صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

بازجویى از: غلامحسین فرزند: محمد شهرت: حقانى

بازجویى از: غلامحسین فرزند: محمد شهرت: حقانى


متن سند:

بازجویى از: غلامحسین فرزند: محمد شهرت: حقانى

س ـ هویت شما «غلامحسین ـ فرزند: محمد ـ شهرت : حقانى» محرز است لطفا ضمن تعیین هدف و انگیزه خود از خروج غیرمجاز از کشور و معرفى همراهان و افرادى که در این زمینه ایجاد تسهیلاتى نموده‌اند کلیه دیدارها، مذاکرات، اقدامات و مبارزات خودتان در آن کشور با ذکر جزئیات بنویسید؟
ج ـ همانطور که به عرض رساندم در حدود 8، 9 سال قبل که تاریخ دقیق آن یادم نیست دو نفر از آقایان تهرانى به نام آقاى حاج شیخ احمد مجتهدى تهرانى امام جماعت مسجد ملا جعفر واقع در خیابان بازارچه نایب‌السلطنه مقابل حمام قبله، و آقاى حاج میرزاعلى آقاى سعیدیان که از رفقاى آقاى مجتهدى است و امام جماعت یکى از مساجد نزدیک همان مسجد ملاجعفر است. قم آمده به قصد زیارت عتبات عالیات و وارد منزل آقاى سجادى تهرانى شدند، من هم که شنیدم چون فوق‌العاده علاقه‌مند و عشق به زیارت اعتاب مقدسه داشتم و خیلى مایل بودم که وسیله‌اى فراهم شود تا به آستان قدسشان مشرف گردم تا اینکه آقایان که قم آمدند و از سال اول طلبگى من با آقاى مجتهدى مربوط بودم چون مقدارى نزد ایشان درس خواندم و مدتى در مسجد ایشان بودم و در همان مسجد معمم شدم و کاملاً با هم آشنا و مربوط بودیم و به اطمینان این دو نفر آقایان با شوق فراوان عازم آبادان وارد مدرسه علمیه آنجا شدیم، آنجا که وارد شدیم دیدیم عده‌اى قبل از ما آنجا هستند که

آنها هم منتظر قاچاق هستند و عازم عتبات بودند و آن طور که یادم مى‌آید همه آنها خراسانى بودند و یکى از آنها اهل علم بود به نام آقاى ثقفى که امام جماعت رواق مطهر حضرت رضا عیله‌السلام بود، آقاى مجتهدى با آقاى قائمى که امام جماعت شهر آبادان است. در این باره صحبت کردند به ایشان گفتند صبر کنید شاید فردى پیدا شود. بالاخره یک روز شخصى بنام شیخ رجب وارد مدرسه شد و گفت من نفرى چهارصد تومان مى‌گیرم و شماها را به کربلا مى‌رسانم همه حاضر شدیم. ما را از آنجا حرکت داد به جانب اهواز و همه را برد در یکى از مسافرخانه‌هاى اهواز، آنجا که وارد شدیم، دیدیم عده‌ى زیادى هم در همان مسافرخانه هستند و عازم زیارت مى‌باشند. چند روزى ما را آنجا نگاهداشت و بعد از سه چهار روز به وسیله ماشینى ما را برد بیرون شهر در یکى از دهات و مجموعا جمعیت ما در حدود 4 نفر مى‌شد، در آنجا چند سوارى آمدند و به وسیله‌ى آنها ما را از مرز عبور دادند و با هزار مکافات و دردسر بعد از چند شبانه‌روز و عبور از شط و توقف در بین راهها ما را به نجف اشرف کنار مرقد مطهر اول [ناخوانا ]اذان صبح از آنجا بیرون آمدیم و وارد مدرسه مرحوم آیت‌الله‌ بروجردى شدیم در حجره‌هاى حاج احمد آقاى معصومى تهرانى که یکى از دوستان و از شاگردان آقاى مجتهدى بود و در نجف درس مى‌خواند و در آن چند روزى که نجف اشرف بودیم، در حجره ایشان بودیم و به خاطر ارادتى که به آقاى مجتهدى داشت نمى‌گذاشت که جاى دیگر برویم.
رفقایى که در آن مدرسه بودند و با آنها مأنوس
بودیم آقاى عمید زنجانى1 بود که الآن امام جماعت مسجد لرزاده تهران هستند و دیگر آقاى عبدالحسین معزى بود و همینطور آقایان اکبر علیان و حسن علیان که آنها نیز از شاگردان آقاى مجتهدى بودند و مدتى هم قم بودند که با هم آشنا بودیم.
کسانى که آقاى مجتهدى را مى‌شناختند به دیدن ایشان مى‌آمدند از آن جمله آقاى محى‌الدین که اهل آذربایجان بود و آقا عبدالصمد مینا که این دو نفر نیز از شاگردان آقاى مجتهدى بودند و بواسطه متأهل بودنشان ساکن منزل بودند که هر کدام در منزلشان ناهارى از ما دعوت کردند و رفتیم. چون منظور اصلى ما زیارت بود، عمده وقتمان صرف زیارت شاه ولایت امیرمؤمنان علیه‌السلام مى‌شد و همچنین زیارت حضرت [ناخوانا] سهله و اعمال آن وقت ما را اشغال مى‌کرد و نیز یک روز هم مفصلاً مسجد کوفه در شهر کوفه رفتیم و اعمال آنجا را انجام دادیم و مرقد حضرت مسلم‌ابن عقیل علیه‌السلام و حضرت هانى را زیارت کردیم. در فرصتهاى دیگرى که در نجف داشتیم به دیدن علماء و نماز و درسشان مى‌رفتیم آیت‌الله‌ خوئى دامت برکاته ظهر و شب را در مسجد خضراء واقع در صحن مطهر امیرمؤمنان علیه‌السلام اقامه جماعت مى‌فرمودند و صبحها و شبها در همان مسجد درس فقه و اصول مى‌دادند، معظم‌ترین درسها در نجف درس ایشان بود و هست، ظهرها معمولاً نماز ایشان مى‌رفتیم و چند شب درس اصول ایشان و یک روز هم صبح درس فقه ایشان رفتیم. یک روز هم صبح منزل ایشان رفتیم که در محضرشان مسأله ملاقى متنجس عنوان شد و بحث خوبى در این زمینه فرمودند شبها هم معمولاً نماز مرحوم آیت‌الله‌ حاج سید محسن حکیم قدس سره که در صحن مطهر اقامه مى‌فرمودند، مى‌رفتیم و یک روز هم درس فقه ایشان رفتیم ولى چون با زبان عربى شکسته عراقى، درس فرمودند براى ما که آشنا نبودیم فهمش مشکل بود و یک روز نیز منزل ایشان به خدمتشان شرفیاب شدیم و در حضورشان بحث مالکیت دولت عنوان شد.
