صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

ریاست ستاد ارتش ـ رکن 2

تاریخ سند: 12 شهریور 1334


ریاست ستاد ارتش ـ رکن 2


متن سند:

شماره: 7866 /2 تاریخ:12 /6 /1334
از: لشکر خراسان
ریاست ستاد ارتش ـ رکن 2

به‌طوری‌که استحضار دارند وضع خاص شهر مشهد ازلحاظ توسعه امور مذهبی نسبت به سایر شهرستان‌ها قابل‌مقایسه نبوده و به‌واسطه وجود مرقد مطهر حضرت رضا علیه‌السلام در این شهر جمعیت‌ها و هیئت‌های مذهبی و مدارس دینی نفوذ کامل داشته و هر دسته و جماعتی تابع نظریات این محافل روحانی می‌باشند و به‌واسطه همین موقعیت مذهبی، مسئولین امر در خراسان همیشه مجری سیاست خاصی بوده و در کلیه مسائل، این سیاست و نفوذ روحانیون ملاک عمل قرارگرفته و در نتیجه لشکر با تماس با روحانیون که یکی از ارکان مهم این سیاست هستند مراقب جریانات مذهبی بوده است. این دستجات و جمعیت‌ها بالغ ‌بر سیصد هیئت که شامل ( اتحادیه هیئت‌های سینه‌زنی ـ انجمن تبلیغات اسلامی1 ـ انجمن پیروان قرآن2 ـ کانون نشر حقایق اسلامی3 ـ مرکز نهضت اسلام ـ انجمن سادات حسینی4 ـ جمعیت سادات رضوی ـ طلاب علوم دینی) می‌باشند، همیشه به ‌خصوص در ایام عزاداری، جبهه واحدی را تشکیل می‌دهند که در پیشرفت و اجرای هر نوع سیاستی مؤثر و احیاناً مفید بوده‌اند و سیاست‌های داخلی و خارجی با دقت کامل متوجه این جماعت بوده و برای پیشرفت مقاصد خویش از وجود آن‌ها نیز استفاده می‌کرده است.
پس از جریان مبارزه با بهائیان5 و اقداماتی که دراین‌باره در ماه رمضان به عمل آمد و سخنرانی‌های آقای فلسفی6 به‌وسیله رادیو پخش شد به‌تدریج موجبات تحریک احساسات مردم متدین و متعصب فراهم شده و دستجات مذهبی برعلیه این جماعت تهییج شدند و چون دولت اقداماتی در این مور‌د کرده و لشکر نیز باشدت جلوی اقدامات برخلاف را گرفت، موقتاً به سکوت برگزار و اقدامات آن‌ها از نشر اعلامیه و بیانیه تجاوز نکرد.
با نزدیک شدن ماه محرم به‌طوری‌که جسته‌وگریخته اطلاعاتی به دست آمد معلوم شد که مقدمات یک مبارزه خونین محرمانه فراهم شده و موجباتی فراهم می‌گردد که از تعصبات دینی مردم مسلمان استفاده شود تا در ایام عزاداری به‌خصوص روزهای تاسوعا و عاشورا مردم را تحریک و وادار به اقداماتی نمایند که صرف‌نظر از اخلال در نظم و امنیت برعلیه سیاست‌های خارجی استفاده و اقداماتی علیه آنان بشود و پخش اوراق و بیانیه که یک نسخه آن به‌ ضمیمه تقدیم می‌گردد، به‌خوبی از این نقشه حکایت می‌کرد.
برای این‌که لشکر به ‌موقع پیش‌بینی‌های لازم به عمل آورده و در برابر عمل انجام ‌یافته واقع نشود، با تماس با استاندار کلیه مجامع و محافل مذهبی و اشخاص مظنون را تحت مراقبت قرار داده و مرتباً در جریان فعالیت این قبیل عناصر بوده به‌طوری‌که کاملاً از اوضاع روز باخبر و از نظریات و مقاصد این محافل و تحریکاتی که مغرضین و معاندین می‌کردند مطلع و به طرق زیر به‌ موقع خنثی گردید.
1- به‌وسیله مقتضی با روحانیون و وعاظ تماس گرفته و آن‌ها را به اهمیت موضوع واقف و این‌که در موقع وعظ فقط به ذکر مصیبت آل عبا و بحث مسائل دینی پرداخته و از ایراد مطالب دیگری که محرک احساسات مردم متعصب یا جنبه سیاسی داشته باشد خودداری نمایند ملزم نمود.
2- سران هیئت‌ها و جمعیت‌هایی که سوابق خوبی نداشته و ماجراجو بودند به شهربانی معرفی و دستور داده شد آن‌ها را احضار و تذکرات لازم به آن‌ها داده و ملتزم و متعهد نمایند که برخلاف نظم و آرامش اقداماتی ننمایند.
3- به‌وسیله روزنامه و رادیو ابلاغ گردید برای این‌که اهالی شهرستان مشهد بتوانند در مراسم عزاداری و برگزاری مراسم عزاداری خامس آل عبا شرکت نموده و همچنین بتوانند در حفظ انتظامات و آرامش با مأمورین انتظامی همکاری نمایند، طبق تصمیم متخذه تشکیل چنین مجالس آزاد بوده، منتها صاحبان چنین مجالس و تکایا باید مراتب را به رکن 2 لشکر اطلاع و پروانه دریافت دارند. در اجرای این دستور به همین ترتیب اقدام و برای کلیه محافل مذهبی پروانه صادر گردید.
