تاریخ سند: 8 بهمن 1357
سردار ارجمند جناب آقای دکتر شاپور بختیار1نخست وزیر و سرپرست وزارت کشور
متن سند:
شماره: 4681/م تاریخ:8 /11 /1357
سردار ارجمند جناب آقای دکتر شاپور بختیار1نخست وزیر و سرپرست وزارت کشور
احتراماً به استحضار میرساند.
1ـ طبق گزراش فرمانداری گرگان در راهپیمایی روز شنبه 7 بهمن 57 در نتیجه درگیری مامورین انتظامی با راهپیمایان 30 نفر مجروح گردیده که یک نفر از مجروحین در بیمارستان فوت نموده است و حال دو نفر نیز وخیم میباشد.
2ـ گزارش شماره 140-3-245- 7 /11 /57 شهربانی مازندران حاکی است که تظاهرکنندگان با خم کردن تیرهای چراغ برق و استفاده از نردههای آهنی و بشکههای آهنی و همچنین با آتشزدن لاستیک ایجاد راهبندان نموده و ضمن تیراندازی از طبقات فوقانی برخی از ساختمانهای واقع در خیابان ملل با افسران و مامورین انتظامی به مقابله پرداختهاند و در نتیجه پرتاب بطریهای آتشزا یکی از خودروهای پیکان شهربانی دچار حریق گردید که بلافاصله با اقدامات مامورین از آتشسوزی آن جلوگیری به عمل آمد و خودرو دیگری نیز در نتیجه پرتاب سنگ و میله آهن آسیب دیده است همین گزارش حاکی است که تظاهرکنندگان در خیابان شاهرضا قصد حمله به کلانتری 2 را داشتهاند که برای متفرق کردن آنان از طرف ماموران انتظامی اقدام به پرتاب گاز اشکآور و تیراندازی هوایی شده و در نتیجه یک نفر کشته و تعدادی مجروح گردیدهاند.
3ـ طبق گزارش تلفنی مورخ 8 /11 /57 فرمانداری گرگان بیست نفر از مجروحین روز گذشته از بیمارستان مرخص و یک نفر از آنان به بیمارستان آمل اعزام شده که در بین راه فوت نموده است هشت نفر دیگر در بیمارستان گرگان بستری میباشند.
4ـ طبق آخرین گزارش تلفنی مورخ 8 /11 /57 فرمانداری گرگان و شهربانی مازندران از ساعت 930 صبح امروز (8 /11 /57) درگیری مجددی در مراسم تشیع جنازه کشتهشدگان روز گذشته به وجود آمد که در نتیجه پرتاب نارنجک دستی ساز و تیراندازی افراد اخلالگر به سوی اتومبیل گشت شهربانی گرگان سرپاسبان رحیمنژاد شهید و شش نفر از تظاهرکنندگان مجروح گردیدهاند و به این ترتیب در وقایع روز شنبه 7 /11 /57 دو نفر کشته و 28 نفر مجروح بودهاند که تاکنون بیست نفر از مجروحین از بیمارستان مرخص شدهاند و در حادثه امروز (8 /11 /57) نیز یک نفر ماموران انتظامی نامبرده فوق شهید و شش نفر از تظاهرکنندگان مجروح شدهاند که در نتیجه فعلاً 14 نفر مجروح در بیمارستان بستری میباشند. ضمناً به استحضار میرساند بطوری که از گزارشها و مذاکرات تلفنی آقای شیرزاد فرماندار گرگان استنباط میشود اختلافنظر شدیدی مابین آقای فرماندار و رئیس شهربانی گرگان به وجود آمده و این امر مسبوق به جریان تظاهرات مورخ 5 /9 /57 گرگان میباشد که منجر به کشته شدن 12 نفر گردید و درهمان وقت هیئتی از تهران برای رسیدگی به گرگان عزیمت و گزارش خود را مستقیماً به وزارت کشور تقدیم نمودند که متاسفانه تاکنون هیچگونه اقدامی نسبت به گزارش هیئت مزبور به عمل نیامده است و همین امر موجب بدبینی و نارضایتی بیشتری بین اهالی شده که شاید پیشامد روز شنبه 7 /11 /57 ناشی از آن باشد لذا متمنی است برای جلوگیری از پیشامدهای بعدی مقرر فرمایند هیئتی از مرکز جهت رسیدگی رویدادهای اخیر به گرگان اعزام دارند تا پس از رسیدگی عاملین و مسببین این حادثه تاسفآور را تحت تعقیب قانونی قرار دهند.
