صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: حضور چند تن از عناصر جبهه به اصطلاح ملی سابق در منزل دکتر غلامحسین صدیقی

تاریخ سند: 20 اردیبهشت 1348


موضوع: حضور چند تن از عناصر جبهه به اصطلاح ملی سابق در منزل دکتر غلامحسین صدیقی


متن سند:

رونوشت گزارش خبر 27934 /20 ﻫ2-20 /2 /1348
موضوع: حضور چند تن از عناصر جبهه به اصطلاح ملی سابق در منزل دکتر غلامحسین صدیقی

روز دوشنبه 15 /2 /48 شکور عبدالهی. محمود صمدی. افتخار آیت ‌الهی. جمشید به رام. حسن میرمحمد صادقی، در مغازه محمدحسین گلزارمقدم حضور داشتند. این افراد قصد داشتند به منزل دکتر غلامحسین صدیقی بروند و گلزار هم از حسن میرمحمد صادقی خواست که او هم به اتفاق آنان به آنجا بیاید، ولی حسن میرمحمد صادقی قبول نکرد و سایر افراد مذکور به غیر از نامبرده، به منزل دکتر صدیقی عزیمت نمودند. ابتدا گلزار از صدیقی پرسید آیا توانگر خدمت شما رسیده است؟
دکتر صدیقی در پاسخ متذکر گردید توانگر چند بار به منزل من تلفن کرده، ولی من نبوده‌ام و من هم دو مرتبه تلفن کردم ایشان تشریف نداشتند. سپس گلزار گفت توانگر در نظر داشته خدمت شما بیاید و راجع به شروع مجدد فعالیتهای سیاسی مذاکره نماید و ترتیبی داده شود که بعداً زنجانی از شما و اللهیار صالح دعوت به مذاکره و ملاقات نماید و به این واسطه اختلاف موجود بین شما و صالح بررسی و مرتفع گردد. گلزار اضافه نمود خدمت آقای صالح هم رسیده‌ایم و از دوستان گلایه داشته‌اند که چرا از او خبری نمی‌گیرند.
دکتر صدیقی اظهار کرد من ایشان را به اتفاق امیرعلائی در منزل دکتر سپهبدی1 ملاقات کردم. پس از عرض ادب و ملاقات با وی کوتاهی ننموده‌ام و اما در مورد شروع مجدد فعالیت سیاسی به نظر من در این مورد باید قدری به عقب برگردیم. از زمان تشکیل جبهه ملی دوم به این طرف در زمان انتخابات بود که اعلیحضرت فرمودند انتخابات آزاد است و احزاب و دستجات سیاسی می‌توانند و باید فعالیت کنند. صدیقی ادامه داد من به اتفاق چهار نفر دیگر و زنجانی و صالح از این مسئله استقبال کردیم و اولین جلسه جبهه ملی دوم را در منزل ما تشکیل دادیم. در جلسه دوم هفده نفر شدیم و در منزل صالح تشکیل شد و بالاخره عده از 20 نفر بیشتر شد و به تدریج زیادتر شدیم. فعالیت شروع شده بود و گسترش می‌یافت و این صحبت مربوط به قبل از 12 محرم و 15 خرداد کذائی است. تیمسار پاکروان نزد ما آمد و گفت شما چه می‌خواهید. شاهنشاه می‌خواهند از نظرات شما با اطلاع شوند.
دکتر صدیقی اضافه نمود در زندان شورائی تشکیل دادیم و با اکثر آقایان صاحب نظر و مسئولین که در زندان بودند، تصمیم گرفتیم و پیغام دادیم ما سه چیز می‌خواهیم که دوتای آن یکی حکومت قانونی، دوم اینکه قانون محترم باشد؛ ولی در این ایام جریانات 15 خرداد پیش آمد و یک دو دستگی بین زندانیان جبهه ملی که اکثراً از مسئولین بودند رخ داد. یک عده مثل مجانین طالب زدن و کشتن بودند و مرتب نامه‌هائی مبنی بر فحش می‌نوشتند و از زندان بیرون می‌فرستادند. یک عده هم بسیار محافظه‌کار شده بودند و از ترس کلمه‌ای بر زبان نمی‌آوردند و من با هر دو دسته مخالف بودم. از طرفی من این چند سال، خاصه در مدت زندان بعد از 28 مرداد، بسیار ندانم کاری از مسئولین جبهه ملی دیدم و حتی بعضی از افراد پست که متأسفانه مسئولیتهائی هم داشتند، به زندان این محیط مقدس مشروب الکلی می‌آوردند و می‌آشامیدند و به این و آن بد و بیراه می‌گفتند.
دکتر صدیقی اضافه نمود همه این مسائل اشتباهات بزرگ مسئولین جبهه ملی، عدم شایستگی و صلاحیت کار سیاسی آنها، اختلافات بین آنها، محدود اندیشی ایشان، همه و همه موجب گردیده بود تا من به تدریج از ادامه فعالیت سیاسی دلسرد شوم؛ ولی از آنجا که ترک آقایان را دفعتاً آن هم در زندان جایز نمی‌دانستم، در زندان به آنها متذکر شدم من تا خلاصی از زندان با شما کار می‌کنم و به محض خروج از زندان، فعالیت سیاسی با شما را می‌بوسم و کنار می‌گذارم و همینطور هم کردم؛ یعنی در زندان با آقایان همکاری نمودم و به مجرد خلاصی از زندان، فعالیت سیاسی خود را موقوف نمودم و حالا هم اعلام می‌کنم که با آنها (هیئت اجرائی و مسئولین جبهه ملی) فعالیت نخواهم کرد.
آنگاه گلزار گفت آقای دکتر شما متعلق به خودتان نیستید و مردم از شما انتظار دارند که فعالیت کنید. دکتر مصدق هم در احمدآباد گفته بود که فعالیت جبهه ملی نباید متوقف شود. در این ضمن گلزار دو نامه به دکتر صدیقی داد و متذکر شد که این دو نامه را دکتر مصدق برای من فرستاده بود و تأکید به ادامه فعالیت داشته است.
