ترجمه سخنرانی دکتر فرهنگ مهر در جلسه بعدازظهر جمعه 18 دیماه در سومین کنگره جهانی زرتشتیان
متن سند:
تاریخ: 18 دیماه
انجمن زرتشتیان تهران
ترجمه سخنرانی دکتر فرهنگ مهر در جلسه بعدازظهر جمعه 18 دیماه در سومین کنگره جهانی زرتشتیان
«نوسازی جامعه زرتشتی»
نخست باید منظور خود را از نوسازی جامعه زرتشتی روشن کنم تا اشتباهی روی ندهد. منظور من از نوسازی جامعه، نوگرایی، تغییر، اصلاح و یا کم و زیاد کردن اصول مذهبی نیست، زیرا معتقدم که تعالیم اشوزرتشت همانگونه که سه هزار سال پیش از جهت فکری، روحی، اخلاقی و عملی جوابگوی نیازهای اجتماعی بود، امروز هم هست و لهذا از این بابت مطلقاً نیازی به نوآوری نیست. من اعتقاد راسخ دارم که برخلاف بحثی که گاهی در ارتباط با بعضی از مذاهب پیش میآورند، پیشرفت علم کوچکترین تزلزلی در استحکام اصول زرتشتی آنگونه که در گاتها آمده، وارد نکرده است و اعتبار تعالیم زرتشت پس از عرضه شدن نظرات کپرنیک درباره منظومه شمسی و یا داروین درباره تحول و تکامل و یا فروید درباره روان و مذهب به همان صورت ثابت باقی است. بنابراین منظور من از نوآوری و یا نو کردن جامعه زرتشتی، محدود به دو چیز است: اول تجدیدنظر در بعضی از رسوم مذهبی آنگونه که امروز عمل میشود و دوم تجدید نظر در بعضی از تفسیرهای نادرستی که از بعضی از اصول مذهب زرتشتی شده است.
در مورد تجدید نظر در بعضی از رسوم مذهبی، میخواهم روی کلمه بعضی تکیه کنم زیرا برخلاف اشاراتی که از طرف عدهای درباره کنار گذاشتن رسوم و تشریفات مذهبی میشود، و دیروز هم اشارتی به آن شد (و طرز بیان لااقل به گونهای است که انسان میاندیشد اینان طرفدار کنار گذاشتن همه رسوم مذهبی هستند)، من معتقدم که رسوم و تشریفات مذهبی نقش عمدهای را از جهت افزایش تمرکز فکری در امور مذهبی، ایجاد صفای بیشتر باطن و تقویت ایمان و اعتلای حرمت اصول مذهبی انجام میدهند و لطف و زیبایی خاصی به مذهب میدهند. ترک همه رسوم و تشریفات، به گمان من باعث انجماد و خشکی مذهب میشود. بنابراین منظورم فقط حذف آن دسته از رسوم مذهبی است که طبیعتشان با طبیعت مذهب زرتشت سازگاری ندارد.
همچنین در مورد تجدید نظر در تفسیرهای ناصحیحی که از بعضی از اصول مذهب زرتشتی شده است، معتقدم باید بررسی مجددی بشود. آزادی فکر [و] منطبق و استدلال در مذهب زرتشت موقعیت خاص دارد. هیچ چیزی را تعبدی نباید پذیرفت. هر چیز که با خرد مقدس ناسازگار باشد، جزء اصول مذهب زرتشتی نیست. همانگونه که اشوزرتشت از گاتها میفرماید « به سخنان میهن گوش دهید و با خرد مقدس بسنجید و اگر آنها را درست یافتید، بپذیرید.»
بنابراین طبق اصول زرتشتی، آنگونه که در گاتها به ما تعلیم داده شده است، ما باید در هر مورد قدرت تفکر خود را به کار بریم و بررسی کنیم که آیا مراسم و تشریفاتی که امروز معمول است و یا بعضی از تفسیرها با مقدس و اصول مذهب زرتشتی تطبیق میکند یا نه؟
با این توضیح مقدماتی، مایلم تأکید کنم که مواردی که از این به بعد ذکر میکنم تنها به عنوان ذکر مثالهایی است و مطلقاً قصد تحمیل عقیده و حتی اظهارنظر قطعی در کار نیست. تنها توضیحاتم را در معرض قضاوت و تفکر شما میگذارم تا خودتان آنها را ارزیابی کنید، ولی بدیهی است آنگونه که در پایان عرایضم خواهم گفت، از دانشمندان دین و دستوران عالیقدر انتظار دارم ما را راهنمایی نمایند هرچند منتظر پاسخ فوری نیستم، ولی حتماً مایلم هر اظهار نظری مبتنی بر استدلال و شواهد قانع کننده باشد.
