بازجویی از: حجتالله آورزمانی
متن سند:
بازجویی از: حجتالله آورزمانی
س ـ هویت سرکار محرز میباشد، برنامه خود را در مورد خودسازی گروه بنویسید و بازگو نمایید برنامه خودسازی توسط چه شخصی تدوین شده و چه نوع آموزشهایی به سرکار و گروه داده شده است؟
ج ـ برنامه خودسازی ما تشکیل شده بود کلاً از این موارد1 ـ کوهنوردی که اصولاً بعداًزظهر جمعه میرفتیم و تقریباً بیش از3 یا4 جلسه بیشتر نبود زیرا که در اثر گرفتاریهای خانوادگی نمیتوانستیم برویم یک جلسه که رفتیم و بدون حرف یک کمی ورزش کردیم و برگشتیم جلسه دوم درباره بودن و نبودن خدا بحث کردیم و جلسه سوم درباره اینکه اصلاً ما آدم نیستیم و هیچ کار نمیکنیم و بیبخار هستیم و جلسه چهارم هم منتظر ولیالله سیف بودیم که از قم از پیش آقای ربّانی آمد و جواب منفی آورد و یک جلسه هم که باز دوباره رفتیم در مورد خودسازی بود که جلسه آخر بود برنامه خودسازی را به من منشط گفت که به خدا قسم باور کنید که خودم نوشتم به ما داد که در آن، 2 ـ ورزش هر روز صبح نیم ساعت. 3 ـ تقویت غذاهای انرژیزا. 4 ـ خواندن قرآن. 5 ـ کمک کردن به مردم. 6 ـ نخوردن غذاهای غیرمفید مانند آجیل و تافی و غیره و منشط گفت که این برنامه توسط خودم تدوین شده و ما از عباد هیچ کشتی یا جودو و کاراته تمرین ندیدیم فقط چند جلسه در دبیرستان ورزش کردیم و اینها را که من گفتم بیشتر آنها توسط منشط به من داده شد و من بیشتر توسط منشط در تماس بودم و اگر برنامهای بود یا کوه نوردی بود منشط به من خبری میداد و من هم میرفتم.
س ـ تقسیم بندی گروهها را با ذکر اسامی بنویسید.
ج ـ من و علیرضا کرمعلی و بهمن منشط یک گروه را تشکیل دادیم.
ماشاءالله سیف و حجت عبدلی و ولیالله کشفی هم یک گروه بودند.
عبادالله خدارحمی و روحالله سیف و ولیالله کشفی هم یک گروه بودند.
س ـ انگیزه شما از گوش دادن به صدای رادیو عراق چه بوده است؟
ج ـ من بیشتر اوقات مادرم و پدرم دعوا میکردند و نمیگذاشت به رادیو عراق گوش کنم و خیلی کم بیش از چند جلسه2 الی3 جلسه بیشتر نگرفتم و میخواستم از اخبارش با اطلاع باشم که چه شده و چه میشود؟
س ـ کلیه مسافرتهای خود را با افراد گروه به شهرستانها بنویسید و یا ذکر نمایید به چه منظور به شهرستانها رفتهاید؟
ج ـ من اصلاً به هیچ شهرستانی و با هیچکس نرفتم.
س ـ چه اقدامی جهت ربودن ماشین تحریر از دبیرستان ابنسینا نموده و چه افرادی با شما همفکری و همکاری نمودهاند؟
ج ـ فقط و فقط منشط به من گفت میخواهیم برویم و بیاوریم ماشین تحریر ابنسینا را دیگر و من هیچ اطلاعی ندارم و هیچ چیز دیگر به من گفته نشد فقط شنیدم که میخواهند بروند و آن را بیاورد.
س ـ در کدام یک از کارهای محلی گروه ـ قتل ـ خرابکاری ـ آتش زدن سینماها و ماشینها شرکت داشتهاید؟
ج ـ در هیچکدام آنها من اصلاً دخالت و شرکتی نداشتم.
س ـ هرگونه اطلاعی از مسافرت افراد گروه به شهرستانها دارید ذیلاً بنویسید؟
ج ـ فقط در مورد قم اطلاع دارم که عباد خدارحمی و عبدلی و ولیالله سیف رفتند قم و دستگیر شدند.
س ـ در جریان قتل دوخامحمود چه نقشی داشته و چه مذاکراتی در چه محلهای انجام داده و این قتل توسط چه کسانی صورت گرفته است؟
ج ـ در جریان قتل من اصلاً شرکت نداشتم و در یک جلسهای در کوه قرار شد که عباد خدارحمی و ماشاءالله سیف و روحالله سیف و بهمن منشط بروند و از آن پول بگیرند که رفتند و گفتند که او به قتل رسیده است.
س ـ در قتل پلیس شهید در قم چه نقشی داشته و نقشه این عمل توسط چه کسی و با حضور چه افرادی طراحی شد؟
ج ـ من هیچ نقشی نداشتم در قتل پلیس قم و نقشه این قتل در جلسهای بود که همه بودیم و این قتل نقشهاش عباد خدا رحمی و منشط مطرح شد و همه افراد یعنی 9 نفر بودیم.
1 ـ علیرضا کرمعلی2 ـ حجتالله آورزمانی3 ـ روحالله سیف4 ـ عباد خدارحمی 5 ـ ولیالله کشفی 6 ـ ولیالله سیف 7 ـ حجتالله عبدلی 8 ـ بهمن منشط 9 ـ ماشاءالله سیف.