چون مرحوم آیت‌الله‌ بروجردى قدس سره، دولت را از این جهت که معتقد به مالکیت فردى و عدم مالکیت عنوان بودند که این یکى از مباحث فقهى است که از قدیم در میان علماء رایج بوده و هست و من چون از نظر عقیده شخصى خودم به نظر مرحوم آیت‌الله‌ بروجردى و مالکیت دولت
معتقد بوده و هستم و بحث فقهى آن را کاملاً کرده‌ایم خیلى مایل بودیم که بحث استدلالى مرحوم آیت‌الله‌ حکیم را از زبان خودشان بشنویم که متأسفانه ایشان بحث بسیار کوتاهى نمودند و بواسطه کثرت مراجعات زود بحث را قطع فرمودند که چیزى دستگیر ما نشده مرحوم آیت‌الله‌ حاج سید محمود شاهرودى قدس سره به علت کثرت سن و ضعفشان نماز جماعت نمى‌خواندند. و ما یک شب یا دو شب منزل ایشان خدمتشان شرفیاب گشتیم و در محضر ایشان نیز مسأله بقاء بر تقلید میت مطرح شد که آقاى حاج میرزا على‌آقا سعیدیان سئوال کردند و روى مبناى خودشان که بقاء بر تقلید میت را ایشان جایز نمى‌دانستند، جواب خوبى دادند.
یک شب هم درس مرحوم حاج میرزاحسین حلّى رفتیم. یک روز هم به دیدن مرحوم علامه امینى مؤلف الغدیر رفتیم که مژده تجدید چاپ الغدیر را در بیروت دادند. یک روز هم به ملاقات مرحوم علامه حاج آقا بزرگ تهرانى مؤلف کتاب الذّریعۀ الى تصانیف‌الشیعه رفتیم، یک روز هم به دیدن حاج سید [ناخوانا] آیت‌الله‌ بروجردى قدس سره اقامه جماعت مى‌کردند و یکى دو شب در آنجا به ایشان اقتدا کردیم و در نماز جماعت ایشان شرکت کردیم، یک روز هم درس فقه ایشان که در یکى از مساجد بازار تدریس مى‌کردند، رفتیم و یک شب هم در منزل ایشان که یک منزل دو طبقه‌اى بود و شبها در منزلشان جلوس عمومى داشتند، رفتیم در آنجا آقاى مجتهدى از ایشان از حلق رأس سئوال کردند و آقاى سعیدیان از رباى معاملى پرسیدند و بنده هم از یک مسأله اصولى که آیا تخییر بدوى است یا استمرارى سئوال کردم و جوابهایى شنیدیم، در حدود ده شب بیشتر نجف نبودیم که به کربلاى معلى به زیارت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام مشرف شدیم، در کربلا نیز علاوه بر زیارت مولى‌الکونین اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام و زیارت حضرت عباس علیه‌السلام به دیدن آقاى حاج سید محمد شیرازى که از علماى کربلا و امام جماعت صحن مطهر حضرت بودند رفتیم و ایشان هم بازدید ما در مدرسه مرحوم آیت‌الله‌ بروجردى آمدند که در آن شب بحث قمه‌زنى که خیلى در کربلا شایع بود مطرح شد که ایشان سخت از آن دفاع مى‌کرد، دیدن مرحوم آقاى سیبویه نیز رفتیم، بعد از چند روز توقف به نجف بازگشتیم و از آنجا به کاظمین علیهماالسلام
و تمام ایام عاشورا را در کربلاى معلى بودیم و شبها نماز جماعت آقاى حاج سید محمد شیرازى در صحن مطهر حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام مى‌رفتیم و در آنجا چون آقاى مجتهدى و آقاى حاج میرزا على‌آقا سعیدیان قصد ماندن تا اربعین حسینى علیه‌السلام را داشتند، من به تنهائى اقدام به گرفتن برگ عبور از کنسولگرى ایران در کربلا نمودم و بعد از عاشورا از راه مرز خسروى به ایران بازگشتیم و به قم مشرف شدم. غلامحسین حقانى
س ـ لازم است کلیه اعلامیه‌ها، نشریات و اوراق و اسناد مضره‌اى که با امضاء مورد تایید قرار یا در تهیه و تکثیر و مبادلات کتب، نشریه اعلامیه، دفاعیه. وقایع شرکت داشته‌اید دقیقا نام برده و هدف و انگیزه خودتان را مشخص و بنویسید؟
ج ـ همانطور که به عرض رساندم اعلامیه‌اى که مربوط به چندین سال گذشته است و امضاهاى فراوانى دارد که یکى هم امضاى اینجانب است و مربوط است به گرفتارى آقاى منتظرى و آقاى شهاب‌الدین اشراقى و آقاى مروارید و تبعید آقاى خمینى که اولین امضاى آن امضاى آقاى حاج شیخ محمد شاه‌آبادى است که یکى از فضلاى مشهور و به نام حوزه علمیه قم مى‌باشد و همانطور که به عرض رساندم از خصوصیات آن هیچ یادم نیست ولى آنچه مسلم است. احساساتى بودیم، احساسات ما را برانگیزد و کنار آن امضاها، ما هم امضاء کنیم و انگیزه ما همدردى با آنان و نجات آنان به عنوان اینکه آنان از حوزه بودند و ما هم در حوزه تحصیل مى‌کردیم بود. اعلامیه دیگرى که در آن مواقع امضاء کرده باشم هیچ یادم نیست و اما شرکت در وقایع در جریان مدرسه فیضیه که به عنوان روضه و شهادت امام صادق علیه‌السلام مجلسى طبق معمول همه ساله منعقد شده بود و آیت‌الله‌ گلپایگانى هم شرکت کرده بود، من هم شرکت کردم که در آن مجلس مرحوم حاج انصارى قمى منبر رفت و من در صحن مدرسه نشسته بودم که وقتى منبر ایشان تمام شد و از منبر پایین آمد، یک مرتبه مدرسه شلوغ شد که مردم از مدرسه بیرون ریختند و من هم بیرون آمدم و چون اوضاع را جور دیگرى دیدم، مستقیما منزل رفتم و مدت چهارده روز در منزل ماندم و از منزل خارج نشدم و آن موقع منزلمان خیابان باجک بود که مستأجر پسر خاله‌ام بودم.
سخنرانیهاى آقایان علماء آیت‌الله‌ شریعتمدارى ـ آیت‌الله‌ گلپایگانى ـ آیت‌الله‌ نجفى مرعشى و آقاى خمینى معمولاً در همان محل تدریسشان بود که روز اول درس و یا روز تعطیل درس صحبت مى‌کردند و مواقعى که من در آن ایام قم بودم، چون درس آقایان مى‌رفتم معمولاً براى شنیدن [ناخوانا] که در ماه محرم بود. در آن سال از اول محرم تا آخر ماه صفر من در بندرگز بودم که منبر مى‌رفتم و وقایع را به وسیله رادیو و روزنامه‌ها مطلع مى‌شدم و بعد از ماه صفرالمظفر به تهران و قم بازگشتیم و در تهران که شنیدیم علماء شهرستانها به تهران آمده بودند.
