صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

ایران سوئد نیست ـ از یک توطئه بازى نتیجه جدى و خون‌آلود

ایران سوئد نیست ـ از یک توطئه بازى نتیجه جدى و خون‌آلود


متن سند:

تاریخ: 18 /12 /65

ترجمه از روزنامه Schwabische Zeitung چاپ Leutkirchگرفته شد

ایران سوئد نیست ـ از یک توطئه بازى نتیجه جدى و خون‌آلود

تهران ـ 15 دسامبر 1965 ـ بعد از این که از طرف سرباز مامور دادگاه بازرسى شدم و خاطر جمع شدند که اسلحه همراه خود ندارم اجازه ورود به دادگاه دادند در این دادگاه نظامى 12 نفر از روشنفکران ایران به اتهام توطئه علیه جان شاه ایران محاکمه می‌شوند اینها به اشاره کمونیستها قصد سقوط حکومت و برقرارى رژیم کمونیستى راداشته‌اند.
مردى که به شاه تیراندازى نموده در میان متهمین نیست. صبح روز 1 آوریل 1965 وقتى که شاه ایران چند مترى دور از پلکان قصر خود از ماشین پیاده می‌شد که بطرف اطاق کار خود برود رضا شمس‌آبادى سرباز گارد 22 ساله از میان گاردى که راه عبور شاه را کنترل می‌کرده خارج می‌شود. هنگامی که شاه از ماشین پیاده می‌شود سرباز شروع به تیراندازى می‌کند. در حالی که دائما تیراندازى می‌کرده بطرف پلکان دویده وارد اطاق سرسرا شده و وقتى که به کریدور اطاق شاه می‌رسد یک خشاب 3 تیرى خالى کرده بود. در حالی که هدف تیر سربازان دیگر گارد قرار گرفته بود مجدداً یک خشاب دیگرى را کار میگذارد ولى در همین لحظه از پاى می‌افتد و جهان را وداع می‌گوید. دو تن از محافظین شاه بر اثر گلوله‌هاى وى شهید می‌شوند و یک باغبان و یک خدمتکار نیز مجروح می‌گردند. چندین نفر از درباریان نیز که سرگرم تعظیم به شاهنشاه و اداى احترامات بوده‌اند زخمى می‌گردند. شاه از معرکه جان سالم بدر می‌برد و تمام این حوادث کمتر از یک دقیقه انجام می‌گیرد.
شمس‌آبادى با احمد کامرانى مکانیک رادیو 26 ساله که او هم اهل کاشان بوده دوستى داشته است. کامرانى دوست صمیمى مهندس احمد منصورى است که هنگام تحصیل در منچستر عضو فعال و جدى انجمن دانشجویان چپى بوده است. منصورى ارتباط دوستانه و نزدیک با پرویز نیکخواه رئیس لابراتوار تکنولوژى تهران داشته است نیکخواه هنگام تحصیل در منچستر رئیس انجمن دانشجویان ایرانى در انگلستان بوده و اغلب به کشورهاى شرقى مسافرت و در سمینارهاى کمونیستى جوانان شرکت داشته است. در این جمعیت که نیکخواه ریاست آن را داشته یازده نفر از معلمین و دانشجویان و استادان نیز عضویت داشته‌اند. فعالیت سیاسى این دسته فعلاً در تهران این بوده که بعد از گران کردن بهاى نفت و بنزین در زمستان سال گذشته با پخش اعلامیه رانندگان تاکسى را باعتصاب تشویق می‌نموده‌اند. پلیس ایران در خانه منصورى محل اجتماع این دسته اوراق تبلیغاتى کمونیستى چینى و جزوه (جنگ‌هاى پارتیزانى) نوشته مائوتسه‌تونگ را پیدا کرده است. پرویز نیکخواه هنگامی که بازداشت شده با خود رساله‌اى نیز همراه داشت که نوشته وى بوده و در آن این موضوع را