نخستین سؤال من این است: بر طبق عادتی که در جامعه زرتشتی معمول است، اگر یک نفر مرد زرتشتی با یک نفر زن غیرزرتشتی ازدواج کند، فرزندان آنها اگر بخواهند (و اگر پدر و مادر بخواهند) میتوانند اصول زرتشتیگری را فرا گرفته و در جامعه زرتشتی پذیرفته شوند، ولی اگر یک نفر زن زرتشتی با یک نفر مرد غیرزرتشتی ازدواج کند، فرزندان آنها در تحت هیچ شرایطی پذیرفته نمیشوند حتی اگر پدر و مادر علاقمند باشند و فرزندان تعلیمات و رسوم زرتشتی را فراگیرند و به آنها عمل کنند! آیا این برداشت غیرمنطقی و غیرعملی نیست.
من مایلم در اینجا یادآور شوم که ما به هیچ وجه نباید ازدواج زرتشتی با غیرزرتشتی را ترغیب کنیم. برعکس به نظر من باید سعی کرد که زرتشتی فقط با زرتشتی ازدواج کند، ولی اگر زمانی به هر دلیلی یک نفر زرتشتی (اعم زن یا مرد) با یک نفر غیرزرتشتی در شرایطی که غیرقابل اجتناب باشد، ازدواج کند، عقل، منطق و تعلیمات زرتشتی به ما حکم میکند که با آنها به صورت یکنواخت عمل کنیم یا مطلقاً فرزندان آنها را نپذیریم و یا اگر قرار باشد قبول کنیم، فرزندان هر دو خواه مرد یا زن زرتشتی باشد، بپذیریم.
امروز از نظر اجتماعی و روانشناسی، این مطلب مورد قبول است که تأثیر مادر در رشد و تربیت فرزند به مراتب از تأثیر پدر بیشتر است و لهذا اگر مادر زرتشتی باشد، احتمال بیشتری وجود دارد که فرزندان او گرایش به دین زرتشتی پیدا کنند و دیروز دستور دانشمند منوچهر هومجی در سخنان خود درباره تربیت و آموزش مذهبی کودکان اظهار داشت که مادران مهمترین معلمان مذهبی اطفال هستند و اطفال را باید در سنین کودکی به تعلیمات و معتقدات مذهبی آشنا کرد و این مادران هستند که میتوانند این وظیفه را انجام دهند. از طرف دیگر مگر در مذهب زرتشتی همه جا زنان و مردان پارسا در ردیف هم قرار نگرفتهاند؟ و مگر رفتار یکنواخت درباره زن و مرد توجیه نشده است؟ اگر چنین است، چطور ما میتوانیم در رفتار و عادات خود بین زن و مرد تفاوت قائل شویم؟ و در این صورت آیا تجدیدنظر در این عادت ضرورت ندارد؟
این بحث مرا به طرح سؤال دومی میکشاند و آن مربوط به تبلیغ مذهبی است و پرسش دوم من این است: آیا در گاتها یا حتی در اوستاهای مؤخرتر و نوشتههای پهلوی و یا زند و بالاخره در روایات که خیلی اخیرتر مطلبی که مخالف تبلیغ مذهبی باشد، وجود دارد؟
اگر مخالفت با تبلیغ مذهبی فقط ناشی از ملاحظات نژادی و بیولوژی است، در آن صورت اجازه میخواهم پرسش خود را متوجه علمای بیولوژی و مردم شناسی کنم و از آنها بپرسم آیا چنین مطلبی با تحقیقات علمی تطبیق میکند؟
در این مورد هم باید بگویم که من شخصاً مخالف سیاست دروازههای باز و پذیرش هر کس در جامعه زرتشتی هستم و معتقدم که باید خصوصیات فردی همیشه مورد توجه باشد و اگر قرار باشد افرادی را در جامعه خود بپذیریم، باید تنها به صورت انفرادی و استثنایی و پس از گذراندن آزمایشها و اطمینان از صداقت و صلاحیت شخص باید باشد تا اعتبار اجتماعی ما با ورود افراد ناباب متزلزل نشود. ولی سؤال من در اینجا از جهت شناخت یک امر مذهبی است لازم است یادآور شوم که عدم تبلیغ در عصر زرتشت و آغاز تبلیغات مذهب نمیتواند موقعیتی داشته باشد. حتی لازم نیست یادآور شوم که نوشته خشایارشاه در لوحه دراو در پرسپولیس چنین مستفاد میشود که آن پادشاه در تبلیغ مذهبی حتی به اجبار هم (باید بگویم متأسفانه) دست زده است.