در اجرای این دستور، مغرضین و کسانی که می‌خواستند موضوع را مستمسک و بهانه قرار داده، موجبات تحریک و اغوای عوام را فراهم سازند، چنین وانمود کردند که دولت در نظر دارد با این عمل مانع عزاداری شده و به تدریج مانند گذشته نگذارد مردم مراسم مذهبی خود را انجام دهند و درصدد اجرای تظاهراتی بودند که بدین وسیله مانع از انجام عمل صدور پروانه گردد ولی اطلاعیه لشکر براین‌که به ‌منظور حفظ شعائر مذهبی در ستاد لشکر مجلس ذکر مصیبت خامس آل‌عبا منعقد می‌گردد، نقشه این محرکین را خنثی ساخته و مانند آبی بر آتش نظریات سوء آن‌ها را خاموش ساخت.
4- دیگر از مسائلی که در سال جاری در ایام عزاداری موردنظر بود و در اجرای اوامر واصله از مرکز اقدام گردید، این بود که عزاداری در کمال سادگی انجام و عملیاتی که مخالف شرع اسلام بوده و تحریم شده است مانند ( تیغ زدن، قفل زدن، محمل بندی، شبیه درآوردن ائمه اطهار و امثالهم ) به‌کلی ممنوع گردد. این موضوع در کمیسیون امنیت استان مطرح و مراتب به‌منظور اجرا به شهربانی ابلاغ گردید و برای این‌که کاملاً و دقیقاً به ‌مرحله اجرا درآید به شهربانی ابلاغ شد که سران این دستجات را ملتزم نموده و متخلفین را تحت پیگرد قرار دهند و برای اطلاع مردم نیز فتوائیه حضرت آیت‌الله شهرستانی7 را که دراین‌باره به هزینه شخصی جناب آقای استاندار چاپ شده و یک نسخه آن به ‌ضمیمه تقدیم می‌گردد در شهر منتشر و مردم را متوجه حقیقت مطالب نموده و به نحو مقتضی در جراید نیز منعکس گردید.
5- برای این‌که مردم متوجه قدرت دولت و بیداری و مراقبت شبانه‌روزی مأمورین انتظامی باشند، از طرف لشکر اقدام گردید. در این‌باره با شهربانی همکاری صمیمانه داشته تا رئیس شهربانی که اخیراً به مشهد وارد و به کلیه امور کاملاً وارد نیست مسلط بر اوضاع باشد و برای این کار کمک‌های لازم ازجمله چند عدد خودرو و یک گردان سرباز در اختیار شهربانی گذارده و با تجهیز واحد آماده و تشریک‌مساعی عوامل اطلاعاتی رکن2 که مرتباً با شهربانی همکاری داشته و دارند این اداره به اجرای مأموریت خویش که حفظ نظم و آرامش بوده توفیق کامل پیداکرده، عملیات مخالفین و از جمله عوامل ناراضی شهربانی که در مقابل درستی و صحت عمل رئیس رضایتی از وی ندارند موفق به انخلال در نظم نگردیدند و با تظاهرات و به‌خصوص آمدن یک واحد زره‌شکن از تهران‌که مصادف با این ایام بوده و از خیابان‌های شهر عبور نموده چنان رعب و ترسی ایجاد نمود که در مقابل قدرت قوای انتظامی هیچ‌گونه عواملی را [توان] ابراز مخالفت و اخلال در نظم نبود.
در تاریخ 5 /6 /34 عده‌ای از سران هیئت‌های سینه‌زنی به نام این‌که ما چرا پروانه بگیریم و باید مانند گذشته تیغ زده نذر خود را ادا نماییم، در منزل آیت‌الله کفائی مجتمع و بعداً به استانداری مراجعه می‌نمایند و تقاضای خود را ابراز و متعهد می‌شوند که مطابق دستورات دولت رفتار [و] فقط برای مدت دو ساعت آن‌هم در شب در صحنین مبادرت به تیغ زدن بنمایند. این تقاضا از طریق استانداری به مرکز منعکس و از طرف نخست‌وزیری موافقت اعلام گردید. چون جلوگیری کامل از کلیه مراسم شب گذشته این دسته‌جات صلاح نبود و مغرضین و مخالفین، این اقدام دولت را به نحوی تفسیر و تعبیر می‌کردند، با نظر کمیسیون امنیت موافقت شد که دسته‌جات تیغ‌زنی در شب عاشورا در صحن مجتمع و مبادرت به این عمل نموده و بلافاصله پانسمان شده به منازل خود بروند و برای‌ این‌که مقدمات کار ازهرجهت فراهم باشد با اداره تشریفات آستان قدس مذاکره که تسهیلات کار فراهم و از طرف بهداری استان کشیک و نیز آمبولانس و پزشک و داروی کافی در صحن آماده شده بود.
در جریان عمل در ساعت مقرره دسته‌جات تیغ‌زنی حاضر و طبق مقررات موضوعه عمل نموده و فقط یک دسته بنام (دسته‌ی کرمانی) که طبق معمول سنواتی (ظهر روز عاشورا) حرکت می‌کنند، باقی‌مانده بود که دسته مزبور هم در ساعت مقرره حرکت و با رعایت نظم و آرامش انجام شد.
چون روز عاشورا در شهر تعطیل عمومی بوده و با در نظر گرفتن عده زیادی زوار از شهرستان‌ها و دهات اطراف به مشهد آمده و در اطراف صحنین مجتمع بودند، صلاح نبود از این دسته جلوگیری شده و مانع انجام عزاداری آن‌ها گردد، بدین لحاظ با مماشات برگزار گردید و چون بیش از همه، حفظ نظم و آرامش موردنظر بود، علی‌هذا مأمورین مربوطه دراین‌باره کوشش و مجاهدت نمودند که دسته مذکور هم عزاداری خود را انجام داده و بدون هیچ حادثه سوئی برگزار شود.