یک روز دیدن آیت‌الله‌ شریعتمدارى در باغ ملک حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام رفتیم و چند شب هم منزلى که آیت‌الله‌ میلانى در خیابان امیریه بودند و شبها اقامه جماعت مى‌فرمودند رفتیم براى دیدن ایشان و درک نماز جماعتشان و چند شب هم منزلى که آیت‌الله‌ نجفى مرعشى بودند در انتهاى بازار عباس‌آباد و ایشان هم شبها اقامه جماعت مى‌کردند براى دیدن و درک فیض جماعت نیز رفتیم. وقتى که آقاى خمینى آزاد شدند و قم آمدند، به دیدن ایشان رفتیم و در جشن مدرسه فیضیه هم شرکت کردیم که در آن مجلس آقاى خزعلى و آقاى مروارید منبر رفتند. در آخرین جلسه‌اى که ایشان در منزلشان صحبت کردند و همان منجر به تبعید ایشان شد، من نیز شرکت کردم و چون دیر رسیدم در کوچه ایستادم و نتوانستم وارد منزلشان بشوم و در همان کوچه صحبتهاى ایشان را گوش کردم. وضع اینجانب نسبت به وقایعى که در قم اتفاق افتاده است روشن است با اینکه بعضى افراد داغ [ناخوانا] و به اصرار مرا چند لحظه‌اى نگه داشت و گفت که امشب بنا است عده‌اى در منزل آیت‌الله‌ شریعتمدارى تجمع کنند و راجع به تبعیدیها صحبت کنند. شما خوب است شرکت کنید و خیلى اصرار کرد. اما من نپذیرفتم و بعدا شنیدم که عده‌اى رفته بودند و آقاى شهاب شمیرانى هم در آنجا صحبت کرده بود که بعدا هم آیت‌الله‌ شریعتمدارى در جواب آنها صحبت فرموده بودند.
اما نشریات چون اینجانب با مؤسسه دارالتبلیغ و انتشارات در راه حق و مؤسسه اصول دین همکارى نزدیک دارم و قهرا در تبلیغ و نشر، نشریات این مؤسسات جدیت دارم چون نشریات مفیدى است و

به رایگان منتشر مى‌شود، در معرفى کتابهاى دینى، آن کتابهایى که از هر نظر بى‌اشکال باشد معرفى و خواندن آنها را توصیه مى‌کنم، چون بسیارى از کتابهایى که به عنوان کتب دینى منتشر مى‌شود از نظر جنبه‌هاى علمى دینى که مربوط به متخصصین آن مى‌باشد داراى اشکال مى‌باشد و همینطور خیلى از آن کتابها از نظر عقیدتى منحرف‌کننده است و براى همین منظور انتشارات در راه حق و مؤسسه اصول دین جزوه‌اى منتشر کرده است که در آن جزوه کتابهاى فارسى که براى همه سودمند و مفید است و از جنبه‌هاى علمى و دینى بى‌اشکال است و کتابهایى که در آن جزوه معرفى شده است.
توصیه مطالعه آنها را به کسانى که سئوال مى‌کنند، مى‌نمایم. یادم نمى‌آید که کتابى به کسى داده باشم جز امسال که براى جلب نظر یکى از علماى سنى در بندرعباس نسبت به شیعه دو کتاب به او هدیه کردم یکى کتاب اقتصادنا تألیف آقاى حاج سید محمدباقر صدر2 که از علماى نجف است و دیگر کتاب اصل‌الشیعۀ و اصولها تألیف مرحوم علامه کاشف الغطاء که هر دو کتاب به زبان فارسى هم ترجمه شده است و در موضوع خود کتابهاى بسیار ارزنده و سودمندى مى‌باشند. یک یا دو سال قبل حاج شیخ على پناه اشتهاردى با آقاى افتخارى گلپایگانى که از اطرافیان آیت‌الله‌ گلپایگانى هستند چند برگه اعلامیه تحریم نوشابه‌هاى غیر الکلى که مربوط به بهائیان است به فتوى آیت‌الله‌ گلپایگانى به من دادند که به دیگران بدهم و من آنها را گرفتم و منزل بردم و در کتابخانه گذاردم و توزیع نکردم. غلامحسین حقانى
س ـ اسامى کتب، جزوات، نشریات و اعلامیه‌هاى که تهیه و تکثیر و یا مورد مطالعه قرار داده‌اید بنویسید.
ج ـ کتابهایى که معمولاً مورد مطالعه اینجانب است همان کتابهاى علمى و فقه و اصول و فلسفه اسلامى است که کار روز مره ما است، در چند سال قبل کتابى به نام اسلام پیشرو باتفاق یکى از دوستان به نام آقاى محمد مصطفوى3 تألیف کردیم که کتابفروشى محمدى واقع در خیابان شاه‌آباد آن را منتشر کرده غیر از مطالعه کتب مذکور، کتابهاى دیگرى از قبیل کتب حدیث و تاریخ را نیز
در حاشیه اوقاتم مطالعه مى‌کنم که بیشتر مربوط به همکارى با مؤسسه انتشارات در راه حق است، کتابهاى اقتصادنا تألیف آقاى حاج سید محمدباقر صدر که درباره اقتصاد اسلامى است و علیه کمونیستى مى‌باشد و کتاب فیلسوف نماها تألیف ناصر مکارم شیرازى و کتاب «البنک‌الربوى» تألیف دیگر آقاى صدر را نیز مطالعه کرده‌ام کتاب مرجعیت و روحانیت و برخى از کتابهاى مهندس بازرگان از قبیل راه طى شد، و کتاب باد و باران در قرآن را خوانده‌ام، خیلى مایل بودم که کتابهاى دکتر شریعتى را بخوانم تا اشکالاتى که دیگران مى‌کنند خودم به بینم چون بعضى از دوستان ما مثل آقاى محمدتقى مصباح یزدى4 با دقت کامل، کتابهاى ایشان را خوانده است و اشکالاتش را براى ما نقل کرده است ولى تا به حال نتوانسته‌ام کتابهاى او را مطالعه کنم جز مقدارى از کتاب اسلام‌شناسى و مقدار کمى از کویر و مقدارى هم از کتاب امت و امامتش که اشکالاتى در همان مقدار مطالعه‌ام بر آنها دارم و کتابهاى مزبور را در کتابخانه در راه حق مطالعه کرده‌ام کتاب نهضت دو ماهه روحانیت نوشته على دوانى5 که مربوط به انجمنهاى ایالتى و ولایتى است همه اعلامیه‌هاى علماء و فضلا را در آن جمع‌آورى کرده است نیز خوانده‌ام و قبل از نشر آن مثل اعلامیه‌هاى مرحوم آیت‌الله‌ حکیم قدس سره و آیت‌الله‌ خوئى و حاج سید عبدالله‌ شیرازى و علماء تهران مثل آیت‌الله‌ خوانسارى،6 مرحوم آیت‌الله‌ حاج شیخ محمدتقى آملى و اعلامیه‌هاى آیت‌الله‌ میلانى7 و اعلامیه‌هاى سایر علما شهرستانها و اعلامیه‌هاى فضلا و مدرسین که بعد از جریان انجمن‌هاى ایالتى و ولایتى از آنان صادر و منتشر شده است و همینطور بیشتر اعلامیه‌هاى آقاى خمینى و سایر علماء قم. حاج آقا مرتضى حائرى، مرحوم آیت‌الله‌ داماد، آیت‌الله‌ حاج شیخ هاشم آملى،8 آیت‌الله‌ شریعتمدارى، آیت‌الله‌ گلپایگانى و آیت‌الله‌ نجفى مرعشى که آنها هم مربوط به بعد از جریان انجمن‌هاى ایالتى و ولایتى است و در اماکن عمومى از قبیل مسجد امام حسن عسگرى علیه‌السلام و مسجد اعظم و مدرسه فیضیه الصاق مى‌شد، اکثر آنها را خوانده‌ام. دو جزوه از آقاى خمینى که حاوى چند سخنرانى ایشان است در نجف اشرف به نام جهاد اکبر و ولایت فقیه (حکومت اسلامى) نیز در کتابخانه مدرسه فیضیه مطالعه کرده‌ام، جزوه مصاحبه آرامش که مربوط به بیش از ده سال قبل
است نیز در همان مواقع خوانده‌ام.
