صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

[موضوع:] اظهارات چند نفر از روحانیون آبادان در مدرسه علمیه قائمی

تاریخ سند: 22 فروردین 1352


[موضوع:] اظهارات چند نفر از روحانیون آبادان در مدرسه علمیه قائمی


متن سند:

[از:] 6 ﻫ [تاریخ:]22 /1 /1352
[به:] 312 [شماره:] 35155/ 6 ﻫ 1
[موضوع:] اظهارات چند نفر از روحانیون آبادان در مدرسه علمیه قائمی

در ساعت 1045 روز 20 /1 /52 چند نفر از روحانیون آبادان منجمله شیخ عبدالرسول قائمی. شیخ علی‌اکبر سلیمانی. سید کاظم دهدشتی، شیخ عباس دانشمند و سید حسین مکی و شیخ علی دانشگر و... در مدرسه علمیه در اطاق قائمی دور هم جمع بودند. ابتدا سلیمانی و دهدشتی ضمن صحبت نظر سایر روحانیون حاضر در مجلس را درباره دعوت‌نامه‌ای که از طریق شهرداری آبادان جهت شرکت در مجلس دعا و نیایش به مناسبت روز بیست و یکم فروردین1ماه در حسینیه اصفهانی‌ها برگزار می‌شود که برای همه روحانیون آبادان ارسال شده سئوال کردند و عده‌ای از حاضرین گفتند فعلاً معلوم نیست تا ببینیم چه می‌شود. سپس سید حسین مکی گفت در این مورد از آقای قائمی کسب تکلیف کنید و ایشان باید صراحتاً نظر خود را بگویند که شرکت بکنند یا خیر. قائمی در جواب وی چنین اظهار نمود. من هیچگونه نظری ندارم که کسی شرکت بکند یا شرکت نکند هر کس مختار است و صلاح کار خود را بهتر می‌داند.2
نظریه یکشنبه: موضوع جمع شدن و مذاکرات روحانیون در مدرسه علمیه درباره دعوت نامه مزبور و شرکت آنها در مجلس دعا و نیایش صحت دارد. بدیهی است پس از برگزاری مراسم دعا و نیایش شرکت و یا عدم شرکت روحانیون آبادان در مجلس یاد شده روشن خواهد شد. حقانی
نظریه سه شنبه: نظریه یکشنبه مورد تائید است. پردیس
نظریه چهارشنبه: نظرات فوق مورد تائید است. توصیفی
نظریه جمعه: فقط چهار نفر از روحانیون در این مراسم شرکت کرده بودند که موضوع تحت تحقیق است و نتیجه متعاقباً به آگاهی خواهد رسید.
3471 324 مراتب استحضار

توضیحات سند:

1. حادثه 21 فروردین کاخ مرمر: ساعت نه صبح روز 21 فروردین 1344ﻫ‌ ش در کاخ مرمر حادثه‌اى روى داد. شهید رضا شمس‌آبادى سرباز وظیفه که با نقشه قبلى در محل توقف اتومبیل شاه مستقر شده بود، هنگامى که اتومبیل در مقابل سرسراى کاخ مرمر توقف کرد، آماده شد که به سوى شاه تیراندازى کند. شاه از در مقابل شمس‌آبادى، اتومبیل را ترک نکرد و همین سبب شد که رضا شمس‌آبادى مجبور به دور زدن اتومبیل شود. همین فرصت کوتاه کافى بود که شاه خود را به داخل سرسراى کاخ بیندازد و شمس‌آبادى به دنبال شاه وارد سرسرا شد و هنگامى که به سوى شاه نشانه رفته بود و تیراندازى مى‌کرد، توسط دو درجه‌دار گارد مورد اصابت گلوله قرار گرفت.
وى با وجود رگبار گلوله، با بدنى چاک‌چاک به سمت شاه سینه‌خیز حرکت کرده و فریاد مى‌زند: من باید این جلاد را بکشم. دو نفر از محافظین شاه کشته شدند و دو نفر دیگر مجروح گردیدند. این حادثه انعکاسى از نارضایتى شدید و اوضاع قابل انفجار در ایران داشت. به همین جهت حکومت سعى نمود با تمام قوا از علنى شدن آن جلوگیرى نماید، اما موضوع چیزى نبود که قابل انکار و اخفا باشد.
در پیگیرى این واقعه، در اردیبهشت اعلام شد یک گروه متشکل از شش نفر، شمس‌آبادى را تحریک به تیراندازى کرده‌اند. دو تن دیگر نیز در رابطه با این واقعه دستگیر شدند و محاکمه گروه 14 نفرى در مهر 44 آغاز شد و دادگاه به اعدام دو نفر و حبس ابد یک نفر و حبس‌هاى 6 تا 8 سال براى 9 نفر و آزادى دو نفر رأى داد. محکومین به اعدام هم چون واقعا دخالتى در جریان نداشتند، از یک درجه تخفیف استفاده کردند.
حرکت شمس‌آبادى با توجه به وضع خانواده و سابقه وى نمایانگر یک احساس مذهبى است گرچه در تشکیلات اسلامى شرکت نداشت، ولى به عنوان یک اقدام مستقل فردى مذهبى قابل توجه است.
تاریخ سیاسى معاصر ایران، دکتر سید جلال‌الدین مدنى، ج 2، صص 138ـ139.
ر.ک: ترور شاه، مرکز بررسى اسناد تاریخى، چاپ اول، 1378.
2. آیت‌الله قائمی به لحاظ رعایت مسائل امنیتی صراحتا از اظهارنظر خودداری می‌کنند، شاید فرد غریبه‌ای و یا مشکوکی بین افراد بوده که با زرنگی خاص خود صلاح ندانسته که صراحتاً موضع‌گیری نمایند و تلویحا این‌طور القاء کرده‌اند که من شرکت نمی‌کنم، شماها هم شرکت نکنید.
حجت‌الاسلام صادقی امام جمعه محترم شهر بهارستان اصفهان درباره فطانت و زرنگی آیت‌الله قائمی می‌گوید: «از نمونه‌های زرنگی ایشان اینکه دو نفر از افراد مرتبط با دستگاه طاغوت خدمت ایشان رسیده و از ایشان خواستند که در مسجد ایشان مجلس دعا برای سلامتی شاه برگزار کنند ایشان گفتند نه. گفتند چرا؟ گفتند برای اینکه ایشان شاه ایران است و در ایران مسیحی و یهودی و زردشتی و غیره هست و در مراسم شرکت می‌کنند و جای آنان در مسجد نیست و شما جلسه را در باشگاه بگیرید که حضور آنها در آنجا مشکلی ندارد، آنها هم خبر به شهربانی دادند و ایشان را خواستند، ‌خود ایشان می‌گفتند من بالای پشت بام منزل رفته و توسل به امام زمان عج پیدا نموده و گفتم آقا مرا خواسته و می‌روم خودتان هر طور صلاح بدانید.»


منبع:

کتاب آیت‌الله عبدالرسول قائمی به روایت اسناد ساواک صفحه 260

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.