به‌طورکلی عزاداری سال جاری هیئت‌های مذهبی در ایام محرم در مشهد بی‌سابقه و کثرت جمعیت به‌قدری بود که با سال‌های قبل قابل‌مقایسه نبود و خوشبختانه با کوشش و مجاهدت مأمورین و همکاری و مراقبت شبانه‌روزی عوامل رکن2 عزاداری سال جاری بدون کوچک‌ترین حادثه سوئی خاتمه یافته و باکمال نظم و آرامش خاتمه یافت.
گزارش‌های واصله از شهرستان‌های خارج نیز حاکی است که مراسم عزاداری باکمال نظم و آرامش خاتمه یافته و حادثه سوئی رخ نداده است.
نتایج کلی که از این مراقبت مداوم و شبانه‌روزی مأمورین انتظامی بالأخص لشکر به ‌دست آمد به شرح زیر خلاصه می‌شود.
1- با اینکه مقدمات و تحریکاتی که مرتباً می‌شد، بیم بلوا و آشوب می‌رفت که از احساسات پاک مردم مسلمان و عقاید آن‌ها به نفع سیاست خاصی در ایام عزاداری استفاده نمایند، لشکر مراقبت کامل نموده که به نحو مقتضی عزاداری ایام محرم برگزار و نقشه‌ها و طرح‌های مخالفین خنثی گردد.
2- عزاداری سال جاری نسبت به سال‌های گذشته ساده‌تر و بی‌آلایش‌تر برگزار و از یک‌صد و هفده دسته فقط یک دسته کرمانی‌ها برخلاف دستور عمل نمود که آن‌هم مورد استیضاح قرار گرفت. در مورد تیغ‌زنی ازلحاظ تعداد نسبت به سال‌های گذشته خیلی کاهش پیداکرده و طبق آمار صحیح بهداری که کلیه افراد را پانسمان نموده تعداد تیغ‌زن‌ها 830 نفر بود درصورتی‌که در سال‌های گذشته بالغ ‌بر پنج‌هزار نفر بودند.
3- روحانیون و وعاظ در کلیه محافل مذهبی صرفاً به ذکر مصیبت پرداخته و از ذکر مطالب سیاسی و تحریک‌آمیز خودداری و مردم را به اصول صحیح دین و مقام اسلام واقف ساختند.
4- با اقدامات و مراقبت‌های مداوم و اجازه ندادن به وعاظ و اشخاصی که در اطراف موضوع بهائی مطالبی ایراد و موجبات تحریک مردم متعصب را فراهم سازند، به‌تدریج کوشش به عمل آمد موضوع بهائیت که بحث روز بوده در بوته فراموشی قرارگرفته و مطالب دیگری از قبیل حجاب و غیره نیز عنوان نگردد. به‌طوری‌که در حال حاضر در اطراف این قبیل مطالب کمتر بحث و صحبتی می‌شود.
5- با اقداماتی که از طرف لشکر به عمل آمد اگرچه در ظاهر حکومت‌نظامی نبوده و از مقررات فرمانداری نظامی استفاده نمی‌گردید ولی در باطن تسلط مأمورین انتظامی و کنترل و مراقبت مداوم به‌نحوی بوده که در کلیه نقاط شهر و مراکز پرجمعیت، مأمورین و واحدهای نظامی مسلط بوده و اعمال و رفتار اشخاص به‌طور غیر محسوس مراقبت دقیق می‌شد.
6- با شایعات و فعالیت‌هائی‌که قبل از ماه محرم در مشهد وجود داشت مردم نسبت به حسن برگزاری ایام عزاداری و حفظ نظم و آرامش، نگران و خود مردم در حقیقت مضطرب و نگران وقایع احتمالی بودند و حال که ایام عزاداری به‌خوبی برگزارشده استنباط می‌شود که مردم انتظار نداشتند چنین نحوی قوای انتظامی عمل نموده و قدرت به خرج دهد به‌طوری‌که کوچک‌ترین پیش‌آمد برخلاف و یا حادثه ناگواری بشود.
7- چون از طرف لشکر مجلس سوگواری برقرار شد، مردم متوجه به علاقه ذات ملوکانه به ‌شعائر مذهبی شده و بیش‌تر از پیش نسبت به مقام شامخ سلطنت وفادار گردیده و متوجه شدند که مراقبت و دقت مأمورین انتظامی برای دسته‌جات مذهبی صرفاً مربوط به حفظ نظم و آسایش و امنیت بوده و این عمل دولت با حسن قبول تلقی و مسلماً در سال‌های آتیه نتایج بیش‌تری را دربر خواهد داشت.
مهم‌ترین مسئله‌ای که باید به عرض برساند آن است که با انتشار رساله آقای آیت‌الله شهرستانی و سخنرانی‌ها و مذاکراتی که با سران دسته‌جات به عمل آمد مردم متوجه موهن بودن اعمالی که در گذشته به نام دین و مذهب اجرا و در انظار داخلی و خارجی موجبات هتک حیثیت شئون ملی و مذهبی را فراهم می‌ساخت، شده و امید می‌رود که در سال‌های آتیه به‌کلی عزاداری خامس آل عبا جنبه مذهبی داشته و آنچه برخلاف شرع و جنبه خرافاتی دارد از این مراسم حذف و به سادگی برگزار گردد و درنتیجه ارشاد مردم به اموری که برخلاف شرع مقدس اسلام می‌باشد، به بهترین وجهی در سال جاری انجام و موجب رضایت خاطر عموم مردم شده و به‌خوبی استنباط می‌شود.