س ـ هرگونه اطلاعاتی از انفجار خانه زنان دارید با ذکر جزیی ات بنویسید؟
ج ـ اطلاع من در مورد انفجار خانه زنان این است که منشط به من گفت قرار است که جهت عبدلی و عبادالله خدا رحمی و ولیالله سیف و خودم منشط برویم و آن را خراب کنیم با دینامیت.
س ـ در آتش زدن اتومبیلها سرکار چه نقشی داشته و کدام یک از ماشینها را آتش زدهاید؟
ج ـ من هیچ ماشینی را آتش نزدم.
س ـ در کدام یک از جلسات گروه شرکت داشته و چه نوع مذاکراتی انجام میدادید؟
ج ـ یک بار در مورد قتل دوخامحمود بود که صحبت شد و بار دیگر و یک بار خانه عباد خدا رحمی که درباره انفجار شبکه برق ملایر صحبت کردیم که باز بر اثر نداشتن وسیله نشد و یک بار هم قرار شد که ولیالله سیف به قم برود و تماس با ربانی حاصل کند که رفت و جلسه بعد که تشکیل شد و آمد که گفت نشده و جواب منفی است و یک جلسه درباره بودن و نبودن خدا بحث شد.
س ـ چه نوع کتب، جزوه، اعلامیه، خوانده و یا جهت مطالعه در اختیار سایر افراد گروه قرار دادهاید؟
ج ـ کتاب انقلاب تکاملی اسلام را از ماشاءالله سیف گرفتم و هنوز نخوانده بودم که در شب 28 /4 /52 دستگیر شدم و کتاب پدر و مادر ما متهمیم را از ولیالله سیف گرفتم و خواندم و چون گفت با عجله زود به او برگرداندم و اعلامیه مهدی رضایی را از شخصی به نام شکرالله سیف که در قم طلبه است در مدرسه (حقانی یا آشتیانی) از او گرفتم و خواندم و بعد هم به منشط دادم و یک دفتر که از ولیالله سیف گرفتم و گفت که خلاصه مطالب منبر آقای خراسانی است که نوشتم بخوان و من هنوز نخوانده بودم که از من گرفته در موقع بازرسی خانه در شب 28 /4 /52 در ساعت دوازده نصف شب. س ـ انگیزه سرکار از فعالیت و خرابکاری چه بوده است؟
ج ـ من قرآن گاهگاهی میخواندم و در بعضی از آیات میدیدم که نوشته باید مردم برابر و مساوی و برادرانه زندگی بکنند و همه با هم برابر باشند و هیچ سیاه و سفیدی نیست و کسی بر کسی برتری ندارد مگر آن که تقوی و پرهیزگاری او بیشتر باشد و همچنین با منشط در مورد فقر مردم در هنگام رفتن از دبیرستان به خانه که من او را میدیدم صحبت میکرد برای من و میگفت که باید مبارزه چریکی باشد نه حزبی تا شاید وضع بهتر شود به کار مردم بهتر رسیدگی شود و افراد فقیر یک کمی بیشتر سر و سامانی به خودشان بدهند و وضعشان بهتر شود و من هنوز هیچ عمل مخربی انجام ندادم و در هیچیک از این اعمال که توسط گروه ابوذر انجام گرفته شرکت نداشتم و کلاً و خلاصه انگیزه من از شرکت در گروه این بوده که به وضع مردم بهتر رسیدگی شود و کارشان بهتر شود.
س ـ در مورد تهیه اسلحه و مواد منفجره چه نقشی داشته و چه مذاکراتی نموده وچه اقداماتی شما نمودهاید؟
ج ـ در مورد تهیه اسلحه و مواد منفجره هیچ نقشی نداشتم فقط در جلسهای که خانه منشط تشکیل شد و قرار شد که سه نفر بروند به قم خدارحمی و عبدلی و ولیالله سیف من شرکت داشتم و حرفی در این باره نداشتم و از دینامیتها وسیلههای دیگری که تهیه شده بوده من اصلاً خبر نداشتم
س ـ در مورد تهیه پول و کمک مالی به گروه چه اقداماتی نمودهاید؟
ج ـ هیچ اقدامی نکردهام و هیچ کمکی نکردهام زیرا که از دستم نمیآمد که بکنم.
س ـ توسط چه شخصی عضوگیری شده و به گروه پیوستهاید؟
ج ـ ابتدا که جلسه در حمام تشکیل و من و عبادالله خدا رحمی و روحالله سیف و علیرضا کرمعلی و بهمن منشط بودیم در آنجا جلسه گروه تشکیل شد و من بیشتر اوقات توسط منشط در تماس بودم.
س ـ منظور گروه و شما از خریدن موتور برای گروه چه بود؟
ج ـ به من خبر ندادند که موتور میخواهند بخرند فقط وقتی موتور را زیرپای ولیالله سیف دیدم گفتم که موتور مال چه کسی است گفت برای خودم خریدهام تو کاری نداشته باش به این کارها موتور به تو چه ربطی دارد هر وقت احتیاج بود میدهیم که سوار آن بشوی.
س ـ آیا سرکار برای تمرین موتور به بیابان رفتید؟
ج ـ بله من سه مورد رفتم و یاد هم نگرفتم و حالا هم بلد نیستم.
س ـ اظهارات خود را چگونه تأیید مینماید؟
ج ـ توسط امضاء
منبع:
کتاب
گروه ابوذر نهاوند صفحه 153