تحت مطالعه قرار داده که چگونه جنگ‌هاى پارتیزانى ایجاد کرده به کوهها بروند و امکان جنگ‌هاى پارتیزانى را مطالعه کنند تا بتوانند رژیم شاهنشاهى ایران را به جمهورى توده‌اى مبدل سازند. هیچیک از متهمین در روزهاى بین تیراندازى و بازداشت آنها در صدد بر نیامده است که اوراق مضره را معدوم ساخته و حتى فرار کنند. در مرحله بدوى دادگاه آنها چنین محکومیت یافتند: منصورى و کامرانى بمرگ نیکخواه بحبس ابد و 9 نفر دیگر به حبسهاى از 6 ماه تا 8 سال و دو نفر نیز تبرئه شدند. سه نفر از محکومین تقاضاى فرجام کردند همینطور دادستان نیز تقاضاى فرجام نمود.
فرزندان طبقه سوم
دادگاه تجدید نظر علنى است ولى هنگامی که ژنرال فرسیو دادستان دادگاه دلایل خود را تکرار می‌کند فقط منسوبین و خویشان متهمین در سالن دادگاه حاضرند. پدرانشان که اغلب دکان‌داران کوچک و متوسط و یا کارگر و کارمند هستند با لباسهاى ساده و معمولى مادران و خاله و عمه‌ها بعضى با چادرهاى سیاه و بعضى با لباسهاى مدرن زنانه و شیک یک ملا با عمامه سفید نامزد یکى از متهمان که آنى چهره سفید خود را از میز محاکمه دور نمی‌کرد و دائما توى کیف دستى خود وول میزد در دادگاه حاضرند.
در میان حاضرین آدم خیلى فقیر دیده نمی‌شد اما آدمى هم که در ایران معمولاً اینگونه مواقع در جستجوى استفاده کلان هستند توى آنها نبود. می‌توان گفت این متهمین فرزندان طبقه متوسط ایرانى کسانی که وقتى قیمتها بالا می‌رود از رژیم ناراضى می‌شوند آنهائى که از آزادى مطبوعات و حکومت پارلمانى در تهران همان را درک می‌کنند که در لندن هست.
اینها خودشان را کمونیست و یا مارکسیست می‌نامند ولى ایده‌ئولوژى آنها حتى براى یک بحث سیاسى کوتاه مدت هم کافى نیست و هیچیک فکر نکرده و قادر بفکر نیستند که سرنوشت میهنشان بعد از یک انقلاب کمونیستى چه خواهد شد و چگونه اداره خواهد شد؟ اینها می‌خواهند کشورشان سوسیالیستى بشود ولى فقط املاک و ثروتهاى بزرگ. اصلاحات ارضى که شروع گردیده و موفقیت هم یافته است براى آنها باندازه کافى رادیکال نیست. براى این نوع جوانان خشمناک و عصبانى مشکل است که درک کنند آنچه را که در کشورهاى غربى طى سال‌هاى متمادى کسب کرده‌اند: در ایران خیلى از آنها را بهتر ولى خیلى‌ها را هم بدتر اجرا می‌کنند این جوانان نمی‌توانند بفهمند که مسائل عظیم اقتصادى و اجتماعى یک جامعه را بوسیله رژیم ثابت فعلى و رفرم زودتر و بهتر می‌توان حل کرد تا بوسیله یک انقلاب و رژیمى که بعد از این انقلاب روى کار خواهد آمد.
نگهبانان داخل اطاق دادگاه به نظر می‌رسد که متوجه سئوال و جواب و مذاکرات دادگاه نیستند. قیافه‌هاى آنها بى‌حرکت است.
از قیافه خویشان و نزدیکان متهمین چنین مشهود می‌شود که آنها به دادگاه تجدید نظر خوشبین نیز هستند.
تز دادگاه این است که رهبران این روشنفکران یعنى منصورى و کامرانى و نیکخواه از توطئه سوءقصد آگاه بوده و شمس‌آبادى ساده‌لوح را آلت دست قرار داده و او را در عمل شوم خویش تشویق کرده‌اند. دلیل وجود این توطئه نیز رساله‌اى است که نیکخواه نوشته است.