بدیهی است مراقبت به حداکثر تا خاتمه ماه صفر ادامه خواهد یافت و اطمینان می‌دهد که مراقبت شبانه‌روزی لشکر و عوامل انتظامی، عزاداری این ایام در شهر مقدس مشهد بدون هیچ‌گونه حادثه سوئی برگزار گردد.
در خاتمه چون مراقبت شبانه‌روزی رکن دوم در حفظ نظم و آرامش و عدم ایجاد کوچک‌ترین حادثه سوئی فوق‌العاده شایان توجه است و از طرفی جدیت و علاقه و تجربه سرهنگ رستگار رئیس شهربانی در حسن جریان امور مؤثر بوده، علی‌هذا مقرر فرمایند در مورد رکن دوم به شماره 6499- 2 /6 /34 عطف توجهی فرموده که سبب ترغیب بیشتر افسران مزبور به خدمت باشد و در مورد رئیس شهربانی نیز به نحو مقتضی از خدماتش تقدیر به عمل آید.

فرمانده لشکر خراسان ـ سرتیپ واثقی
گیرندگان:
سپاه 6 خاور

توضیحات سند:

1. انجمن تبلیغات اسلامی در فروردین ۱۳۲۱ش. توسط عطاءالله شهاب‌پور تأسیس شد. او کارمند وزارت فرهنگ و شاغل در اداره نگارش شاغل بود و گرایش به تفکر وحدت جهانی با حفظ عقیده اسلامی داشت. این انجمن در مدت فعالیت از پایگاه‌های تأثیرگذار و مهم مذهبی به شمار می‌رفت. تبلیغ دین اسلام و اشاعه توحید در ایران و سایر کشورهای جهان، پیراستن دین از خرافات و پیرایه‌ها، آگاه کردن جوانان و تحصیل‌کرده‌ها به حقایق دین و فهماندن فواید دین برای سعادت جامعه، اهمیت دین‌داری برای زندگی فردی و اجتماعی، نشان دادن حقایق اسلام به زبان روز و منطبق بر آخرین کشفیات علمی دنیا، از اهداف تأسیس این انجمن عنوان شده است. این انجمن در بسیاری از نقاط کشور شعبه داشته و چاپ و انتشار کتاب‌های مفید، امربه‌معروف و نهی از منکر، دست‌گیری از درماندگان، به راه آوردن گمراهان، وادار کردن کاهلین به انجام تکالیف دین و ترک مشروبات الکلی و... ازجمله فعالیت‌های این انجمن عنوان شده است. گفته می‌شود پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی متأثر از نام این تشکل ایجاد شد. (مجله آیین اسلام، شماره 2، فروردین 1323؛ سال‌نامه نور دانش، 1348)
2. انجمن پیروان قرآن در سال 1320 توسط فرد گمنامی به نام علی اصغر چراغچی باشی معروف به عابدزاده که آئینه‌ساز و شیشه‌فروش بود تأسیس شد. وی در سی سالگی کارهای عادی را کنار گذاشت و با تحولی که در افکار او به وجود آمده بود به فعالیت های مذهبی و تحصیل علوم دینی روی آورد و به موازات مطالعات و تحصیلات خود به وعظ و منبر روی آورد. او کم کم پیروانی جذب کرد و به فکر افتاد که محلی برای خود و طرفدارانش ایجاد کند که در آنجا اجتماع کنند، از این رو ساختمان مهدیه را در مشهد بنا نمود. او در این راه اوراقی به ارزش 100 تا 1000 ریال چاپ و بین دوستان و علاقه‌مندان خود توزیع و با سرمایه‌ای که جمع کرده بود، مدارس و بناهایی به نام معصومین علیهم‌السلام مانند مهدیه، عسکریه، جوادیه، کاظمیه، باقریه، سجادیه، حسینیه، حسنیه، فاطمیه، عصمتیه، علویه و تقویه ساخت. ساخت بنای محمدیه و رضویه نیز با دخالت ساواک ناتمام ماند. این مدارس تحت نظر هیئت‌های مدیره و از طریق اعانه و مقرری اعضای انجمن اداره می‌شدند.
