صفحه ای از انشاء خوانده شده توسط اینجانب علی محمد چاوشی در کلاس و عکس العمل دبیر مربوط آقای مفتح در تاریخ 28/9/47 ارزش انسان از نظر مادیات و معنویات
متن سند:
ارزش آدمی در دو مسیر معنوی و مادی به طورکلی بدو صورت مختلف و
گوناگون مورد بررسی و تحقیق قرار گرفته و می گیرد و در روش مادی انسان به
مانند سایر موجودات ارزش دارد بدین معنی که منظور از آفرینش او فقط و فقط
بدین خاطر و سبب بوده که
بخورد و کار کند و به مثابه
مهره ای باشد از کارخانه ای
که همان اجتماع بشری است
که به وجود آمده تا صباحی
چند تلاش و فعالیت داشته
باشد تا دوباره فرسوده گردد
و زنگ روزگار بر آن نشسته
و از بین برود در صورتی
آدمی باید بداند که ارزش او
والاتر و بالاتر از آنچه است
که در تصور و وهم و فکر او
می گنجد او باید بداند که
آفریننده جهان نیروئی
شگرف که همانا هوش و
ذکاوت اوست در او به ودیعه
گذاشته است که می تواند با به کار بردن آن در جهتی مثبت و صحیح بر تمام
مشکلات خود فائق آید و بر طبیعت ...
آن پیروز گردد اما در روش معنوی ما
می شنویم که به ما گفته می شود ای انسانها شما اشرف مخلوقات هستید شما
می توانید با انجام دادن کارهای نیک حتی از فرشتگان مقامی بالاتر داشته باشید
این موضوعی است که در تمام ادیان تأکید بسیار به جهت آن صورت گرفته دین
اسلام ما نیز با احکام آسمانی خود به انسانها تفهیم نموده که شما به خاطر این به
وجود نیامده اید که زمانی سرگردان باشید و دوباره نیست و نابود شوید
شما ای مردم باید به همنوعان خود کمک کنید و نیکی به یکدیگر و احسان به
دوستان را همواره انجام دهید و اما در اینجا سؤالی پیش می آید که باید به آن
پاسخ داد آیا امکان دارد که در محیطی ناامن ارزش آدمی محترم شناخته شود آیا
ممکن است در سرزمین های مانند ویتنام و خاورمیانه عربی که آتش جنگ و
ناامنی به همه جا سایه افکنده ارزش وی محترم شناخته شود در این سرزمینها
ارزش انسان برابر است با ارزش یک گلوله که در جنگ بکار می رود به طور
واضح می توان گفت در یک محیط پرآشوب و ناآرام ابناء بشر نمی توانند به طور
کامل از ارزش معنوی خود
استفاده کرده تا در زندگی
خود موفق و کامروا باشد
خوشبختانه در کشور عزیز
ما ایران این امنیت و آسایش
به طور کامل وجود دارد در
قرن حاضر با ظهور رضا شاه
کبیر فرزند برومند ایران
کشور ما به طور
معجزه آسایی به سوی ترقی
و پیشرفت گام برداشت
بالنتیجه افراد ملت به ارزش
و هوش و ذکاوت خاص
ایرانی خود آشنا گشتند و
آماده گشتند تا به نحو احسن
به نوبه خود وظیفه خود را
کامل و بدون نقص انجام دهند و صوفی گریهائی را که در دوره قاجاریه پیشه
کرده بودند بکلی فراموش کردند در این زمان اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی
شاهنشاه آریامهر بواسطه امنیت و آسایشی که در کشور ما ایجاد نموده اند مورد
تقدیر و ستایش یکایک افراد ملت ایران هستند و ما همه بر خود می بالیم بر
ماست که با پیروی و با الهام گرفتن از نیات ترقی خواهانه شاهنشاه آریامهر
خودمان را طوری تربیت کنیم به ارزش خود و دوستان خود احترام گذاشته و
حس میهن پرستی و شاهدوستی و نوعدوستی را در خود هر چه بیشتر تقویت
نمائیم و از هوش و ذکاوت خود بهره گیریم و آماده گردیم تا سهمی در پیشرفت ایران عزیز داشته باشیم
پایان.
و اما در مورد عکس العمل آقای مفتح در مورد این انشاء در هنگام خواندن انشاء ایشان و یکی دو تا از
محصلین شروع به سرفه کردن کردند آقای خلیلیان دانش آموز دبیرستان در هنگام خواندن انشاء من و
پس از پایان روشی بسیار توهین آمیز را بکار بردند و به اینجانب ایراد گرفتند که چرا این انشاء را نوشته ام
خلیلیان یکی از دوستان بسیار نزدیک آقای مفتح است که همواره انشاءهایی می خواند که فقط خوش آیند
آقای مفتح است و اما در مورد خود ایشان پس از پایان ایشان چنین گفتند ما چنین موضوعاتی را به شما
می دهیم که در مورد این موضوعات چیزی ننویسید و اینها این چیزهائی است که ما در این محیط ناامن از
در و دیوار می شنویم ایشان صحبت را به اینجا کشیدند که ما از هیچ چیز ترسی نداریم در زمانی اینجانب
در اهواز منبر می رفتم از طرف شهربانی آنجا از منبر رفتن من جلوگیری کردند و بنده به رئیس شهربانی
آنجا گفتم ما آنچه را می گوییم که از گفتنش ترسی نداریم و چون رئیس شهربانی آنجا به یکی از علمای
دینی توهین کردند من به ایشان گفتم شما حق ندارید در مورد شخصی که 60 سال عمرش را در لباس و
کسوت ما گذرانیده توهین کنید من به هیچ چیز توجه ندارم و متکی به عقیده خودم هستم من در زنگ
تفریح به دفتر نمی روم می خواهم شما جوانان را با حقایق آشنا کنم حتی یکی از شخصیتهای فرهنگی به قم
آمده و به من گفتند شما ده دقیقه زودتر بیایید من 5 دقیقه دیرتر آمدم و از این به بعد از شما خواهش می کنم
که آنچه مفید است بنویسید نه این موضوعات را بعد از آقای بنی حسنی خواستند شعری بخوانند و چون
ایشان به شعر علاقه دارند دفتر شعری دارند ایشان شعری خواستند بخوانند که به گفته خود ایشان از
شهریار بود و کاملاً موضوع آن بی معنی بود و گفتند چاوشی از خوشبختی مردم ایران صحبت نمود و ما هم
شعری درباره بدبختی این مردم بخوانیم این بود عکس العمل یک دبیر پس از اتمام یک انشاء که کاملاً
توهین آمیز است نسبت به انشاء خوانده شده و مطالبی که در آن انشاء درج شده.
علی محمد چاوشی
منبع:
کتاب
شهید آیتالله دکتر محمد مفتح به روایت اسناد ساواک صفحه 202