تماس شیخ ناصر مکارم شیرازی با چند تن از روحانیون آذربایجانشرقی و آذربایجانغربی و مذاکرات وی با آیت اله سید کاظم شریعتمداری
متن سند:
شیخ ناصر مکارم شیرازی یکی از روحانیون افراطی که بعلت شرکت در فعالیتهای
اخلالگرانه شهر قم، طبق رای مورخ 21 /10 /36 کمیسیون امنیت اجتماعی شهرستان
مذکور، به سه سال اقامت اجباری در چابهار محکوم گردیده بود و مجددا بنا به
مقتضیات امنیتی محل اقامت اجباری وی از چابهار به شهر مهاباد تغییر یافته، هنگام
عزیمت به محل جدید (مهاباد) در مسیر راه خود با تعدادی از روحانیون شهرهای
تبریز، مرند و خوی تماس گرفته است.
یاد شده در مذاکراتی که تلفنی از خوی با آیت اله سیدکاظم شریعتمداری در شهر قم
بعمل آورده، از تعدادی از روحانیون شهرهای مذکور بعنوان اینکه برای برگزاری مراسم
بمناسبت چهلمین روز کشته شدگان حوادث شهر قم، تلاش و اقدام نکرده اند، گله و
شکایت نموده است.
1
ناصر مکارم شیرازی بعد از مذاکرات فوق گفته:
قرار است در آینده نزدیک اعلامیه ای انتشار یابد و منبر روحانیونی که از برگزاری
مراسم بمناسبت چهلمین روز کشته شدگان شهر قم خودداری کرده اند، تحریم و حق
جمع آوری وجوه مربوط به آیات از آنان سلب و نسبت به برکناری آنان از سمت امام
جماعت اقدام شود.
ارزیابی خبر:
خبر صحت دارد.
اقدامات انجام شده:
مراتب به نخست وزیری اعلام گردیده است.
توضیحات سند:
1ـ تاریخ این سند مربوط به
روزهای پایانی سال 56 یا
اوایل سال 57 است، امّا به
مناسبت صدور حکم تبعید
آیت الله ناصر مکارم شیرازی
در این مقطع آمده است.
* در بولتن سری ای که ساواک
با عنوان «وقایع مربوط به
حوادث اخلالگرانه طلاب و
متعصبین مذهبی در شهر قم و
سایر نقاط ایران» منتشر کرد در
پرداختن به خلاصه وقایع
روزهای21، 22، 23، 24 دی
ماه در باره یکی از حوادث روز
21 /10 /56 نوشت: «ساعت
1000 روز 21 /10 /36
تعدادی از وعاظ تهران در
منزل فلسفی واعظ (ممنوع
المنبر می باشد) جلسه ای
تشکیل داده اند.
در این جلسه
فلسفی به وعاظ اظهار نموده
چون در روزنامه اطلاعات به
روحانیت اهانت شده است،
باید در این مورد عکس العمل
نشان داد.
برای این منظور باید
مساله آزادی زنان، اصلاحات
ارضی وحمله به دولت را از
موضوع مقاله روزنامه
اطلاعات جداکرد و تکیه خود
را بر تقبیح روزنامه اطلاعات و
مقاله مندرج در آن و تجلیل از
شخصیت خمینی قرار دهید و
در منابر در این زمینه بحث
نمایید.
» (پرونده 129514 /
ج 5)
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک - کتاب 02 صفحه 55