با آمدن مرحوم آیت‌الله میلانی به مشهد، عابدزاده و پیروانش به طرفداری از ایشان پرداخته و صفی در برابر جریان‌های طرفدار دولت تشکیل دادند. او با کسب اجازه از مرحوم میلانی از تجار و اصناف مبالغی اخذ و به مخارج موردنظر می‌پرداخت و مدارس تحت‌نظرش را گسترش می‌داد. هدف عابدزاده تشویق و ترغیب جوانان به دین‌داری، آگاهی‌بخشی دینی و تبلیغات اسلامی و هدایت جامعه به پیروی از علما و مجتهدین بود و بدین منظور برنامه‌های مذهبی و تبلیغی مهدیه را گسترش داد به طوری که هم مدرسه بود و هم محل آموزش و قرائت قرآن و شب‌های جمعه دعای کمیل و روزهای جمعه نیز دعای ندبه در آنجا برگزار می‌شد. برگزاری دسته‌جمعی دعا در این مکان، پس از یک دوره مذهب‌ستیزی شدید عصر رضاخانی، معنای احیای دین و مذهب داشت و جذابیت زیادی پیدا کرده بود. عابدزاده هر سال بیلان کارها و هزینه‌های خود را منتشر می‌کرد و شفافیت کار او منجر به اعتماد بیشتر مردم می‌شد. این شیوه رفتار او انجمن را به یکی از انجمن‌های نیرومند و متشکل مشهد و شاید کشور تبدیل کرد به‌طوری که انجمن دارای 60 شعبه و هر شعبه دارای 100 عضو شد. در اواخر دهه 1320 تعدادی از تشکل‌های مذهبی که در رأس آنها انجمن پیروان قرآن، کانون نشر حقایق اسلامی و انجمن حجتیه مهدویه بودند با ایجاد تشکلی به نام «جمعیت‌های مؤتلف اسلامی» وارد کارهای سیاسی شده و ضمن شرکت در انتخابات هفدهم مجلس از مشهد، به حمایت از آیت‌الله کاشانی و دولت دکتر مصدق پرداختند. رهبران هر سه تشکل نامبرده نیز در این انتخابات کاندید شده بودند. هرچند این انتخابات به دلیل دخالت و اعمال نفوذ دربار باطل اعلام گردید اما قدرت این تشکل‌های مردمی و مذهبی را به شاه و حامیانش نشان داد. شیوه تبلیغ و جذب عابدزاده و بی‌میلی وی به رژیم، دولت را به وحشت افکند و به فکر مقابله با وی انداخت. ابتدا توسط ایادی وابسته به دولت در نیت او و پول‌هایی که جمع‌آوری می‌کرد تشکیک کردند و به محض تشکیل ساواک در مشهد علیه او برنامه‌ریزی و زمینه برخورد با او به دلیل هزینه کردن وجوهات دریافتی را تبلیغ کردند. سپس در سال 1336 هنگامی که او از مشهد به قصد عزیمت به عتبات خارج شد، وی را دستگیر و به زندان قزل‌قلعه تهران بردند.
ساواک در این ایام طرفداران او را پنج هزار نفر برآورد می‌کرد و از پایگاه مردمی او می‌ترسید، لذا پس از مدتی بازداشت، او را وادار کردند نامه‌ای به شاه بنویسد و تعهد دهد که در امور سیاسی دخالت نکند. شاه نیز دستور آزادی او را صادر نمود. ساواک پس از آن نیز چندین بار او را به ساواک احضار و تعهد گرفت که در مسائل سیاسی دخالت نکند. به این شکل ساواک توانست این انجمن را محدود و ضمن دور کردن از فعالیت های سیاسی، کم‌کم به سمت انحلال ببرد. ساواک در سال 1340 پیروان انجمن را حدود دو هزار نفر برآورد کرده و در تاریخ 25 /9 /1344 نیز نوشته حاجی عابدزاده اسامی اعضای انجمن را 129 نفر به ساواک صورت داده و بقیه افراد شرکت نمی‌کنند. ساواک ادعا می‌کند به اعتراف عابدزاده علت کناره‌گیری افراد از انجمن، دخالت افراد مذهبی و روحانیان در امور سیاسی و عواقب کارهای سیاسی برای آنان بوده است. این امر باعث شده است عمده افراد انجمن که کاسب و بازاری بودند به دلیل ترس از پیگیرد قانونی، از انجمن کناره بگیرند. ساواک اظهار نظر کرده است که یکی از علل شکست انجمن‌های مذهبی در مشهد متلاشی شدن جمعیت سید محمد مظلوم عطار تحت عنوان «شورای موقت آموزش و عمل به مبانی دینی» ـ که ابتدا به عنوان حزب خدا شروع به کار کرد ـ بود که مؤسس و اعضاء هیئت مدیره آن به اتهام سیاسی و اعمال خلاف مصالح کشور تحت تعقیب قرار گرفتند و سایر اعضاء انجمن‌های مذهبی از ترس پلیس، اکثراً از عضویت در مجالس و انجمن‌های دینی خودداری کردند. (در مورد سید محمد مظلوم در همین کتاب توضیح داده شده است) ساواک علت دیگر شکست انجمن پیروان قرآن را دخالت عابدزاده در امور سیاسی و دستگیری او در سال 36 به اتهام شرکت در نهضت مقاومت ملی می‌داند. در هر صورت انجمن پیروان قرآن حدود دو دهه از تشکل‌های تأثیرگذار سیاسی بود و تا پیروزی انقلاب اسلامی نیز در عرصه‌های فرهنگی فعالیت داشت. (اسناد ساواک، پرونده انفرادی؛ رحیم‌پور، حیدر، از انجمن پیروان قرآن تا انجمن حجتیه، تهران، نشر فردا، 1388).
