خوش بین هستند و بارها
ایشان را تمجید کردند که
مردیست پخته و کارآزموده
و قادر است بسیاری از
مشکلات را حل کند البته اگر
ایشان را بگذارند این ها اظهاراتی بود از آقای محلاتی درباره آقای جوان
خلاصه مطالب زیاد است.
سایر آقایان علما هم هرکدام یک خاطره سوئی از دولت های گذشته دارند که
قوانین ضد اسلامی مزید بر علت شده است و آن عداوت ها را تشدید کرده است
الآن هم عده ای از روحانیون فارس در تبعید هستند یعنی آقایان حاج شیخ
عبدالرحیم ربانی و حاج سید میرمحمدرضا اصفهانی جهرمی و آقای سید
علیمحمد دستغیب و علی اصغر دستغیب و در جلسه هفتگی علمای شیراز نوع
مطالب مطرح در مجلس در پیرامون مسایل مربوط به تبعیدی ها و زندانی ها دور می زند و واقعا آزادی آنها
باعث فروکش کردن موج مخالفت ها می شود اینها مسایلی بود که تذکر به آن سازمان محترم لازم دیدم و
امیدوارم که با رفع همه تبعیض ها و حق کشیها در گذشته به جلب رضایت همه اقشار جامعه به ویژه
روحانیت موفق گردد.
نظریه یکشنبه:
نظریه چهارشنبه: کلیه روحانیون افراطی از اینکه در گذشته نسبت به آنان اجحافاتی شده است سخت ناراحت بوده و سعی
دارند به عناوین مختلف عکس العملهایی از خود نشان دهند، اصلح است به خواستهای قانونی آنان رسیدگی می شود.
وثوق
نظریه جمعه : جامعه روحانیت در حال حاضر ضمن تقویت نارضایتی شدید مردم و گرایش آنها به سوی مسایل مذهبی و
بهره گیری از اوضاع و احوال مملکت نهایت کوشش خود را به منظور تضعیف دولت و تلافی ناراحتیهایی که در گذشته برای آنها
بوجود آمده می نمایند و در این راه و تحریک مردم از کلیه امکانات خود استفاده می کنند لازم است روی این گروه از روحانیون
فعالیت سازندگی واقعی طویل المدتی اجرا کرد تا به حسن نیت دستگاه پی ببرند.
نظریه 7/ ه:
دو فقره تکثیر شود.
در پرونده کلاسه 58472 به نام بهاءالدین محلاتی بایگانی شود.
7 /10
منبع:
کتاب
آیتالله شیخ بهاءالدین محلاتی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 503