سپس به رام، شمه‌ای در مورد لزوم فعالیتهای سیاسی و توجیه امکانات دکتر صدیقی برای انجام فعالیت و اینکه رسالت تاریخی برای این کار دارد، سخن گفت.
دکتر صدیقی در پاسخ او و گلزار گفت من به دکتر مصدق بسیار علاقه داشتم و دارم و تأکید کرد بعد از تیراندازی‌های ایام 28 مرداد ساعت 0700 هفده نفر بودیم که در منزل دکتر مصدق حضور داشتیم و در همین ساعت قصد خروج کردیم. مهندس معظمی و دکتر مصدق جلو می‌رفتند به قصد رفتن به منزل معظمی و بعد معرفی به شهربانی یا حکومت نظامی. مهندس احمد رضوی و مرحوم نریمان2 هم زیر بغل زیرک‌زاده را گرفته بودند، چون زیرک‌زاده از جای بلند پرت شده بود و پایش ناراحت بود. من و دکتر شایگان و سایرین هم از عقب حرکت می‌کردیم. دکتر شایگان از من پرسید شما چه می‌کنید؟ من گفتم این پیرمرد را (اشاره به مصدق) تنها نمی‌گذارم. در خوشی با او بوده‌ام، در ناخوشی هم با او خواهم بود؛ هر جا برود با او خواهم رفت و بالاخره حوادثی گذشت که همه می‌دانید. دکتر صدیقی تأکید کرد منظورم این است که من واقعاً به آن مرحوم اعتقاد داشته و دارم و در مورد آشنائی خود با دکتر مصدق اظهار نمود من دو سال مدیرکل دانشگاه بودم و به خاطر جریاناتی، از کار اداری بیزار بودم تا اینکه روزی دکتر مصدق بنده را خواست و گفت باید در امور اداری به من کمک کنی و من تو را خوب شناخته‌ام، پدرت را هم می‌شناختم و با او مکاتبه داشته‌ام. دکتر صدیقی گفت من اظهار داشتم قلباً به شما ارادت دارم و هر امری بفرمایید مطیع هستم، ولی به دلایلی من از کار اداری متنفر هستم و از تدریس خوشم می‌آید؛ ولی دکتر مصدق گفت باید بروی وزیر پست و تلگراف بشوی. گفتم من از کارهای فنی سررشته ندارم. دکتر مصدق تأکید کرد اشکالی ندارد، من بیشتر شما را برای این می‌خواهم که به خاطر دقت نظر و وطن دوستی که دارید در مقام وزارت پست و تلگراف می‌گذارم و اکنون که انتخابات در شرف انجام است ترتیبی بدهید و مراقب باشید که از تلگرافخانه برای انتخابات و تحمیل وکلای غیرقانونی سوءاستفاده نشود.
صدیقی افزود این بود مبنای آشنائی و همکاری من و دکتر مصدق و ضمن کار به او بسیار ارادت پیدا کردم، ولی بعد از 28 مرداد و شروع فعالیت مجدد جبهه ملی، متأسفانه همکاران ما (هیئت اجرائی و شورا) درایت لازم نشان ندادند و من هم به خاطر این عدم درایت آنها، تصمیم خود را دائر بر عدم فعالیت سیاسی خاصه با آنها در زندان به آنها ابلاغ کردم و اکنون در اجرای تصمیم خود پابرجا هستم.
به رام به دکتر صدیقی گفت شما فعلاً در مورد پیشنهاد ما در مورد شروع فعالیت سیاسی مطالعه بفرمایید تا جلسه دیگری خدمت برسیم و بفرمایید در بین هیئت اجرائی کدام نفر را مناسب‌تر برای فعالیت می‌دانید که ما جهت مذاکره نزد او برویم.
دکتر صدیقی قدری فکر کرد و اظهار نمود حقیقت این است که هیچ کدام را و اضافه کرد اینها افرادی امین، صدیق و پاک هستند، ولی متأسفانه شایسته فعالیت سیاسی نیستند؛ چون کار سیاسی کاری است بسیار دقیق، ظریف و حساس و این آقایان فاقد بینش سیاسی هستند.
بالاخره این افراد به دکتر صدیقی گفتند جهت مذاکره مجدداً خدمت می‌رسیم، شما هم مطالعه کنید و با دیگر آقایان هم تماس خواهیم گرفت.
دکتر صدیقی یادآور شد ما نمی‌خواهیم جبهه چهارمی درست کنیم، چون جبهه سوم را داریوش فروهر و محمدعلی کشاورز و دیگران درست کردند و بی‌نتیجه ماند و در عین حال موجب اختلافات بسیار شد.
بعد از خروج این افراد از منزل دکتر صدیقی، قرار شد مجدداً در فرصتی مناسب به ملاقات او بروند و بین راه گلزار و سایرین گفتند دکتر صدیقی حاضر به انجام فعالیت هست ولی منتظر است صالح و دیگران مجدانه از او بخواهند و تأکید شد که ترتیب این کار را هم بدهند و گفته شد زنجانی و توانگر این کار را خواهند کرد.
ضمن صحبت و اظهارنظر، گلزار گفت ملاقات امشب در عین ماهیتی که داشت امیدوار کننده بود؛ چرا که ما انتظار مخالفت بیش ‌از این از دکتر صدیقی داشتیم و قرار شد این افراد مجدداً گلزار را ملاقات کنند و او هم متذکر شد ترتیبی خواهد داد که طی این روزها دکتر صدیقی و صالح یکدیگر را ملاقات کنند.
نظریه منبع. احضار این افراد به هیچ وجه به صلاح نیست.
نظریه رهبر عملیات.
1. یادشدگان احمد توانگر بختیاری‌ها و سید رضا فرید می‌باشند.
2. نظریه منبع مورد تأیید است.
3. نظریه 20 ﻫ 2. نظریه منبع و رهبر عملیات مورد تأیید می‌باشد.
رونوشت برابر اصل و اصل در 121117 می‌باشد. بایگانی شود. 8 /6 /48