کتابخانه دارالتبلیغ و کتابخانه خصوصى مؤسسه انتشارات درراه حق کتابهاى فراوانى براى تحقیقات علمى دینى و در زمینه‌هاى مختلف و فلسفه‌هاى غرب، جامعه‌شناسى و روانشناسى، اقتصادى، تاریخى و مذاهب غیر از اسلام، تهیه کرده است که در مواقع مختلف از برخى از آنها چون تاریخ تمدن ویل دورانت، سیر حکمت در اروپا مرحوم فروغى، زمینه جامعه‌شناسى آریانپور، تأملات دکارت، فلسفتنا، دیباچه بر رهبرى دکتر صاحب‌الزمانى، فروید و فرویدایسم، و غیره را کم و بیش در مواقع ضرورى و لازم مورد مطالعه قرار مى‌دهم، کتابهاى جنگهاى شش روزه اعراب و اسرائیل، سرگذشت فلسطین را نیز خوانده‌ام، کتابهاى ادبى را هم از قبیل اندیشه تجارى ادبیات امروز، کتابهاى ادبى سید رضا حسینى، نقشى از حافظ دشتى، گزیده‌اى از ادب فارسى، خسى در میقات و اورازان جلال آل احمد را نیز مطالعه کرده‌ام، در چند سال قبل جزوه‌اى که حاوى یکى از سخنرانیهاى دکتر شریعتى بود به نام این است اى برادر من در مغازه حاج حسین نجات واقع در شیراز بازار علاقبندها مطالعه نموده‌ام. غلامحسین حقانى
س ـ هدف و انگیزه خود را از جمع‌آورى وجوهات و برقرارى ارتباط با روحانیون و افراد مخالف و تبعید شده دقیقا مشخص و بنویسید؟
ج ـ هدف از جمع‌آورى وجوهات ساختن مدرسه علمیه و کتابخانه اسلامى در شهر بندرعباس بود، چون در سال گذشته در حدود بیست‌هزار تومان به این منظور جمع‌آورى شده بود و امسال براى اولین بارى که من به آن شهر رفته بودم به من پیشنهاد و تقاضا کردند که پولى جمع کنیم تا هم آن پول راکد نماند و هم مدرسه ساخته شود و من ساختن مدرسه را از هر جهت لازم مى‌دانستم یکى از این جهت که محلى ساخته شود. براى طلاب و مبلغینى که ایام تبلیغ به آن جا مى‌روند و از نبود جا در مضیقه هستند و دیگر تربیت طلاب مبتدى در شهر بندرعباس بوسیله آقاى انوارى یزدى و آقاى متقى که از علماى آن شهر مى‌باشند که آقاى انوارى یکى از افراد هیأت مدیره ساختمان مدرسه کتابخانه است و پولهایى هم که سال گذشته جمع شده بود نزد ایشان و اما
کتابخانه براى مطالعه جوانان و با سوادها که این را هم خیلى ضرورى مى‌دانم که جوانان اوقات بیکارى خود را به جاى ولگردى و هوسرانى، به مطالعه کتابهاى مفید دینى بپردازند تا هم اطلاعات دینى آنان زیاد شود و هم افراد مفیدى براى جامعه و مملکت گردند.
البته خیلى زیاد تاکید کردم که در تهیه کتاب باید دقت زیادى شود تا کتابهایى که از هر نظر بى اشکال باشد تهیه شود. و اما تماس و ملاقات با آقاى غیورى که در سیرجان تبعید هستند به دو منظور بود یکى براى کمک گرفتن از ایشان براى ساختن مدرسه چون شایع بود که ایشان پولهایى دارند و دیگر براى دریافت نظر ایشان درباره شرکت در حزب رستاخیز که آقاى عباس زائرى از من پرسیده بود و اصرار فراوان داشت که تکلیفش براى شرکت در حزب مذکور روشن شود و به این دو منظور از بندرعباس، به سیرجان، رفتیم و هر دو موضوع را با ایشان در میان گذاشتیم که نسبت به موضوع اول وعده کمک دادند و تا موقعى که من بندرعباس بودم که خبرى از کمک ایشان نشد و درباره موضوع دوم هم جواب صریحى ندادند و آخرالامر گفتند اگر بتوانید شرکت نکنید حتى‌الامکان بهتر است، اما ملاقات با آقاى عندلیب در قم تنها به جهت دوستى سابق ما بود و اما ملاقات آقاى خمینى در نجف اشرف چون همه طلاب و فضلا مى‌رفتند و علاوه چند سال درس فقه و اصول ایشان رفته بودم در قم و حق استادى به گردن من داشتند و در آنجا به دیدن و زیارت همه علماء مرحوم آیت‌الله‌ حکیم، مرحوم آیت‌الله‌ شاهرودى و آیت‌الله‌ خوئى و دیگران رفتیم و منجمله از ایشان هم ملاقات کردیم و ضمنا از فرصت استفاده کرده در مسائل فقهى را با همه آقایان در میان گذاشتیم و سوال کردیم و از ایشان هم چند مسأله فقهى و اصولى پرسیدیم و پاسخ شنیدیم. غلامحسین حقانى
س ـ کلیه مذاکراتى که درباره ثبت نام در حزب رستاخیز داشته مشروحا با تعیین تصمیمات متخذه و علت هدف و انگیزه مرقوم دارید؟
ج ـ همانطور که به عرض رساندم در اواخر ماه صفرالمظفر گذشته در شهرستان بندرعباس بودم که یک روز صبح عباس زائرى که یکى از دبیرهاى آن شهر است نزدم من آمد و گفت رئیس مدرسه
من پیشنهاد کرد که موافقت خود را با حزب رستاخیز اعلان کنم و نام خود را ثبت کنم و آمده‌ام براى اولین فرصت از شما سئوال کنم که تکلیف من چیست و در این باره چه تصمیمى اتخاذ کنم، جوابى که من به او دادم این بود که من صلاحیت پاسخ شما را ندارم و اگر هم مى‌خواهید سئوال کنید از آقایان قم مثل آیت‌الله‌ شریعتمدارى مى‌توانید بپرسید.
