صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: ملاقات با مرتضی مطهری وابسته به قشریون مذهبی

تاریخ سند: 29 آبان 1357


موضوع: ملاقات با مرتضی مطهری وابسته به قشریون مذهبی


متن سند:

به: عرض می‌رسد تاریخ: 29 /8 /1357
از: 322
موضوع: ملاقات با مرتضی مطهری وابسته به قشریون مذهبی

در ساعت 1000 [دوشنبه 22 /8 /57] حبیب‌الله عسگراولادی و یکی از اساتید دانشگاه ملاقاتی در یکی از خانه‌های قلهک با مرتضی مطهری داشتند، در این ملاقات مطهری علت تمایل استاد دانشگاه را به همکاری با شاگردان خمینی استفسار نمود که در جواب تحلیلی از اوضاع سیاسی چند ساله اخیر و این که خصلت جنبش فعلی نوعی ضدامپریالیستی و ضد ارتجاع داخلی است به عمل آمد و اضافه گردید در این شرایط سه امکان برای فعالیت در نهضت ضدامپریالیستی موجود است که این سه امکان عبارتست از شرکت در فعالیت‌های کمونیستی، طرفداران خمینی و گروههای وابسته به جبهه ملی و از آن‌جا که از نهادیای باطنی و تشتت کلی و ناپاک بودن اکثر عناصر کمونیستی آگاه می‌باشد همکاری با این گروه در چنین شرایطی خطا است. فعالیت در جبهه ملی نیز یک مرتبه در سالهای 38 و 41 آزمایش شده و نتیجه مطلوب گرفته نشده است. روی این اصل و مطابق به تربیتی که در محیط مذهبی خانواده داشته و به خصوص مباحثی که در آلمان در رد ماتریالیسم دیالکتیک توسط فلسفه اسلامی، نفی متافیزیسم در اسلام، مسئله تکامل از نظر فلسفه اسلامی، مسئله اقتصاد در اسلام و مقایسه آن با اقتصاد سوسیالیستی، مسئله زنان از نظر اسلام در جامعه امروزی، مسئله جهاد و کشتن و کشته شدن، لیبرالیسم در سکوت اسلامی در محضر دکتر بهشتی فراگرفته، مایل است در گروه خمینی فعالیت داشته باشد. آنگاه مطهری مطالبی در چند قسمت بحث نمود. اول این که نطفه‌های اولیه جنبش عظیم ملت مسلمان ایران حدود 17 سال پیش توسط خمینی گذاشته شد و او در همان زمان در جلسات مکرر که با شاگردان و طرفداران نزدیک خود داشت درباره لزوم برقراری حکومتی مبتنی بر اسلام در ایران و حتی کشورهای اسلامی نظریاتی مطرح و از همان اوقات بارها پیش‌بینی کرده بود که انقلاب اسلامی ایران زمان طولانی می‌شود. خمینی از همان ابتدا یک عقیده کلی را عنوان نمود و آن این‌که هر جنبش به وسیله ما رهبری ‌گردد باید در صف مقدم هم از ماها حضور داشته باشد و اگر کشته‌ای باشد باید اول از خود ما باشد و تا به حال در جریانات جنبش اسلامی جدید همیشه این اصل را رعایت کرده‌ایم و در همه تظاهرات در میان مردم مسلمان بوده و خواهیم بود در شرایط فعلی رهبری نهضت بسیار با انضباط و دقیق عمل کرده است. ما حتی در اول سال تحصیلی دانشگاهی با وجودی که شعار تعطیل و اعتصاب دانشگاهی مورد توجه همه بود مخالفت خود را اعلام کردیم و حال که با گذشت یک ماه و نیم از سال تحصیلی و تعطیل مراکز آموزش به وسیله خود دولت حقانیت نظر ما ثابت شد.
ما در موارد دیگر نیز همین‌طور رفتار می‌کنیم. به عنوان مثال ما در مورد اتمام اعتصاب بازار امروز اعلامیه‌ای منتشر کردیم که به امضاء حدود 160 تن از علماء تهران رسیده و میل داریم بازار باز شود،1 البته این به آن شرط است که اتفاق ناگواری تا چهارشنبه (24 /8 /57)، رخ ندهد. ما در واقع می‌خواهیم بدین وسیله دولت نظامی شاه را نیز تحت آزمایش قرار دهیم. با داشتن 160 پیش نماز مساجد تهران در واقع ما دارای یک تشکیلات منظم و وسیع در تهران هستیم و هر لحظه بخواهیم کافی است این افراد را مطلع گردانیم. مطهری سپس در مورد گسترش فعالیت‌های آموزش سیاسی در جهت آگاهی مردم از محتوای حکومت عادلانه اسلامی و فلسفه اسلامی صحبت و گفت که آموزش سیاسی به خصوص در سطح فعالین درجه اول به طور شدید عملی شده و ادامه دارد و در قسمت دانشجوئی نیز این کار شده است ولی با افزایش کمّی طرفداران حکومت اسلامی و به میدان آمدن توده‌های وسیع ملت مسلمان، کارآموزی به کندی پیشرفت کرده که در ملاقات‌های آینده با استاد دانشگاه مورد بحث و یا اشخاص دیگری ترتیب این کار داده خواهد شد.
