تاریخ سند: 9 آذر 1353
موضوع: اظهارات محمد رحیمی
متن سند:
از: 9/ ﻫ تاریخ:9 /9 /1353
به: 324 شماره: 9066 /9ﻫ
موضوع: اظهارات محمد رحیمی
ساعت 19 روز 23 /8 /53 محمد رحیمی درحالیکه یک حلقه نوار و یک دستگاه ضبطصوت به همراه داشت به منزل اسلامی میرود. نوار مزبور شامل اشعاری در وصف صفات مبارزانه و شجاعت علی(ع) بوده و رحیمی میگفت این سخنرانی در حسینیه ارشاد تهران به عمل آمده است. پس از خاتمه نوار، رحیمی به اسلامی اظهار مینماید آقای اسلامی اگر میتوانی یک دستگاه ماشین جیپ تهیه کنی که روز جمعه به اتفاق به شکار برویم خوب است. اسلامی پاسخ میدهد: «به شکار رفتن تفنگ لازم دارد.» رحیمی اظهار مینماید من تفنگ تهیه میکنم. سپس صحبت به اسلحه و تهیه سلاحهای مختلف کشیده شد و اسلامی گفت اگر یک وقت به تفنگ احتیاج داشتی به من بگو تا تحقیق کنم، شاید بتوانم افرادی که تفنگهای قاچاق میفروشند پیدا کنم. رحیمی میگوید تفنگ به درد نمیخورد، تو یک قبضه مسلسل برای من تهیه کن ما یک منزلی در عوض به تو میدهیم. اسلامی میگوید مثلاً چه جور مسلسلی؟ رحیمی پاسخ میدهد یک قبضه مسلسلی که حداقل 60 تیر فشنگ بخورد. اسلامی میگوید در برابر یک مسلسل شما یک باب منزل به من میدهید؟ از کجا؟ رحیمی اظهار مینماید تو دیگر کارت نباشد که چطور و چرا و وسیله چه کسی تهیه میشود. اسلامی پاسخ میدهد چشم! اگر توانستم تهیه میکنم، چه از این بهتر. سپس رحیمی میگوید آقای اسلامی! اگر یک وقتی موقعیتی پیش آمد که یک قبضه اسلحه به خانمت بدهم که به یک جایی ببرد آیا میتواند این کار را انجام بدهد؟ اسلامی پاسخ داد اگر من همراه او باشم و یقین بدانم که خدای ناکرده گیر نخواهیم افتاد این کار را میکنم، به شرطی که طبق روش خودم باشد. رحیمی سؤال نمود چه جور؟ اسلامی گفت مثلاً اسلحه را به جایی که من میگویم بگذارید و وقتی من بررسی و دقت کردم و اطمینان نمودم که کسی مراقب نیست و خطری ندارد، اسلحه را از محل برمیداریم و به هرکسی که گفته باشی میرسانم. رحیمی اظهار مینماید فکرت بد کار نمیکند ولی شوخی کردم، حرفم را پس میگیرم. رحیمی! راستی قرار بود برای خدمت سربازی به سپاه دانش خود را معرفی کنی. چطور شد، چه وقت خود را به سپاه دانش معرفی میکنی؟ رحیمی پاسخ داد تجدیدی دارم بعد از عید میروم. اسلامی اظهار مینماید پس خوب است فعلاً یک کاری پیدا کنی. رحیمی گفت
یکی از دوستانم در آژانس مسافرتی هتل هایت است. به من پیشنهاد کار داده است ولی من دنبال کاری میگردم که بعضی از روزهای هفته را آزاد باشم. حدود ساعت 21:30 که رحیمی عازم رفتن است خانم اسلامی به وی اظهار مینماید آقای رحیمی انشاءالله تو هم زودتر سر کار بروی و خانه و زندگی برای خودت درست کنی. رحیمی گفت من اطمینان دارم سر سالم به گور نخواهم برد. پس از رفتن رحیمی همسر اسلامی به شوهرش اسلامی میگوید این پسره خیلی خطرناک شده. اسلامی میگوید چرا خطرناک باشد مگر چه کار میکند؟ خانم اسلامی میگوید من از او پرسیدم تو در این فصل سال به چه منظوری به شمال رفته بودی؟ در جواب گفت اوراق تبلیغاتی برده بودم. و باز پرسیدم صورتت چه شده چرا زخمی است؟ پاسخ داد که دارم دوره کاراته میبینم. ضمناً به من گفت اگر اسلحه به تو بدهم که به جایی برسانی آیا میتوانی به هر کجا بگویم برسانی؟ من گفتم نه آقای اسلامی. پسر خالهات مرا میکشد. رحیمی گفت نه پسر خالهام چیزی نمیگوید. او مخالف این کارها نیست و از این حرفهای خطرناک زیاد میگوید. اسلامی به همسرش گفت حرفهای رحیمی را جدی تلقی نکن؛ بچه است. از این حرفهای دروغ و ادعاهای پوچ زیاد میکند. نباید جدی بگیری.
نظریه شنبه: اعمال و رفتار محمد رحیمی که در یکی دو ماه قبل بچهگانه و ناشیانه بود، روزبهروز فرق میکند و استنباط میشود با آموزش و تعلیماتی که میبیند در او مؤثر واقع میشود و از فحوای گفتار و کردارش استنباط میشود با گروهی و دستهای که دارای فعالیتهای خلاف هستند در تماس است. ضمناً در چندی قبل که به سفر شمال رفت همانطوریکه خودش نیز به همسر اسلامی گفته است، حامل اعلامیههای مضره نیز بوده و امکان دارد صحت داشته باشد.
نظریه چهارشنبه: منبع نیز توجیه و آموزش گردید. ضمناً چون امکان دارد محمد رحیمی در سفری که چندی قبل به طرف شمال کشور نموده است اعلامیههایی را بدان نواحی برده باشد، چنانچه از یک ماه قبل تاکنون در نواحی شمال کشور اعلامیههایی توزیع و پخش شده باشد بعید نیست که از ناحیه مشارالیه باشد.
یک نسخه از خبر جهت اطلاع و در صورت لزوم اقدام به بخش 3 و یک نسخه جهت اطلاع به بخش یک امنیت داخلی ساواک خراسان منعکس گردید. رسایی
آقای دوستار! موضوع بررسی شود و وضع نامبرده و همکارانش روشن شود و موضوع پیگیری شود ـ 11 /9 /53
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 08 صفحه 227