توضیحات سند:

1. عیسى سپهبدى در سال 1290ش به دنیا آمد. دوران ابتدایی را در مدرسه اشراف و بخشی از دوران متوسطه را در مدرسه سن‌لوئی تهران و بخشی دیگر را در شهر صمصامیه عراق طی کرد. در سال 1308ش، برای تحصیلات تکمیلی به فرانسه اعزام شد و در رشته‌های فلسفه و ادبیات فرانسه و علوم تربیتی تحصیل نمود و در رشته روان‌شناسی و جمال شناسی دکترا گرفت. در سال 1315ش به ایران بازگشت و به عنوان استاد زبان فرانسه در دانشگاه تهران و وابسته محلى سفارت فرانسه در تهران شروع به فعالیت کرد. عیسی سپهبدی از اعضاى موسس «حزب سوسیالیست ایران» در سال 1328 به همراه سردار فاخر حکمت، دکتر خان‌بابا بیانى، مهندس محسن فروغى و دکتر جلال عبده بود. وی از نزدیکان دکتر بقائى و همکار او در حزب زحمتکشان ایران، نویسنده روزنامه شاهد و همراه بقائى در سفر دکتر مصدق به سازمان ملل و دیوان داورى لاهه بود. دکتر سپهبدی در سال 1360ش از دنیا رفت. از آثار اوست: تاریخ ادبیات فرانسه و خودآموز جدید آلمانی بدون معلم، با مشارکت دکتر نصرالله حریریان.
2. سید محمود نریمان، فرزند عدل‌الملک در سال 1272 ﻫ ش متولد شد. وی از حامیان دکتر مصدق و نهضت ملى به شمار مى‌رفت. محمود نریمان در انگلستان و سوئیس به تحصیل پرداخت و در رشته تجارت، تصدیق‌نامه اجتهادى از دانشگاه ژنو دریافت کرد. وى نماینده دوره‌هاى 16 و 17 مجلس شورای ملی از تهران، عضو فراکسیون نهضت ملى، وزیر دارایى و راه در کابینه محمد ساعد، وزیر پست و تلگراف در کابینه ابراهیم حکیمى، وزیر دارایى در کابینه مصدق و شهردار تهران در دولت حکیمى از آبان تا اسفند 1324 بود. وی در 5 فروردین 1340 در تهران درگذشت.
ر.ک : شهرداران تهران از عصر ناصرى تا دولت خاتمى، سیدعلى اصغر موسوى عبادى، تهران، نشر خرم، صص 76ـ75

منبع:

کتاب اللهیار صالح به روایت اسناد ساواک-جلد دوم صفحه 451




صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.