مطهری سپس گفت نظر به این‌که خمینی در اروپا می‌باشد و آگاهی از نظرات روزنامه‌ها و مطبوعات اروپائی و آمریکائی اهمیت خاصی را دارا است بنابراین کوشش شود که با عده‌ای از همکاران دانشگاهی و همفکر گروهی تشکیل گردد و روزنامه‌های معتبر خارجی خریداری و ترجمه آن به حبیب‌الله عسگراولادی ارائه شود و اگر ممکن باشد مطالبی راجع به اقتصاد نفت ـ در جهان به خصوص تأثیر نفت ایران برکشورهای غربی و روسیه و ژاپن را گردآوری و به صورت مقاله‌ای ارائه گردد.
در این جلسه حبیب‌الله عسگراولادی در ادامه بحث گفت که تصور می‌کند دولت نظامی شاه دچار گرفتاریهای درونی می‌باشد و به خصوص هنوز در زنده ماندن تیمسار اویسی2 شک و تردید وجود دارد و اگر اویسی واقعاً زنده باشد اختلافاتی در امور بروز کرده که اولاً از طرف دولت نظامی تبلیغات زیادی به عمل نیامده و حتی دستگیری وسیعی که شایع شده بود عمل نگردیده و به خصوص ضعف دولت نظامی و اشکالات درونی آن را باید در تعطیل کردن مدارس دانست که حتی دولت نظامی جرأت باز کردن کودکستان و دبستان را هم نکرده است. عسگراولادی پیش‌بینی می‌نمود که حتماً دولت نظامی توسط عوامل خود اقدام به تهدید معلمان و مسئولان مدارس خواهد کرد و در مورد باز شدن دانشگاه‌ها در آتیه نزدیک و حتی باز شدن دبیرستانها اظهار بدبینی می‌نمود و عقیده داشت که دولت فعلاً سیاست از این ستون به آن ستون فرج است را اجرا می‌کند و هر وقت دبیرستانها بازگردد مجدداً نا آرامی پدید خواهد آمد. بعداً مطهری در مورد تاکتیک مذاکرات خمینی با سنجابی3 صحبت و گفت که خمینی با استادی و رک‌گویی خواست و توانست جبهه ملی را که می‌رفت به دام شاه گرفتار شود و به جنبش لطمات جدی وارد کند به طرف خود متمایل نماید. مطهری همچنین عقیده داشت که اختلافات خمینی با بازرگان قابل حل است و بازرگان با ارتباط نزدیکی که با رهبران طرفدار خمینی دارد دست به اقدام‌های افراطی در جهت مخالفت با نظریات خمینی نخواهد زد.
نظریه بخش 322 ـ طرح مطالب فوق صحت دارد و هرگونه اقدام آشکار در ارتباط با مطالب بالا سبب شناسائی منبع خواهد شد.
شهنام 29 /8 /57
______________________
1. اعلامیه شکستن اعتصاب بازار: در تاریخ 29 /8 /57 جمعی از اساتید و مدرسین حوزۀ علمیۀ قم ، خطاب به تجار و کسبه شهرستان قم اعلامیه‌ای صادر نمودند و ضمن تشکر از پایداری و مقاومت بازاریان و کسبه، به دلیل رفع نیازهای مردم و تجدید قوا و آمادگی برای ادامه مبارزات تحت رهبری حضرت امام خمینی، خواستار باز شدن بازار و کلیه مغازه‌ها در روز سه‌شنبه 30 /8 /57 شدند.
همچنین در اواخر آبان 57 جمعی از روحانیان تهران نیز با صدور اعلامیه‌ای از جامعۀ اصناف و بازاریان خواستند که روز دوشنبه 29 /8 /57 به صورت موقت مغازه‌های خود را باز کنند تا مردم از نظر احتیاجات روزانه در تنگنا قرار نگیرند و در موقع مقتضی بار دیگر به صفوف اعتصاب کنندگان بپیوندند. (نک: اسناد انقلاب اسلامی، جلد چهارم، صفحه 634 و جلد سوم، صفحه 428 و 429)
2. غلامعلي اویسی، فرزند غلامرضا در سال 1297 ﻫ ش در قم به دنيا آمد. در سال 1315 دورۀ شش ساله دبيرستان نظام مركز را طى کرد و در سال 1317 دورۀ دانشكدۀ افسرى را به پايان رسانيد. اويسى در سال‌هاى 1331 تا 1337 در مشاغل گوناگون و فرماندهى گروهان و گردان و آموزشگاه گروهبانى لشكر 2، رياست شعبۀ بازرسى دژبان مركز و فرماندهى هنگ 52 دژبان قرار داشت و در سال 1332 فرمانده هنگ 16 تيپ كازرون شد. پس از كودتاى 28 مرداد 1332، به دريافت نشان درجه 2 رستاخيز نایل شد و به تدريج در هرم ديوان‌سالارى نظامى ترقی کرد. پس از طى دورۀ دانشگاه جنگ در تهران و دورۀ ستاد فرماندهى در آمريكا، در سال 1339 به رياست ستاد