بالاخره اصرار فراوان ایشان موجب شد که مسافرتى به شهر سیرجان بنمائیم و یک شب به اتفاق ایشان و آقایان اردشیرى و آقاى متین، درویشى با ماشین آقاى اردشیرى به سیرجان رفتیم و منزل آقاى غیورى رفتیم و از ایشان راجع به شرکت در حزب سئوال کردیم که ایشان هم با تانى و تردید جوابى دادند و آخرالامر هم گفتند که حتى‌الامکان اگر شرکت نکنند بهتر است، در بازگشت به بندرعباس باز چند مرتبه به من رجوع کرد که چه کنم تنها وعده‌اى که به او دادم این بود که من وقتى قم رفتم از آیت‌الله‌ شریعمتدارى سئوال مى‌کنم و آنچه ایشان جواب دادند براى شما نقل خواهم کرد و همانطور که معروض داشتم وقتى قم آمدم شنیدم که آیت‌الله‌ شریعتمدارى به این سئوال جواب صریح نمى‌دهد از این جهت وقتى خدمت ایشان رفتم و در زمینه‌هاى مختلف دینى شهر بندرعباس با ایشان صحبت کردم در این باره از ایشان سئوالى نکردم و آقاى ناصرى تبریزى که از اطرافیان ایشان است در آنجا حاضر بودند و کاملاً شاهد صحبتهاى ما بودند و هدف و انگیزه ما از سئوال همان پرسشى بود که عباس زائرى از من کرد و اصرار فراوانى داشت که جواب از ما بشنود و مى‌گفت که تاکنون [ناخوانا] شما خواهم تکلیف‌مان را روشن کنید و همان اصرار فراوان موجب شد که در شهر سیرجان منزل آقاى غیورى برویم و از آقاى غیورى در این باره سئوال کنیم و بعد هم تصمیم داشتم که از آیت‌الله‌ شریعتمدارى در قم سئوال کنم ولى همانطور که به عرض رساندم از سئوال از ایشان صرفنظر کردم. غلامحسین حقانى
س ـ ضمن تعیین ارتباط خودتان با سیدعلى غیورى، علت و چگونگى هم‌چنین هدف و انگیزه از رفتن نزد وى را مشخص بگویید از چه زمان و چگونه آشنا شده‌اید و تاکنون چه مذاکرات، اقدامات و مبادلاتى با یکدیگر داشته بطور کامل و روشن مرقوم دارید؟
ج ـ آقاى سید على غیورى را غیابا مى‌شناختم که ایشان امام جماعت مسجد پل‌سیمان نرسیده به شهررى است و نام و خصوصیات ایشان را از همشریهایش محصلین اصفهانى مقیم قم شنیده بودم و همچنین جریان تبعید ایشان را به شهر سیرجان در قم شنیدم. وقتى که امسال ماه محرم و صفر به شهر بندرعباس رفتم اواخر ماه صفر بود که یک روز عباس زائرى نزد من آمد و راجع به شرکت خودش در حزب رستاخیز از من سئوال کرد و مراجعه و اصرار فراوان ایشان موجب شد که سیرجان برویم و در این باره از آقاى غیورى سئوال کنیم و نیز براى ایجاد ساختمان مدرسه‌علمیه و کتابخانه اسلامى در شهر بندرعباس که از سال قبل مذاکره آن در آن شهر شده بود و مبلغى در حدود بیست‌هزار تومان هم همان سال گذشته جمع شده بود که نزد آقاى انوارى یزدى امام جماعت شهر بندرعباس بود،
مطابق پیشنهاد اهالى بندرعباس، تصمیم گرفتیم که پول جمع کنیم تاهم آن وجوهات سال قبل راکد نماند و هم مدرسه و کتابخانه ساخته شود از این جهت مقدارى در همان شهر در مجالس و پاى منابر جمع‌آورى شد و به آنان وعده دادم که تا آنجا که مقدور من باشد از جاهاى دیگر مخصوصا قم از آیت‌الله‌ شریعمتدارى کمک معتدٌبه خواهم گرفت و روى همین حساب انگیزه دیگر ما از رفتن نزد آقاى غیورى در سیرجان تقاضاى کمک مالى براى ساختمان مزبور بود و وقتى با آقاى زائرى و آقاى اردشیرى نزد ایشان رفتیم درباره هر دو موضوع با ایشان صحبت کردیم. درباره شرکت در حزب رستاخیز با تأمل و تردید مقدارى صحبت کردند و سرانجام گفتند تا آنجا که مى‌توانند و براى آقایان مقدور است حتى‌الامکان شرکت نکنند و بهتر است راجع به اعانه مالى براى ساختمان مؤسسه و کتابخانه که با ایشان صحبت کردیم و خیلى اظهار خوشوقتى کردند و تمجید نمودند و گفتن که من هم به اندازه سهم خودم کمک خواهم کرد و وعده حتى کمک را دادند ولى تا وقتى که من بندرعباس بودم از کمک ایشان هیچ خبرى نشده و بعد از آن هم هیچ اطلاعى ندارم. غلامحسین حقانى
س ـ توضیحات خودتان را در زمینه وجود مدارک، کتب، اعلامیه نشریات مضره حاکى از اقدام علیه

مملکت و تحریک افکار عمومى و ایجاد بلوا و آشوب است مشروحا تبیین نموده دستیابى و علت نگهدارى و تهیه و معرفى تهیه‌کنندگان، توزیع‌کنندگان و نحوه تهیه مرقوم دارید؟
ج ـ درباره سئوال فوق به عرض مى‌رسانم که رساله توضیح‌المسائل خمینى را چند سال قبل از کتابفروشى علامه در قم خریدم به دو جهت یکى اینکه براى استنباط احکام فقهى لازم مى‌دانستم که فتاوى همه علما را بدانم و به این منظور از تألیفات علماء پیشین مثل مرحوم محقق، شهید ثانى، شیخ صدوق و غیره تا علماء فعلى تهیه کرده‌ام که در حدود 11 جلد مى‌شود و رساله اکثر علماء معاصر مرحوم آیت‌الله‌ بروجردى ـ حاج سید محمد کاظم یزدى9، آیت‌الله‌ حکیم، آیت‌الله‌ شاهرودى ـ آیت‌الله‌ خوانسارى، آیت‌الله‌ خوئى، آیت‌الله‌ گلپایگانى، آیت‌الله‌ شریعتمدارى را دارم که در کتابخانه شخصى‌ام موجود است و براى اطلاع از فتاوى ایشان براى کسانى که احیانا سئوال کنند. در مورد چند برگه اعلامیه درباره تحریم نوشابه‌هاى غیر الکلى مربوط به شرکت زمزم، همانطور که به عرض رسانده‌ام یکى از اطرافیان آیت‌الله‌ گلپایگانى آقاى حاج شیخ على پناه اشتهاردى یا آقاى افتخارى گلپایگانى، آن چند برگ را به من دادند که اگر مسافرتى کردم توزیع کنم ولى در خانه گذاشتم. درباره نامه علما شیراز درباره زمینهاى بالاى شیراز، همانطور که از خود نامه‌ها بخوبى استفاده مى‌شود. زمینهایى در مدخل شهر شیراز در شمال آن شهر بود که بهائیها قصد بناى ساختمانهاى ویژه‌اى داشتند که علماء شیراز از نظر دینى صلاح نمى‌دانستند، بدین منظور جلساتى تشکیل دادند و تلگراف نامه‌هایى نوشتند. و چون آن سال من براى تبلیغ به شیراز رفته بودم وقتى که عازم قم شدم به من گفتند که نامه‌هایى تهیه کرده‌ایم براى علماء تهران و قم شما آن را به ضمیمه [ناخوانا ]آنان مسترد دارید و من هم پذیرفتم که بیشتر آنها را به آقایان آیت‌الله‌ شریعتمدارى ـ آیت‌الله‌ گلپایگانى ـ آیت‌الله‌ نجفى مرعشى و آیت‌الله‌ حاج شیخ بهاءالدین نورى1 ـ آیت‌الله‌ مرحوم حاج شیخ محمد تقى آملى11و آیت‌الله‌ خوانسارى رد کردم و مابقى را موفق نشدم که همانطور در خانه‌ام ماند، اعلامیه‌اى که به امضاء روحانیون مشهد است آن را دو سال قبل که براى زیارت امام هشتم به مشهد مشرف شده بودم یک شبى که وارد حرم شدم براى زیارت، رفتم یکى از مفاتیحهاى رواق را