در زیر عکس خندان فرح
منصورى و کامرانى اذعان کرده‌اند که از نقشه شوم شمس‌آبادى مطلع بوده‌اند ولى می‌گویند سعى کرده‌اند شمس‌آبادى را از نقشه خود منصرف سازند.
نیکخواه با جثه کوچک و باریک خود که بطرف میز خطابه آمده و زیر عکس خندان فرح دفاع کذائى خود را شروع کند در عین حال به عنوان دفاع از سایر متهمین می‌گوید:
من در این توطئه هیچ دخالتى نداشته‌ام من اصولاً با ترور به عنوان یک اسلحه سیاسى مخالفم و این عقیده را همیشه در برابر دانشجویان ایرانى در خارج از کشور بیان کرده‌ام. شمس‌آبادى چهار بار با کامرانى ملاقات و از قصد شوم خویش او را با خبر ساخته است. کامرانى جوانى است که نمی‌تواند دهان خود را ببندد او داستان را براى خانواده خود و براى همکاران خود و حتى منصورى تعریف کرده است. منصورى در اثر ترس کنترل خود را از دست داده داستان را براى من و دیگران تعریف می‌کند. بدین ترتیب ما از جریان توطئه اطلاع پیدا کرده‌ایم. من شمس‌آبادى را در عمرم ندیده‌ام. نیکخواه خوب و شمرده حرف می‌زند سپس روى خود را بدادستان کرده می‌گوید: آقاى دادستان شما نمی‌توانید بدین سادگى‌ها سرهاى ما بیگناهنان را بزیر گیوتین بدهید. اگر در این مملکت قانونى وجود دارد پس طبق قانون با ما رفتار کنید و اگر هم در این مملکت قانونى وجود ندارد رک و راست آن را هم بگوئید.
یکى از سخنگویان دولتى بمن گفت: شمس‌آبادى مرده است و شاید هم تمام حقیقت را نتوان ثابت کرد ولى شما چه میگوئید ایران که کشور سوئد نیست و سال‌هاى سال هم که بگذرد سوئد نخواهد شد. اگر شما واقعاً می‌خواهید بیطرفانه درباره این دادگاه قضاوت کنید باید با شرایط ایران بدان بنگرید نه با مقیاس و عینک اروپائى خودتان.
بین 2 تا 3 سالگى
درست مسئله همین جا است. ده‌ها هزار دانشجوى ایرانى در داخل کشور و در دانشگاههاى اروپا مثل پرویز نیکخواه فکر می‌کنند صحبت می‌کنند می‌نویسند همه جا مشغول پخش اعلامیه و ایجاد دسیسه هستند. دولت از همه آنها مطلع است و دانشجویان هم می‌دانند که دولت آنها را می‌داند.
یکى از بازرگانان برجسته تهران که شم سیاسى وى مانند موى سرش سفید شده بود بمن می‌گفت: این یک بازى است که بین 2 تا 3 سالگى براى جوانان شروع می‌شود و خود بخود از بین می‌رود و من خودم هم در ا ین سنین همین‌طورى بودم حتى ما رگ خودمان را هم زدیم که با خون خود سوگند برادرى براى این کارها بخوریم حتى مدافعان رسمى رژیم نیز در صحبت‌هاى خصوصى خود تعریف می‌کنند که در دوران جوانى از این توطئه‌بازیها دور نبوده‌اند. این بدشانسى متهمین و قوه قضائى ایران است که ایندفعه از یک توطئه بازى بغتتاً موضوع جدى و خون‌آلودى سر در آورده و روى دیوانگى یکنفر این صحنه بپا شده است.

منبع:

کتاب ترور شاه / حادثه کاخ مرمر به روایت اسناد ساواک صفحه 221





صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.