گارد و در سال 1341 به فرماندهى لشكر يك گارد رسيد و در همين سمت بود كه به عنوان فرماندار نظامى تهران به قتل عام قيام‏كنندگان 15 خرداد 1342 دست زد. او در سال 1348 فرماندهى ژاندارمرى كشور و در سال 1351 فرماندهى نيروى زمينى ارتش را عهده‏دار بود. اويسى در جريان انقلاب اسلامى بار ديگر در سمت فرماندار نظامى تهران قرار گرفت و به علت موقعيتش در رأس نيروى زمينى، فرماندارى نظامى ساير شهرها را نيز تحت كنترل داشت. او در دي‌ماه 1357 به بهانۀ معالجه از ايران خارج شد و تقاضاى بازنشستگى کرد. اويسى در زمرۀ نخستين افسران عاليرتبه متوارى رژيم پهلوى بود كه با سرمايۀ سرويس‏هاى اطلاعاتى غرب فعاليت تروريستى عليه نظام نوپاى جمهورى اسلامى را از خاك عراق و تركيه آغاز كرد. او در تاريخ 18 /11 /1362 توسط افراد ناشناسى در پاريس به قتل رسيد. اسناد موجود، موارد متعددى فساد مالى و اخلاقى غلامعلى اويسى، همسر و پسرش (محمدرضا) را نشان مى‏دهد. در سند مورخ 13 /3 /1340 سازمان ضد اطلاعات ستاد ارتش چنين آمده است: «اطلاعيه واصله حاكى است كه ساعت 30 /11 صبح روز سه شنبه 9 /3 /1340 سى نفر از اهالى يكى از دهات قم به اداره روزنامه اطلاعات مراجعه و با متصدى روزنامه مذكور كه از طرف هيئت تحريريه مأموريت داشت مصاحبه نموده و اظهار مى‏دارند كه ما اهالى ده اطراف قم و از رعاياى سرتيپ اويسى هستيم. ما از دست اين افسر ارتش به تنگ آمده‏ايم. ما را تنبيه بدنى كرده و اظهار مى‏نمايد كه من نماينده شاه هستم و با شاه به گردش مى‏روم و با شاه آمد و رفت دارم. اگر شما حرف من را گوش ندهيد شما را با قدرتى كه دارم از بين خواهم برد»
(اسناد ساواك - پرونده‏ انفرادى) و ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، جلد دوم، 445 و 446)
3. كريم سنجابى، فرزند قاسم سنجابى (سردار ناصر، رئيس ايل سنجابى) در سال 1283ﻫ ش در سنجابی از محلات کرمانشاه متولد شد. تحصيلات ابتدايى را در قصر شيرين و دوره اول متوسطه را در كرمانشاه و دوره دوم متوسطه را در تهران و دوره ليسانس را در مدرسه عالى حقوق گذارند. در سال 1307 جزو اولين گروه محصلين اعزامى به فرانسه رفت و در آن‌جا مجدداً دوره ليسانس حقوق را در دانشگاه نانسى و دوره دكتراى حقوق را در دانشگاه پاريس گذراند و رساله خود را راجع به كشاورزى و روستاييان و مالكيت ارضى در ايران به زبان فرانسه در سال 1313 نگاشت و در همان سال به ايران بازگشت. سنجابى مشاغلى را در اداره كل اوقاف، وزارت فرهنگ و وزارت دارایی به عهده داشت و در همين حال ابتدا دانشيار و سپس استاد دانشكده حقوق دانشگاه تهران شد. در سال 1322 به سمت رئيس دانشكده حقوق برگزيده شد. و در سال 1325 جزو هيأتى بود كه اولین برنامه هفت ساله صنعتى ايران را تدوين كرد. در سال 1330 در كابينه مصدق وزير فرهنگ بود، امّا براى شركت در انتخابات دوره هفدهم از اين سمت استعفا داد. وى در سفرهاى مصدق به شوراى امنيت سازمان ملل و ديوان داورى لاهه با وى بود و در لاهه به عنوان قاضى اختصاصى ايران در دادگاه شركت كرد. در سال 57 به ديدار حضرت امام (ره) رفت و با اعلام موافقت با مواضع امام، با حركت انقلاب اسلامی همگام گشت و در كابينه بازرگان مدتى كوتاه سمت وزارت امورخارجه را داشت. پس از پيروزى انقلاب اسلامی جبهه ملی در یک موضع‏گيرى سياسى اعلام كرد كه حكومت اسلامى به بن بست رسيده است. حضرت امام (ره) با مرتد دانستن افرادى كه چنين بيانى دارند، باعث برچيده شدن اين گروه از كشور شد و سنجابى از ايران گريخت. وى نهايتاً در اول تیرماه سال 1374 در سن 90 سالگى درگذشت. بخش تاريخ شفاهى دانشگاه هاروارد آمريكا خاطرات او را تحت عنوان «اميد و نا‌ اميدي‌ها» پس از مرگش منتشر كرد.

منبع:

کتاب حبیب‌الله عسکراولادی به روایت اسناد ساواک صفحه 540



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.