برداشتم که زیارت بخوانم، در میان آن مفاتیح چند برگه اعلامیه دیدم که مربوط به دعاى ندبه بود و چون خواندن آنها را براى عوام مضر تشخیص دادم برداشتم که کسى نخواند چون طبق تحقیقاتى که کرده‌ایم دعاى ندبه [ناخوانا ]و یکى از دوستان در این زمینه کتابى نوشته است که به چاپ رسیده است. کتاب محفل بانوان متعلق به ابوى اینجانب است که خریده بود و چند سال پیش به من داد که ببینم چه نوع کتابى است و من مقدارى از آن را بیش نخواندم که آن‌طور که یادم مى‌آید بحثى که درباره محلل کرده است خوب بحث کرده است جزوه احمد آرامش را هم هر چه فکر کردم بطور دقیق یادم نیامد که از چه کسى گرفته‌ام ولى حدس مى‌زنم که بیش از ده سال قبل سید هادى خسروشاهى12 آن را به من داد و من در میان کتابهاى کتابخانه‌ام گذاردم و بطور کلى فراموش کرده بودم که چنین جزوه‌اى در کتابخانه‌ام موجود است، در مورد نامه‌ها و برگه‌هاى مربوط به زمینهاى بهائیها در شیراز، آن‌طور که یادم مى‌آید انجمن مبارزه با بهائیها آن برگه‌ها را فتوکپى و یا تایپ مى‌کردند و به علماء مى‌دادند. غلامحسین حقانى
س ـ نگهدارى مدارک مضره حاکى از تمایلات و افکار مخرب شما است لطفا توضیح لازم را داده و تعیین کنید با چه افرادى مبادله نموده‌اید؟
ج ـ همانطور که به عرض رساندم برگه‌هاى مربوط به زمینهاى بهائیان مربوط به چند سال قبل است که تصمیم داشتم آنها را به چند نفر از علماء که نامشان روى پاکتها نوشته شده است رد کنم ولى متأسفانه موفق نشدم و بعدا جریان خود زمینها حل شد و آنگاه دیگر نیازى به استرداد آنها نبود و قهرا در منزلم همانطور ماند و اعلامیه‌هاى تحریم نوشابه‌هاى زمزم نیز چون همراه خودم نبردم در خانه‌ام ماند و واقعا قصد داشتم که آنها را به خودشان رد کنم که اهمال من موجب ماندن در خانه‌ام شد. رساله توضیح‌المسائل خمینى را به همان دو منظورى که ذکر کردم نگهداشتم یکى براى استنباط احکام که بیشتر رساله‌هاى علماء عصر و کتب فقهى گذشتگان را دارم و منحصر به رساله ایشان نبود و دیگر براى دانستن فتاوى ایشان مانند فتاوى سایر علماء که رساله‌هایشان را داشتم به منظور اینکه در موقع سئوال دیگران از من، فتاوى همه را دانسته باشم، جزوه آرامش را
هم واقعا نمى‌دانستم که در کتابخانه موجود است چون نزدیک یک هزار جلد کتاب دارم. کتاب محفل بانوان هم از ابوى بود که مى‌خواستم همه آن را بخوانم که موفق نشدم و همینطور نزد من بود، اعلامیه مربوط به دعاى ندبه را نیز از مشهد به دو جهت آوردم یکى اینکه دیگران نخوانند و دیگر اینکه به یکى از دوستانم به نام رضا استادى که کتابى در سند دعاى ندبه در آن موقع مشغول نوشتن بود نشان بدهم.
در مورد رساله توضیح‌المسائل توضیحا معروض دارم که کسانى که مى‌خواهند استنباط احکام فقهى کنند در هر مساله‌اى هر چه بیشتر بهتر است که فتاوى علماء بخصوص علماء عصر را در آن مسأله به بینند و از این جهت من رساله تمام علماء مشهور را تهیه کرده‌ام که در کتابخانه شخصى‌ام موجود است از قبیل رساله‌هاى مختلف مرحوم آیت‌الله‌ بروجردى ـ رساله آیت‌الله‌ حکیم ـ مرحوم آیت‌الله‌ شاهرودى ـ آیت‌الله‌ خوانسارى ـ آیت‌الله‌ میلانى ـ آیت‌الله‌ شریعتمدارى ـ آیت‌الله‌ گلپایگانى ـ آیت‌الله‌ خوئى و همینطور تا آنجا که مقدور بوده است کتب فقهى علماء گذشته را تهیه کرده‌ام و روى همین حساب رساله ایشان را هم خریدم تا فتاوى ایشان را بدانم و جهت دیگرش همان بود که به عرض رساندم که از ما مسایل زیادى به فتاوى مختلف سئوال مى‌کنند که در موقع پاسخ لازم است که فتوى را داشته باشیم و یکى دیگر از انگیزه تهیه و نگهدارى رساله‌هاى همه علماء و منجمله ایشان همین بود که فتوى ایشان را هم در مسائل اختلافى بدانم تا اگر سئوالى بکند بتوانم جواب صحیح بدهم. در مورد مبادله همانطور که قبلاً به عرض رسانده‌ام من تاکنون با هیچ فردى هیچ چیزى مبادله نکرده‌ام. غلامحسین حقانى
س ـ پاسخ شما منطقى نیست لازم است توضیح لازم را از تهیه و توزیع و نگهدارى اعلامیه، مدارک، اوراق مضره با معرفى تهیه و توزیع کنندگان و هدف و انگیزه بنویسید؟
ج ـ وابستگى خود را به روحانیون افراطى از جمله حاج روح‌اللّه‌ خمینى اعلام مى‌دارم که آنان طرفدار جوانان مبارز هستند که منظورشان مبارزه مسلحانه به منظور برانداختن حکومت مشروطه و روى کارآمدن حکومت اسلامى است با انگیزه‌هاى مذهبى و اسلامى. غلامحسین حقانى
س ـ هرگونه کمک مادى و معنوى به افراد وابسته به گروههاى خرابکار و برانداز نموده‌اید بطور
دقیق و مشروح بنویسید.
ج ـ هیچگونه کمکى به آنها نکرده‌ام جز موقعى که سیدعلى موسوى گرمارودى در یک روز ناهار منزل ما بود و از من به اصرار خواستار شد که تظاهراتى که در مدرسه فیضیه به نفع خرابکاران شده است برایش بنویسم وقتى بالاخره به این نحو پذیرفتم که از یکى از طلبه‌هاى ساکن مدرسه بگیرم و به او بدهم و به این منظور به مدرسه فیضیه رفتم و به سید میرلوحى اصفهانى برخورد کردم و جریان را براى او گفتم، وى پذیرفت و بعد از چند روز دیگر نوشته‌اى را در همین زمینه به من داد که من هم به سیدعلى موسوى گرمارودى رد کردم، البته در آن روزى که منزل ما بود به من گفت که مى‌خواهم این نوشته را به فرانسه بفرستم و در آن روزى که در منزل ما این پیشنهاد را کرد یکى از رفقاى کلاس هم به نام عبدالحسین معزى که اکنون ساکن تهران و از منبریهاى این شهر هستند، در آن روز منزل ما بود و گواه بر همه صحبتهاى ما بود که با اصرار پیشنهاد مزبور را به من نمود و من هم چون براى خودم مقدور نبود خواسته‌اش را به همان نحو انجام دادم که از سید میرلوحى اصفهانى گرفتم و به او رد کردم. غلامحسین حقانى
س ـ هدف و انگیزه خودتان را از معرفى یک عضو گروههاى خرابکار جهت جمع اخبار و ارسال به خارج از کشور مشخص کنید.
