تاریخ سند: 16 فروردین 1357
موضوع : سیدصادق روحانی
متن سند:
به : 312
از : 21 ه شماره : 6001 /21 ه
در یک مذاکراتی که بین تقوی شیرازی از تهران با نامبرده بالا انجام می گردد
تقوی از وی سوال می کند جریان مدرسه فیضیه به کجا رسیده است روحانی
می گوید روزی که تشییع جنازه آقای زاهدی بود جوانهائی که از اول تعیین شده
بودند درب مدرسه را باز کردند و رفتند داخل چون آقایان وضع را باین صورت
دیدند رفتند و ما تنها ماندیم و جنازه را به مدرسه بردند و طواف دادند و آوردند
در صحن حضرت معصومه و نماز به جنازه خواندیم و بعداً مجدداً با جنازه وارد
مدرسه فیضیه شدیم شاید حدود 20 الی 30 هزار نفر جمعیت در مدرسه بود و
همه کار می کردند حتی به حجره ها رفتند و آشغالها را پاک کردند و چون نزدیک
ظهر بود به درخواست مردم آنجا نماز خواندیم که جنبه رسمی پیدا کند باین
خاطر که مدرسه را گرفتیم و بعداً نگویند یک مشت اخلالگر به مدرسه فیضیه
ریخته و درب مدرسه را شکستند و بعد از نماز آمدیم بیرون و بعدازظهر هم
مجلس فاتحه ای برای آقای زاهدی در آنجا تشکیل شد که من آخر رسیدم ولی
از طرف گلپایگانی و شریعتمداری (که خودشان به مدرسه نیامدند) گفته شد که ما
از کلیه آقایان تقاضا می کنیم امشب اینجا نخوابند و بیرون بروند و ما قول
می دهیم که مدرسه تحویل حوزه است و افراد هم گوش کردند و دو روز است که
از طرف آقایان در آنجا تعمیرات انجام
می شود و قول دادند که سه روزه اسم نویسی کنند و طلبه به آنجا ببرند حالا چطور
شود معلوم نیست سپس اظهار می دارد البته مدرسه را ملت گرفت و پیش آمدی
هم رخ نداد همچنین موقعی که من بیرون می آمدم فضلا آمدند و گفتند که زمینه
مناسب نیست اگر شما هم بروی طلبه ها را در مدرسه خواهند زد به بهانه شکستن
و اخلالگری و دیدم درست می گویند و بحمداله خبری نشد و دولت عکس العملی
نشان نداد و موقع بیرون آمدن مأمورین دولت را که در نزدیکی مدرسه دیدم
هیچگونه آثار مزاحمتی و دلخوری در آنها وجود نداشت سپس تقوی می گوید
بنده این تفصیل را نمی دانستم الان با نجف اشرف صحبت می کردم مثل اینکه در
آنجا به صورت دیگری منعکس شده بنده گفتم در این مورد تحقیق می کنم و بعد
تماس می گیرم در این بین روحانی سؤال می کند بچه صورت منعکس شده بود؟
تقوی بیان می دارد گفتند مثل اینکه درب مدرسه را دوباره بسته اند روحانی
می افزاید اگر چنین باشد آقایان کرده اند و کلاه سر آقایان گذاشته اند این احتمال
هست ولی تصمیم این است که تا سه روز صبر شود اگر آقایان تحویل ندادند و
کلاه سر مردم رفته باشد چون حسابهای دیگر هم در کار است با آن طریق ذهن
آقایان نبود که گرفته شود که بنام1
توضیحات سند:
* در تاریخ (15 /1 /57)
احمدعلی مسعود انصاری
نویسنده کتاب «من و خاندان
پهلوی» در دیدار با آقای
شریعتمداری درباره مسائل
روز با ایشان گفت و گو می کند.
مسعود انصاری از درباریان و
از خویشاوندان فرح دیبا، همسر
شاه بود.
این دیدار در پی
درخواست او و موافقت
محمدرضا پهلوی صورت
گرفت.
وی می نویسد :
««خودمانی و صمیمانه شروع به
صحبت کردم و قبل از هر چیز
درخواست کردم که آیت الله
بفرمایند که درخواستهایشان
چیست؟ و اضافه کردم که
مأموریت من این است که شاید
بتوانم با کمک ایشان اوضاع را
آرام کنیم.
و البته اصلاحات
مورد نظر هم انجام خواهد شد و
خواسته های روحانیت هم هر چه
باشد انجام گیرد، منتها باید جلو
آشفتگیها را گرفت و نگذاشت
هرج و مرج حاکم بشود.
آیت الله
گفتند : ما هم همین را می خواهیم
و فعلاً هم این را می خواهیم که
ساعت را عوض کنند که با این
ساعت جدید وقت نماز مردم
مشوش شده است.
تقویم را هم
برگردانند به صورت قدیم که
مبدأ تاریخ همان هجرت پیغمبر
اکرم باشد.
مدرسه فیضیه را هم
باز کنند و مسؤلیت آن را، من
به عهده می گیرم...
» (من و
خاندان پهلوی، صص 118 و
119)
1ـ صفحه دوم این سند یافت
نشد.
دو سند بعدی نیز با همین
موضوع مرتبط است که
می خوانید.
مدرسه فیضیه که در
این زمان بسته بود به این وسیله
موقتاً بازگشایی می شود.
این
مدرسه از بناهای عهد صفوی
است.
شاه طهماسب اول این
مدرسه را جنب صحن کهنه
ساخت و گفته می شود چون
ملامحسن فیض کاشانی در آن
ساکن بوده به نام فیضیه معروف
شده است.
بنای قدیم در زمان
فتحعلی شاه (1213 و 1214
ه.
ق) تخریب و با معماری آن
عهد دوباره ساخته شد.
مدرسه
فیضیه با مهاجرت آیت الله
عبدالکریم حائری یزدی به قم
رونق گرفت.
اما در طول
مبارزات سیاسی، به ویژه در
زمان پهلوی دوم بارها مورد
تعرض نیروهای نظامی و
انتظامی رژیم واقع شد و در
آخرین بار منجر به بسته شدن
این مدرسه گردید.
منبع:
کتاب
نوزده دی به روایت اسناد ساواک صفحه 495