برگ بازجویی و صورت جلسه محمد طالبیان
متن سند:
برگ بازجویی و صورت جلسه محمد طالبیان
س ـ با احراز هویت شما لازم است کلیه اطلاعات خود را درباره فاکر خراسانی با ذکر کلیه بحثها و مذاکراتی که با وی درباره گروه انجام دادهاید به طور دقیق و مشروح بیان دارید.
ج ـ در ماه صفر فاکر خراسانی به نهاوند آمد و در مسجد جامع منبر میرفت او مورد پسند کلیه طبقات نهاوند بود یک شب برای شام به خانه ما آمد هیچگونه بحث و مذاکرهای نشد چون در آن تاریخ هنوز گروهی در نهاوند تشکیل نشده بود بعد از چند شب خانه جمشید رجبپور دعوت شد عدهای به آنجا رفتند از جمله حجتالله صباغی، محمد سیفی و مصطفی سیفی و احمد غلامی و خواهش کردیم برای همیشه نهاوند بماند که قبول نکرد در رمضان بعد از ایشان دعوت به عمل آمد و به نهاوند نیامدند در میان رمضان چند نفر از بچهها از جمله منشط و ولیالله سیف و ماشاءالله و عبادالله خدارحمی به منزل ما آمدند و درباره منفجر کردن سینما صحبت شد که من اول موافقت بعد به شدت مخالفت کردم و گفتم استخاره خواهم کرد و استخاره نمودم که متن عربی آن شاید چنین باشد اویرجموکم اویذهبکم من دینکم و لن یفلح بدمکم اذا ابداً[احتمالاً منظورش آیه 2 سوره کهف است] و همگی را قانع کردم از کار دست بکشند این گذشت و چهار نفر بالا نگفتند که میخواهند گروهی تشکیل دهند تا بعد از مدتی معلوم شد خانه زن[سازمان زنان] منفجر شده و ماشین آتش نمودهاند دوخا کشته شده بعداً درباره انفجار ماشین با من صحبت کردند و گفتند خواه ناخواه تو جزو ما هستی پس از مدت مدیدی از من تقاضای کمک مالی کردند و من بیست تومان دادم و منشط اشارهای به دوخا کرد ولی خوب مشخص نساخت از رفقایش هم پرسیدم کتمان کردند بعداً من پشیمان شدم و بیست تومانم را پس گرفتم تا اینکه میخواستند گوسفندی نذر داشتند بکشند از من هم ده تومان گرفتند عید غدیرخم پیش آمد دیگر اعضا گروه برای من مشخص بودند و مقداری از کارهایی که کرده بودند عبادالله خدارحمی و چند نفر دیگر پول زیادی نزدیک به یک هزار و ششصدتومان از میان دبیرها و دانشآموزان جمع آوری کردند وتقاضا کردند بنویسیم یک نفر مبلغ برای مدت4 روز به نهاوند بیاید و افرادی به قم رفتند و فاکر خراسانی را مجبور به آمدن کرده بودند فاکر هیچ رو حاضر نبود منبر رود شهربانی هم مخالفت کرده بود که عبادالله و دیگران پیش رئیس شهربانی رفتند و ایشان اجازه دادند شب فاکر خراسانی از خانه حجتالله صباغی و همراه احمد غلامی و مهینی و آشیخ جلیل بنا بود خانه ما بیاید اعضاء گروه قبلاً در خانه ما جمع بودند ولی با آمدن احمد غلامی و مهینی و آشیخ جلیل که بحث زیادی پیرامون منبر رفتن یا نرفتن کردند و عاقبت اعضاء گروه نامبردگان را متقاعد که بهتر است منبر بروند بعد شام آوردیم که گروه پا شدند ولی فاکر و حجت صباغی و غلامی نشستند بعد از رفتن صباغی و دیگران به طور مختصر جریان را با فاکر در میان گذاشتم فاکر از بیباکی اینان تعجب ولی تأکید میکرد نباید از این کارها بنمایند افراد را هم که شناخته بود میگفت این جوانان ارزشمند هستند ولیکن از لحاظ ایمان چطور هستند زیرا اسلام هدفش قهرمان پروری نیست بلکه مؤمنپروری است بعداً بعضی از اعضا گروه خودشان در مسجد سر خیابان پیش فاکر رفته و مذاکراتی کرده بودند هنگامی که میخواست برود تأکید کرد نباید دست به چنین کارهایی بزنند و سعی کنند خودشان را خوب و مؤمن بسازند برای صفر باز از ایشان دعوت به عمل آمد که عصرها مسجد جامع و شبها مسجد امامزاده منبر بروند و به نهاوند آمدند و برنامه خود را اجرا میکردند در خانه ما چند نفر از اعضا گروه با او صحبت کردند ولی ایشان غیر از نصیحت کردن چیزی نمیگفت ولیکن بعداً معلوم شد که کتابی به عبادالله خدارحمی داده و به ایشان گفته نگوید فلانی داده است بلکه بگوید با گروه سنندج ارتباط پیدا کردهام که بعداً معلوم شد دروغ گفته است بعداً مرا پیش فاکر خراسانی به قم روانه کردند بعد از جستجوی بسیار خانه ایشان را پیدا ولی در خانه نبودند داشتم برمیگشتم که میان راه او را ملاقات و مرا به خانه برد راجع به اسلحه با او صحبت کردم ولی قسم خورد که دستش میان این کارها نیست و قبلاً تصور میکرده بعضیها داشته باشند و بعد از گرفتاریشان معلوم شده در این کارها دست داشتهاند ولی به خدا قسم کسی را نمیشناسد و هیچگونه کمکی نمیتواند بکند بعد کتاب اصول علم سیاست را داد که به منشط بدهم که بعداً کتاب را به ایشان تحویل دادم بیش از این درباره فاکر چیزی نمیدانم. طالبیان
منبع:
کتاب
گروه ابوذر نهاوند صفحه 145