ج ـ تبلیغ و ترویج فراوان سیدعلى گرمارودى از خرابکاران به عنوان اینکه آنان متدین هستند و در کارهایشان انگیزه اسلامى داشته‌اند و همچنین اصرار خیلى فراوان او در همان روزى که ناهار منزل ما بوده درباره نوشتن جریان تظاهرات مدرسه فیضیه براى ارسال به فرانسه، موجب و انگیزه شد که من اغفال شده و خواسته او را انجام دهم و چون براى خودم مقدور نبود. از این جهت که در تظاهرات نبودم و خیلى کم در فیضیه تردد مى‌کردم، براى انجام تقاضاى او مدرسه فیضیه رفتم و به سید میرلوحى در حیاط مدرسه برخورد کردم و جریان را براى او که شرح دادم، حاضر شد بنویسید، که بعد از چند روز برگه نوشته شده‌اى را به من داد که من هم به سید موسوى گرمارودى رد کردم و منظور هدف سید على موسوى گرمارودى [ناخوانا] غلامحسین حقانى
س ـ... سخنان خود را در هر موردى که داشته‌اید مشخص کنید.
ج ـ آنچه که در منابر من ایراد کرده‌ام تمام جنبه‌هاى دینى و اسلامى داشته است، و بخصوص در سالهاى اخیر بسیار مراقب سخنان خودم بودم و در جریان انجمن‌هاى ولایتى و چند سال بعد از آن احساسات دینى و جوانى مرا وادار مى‌کرد که گاه‌گاهى منابر داغى بروم و در چند مجلس بطورى که قبلاً شرح داده‌ام نام حاج آقا روح‌اللّه‌ خمینى را ببرم که مردم در آن مجالس با شنیدن نام ایشان صلوات مى‌فرستادند چون ایشان یکى از علماء و مدرسین حوزه علمیه قم بودند و خودم هم چند سال در زمان مرحوم آیت‌الله‌ بروجردى و بعد از ایشان، درس ایشان مى‌رفتم و من نام همه علماء را که ذکر مى‌کردم به ناچار نام ایشان را هم مى‌بردم.
در آن مجالس در آن مواقع درباره روحانیت شیعه و عظمت و امتیازات آن که صحبت[ ناخوانا]شدم که روحانیت شیعه به هیچ حزب و دارودسته‌هاى وابستگى ندارد در چند سال پیش در یکى از منابر در شیراز به استناد فتوى مرحوم آیت‌الله‌ بروجردى به مردم توصیه کردم که پپسى‌کولا ننوشید که بعد رئیس اطلاعات شیراز به من گفتند در این باره صحبت نکنید و دیگر صحبت نکردم، منابر امسال محرم و صفر بندرعباس را به عرض رسانده‌ام در چند مجلس وجوهى براى ساختمان مدرسه و کتابخانه جمع کردم و علاوه بر منابر، جلسات پاسخ به سئوالات مذهبى، تفسیر قرآن و اصول عقاید هم داشتم که منجمله سئوالى درباره تحریم موسیقى شد که فلسفه آن را مفصل شرح دادم و گفتم که یکى از مخدرات است. و درباره رادیو و تلویزیون به یک واسطه از یکى از گردانندگان رادیو نقل کردم که گفته بود چون اکثر مردم طالب موسیقى هستند ما براى آنها برنامه موسیقى مى‌گذاریم و همچنین درباره مضرات الکل و فیلمهاى سکسى و قمار و عکسهاى وقیح مطبوعات صحبت کرده‌ام، درباره حزب رستاخیز همانطور که معروض داشته‌ام در منزلى که در بندرعباس بودم یک روز صبح عباس زائرى از دبیرستان نزد من آمد و اظهار داشت که رئیس دبیرستان از من خواسته است که موافقت خود را با حزب مذکور اعلام کنم و نزد شما آمده‌ام که در این زمینه تکلیف مرا روشن کنید چون تاکنون در هیچ حزبى شرکت نکرده‌ام و بالاخره اصرار ایشان موجب شد که به سیرجان نزد سید على غیورى برویم و از ایشان سئوال کند که ایشان هم پاسخ دادند حتى‌الامکان، شرکت نکنند بهتر است باز در مراجعت از من مجددا خواستار جواب صریح شد که من به او وعده دادم که در قم از آیت‌الله‌ شریعتمدارى سئوال مى‌کنم و روز اول ماه ربیع‌الاول بلافاصله به وسیله هواپیما بندرعباس را به قصد تهران و قم ترک کردم. غلامحسین حقانى
س ـ به آنچه نوشته‌اید معتقد مى‌باشید و چگونه آنها را تایید و گواهى مى‌نمایید؟
ج ـ ]ناخوانا] خودم مى‌باشد. غلامحسین حقانى










___________________________
1. حجت‌الاسلام عباسعلى عمید زنجانى فرزند على اصغر در سال 1316 در شهرستان زنجان به دنیا آمد. تحصیلات حوزوى را تا سال 1342 در شهر مقدس قم و سپس در نجف اشرف پى گرفت. در سال 1345 با حضور مجدد درقم با صبیه حضرت آیت‌الله‌ مرعشى نجفى(ره) وصلت کرد، گزارش ساواک در این سال مشارالیه را از طرفداران حضرت امام خمینى (ره) معرفى نموده که جهت جمع‌آورى وجوهات شرعى به ایران آمده است و در زمان حضور در نجف اشرف نیز از گردانندگان اصلى جلساتى که با شرکت شهید آیت‌الله‌ سید مصطفى خمینى و ... تشکیل مى‌شده معرفى گردیده، که بنا بر همین دلایل دو بار در سالهاى 46 و 47 به ساواک احضار شده است. ایشان در سال 1352 با حضور در شهر تهران، در مسجد لرزاده به فعالیت پرداخت و در منابر و سخنرانى‌ها ضمن حمایت از تشکیل حکومت اسلامى به انتقاد از رژیم طاغوت و لزوم مبارزه علیه آن اقدام کرد. مسجد لرزاده یکى از پایگاه‌هاى اصلى حرکت در دوران پیروزى انقلاب اسلامى بشمار مى‌رود که حجت‌الاسلام عمید در آن نقش اساسى داشت فلذا در همین رابطه در تاریخ 9 /6 /1357 دستگیر و به مدت 15 روز در زندان بسر برد.
