تاریخ سند: 21 دی 1351
مصاحبه مطبوعاتى و رادیوتلویزیونى دکتر کورش لاشائى
متن سند:
شماره: 4742 /20 ه 11 تاریخ: 21 /10 /51 13511021
مصاحبه مطبوعاتى و رادیوتلویزیونى دکتر کورش لاشائى
بعد از مصاحبه اخیر دکتر کورش لاشائى1 مردم از گفتههاى او تفسیرهائى کردهاند که این تفسیرها در چند گروه خلاصه میشود:
1 - دکتر کورش لاشائى نیز مثل پرویز نیکخواه نوکر دستگاه شد.
2 - دکتر لاشائى مسلماً عقیده و ایمان واقعى و عمقى نداشت وگرنه به دوستان و نهضت آزادى ایران پشت نمیکرد.
3 - دکتر لاشائى به ایران آمد و دید آنچه که به او گفته بودند و آنچه که فکر میکرد در عمل طورى دیگر است و وضع ایران و مردم آن در حال حاضر با ایده آنها مطابقت نمىنماید و بهتر است براى زندگى واقعى در کشور خود مثل اکثریت مردم ایران همرنگ جماعت شود.
در کنار همه این صحبتها افراد مطلع و علاقمند بامور سیاسى میگویند: دستگاه ساواک در چند سال اخیر با روش جدید یعنى تغییر دادن افکار بعضى از مسئولین امور سیاسى ضربههاى محکمى بر ایمان افراد مخالف وارد میسازد زیرا برگشتن و عوض شدن افرادى مثل نیکخواه و لاشائى مسلماً در روحیه افراد سیاسى تاثیر میگذارد و در ثانى از نظر دقت و تئورى مسلماً مدتها عدهاى از هواداران امور سیاسى و دوستان سیاسى این افراد در خارج و داخل کشور درباره آنها بحث میکنند و علل تغییر جهت آنها را بررسى کرده و به طور صحیح یا ناصحیح براى دوستان خود موضوع را توجیه میکنند.
نظریه شنبه: این مصاحبهها هر چقدر هم بىتأثیر باشند جرقههائى در افکار بعضى از افراد سیاسى میزند که این جرقهها در آتیه تبدیل به شعلههاى شک و دودلى و یا شعلههاى فروزان برگشت از راههاى سیاسى و یا لااقل سکوت و خاموشى گردد ولى از نظر مردم ایران و به خصوص مردم بمعنى اعم یعنى اکثریت که کمتر در امور سیاسى دخالت میکنند اظهارات لاشائى نشانه پشیمانى مخالفین دولت از فعالیتهاى سیاسى و بىنتیجه بودن آنست که توأم با آگاهى و تسلط کامل دولت در امور سیاسى است.2
نظریه یکشنبه: با توجه بآگاهى شنبه به این قبیل مسائل متن خبر و نظریه مشارالیه باحتمال قوى صحت دارد.
افراشته
توضیحات سند:
1 - کوروش لاشائى فرزند فتحاللّه. سند بیوگرافیک ساواک وى را چنین معرفى مىکند:
«یاد شده یکى از رهبران سابق کنفدراسیون بوده که بیش از ده سال در خارج از کشور فعالیتهاى حزبى علیه دولت ایران داشته و پس از شرکت در دورههاى کارآموزش جنگهاى پارتیزانى در کوبا و چین و تشکیل سازمان انقلابى حزب توده، مأمور گردید به ایران مراجعت تا اوضاع را از نزدیک بررسى و عناصرى از کارگران و کشاورزان را جهت شرکت در جنگهاى پارتیزانى علیه دولت ایران برگزیده و فعالیت خود را در داخل کشور دنبال نماید، لیکن مشارالیه مورد شناسایى واقع و در تاریخ 9 /11 /50 دستگیر و بازداشت مىگردد. نامبرده در تحقیقات معموله اطلاعات خود را در اختیار گذارده و آمادگى همکارى خویش را با ساواک اعلام و به همین جهت به منظور بهرهبردارى تبلیغاتى از وى در همان سال مصاحبه رادیو تلویزیونى صورت مىگیرد، سپس بر مبناى درخواست ساواک، مورد عفو ملوکانه واقع و از زندان آزاد گردیده است. متعاقب آن مشارالیه با تقدیم یک فقره گزارش، اطلاعاتى در مورد تشکیلات ایران و دوبى و اروپا در اختیار گذارده و هم چنین مقالهاى تحت عنوان «چرا ایران به ارتشى نیرومند نیازمند است» به رشته تحریر درآورده که در جراید کشور درج و مورد بهرهبردارى واقع گردیده است»
پرونده شماره 24614 جلد 2، ص99
2 ـ حمید روحانى در کتاب خود «نهضت امام خمینى» در این مورد چنین مىنویسد:
«رویداد سیاهکل براى برخى از جوانان و سادهاندیشان، به ویژه مارکسیستها نومیدیها و خودباختگیهائى به همراه داشت تا آنجا که برخى از آنان در پى شکست گروه سیاهکل سر بر آستانه رژیم سائیدند و از گذشتهها اظهار پشیمانى کردند و به همکارى با رژیم پرداختند از این عناصر پرویز نیکخواه، کوروش لاشائى، پارسانژاد، احمد صبورى و... را مىتوان نام برد.»
