تاریخ سند: 18 تیر 1342
گزارش
متن سند:
[تاریخ: 18 /4 /1342]
گزارش
محترماً به عرض می رساند ساعت 11صبح روز 18 /4 /42 آقای انزابی در سرای میرزا محمد بالای منبر رفته [و] پس از ذکر چند مسائل [مسأله] شرعی اظهار داشت: «در روزهای 15، 16 خرداد که چند نفر کفن پوش از ورامین به تهران می آمدند، در بین راه، همه آنها را به مسلسل بستند، حتی یکی از آنان سلامت نماند. خدا به این هیئت حاکمه لعنت کند. (که همه در تأیید اظهارات وی اظهار داشتند، لعنت کند.)در یک دست دولت، سرنیزه است و در دست دیگرش، دروغ؛ اگر صدا در بیاوری فوراً با سرنیزه می کشند و با دروغ، شرح وقایع را با آب و تاب، نقل می-کنند.»گفت: «ای جماعت! مأمورین در مدرسه فیضیه قم، طلاب را می گرفتند، میپرسیدند کو امام زمان(عج)؟ وقتی که طلبه نمی توانست جواب بدهد با سرنیزه شکمش را پاره می کردند.(در اینجا اشخاص تحریک شده چنان گریه می کردند که اصلاً وضع محل مزبور تغییر یافته بود.) بعداً اظهار داشت: «منتظر دستور مجتهدین هستیم باید تا خون در بدن داریم از دین خود دفاع نماییم.» در این موقع مردم اظهار داشتند: (صحیح است.).
در مسجد شاهزاده هم اظهار داشت: «یک نفر از عرب بادیه نشین، که اصلاً گربه ندیده بود در صحرا گربه ای شکار کرد و برای فروش به شهر آورد. همه [هر کدام] گربه را به یک اسم صدا می کردند و هر که می رسید اسمی به وی [آن] می گذاشت. خواست آن را بفروشد، به قیمت ارزان خواستند. در این موقع، عرب گربه را بر زمین زد [و] گفت، پدر سوخته! تو که چند اسم داری اصلاً به قیمتی گزاف به فروش نمی روی. فایده شما [تو] چیست؟ » اضافه نمود: «حالا این ایران ما، ما شاء الله هزار اسم دارد از قبیل ایران باستان، ایران شش هزار ساله، شاهنشاهی ایران، کشور کهنسال»و چند اسم دیگری را گفت، [و] اضافه کرد: «اینها هیچگونه ارزشی ندارد؛ باید این دولت از بین برود.»
منبع:
کتاب
حجتالاسلام و المسلمین محمد حسین انزابی به روایت اسناد ساواک صفحه 105