سعید بهادری
استاندار مازندران
با تقدیم احترام
29-502 /1
فرمودند بماند. 11 /10 /57
توضیحات سند:
1. شاپور بختیار، فرزند رضا در سال 1293 ﻫ ش در ایل بختیارى متولد شد. پدرش، محمدرضا خان معروف به سردار فاتح در سال 1313 در راستاى سیاست هاى حذف قدرتهاى منطقهاى به دستور رضاشاه اعدام شد. شاپور بختیار دوران ابتدایى را در شهرکرد سپرى کرد و در سال 1309 پس از گذراندن دوران دبیرستان براى تحصیل در مدرسه لائیک فرانسوى بیروت به لبنان رفت. وى که تحصیلات متوسطه را با دیپلم ریاضى به پایان برده بود، چهار سال نیز در بیروت به تحصیل پرداخت. او سپس براى ادامه تحصیل در رشته حقوق به پاریس رفت و سرانجام سه دیپلم فلسفه، حقوق و علوم سیاسى را در فرانسه گرفت. او در سال 1939 که بریتانیا و فرانسه به آلمان اعلان جنگ دادند در ارتش فرانسه ثبت نام کرد و در واحد توپخانه به فعالیت پرداخت. بختیار در سال 1318 در 25 سالگى با یک دختر فرانسوى ازدواج کرد. وى در سال 1324 به ایران بازگشت و در سال 1325 به سفارش یکى از دوستان قدیمى پدرش در وزارت کار استخدام شد. پس از مدت چهار سال و نیم به مقام مسئول اداره و سپس مدیر کلى کار استان خوزستان رسید. فعالیت سیاسى بختیار پس از ورود وى به ایران شروع شد. وى که هنگام تحصیل در فرانسه سخت شیفته گفتهها و سخنان دکتر محمد مصدق شده بود، در ایران به جمع طرفداران او پیوست؛ شاید هم از ابتدا مأموریتى خاص داشت. بختیار براى فعالیت سیاسى در سال 1329 به حزب ایران پیوست، از دید او حزب ایران دارای اعتقادات ملى و تمایلات سوسیال دموکراسى بود. گرایشهای اعضاى حزب به غرب، مطلوب بختیار بود. با تشکیل دولت مصدق در اردیبهشت سال 1330 به عنوان معاون وزیر کار وارد کابینه شد و در دومین دوره دولت کفالت این وزارتخانه را به عهده گرفت، عضویت بختیار در دولت با مخالفت تعدادى از سران جبهه ملى (از جمله مظفر بقائى) مواجه شد. این عده او را عامل شرکت نفت انگلیس مىدانستند. مبناى این مخالفت بر پایه اسنادى بود که در ماجراى خانه سدان کشف شد و ظاهراً ارتباط بختیار را با شرکت نفت جنوب ثابت مىکرد. پس از کودتاى آمریکایی ـ انگلیسی 28 مرداد 1332 بختیار به اتهام فعالیت سیاسى علیه دولت به مدت یک ماه بازداشت شد. سال بعد نیز دستگیر و به سه سال حبس محکوم شد و مدتى را در زندان گذراند. وى که پس از سقوط مصدق به اتفاق چند نفر از دوستانش از جمله مهندس مهدى بازرگان و دکتر یداله سحابى، آیتالله سید رضا زنجانى «نهضت مقاومت ملى» را تأسیس کردند، تا سال 1334 به فعالیت خود ادامه داد. اما به دلیل نفوذ مأمورین نظامى به درون آن اعضاى آن شناخته شدند. بر طبق اسناد منتشرشده لانه جاسوسى آمریکا، شاپور بختیار نقش رابط بین سازمان سیا و «نهضت مقاومت ملى» را ایفاء مىکرد، از سال 1339 بختیار با اعضاى حزب توده در داخل و خارج کشور به ویژه اروپا ملاقات مىنمود و نیازمندىهاى اطلاعاتى ساواک را تأمین مىکرد. ضمناً براساس اسناد ساواک، بختیار یکى از اعضاى فراماسون معرفى شده است. در دهه 1340 علاوه بر فعالیت در جبهه ملى دوم به دلیل رابطه با دربار مدیریت تعدادى از شرکتهاى بنیاد پهلوى و واسطهگرى برخى کمپانىهاى فرانسه را برعهده گرفت. در سال 57 براى کسب مقام نخستوزیرى از جبهه ملى کنارهگیرى کرد. بختیار بهرغم موضع منفى خود در قبال تحولات آغاز نهضت در سال 1342، در آخرین سالهاى سلطنت پهلوى دوم، نسبت به قیام مردمى به رهبرى امام خمینى(ره)، در ظاهر موضع نسبتاً مثبت اتخاذ کرد ولى در واقع این موضع براى جلوگیرى از تخریب جبهه ملى اتخاذ میشد. سران جبهه ملى از جمله شاپور بختیار، این جبهه را آخرین تیر ترکش شاه مىدانستند. او در طی 37 روز حکومت در ایران همچون دولتهای آموزگار، شریفامامی، ازهاری، مرتکب جنایت و قتلعامهایی گردید. خاصه با عضویت ژنرال هایزر نوعی احساس پشتیبانی از سوی آمریکاییها میکرد. اگرچه کارتر صراحتاً از دولت او دفاع و خواهان ادامه کارش بود. با پیروزى انقلاب اسلامى در 22 بهمن 57 دوران بختیار به پایان رسید و او پس از یک انزوا و اختفاى 6 ماهه با همکارى و طراحى دستگاههاى جاسوسى آمریکایى به خارج از کشور گریخت و به فرانسه پناهنده شد. پس از استقرار در پاریس و برقرارى ارتباط با سازمانهاى اطلاعاتى غربى به ویژه امریکایى، با عناصر ضد انقلاب که به خارج فرار کرده بودند مرتبط شد و با کمکهاى مالى و امکانات وسیعى که مصر، عراق و برخى از کشورهاى غربى در اختیارش نهاده بودند نهضت مقامت ملی را تأسیس و با همکاری دکتر علی امینی رهبر جبهه نجات و طیف سلطنتطلبان طرح کودتا را آماده اجرا نمودند. ... و سرانجام پس از 12 سال اقامت در فرانسه، در 15 مرداد سال 1370 در منزل مسکونى خود در حومه پاریس به قتل رسید.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان گلستان- کتاب5 صفحه 322