رژیم شاه به منظور ضربه زدن به روحیه انقلابى و آشتىناپذیر ملت ایران به ویژه دانشجویان به یک سلسله مانورهاى تبلیغاتى و نمایشى دست زد و چهرههایى را که روزى به دروغ خود را در جرگه مبارزان جا زده بودند و سرانجام به جایگاه اصلى خود گنداب سرسپردگى و دریوزگى بازگشتند، به صحنه آورد و کوشید که از پرویز نیکخواه، پارسانژاد، لاشائى و دیگر کمونیستهاى بىآبرویى که در جامعه اسلامى ایران در روزى که کوس انقلابى بودن مىزدند، هیچ پایگاه مردمى نداشتند، براى خود آبرو کسب کند! و از این راه در نهضت ایران سستى و تزلزلى به وجود آورد و تودهها را فریب دهد، از این رو، روزنامههاى ایران صفحات زیادى را به درج توبهنامهها، مصاحبهها و مدیحهسراییهاى آنان براى شاه اختصاص دادند و کوشیدند با مطرح کردن رابطه آنان با چین و کوبا و عراق و با ردیف کردن جملههایى مانند: «مأموریت محرمانه» «عضو یک سازمان انقلابى» و... از آنان اسطورهاى بسازند تا سرسپردگى و تسلیم آنان به دربار شاه و عظمت ویژهاى بیابد و تأثیر ژرفى در جامعه ایران بگذارد! لیکن این مانورهاى تبلیغاتى، در اراده ملت اسلام کوچکترین تأثیرى نداشت.
نیکخواهها و پارسانژادها، خواه با ماسک انقلابى و خواه با ماهیت اصلى و چهره عریان، از نظر ملت مسلمان و پویندگان راه اللّه محکوم بودند و پایگاهى در جامعه اسلامى ایران نداشتند، ملت اسلام با شناختى که از مارکسیستها و پرچمداران کفر و الحاد دارد به خوبى مىداند که این گروه هیچگاه به خلق وفادار نبودهاند و در راه خلق، ایثار و فداکارى نکردهاند. روزى که در زیر شعار «خلقها» به مردم خیانت مىکنند و روز دیگر با ایستادن در کنار دشمنان خلق، به حرکتها و انقلابهاى خلقى از پشت خنجر مىزنند، از این رو، سرسپردگى نیکخواهها، پارسانژادها، لاشائىها و پنجها و دهها عضو و اعضاى حزب توده نه تنها ملت ایران را شگفت زده و نومید نساخت بلکه آنان را در عقیده و مرام و اندیشه سیاسى راسختر و استوارتر کرد.
بدین ترتیب نیکخواه در زندان تغییر چهره مىدهد و با انجام مصاحبههایى با رسانههاى گروهى خود از مبلغین رژیم مىشود. و پس از چند سال از زندان آزاد مىشود و در زمره ابواب جمعى ساواک در مىآید و کارش متقاعد کردن روشنفکران براى همکارى با رژیم شاه بود. سابقه پرویز نیکخواه، به عنوان توطئهگر، پشیمان نشان مىدهد که ساواک براى جلب مخالفان رژیم کوشش مىکرده است. از همین رهگذر بود که منوچهر آزمون، تودهاى سابق و مأمور سازماندهى دانشجویان برلین شرقى، به ساواک ملحق مىشود و نردبان ترقى را در پُستهاى وزیر اطلاعات، سپس وزیر کار و بالاخره استاندار فارس یک به یک طى مىکند. حمید روحانى، نهضت امامخمینى، جلد سوم، ص 315 تا 313.
منبع:
کتاب
ترور شاه / حادثه کاخ مرمر به روایت اسناد ساواک صفحه 326