3. کانون نشر حقایق اسلامی در سال 1323 و در دوران قدرت و فعالیت حزب توده با هدف مبارزه علیه مرام کمونیزم و سایر افکار ضد دینی بدون کسب مجوز قانونی اعلام موجودیت نمود. جلسات آن ابتدا به صورت سیّار تشکیل می‌گردید و سخنرانی‌های دینی در آنجا توسط استاد محمد تقی شریعتی (از مؤسسین این کانون) انجام می‌شد، این کانون از بدو تأسیس تا سال 1339 به شکل یک محفل دینی اداره می‌شد. امّا بعدها در پوشش جلسات مذهبی، به محل مناسبی جهت اخذ تصمیمات سیاسی تبدیل گردید. البته سخنگوی این کانون، «محمد تقی شریعتی» بر آن عقیده بود که صلاح است به صورت یک مکتب دینی بر قرار باشد تا مردم بدون در نظر گرفتن مطالب سیاسی به کانون گرایش پیدا کنند و وقتی که افراد خود به این سازمان راه یافتند خود حق را از باطل تشخیص خواهند داد و بعلاوه هر گاه احزاب و دستجات سیاسی در معرض خطر قوای انتظامی قرار گیرند این کانون از هر نظر در امان خواهد ماند. ابتدا تمرکز کانون بر روی مسائل آموزشی و عقیدتی بود و نگاهی اصلاح‌طلبانه و نوگرایانه به دین داشت و با فعالیت‌هایی هم‌چون تفسیر قرآن و نهج البلاغه به ترویج دین می‌پرداخت تا اینکه جنبش ملی شدن نفت به راه افتاد. در این ایام فعالیت کانون از حالت فرهنگی و نظری صرف به فعالیت‌های سیاسی نیز کشیده شد و با حمایت از کاشانی و مصدق به برپایی جلسات، راه‌پیمایی‌ها و اعتراض‌های سیاسی به نفع جنبش نفت پرداخت. قابل ذکر است، کانون نشر حقایق، همانگونه که مؤسس و سخنگوی محترم آن خواسته بود (صلاح است به صورت یک مکتب دینی برقرار باشد...) برای مدتی به کار خود ادامه داد و جمعی از مردم و خصوصاً دانشجویان و دانش‌آموزان جذب این کانون شدند. (کتاب شهید حجت‌الاسلام هاشمی‌نژاد از انتشارات مرکز بررسی اسناد تاریخی، صفحه 91؛ هفته نامه تاریخ شفاهی)
4. در اصل: مبارزات
5. بهائیت، بهائیه یا بهائیان پیروان میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاءالله که او را مؤسس شریعت تازه و موعودی که باب، بشارت ظهور او را داد می‌دانند. تعلیمات و آموزه‌های بهاءالله که بیشتر توسط پسرش عباس افندی معروف به عبدالبهاء منتشر گردید مخلوطی از عرفان اسلامی و برخی از نتایج حکمت و معرفت اروپا در قرن 19 است. بهائیان انبیاء را مظاهر الهیه می‌خوانند و معتقدند که بعد از حضرت محمد (ص) باب و بعد از او میرزا حسینعلی بهاءالله به عنوان مظهر الهی به عالم آمده‌اند. اما می‌گویند که بعد از بهاءالله لااقل تا هزار سال دیگر مظهر الهی در عالم نخواهد آمد. مراکز مهم اجتماعات رسمی آنها حظیرۀالقدس نام دارد (دایرۀ‌‌المعارف فارسی مصاحب، ج 1، ص 475) بسیاری از مورخان و محققان تاریخ معاصر ظهور فرقه‌های بابیه و بهائیه را از نتایج فرقه‌سازی استعمار اروپاییان در کشورهای مسلمان می‌دانند. همگامی این فرقه با سیاستهای استعماری بیگانگان تأییدی بر این مدعا است. فرق ضاله بهائی در دوران حکومت پهلوی به اوج نفوذ و اقتدار خود در ایران رسید. ارتشبد حسین فردوست، رئیس دفتر ویژه اطلاعات محمدرضا شاه معتقد است رضاخان با بهائیان روابط حسنه داشت تا حدی که اسدالله صنیعی را که یک بهایی متعصب بود به سمت آجودان مخصوص محمدرضا، ولیعهد منصوب کرد. (ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 374) فردوست می‌نویسد محمدرضا نیز از تشکیلات بهائیان و نفوذ افراد بهائی به مقامات مهم و حساس مملکت آگاهی داشت و با حسن ظن به مسئله می‌نگریست. هنگامی‌که امیرعباس هویدا به نخست‌وزیری رسید نفوذ بهائیان به اوج خود رسید. اسدالله صنیعی در کابینه او به وزارت جنگ و وزارت خواربار رسید. فردوست عقیده دارد عبدالکریم ایادی که پدرش از خواص عباس افندی بود، نقش مهمی در نخست‌وزیری هویدا دارد. بهائیان هم‌چنین در این دوره به مراکز مهم اقتصادی کشور نفوذ کردند و ثروت‌های کلانی را از طریق زدوبند با مقام‌های سیاسی تصاحب کردند.