2. شهید سید محمدباقر صدر در سال 1931 در شهر مقدس کاظمین به دنیا آمد. صدرالدین، جدّ وى در قرن هجدهم از لبنان به عراق آمده بود. کلمه «صدر» به زبان عربى به کسى اطلاق مى‌شود که بالاترین مقام را در یک منطقه داشته باشد. بنابراین «صدرالدین» کسى است که در موضوعات مذهبى در صدر باشد. خانواده صدر مقام خود را به عنوان مرجع دینى در عراق نیز حفظ کرد. زمانى که انگلیسى‌ها در سال 1917 وارد عراق شدند، «سید حسن صدر» چهره بانفوذ مذهبى در کاظمین بود. همان گونه که «گرتردودبل» مأمور سیاسى انگلیس در بغداد در سال (192) نوشت: «خانواده صدر در میان افراد برجسته و شایسته در کاظمین در واقع در صدر قرار دارد و احتمالاً بیش از هر خانواده دیگرى در تمام جهان شیعه از نظر تعالیم مذهبى متشخص است. محمد، پسر سید حسن، که مثل او روحانى بود، رهبر قیام عراق علیه حکومت انگلیس در سال 192 شد. «سیدحیدر صدر» پدر محمدباقر از مجتهدان بود. پدربزرگ او، «اسماعیل صدر» نیز مجتهد بود. زمانى که محمد باقر صدر چهار ساله بود، سید حیدر درگذشت و او توسط مادر مذهبى خود و برادر بزرگترش، اسماعیل، که او نیز مجتهد بود، بزرگ شد. پدربزرگ مادرى محمدباقر، «شیخ عبدالحسین یاسین»، نیز از روحانیون عراقى بود. شیخ مرتضى یاسین، «شیخ رضى یاسین» و «شیخ محمدرضا یاسین» نیز که جزء روحانیون بودند، دایى‌هاى محمدباقر صدر هستند. محمدباقر، تحصیلات ابتدایى رسمى خود را در مدرسه امام جواد [ع]، یکى از دبستانهاى مذهبى بغداد، شروع کرد. او در این مدرسه به عنوان یک شاگرد باهوش و زرنگ مشهور بود. او سپس براى ادامه تحصیل به نجف رفت. در آنجا دایى‌هاى او، برادرش، اسماعیل صدر و آیت‌الله‌ محسن حکیم از جمله معلمان او بودند. محمدباقر صدر در نجف سرآمد همه شاگردان بود و توانست در سن پایینى تدریس «فقه» را آغاز کند. سید صدر با دخترعموى خود، فاطمه، خواهر «امام موسى صدر» ازدواج کرد. سید محمدباقر صدر بیست و دو کتاب منتشر کرد که جملگى آثار وى مورد توجه و منبع محققان اسلامى گردید... او تا زمان شهادت در خانه‌اى کوچک در یکى از محله‌هاى فقیرنشین نجف زندگى مى‌کرد. محمدباقر صدر در 8 آوریل 198 زیر شکنجه رژیم سفاک عراق به شهادت رسیدند.
به آیت‌الله‌ صدر لقب «شهید رابع» (شهید چهارم) داده شد در میان روحانیونى که نهضت اسلامى عراق را بینانگزارى و رهبرى کردند، آیت‌الله‌ صدر سرآمد همه بود. ابتکار وى در استفاده از غیرروحانیون تحصیلکرده به عنوان مبلغان مذهبى میان مسلمانان عراق، نهضت اسلامى معاصر را به وجود آورد. نفوذ وى به عنوان یکى از اعضاى خانواده صدر و به عنوان یک عالم مطلع و مؤمن به ایده‌هاى اصلاح‌طلبانه او و الهاماتى که به فعالان عراقى مى‌کرد، اعتبار بیشترى مى‌بخشید.
3. محمد مصطفوی، فرزند حسن در سال 1325 ﻫ ش در تهران متولد شد. وى صاحب کتابفروشی مصطفوى در تهران بود و همکارى نزدیکى با روحانیون مبارز داشت و به همین دلیل در سال 135 دستگیر و به هشت ماه حبس تأدیبى محکوم شد. ساواک در گزارشى درباره وى نوشته است: «یاد شده فوق به اتفاق چند نفر از روحانیون افراطى نوار سخنرانى خمینى را درباره جشن هاى 25 ساله شاهنشاهى که از رادیو بغداد پخش شده بود، به صورت اعلامیه تکثیر و در بازار تهران منتشر نموده است.» (اسناد ساواک - پرونده‌ انفرادى)
4. آیت‌الله محمد تقی مصباح یزدی در سال 1313 ﻫ ش در شهر یزد دیده به جهان گشود. تحصیلات مقدماتی حوزوی را در یزد به پایان رساند و برای تحصیلات تکمیلی علوم اسلامی عازم نجف شد؛ ولی به علت مشکلات فراوان مالی، بعد از یک سال برای ادامه تحصیل به قم مهاجرت کرد. از سال 1331 تا سال 1339 ﻫ ش در دروس امام خمینی(قدس‌سره) شرکت و در همین زمان، در درس تفسیر قرآن، شفای ابن سینا و اسفار ملاصدرا از وجود علامه طباطبایی کسب فیض کرد. وی حدود پانزده سال در درس فقه آیت‌الله بهجت شرکت داشت. بعد از آن که دوره درسی ایشان با حضرت امام(ره) به علت تبعید حضرت امام قطع شد، معظم‌له به تحقیق در مباحث اجتماعی اسلام، از جمله بحث جهاد، قضا و حکومت اسلامی، پرداخت. وی در مقابله با رژیم معدوم پهلوی نیز حضوری فعال داشت در انتشار دو نشریه با نام‌های «بعثت» و «انتقام» نقش داشت که تمام امور انتشاراتی اثر دوم نیز به عهده ایشان بود. در اداره، مدرسه حقانی به همراه آیت‌الله جنتی، شهید بهشتی و شهید قدوسی فعالیت داشت. و حدود ده سال در آن مکان به تدریس فلسفه و علوم قرآنی پرداخت. پس از انقلاب شکوهمند اسلامی با حمایت و ترغیب امام خمینی(قدس‌سره)، چندین دانشگاه، مدرسه و مؤسسه را راه‌اندازی کرد که از مهم‌ترین آنها می‌توان از بخش آموزش در مؤسسه در راه حق، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه و بنیاد فرهنگی باقر‌العلوم نام برد. ایشان هم‌اکنون ریاست مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) را از جانب مقام معظم رهبری برعهده دارد. معظم‌له در سال 1369 به عنوان نماینده مجلس خبرگان از استان خوزستان و اخیراً نیز از تهران به نمایندگی مجلس خبرگان برگزیده شده است. ایشان دارای تألیفات و آثار متعددی در زمینه‌های فلسفه اسلامی، الهیات، اخلاق و عقاید می‌باشد.
5. حجت‌الاسلام علی دوانی، فرزند اسماعیل در 138 در دوان از توابع کازرون شیراز متولد شد. وی تحصیلات خود را در زادگاهش آغاز نمود. در 1322 ﻫ ش به نجف عزیمت کرد. دروس مقدماتی، سطح و عالی را در نجف اشرف گذراند و از محضر استادانی چون شیخ عبدالحسین خراسانی، شیخ محمدعلی افغانی، مرحوم شیخ احمد اردبیلی، آیت‌الله شیخ کاظم تبریزی، مرحوم آقا شیخ علی‌آقا نجفی کاشانی، شهید محراب آیت‌الله مدنی، آیت‌الله مرحوم شیخ محمدرضا صلبی و آیت‌الله حاج میرزا علی فلسفی کسب فیض نمود.
در 1327 به ایران بازگشت و در حوزه‌ی علمیه قم به ادامه تحصیل پرداخت و از محضر استادانی چون آیت‌الله‌العظمی بروجردی و حضرت امام خمینی (ره) کسب معلومات کرد. پس از پایان دروس در ایام رمضان و محرم و صفر در بیشتر شهرهای ایران و چند سال هم در کویت به وعظ و خطابه و تبلیغ دین اشتغال داشت و در روزنامه‌های «ندای حق» و «وظیفه» و نشریه مکتب اسلام به نوشت

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک / استان هرمزگان - کتاب 1 صفحه 216


















صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.