تاریخ سند: 2 بهمن 1348
متن سند:
جناب آقای شعبانی قبل از هر چیز از اینکه بنده شرمنده و صاحب
مؤسسه ای را که در آن کار میکنید بجرم تن دادن بهمکاری با خودتان، کتبا :
مغرض، خودخواه، دروغگو، بی انصاف و اهل شانتاژ خوانده اید رسما از شما
تشکر میکنم و از اینکه «میخواستید پاره پاره شده نامه ام را بجای جواب برایم
بفرستید» بهمچنان !
این سپاس بیشتر از آنروست که زود و خوب صلاحیت خویش را نشانداده دست
خود را رو کرده اید اگر بگویم بعد از وصول این نامه بار دیگر کپی نامه قبلی خود
را مرور کردم اغراق نکرده ام
من میخواستم بدانم در آن نامه چه نوشته و نسبت بشخص شما چه اسائه ادبی
کرده بودم که مستحق دریافت چنین جوابی شده ام، که متأسفانه همه جا بصفر
برخوردم
شعبانی عزیز، شما بودید و یک خلق خوش و خونسردی، چرا میخواهید دو
علت غائی و اصلی از علل انتخاب خود را یکجا از دست بدهید؟
خوشبختانه در همان آغاز نامه بموضوعی اشاره کرده اید که خواست من بود و
آن انکار درخواست اختیارات و تکذیب موضوع میباشد که با وجود موجود
بودن دستخط شریف که طی آن نوشته اید :
«1ـ بموجب این قرارداد آقای علی شعبانی از طرف آقای امیرانی بسمت رئیس
و مسئول هیئت تحریریه خواندنیها محسوب (منظور تعیین است و یا منصوب و
ممکن است ماشین نویس اشتباه کرده باشد) و آقای امیرانی کلیه اختیارات امور
تحریری و تهیه و تنظیم مطالب خواندنیها را بآقای شعبانی تفویض میکند»
چون خود منکر آن شده اید از این نوشته اتخاذ سند کرده آنرا امری منتفی شده
تلقی میکنم و دیگر اختلافی نداریم که درباره آن بحث کنیم.
سایر موارد چند گانه که درباره هر یک قائل بتوجیه و تفسیر شده اید چون در
مجله چاپ شده و غیر از بنده هزارها خواننده دیگر شاهد دارد نیازی بجواب
ندارد.
نقطه ضعف دیگری که برای نوشته بنده آورده چون عیبی بزرگ آنرا برخ
کشیده اید، پیوسته دم از مصالح مملکت و مقامات عالیه زدن است، من باین
حسن که شما عیبش میدانید افتخار میکنم برای اینکه در مورد مصالح عالیه
کشورم تعصب دارم برای اینکه طی سی سال خدمت مطبوعاتی خود از بس در
میان خدمتگزاران و در لباس آنها خائن بملک و ملت دیده ام ترسیده ام و آخرین
آنها همان تیمور ناایرانی است که بقول خودتان همه چیز در مورد او تصور میشد
جز خیانت بمملکت.
جای دیگر بکنایه نوشته اید : «من برخلاف شما دوره پیش از 28 مرداد را از
لحاظ روزنامه نگاری درک نکرده ایم »
اولاً من افتخار میکنم سال اول خواندنیها را در سال 1319 و بدوران سلطنت پر
افتخار اعلیحضرت رضاشاه کبیر و با استفاده از محیط امن و آرام آنزمان آغاز
کرده، در دوران 28 مرداد نیز با وجود تحمیل سردبیران تام الاختیاری از نوع
کاشانی و جنابعالی، خواندنیها و مدیر آن جزء فداکاران آندوران بودند
در ثانی ممکن است بگوئید آن علی شعبانی مأمور تبلیغات سازمان جوانان
حزب توده در مازندران که مدتها بقول خودش «با اختیار تام سمت سردبیری
روزنامه ارگان کارگران» را بر عهده داشت و هنگام خروج از حزب توده طبق
نوشته اش «هنوز هم این حزب را برای آزادی ملت ایران مفید میدانست» که بود
و با شما چه نسبتی داشت؟!
بدیهی است کسیکه بعد از بیرون آمدن از حزب توده هم دارای چنان عقیده
ایست، حق دارد و باید مرا از عقیده داشتن بحفظ مصالح عالیه مملکت و جزء
اصول کار در خواندنیها قرار دادن آن منع و سرزنش کند!
دوست عزیز، نه قبل از 28 مرداد روزنامه نویس بودن مایه افتخار است و نه بعد
از آن نبودن باعث ننگ، باید دید هرکس حالا چگونه است و چند مرده حلاّج.
اکنونکه دست روزگار زندی و خلیل ملکی وار من و ترا بنام همکار و در کنار هم
قرار داده موقتا و با همزیستی مسالمت آمیز هم شده باید دست در دست یکدیگر
بگذاریم و دمار از روزگار فقر و جهل و ظلم و تعصب و کینه و عناد برداریم مگر
اینکه یکی از طرفین نخواهد و یا قصد دیگری داشته باشد.
آنطرف بدون شک
بدلیل نوشته ام من نخواهم بود.
بهمین مناسبت و بمنظور نشاندادن منتهای حسن نیت در همکاری است که عین
نامه خودتان را در منتهای امتنان و احترام بشما باز میگردانم تا که هم سایه
نداند1 که چنین چیزی، بچنین کسی نوشته ای!
امثال من و شما زیاد میآیند و میروند ولی مجله خواندنیها باید برای خدمت
بمملکت و مردم بماند و پاکی و بیغرضی خود را حفظ کند و این بدون حفظ تیراژ و
تعادل دخل و خرج امکان ندارد این است علت پافشاری و اصرار من در بالا بردن تیراژ و درآمد مجله و
دلسوزیم بحال مطالب و مندرجات آن نه مخالفت و غرض ورزی با امثال شما.
ع ـ امیرانی
توضیحات سند:
1ـ شمع را باید از این خانه
برون بردن و کشتن
تا که هم سایه نداند که تو در
خانه مایی
منبع:
کتاب
مطبوعات عصر پهلوی - مجله خواندنیها به روایت اسناد ساواک صفحه 235