بهائیت از فرقه‌های دست‌آموز بیگانگان به شمار می‌رود و تا جایی در درون رژیم پهلوی ریشه دوانده بود که هویدا، نخست وزیر سیزده ساله پهلوی از این گروه بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز این گروه باحمایت مخالفین انقلاب اسلامی به فعالیت علیه جمهوری اسلامی پرداختند. برای شناسایی بیشتر این گروه، مختصری از تاریخچۀ آن از جلد اول دائره المعارف مرحوم مصاحب نقل می‌شود: بهائیت طریقه جدیدی است که میرزا حسینعلی نوری معروف به بهأالله (متولد 2 محرم 1233ق. و متوفی ذیقعده 1310ق.) به‌وجود آورد. این آئین بنام خود او آیین بهائی و به اصطلاح پیروانش «امربهایی» خوانده می‌شود. میرزا حسینعلی نوری هنگام دعوت باب بی آنکه هرگز با او دیدار کرده باشد، بدو گروید و بعد از واقعه سوء قصد بابیه نسبت به ناصر الدین شاه، به زندان افتاد. پس از آنکه با کسانش به عراق تبعید شد، یکچند در بغداد بین بابیه به سر برد و سپس کسوت درویشی پوشید و در حدود سلیمانیه و کردستان به سیاحت پرداخت و در مراجعت به بغداد در باغ نجیب پاشا نزدیک بغداد، در پیش عده‌ای از بابیه دعوی کرد که «موعود» باب وکسی که باب به نام «من یظهره الله» ظهور او را پیشگوئی نموده است اوست (1280ق) از این جا بین پیروان او که «بهائی» و «بهائیه» خوانده شدند و سایر بابیه که برادرش میرزا یحیی صبح ازل را خلیفه باب می‌شمردند، تفرقه پدید آمد و بین دو برادر اختلاف افتاد. چندی بعد هر دو برادر را از عراق به قسطنطنیه و از آنجا به اورنه تبعید نمودند. چون کار میرزا حسینعلی در بین بابیه رواج بیشتر یافت و اختلاف بهائی و ازلی افزون شد دولت عثمانی میرزا حسینعلی را با پیروانش به عکّا و صبح ازل را با پیروانش به قبرس فرستاد. میرزا حسینعلی در عکّا به نشر تعالیم و دعاوی خویش پرداخت و کتاب «اقدس» را که اساس تعالیم اوست در آنجا نوشت. آثار دیگرش عبارتست از «ایقان»، «هفت وادی»، «کلمات مکنونه»، «کتاب الشیخ» و «ادعیه». نیز مکاتبات او که به نام «الواح» خوانده شده است، از جهت اشتمال بر افکار و آراء او اهمیت دارد و غالب این آثار به زبانهای اروپایی نیز ترجمه شده است. میرزا حسینعلی در عکا وفات یافت، پیروانش او را «جمال مبارک» و «جمال مقدم» می‌خوانند. تعالیم میرزا حسینعلی که مخصوصاً بوسیلۀ پسرش عباس افندی ملقب به عبدالبهاء منتشر شده است مخلوطی است از عرفان اسلامی و بعضی نتایج از حکمت و معرفت اروپا در قرن 19 میلادی که با ذوق عرفانی به هم در آمیخته است. بهائیان انبیاء را «مظاهر الهیه» می‌خوانند و معتقدند بعد از محمد (ص) باب، و بعد از او میرزا حسینعلی به عنوان مظهر الهی بعالم آمده است. اما گویند که بعد از بهاء الله، لااقل تا هزار سال دیگر مظهر الهی در عالم نخواهد آمد.
6. حجت‌الاسلام شیخ محمدتقی فلسفی فرزند حاج شیخ محمدرضا تنکابنی در سال 1286 شمسی (1326 هجری قمری) در تهران تولد یافت. تحصیلات خود را از سن 6 سالگی آغاز کرد و از محضر اساتیدی چون مرحوم والدش، آقا شیخ محمدعلی کاشانی، میرزا مهدی آشتیانی، میرزا طاهر تنکابنی و میرزا یونس قزوینی بهره‌مند گردید. وی نخستین بار در سن 16 ـ 15 سالگی در مسجد محل (فیلسوف‌ها) با شعری در وصف حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) به منبر رفت و چنان مورد استقبال مردم واقع گردید که در سن 19 سالگی ازجمله مدعوین سخنرانی در مجلس شورای ملی آن زمان شد و نامش ورد زبان مردم گردید. او مبارزات خود را از زمان رضاخان آغاز نمود و در سال 1316 شمسی پس از حادثه خونین مسجد گوهرشاد، بر بالای منبر این حادثه را محکوم کرد و درنتیجه مدتی ممنوع‌المنبر و از پوشیدن لباس روحانیت محروم گردید. حجت‌الاسلام فلسفی با حزب توده و تشکیل دولت غاصب اسرائیل مبارزه می‌کرد و به جمع‌آوری اعانه جهت کمک به مردم مظلوم فلسطین می‌پرداخت. از خصوصیات بارز وی اطاعت محض و بی چون و چرا از مرجعیت عالی شیعه حضرت آیت‌الله‌العظمی بروجردی بود که ضمن ملاقات با شاه و رساندن نقطه نظرات آقای بروجردی، موجب عدم تخریب مسجد مادر شاه و ساخت مسجد آرک فعلی، الزامی شدن درس تعلیمات دینی در مدارس و عدم حرکت دادن مشعل از امجدیه تا دربار که نمودی از آتش‌پرستی بود، گردید. در پی غائله انجمن‌های ایالتی و ولایتی و لوایح شش‌گانه مخالفت خود و علما و مراجع وقت به‌ویژه حضرت امام خمینی (سلام‌الله‌علیه) را طی یک سخنرانی پرشور ابراز داشت و به همین دلیل تحت تعقیب قرار گرفت و تا بعد از انجام رفراندم تحمیلی شاه از رفتن به منبر محروم شد. آقای فلسفی نخستین بار در تاریخ 18 اسفند سال 1341 در مجلس دومین سالگرد رحلت حضرت آیت‌الله بروجردی توسط نیروهای شهربانی بازداشت و 2 روز در زندان قزل‌قلعه محبوس گردید و سپس به مدت 48 روز ممنوع‌المنبر شد. در حادثه مدرسه فیضیه منبرهای متعدد رفت و سخنانی پرشور ایراد کرد. در شب عاشورای سال 1342 طی نطقی کوبنده به استیضاح دولت اسدالله علم پرداخت که در همان روز، سخنرانی وی تحت عنوان «اولین استیضاح ملی در سال 1342» چاپ و در تیراژ وسیع در اختیار مردم قرار گرفت. به همین دلیل برای بار دوم از سوی نیروهای شهربانی بازداشت و به زندان شهربانی منتقل گردید. او که در حادثه خونین 15 خرداد در زندان بسر می‌برد، تدریس فن خطابه را برای علاقه‌مندان در زندان آغاز کرد. این دوره زندان 45 روز به طول انجامید. پس از آزادی از زندان در روز جمعه 28 تیرماه 1342، بلافاصله به ساواک احضار و به مدت 100 روز ممنوع‌المنبر گردید، اما این بار ممنوعیت به مدت 250 روز طول کشید تا سرانجام در 26 اردیبهشت 1343 برابر با دوم محرم ممنوعیت رفع شد. وی در سفرهای تبلیغی خود به شهرهای مختلف، محور سخنرانی‌های خود را پیام‌های حضرت امام قرار می‌داد و به تبیین و تشریح خط کلی نهضت می‌پرداخت. پس از تبعید امام به ترکیه، از سوی ساواک مورد سوءقصد قرار گرفت. در سال 1350 در مورد حادثه اخراج ایرانیان از عراق به ایراد یک سخنرانی و تشریح مواضع امام علیه بعثیون عراق پرداخت، اما به دنبال توهین دو تن از سناتورهای انتصابی رژیم شاه نسبت به حضرت امام، چنان به رژیم شاه حمله کرد که حکم ممنوعیت دائمی او از رفتن به منبر صادر شد. پس از گذشت 2 سال از ممنوعیت منبر مرحوم فلسفی، رژیم به‌طور مستقیم به وی اعلام کرد که تنها با نوشتن یک دستخط یک سطری به شاه، ممنوعیت وی لغو خواهد شد، ولی او زیر بار این ذلت نرفت و همچنان استقامت ورزید. آقای فلسفی سال‌های 56 و 57 خصوصاً هنگام شهادت آقا مصطفی خمینی و درج مقاله‌ای با نام جعلی احمد رشیدی‌مطلق در روزنامه اطلاعات و اهانت به ساحت مقدس حضرت امام به موضع‌گیری‌های بسیار سخت پرداخت. در ایام محرم 1357 مردم را به برگزاری باشکوه مراسم عزاداری فراخواند و آنان را از گرفتن اجازه عزاداری از شهربانی منع نمود. سرانجام پس از هفت سال ممنوعیت منبر و در روز سوّم ورود حضرت امام خمینی (سلام‌الله‌علیه) به وطن، در مدرسه علوی (اقامتگاه موقت امام) و با حضور هزاران نفر از علما و روحانیون تهران و سایر ولایات ایران، اولین سخنرانی خود را در محضر حضرت امام و به خواست ایشان ایراد نمود. در پایان این سخنرانی امام فرمودند: «اعلام کنید که منبر آقای فلسفی فتح شده است.» حجت‌الاسلام فلسفی صاحب سخنرانی‌های روشنگرانه و تألیفات ارزشمند ماندگار ازجمله کتاب کودک در دو جلد، کتاب جوان در دو جلد و آیه‌الکرسی می‌باشد. ایشان علیرغم کهولت سن تا پایان عمر بابرکت خود به فعالیت‌های مختلف و منبرهای تبلیغی خویش ادامه داد و بالاخره در روز جمعه 27 /9 /77 و در سن 93 سالگی به رحمت ایزدی پیوست و در حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه‌السلام) در شهرری به خاک سپرده شد. (یاران امام به روایت اسناد ساواک، حجت‌الاسلام محمدتقی فلسفی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378)
7. آیت‌الله سید هبۀالدین شهرستانى فرزند سید حسین حسینى عابد در 23 رجب سال 1301 هجرى قمرى در شهر سامرا عراق متولد شد. دوران تحصیل را در محضر اساتید بزرگى چون حضرات آیات ملا محمدکاظم خراسانى، فیروزآبادی و جزایرى سپرى کرد. در قیام سال 1920 مردم عراق که منجر به استقلال این کشور شد، نقش حساسى را ایفا کرد و از مجاهدین طراز اول راه استقلال عراق به شمار مى‌رفت. چند سالى به اصرار ملک فیصل، وزارت معارف عراق را اداره کرد و در سال 1340 هجرى قمرى به خواهش ملک فیصل و اصرار فقهاى آن عصر، محکمه‌اى براى تشکیل احکام مذهب جعفرى تأسیس و خدمات ارزنده‌اى به مذهب شیعه کرد. وى از مبلّغین بزرگ اسلامى بود که زندگانی‌اش به مبارزات دینى و آزادی‌خواهی و مجاهدت درراه تبلیغ مذهب حقّه جعفرى گذشت. در سنین میان‌سالی به چشم‌درد سختى مبتلا شد که درنتیجه آن بینایى خود را از دست داد، امّا از نگارش دست نکشید به‌طوری‌که پس از بیمارى نیز هرروز چهل صفحه مطلب مى‌نوشت. تألیفات و آثار علاّمه هبۀالدین را بالغ‌بر سیصد و پنجاه جلد کتاب و رساله نوشته‌اند. ایشان در اخلاق جمیله و صفات جلیله آیتى عظیم بود. آیت‌الله‌العظمی سید هبۀالدین شهرستانى، در بهمن‌ماه سال 1345ش. مطابق با 1368ق. در سن 85 سالگى در کاظمین چشم از جهان فروبست. (روزنامه خراسان، 18 /11 /1345 ص 11؛ روزنامه کیهان، 18 /11 /1345، ص 11)


منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 01 صفحه 13






صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.