بنابراین از جهت تاریخی، باید قبول کنیم که تبلیغ مذهبی نه تنها منعی نداشته، بلکه تشویق هم میشده است. کارستر بنیانگذار آتشکدههای زرتشتی ساسانی در نوشته کعبه زرتشت در نقش رستم از اقداماتی که او در اشاعه مذهب زرتشت به عمل آورده سخن میگوید و به ما اطلاع میدهد چگونه در معیت شاپور اول، مراکز عمده زرتشیگری، آتشکده و آتش در هرام در سرزمینهایی که شاپور اول از رومیها گرفته بود، مثل انتیوخ، سوریه، ماسلیس، کاپودوچیا و همچنین در سرزمینهای در شرق ایران که از کوشانیان فتح کرده بود (و امروز جزء افغانستان و پاکستان است) بنا کرده است.
به این قسمت از نوشته مزبور توجه فرمایید:
« و بر اثر کوششهای من... بسیاری از کسانی که از دین خارج شده بودند، به دین زرتشتی برگشتند و بسیاری از کسانی که پیرو دیو و دوئی پرستی بودند، عقاید خود را کنار گذاشتند و پیرو دین یزدان پرستی شدند...1 باز توجه شما را به اقدامات اردشیر بابکان مؤسس سلسله ساسانیان جلب میکنم. اردشیر بابکان مذهب زرتشتی را مذهب رسمی امپراطوری ایران نمود و از آنجا که قبل از سلطنت او وقتی در سالهای سخت پادشاهی او مردم زیادی در قلمرو او غیرزرتشتی بودند (مانند یونانیهای مشرک، مسیحیان، پیروان میترائیسم، بودائیان، یهودیان و لامذهبان و...) با رسمی شدن مذهب زرتشتی، عده زیادی از آنها زرتشتی شدند و تبلیغ دسته جمعی صورت میگرفت. برای این تبلیغ و برای انجام مراسم مذهبی به موبد احتیاج بود و موبد به تعداد کافی وجود نداشت و تعداد فرزندان موبدان برای انجام این مأموریتها و وظایف کافی نبود لهذا اردشیر بابکان دستور داد که نظام طبقات اجتماعی (روحانیون، لشکریان، دبیران و صنعتگران) در موارد لازم اصلاح شود. به این دستور توجه فرمایید:
«مطمئناً انتقال فرد از یک طبقه به طبقه دیگر تنها در صورتی امکان پذیر باید باشد که در آن فرد خصوصیات برجسته دیده شود و در این صورت آن مورد به عرض شاهنشاه (که رئیس هر چهار طبقه است) میرسد و موبدان و هیربدان آن فرد را مورد آزمایش قرار میدهند و پس از گواهی و شایستگی آن فرد، او را جزء طبقه دیگری منظور خواهند نمود.2
و در اینجا من سومین پرسشم را مطرح میکنم: با توجه به مذاکراتی که دیروز در مورد کمبود موبدان در زمان حاضر در این کنگره صورت گرفت، آیا مناسب نیست که ما هم امروز اجازه دهیم افراد بهدین (غیر موبدزاده) پس از گذراندن آزمایشهای لازم و با تأیید دستوران از جهت صلاحیت، مجاز گردند در موارد لازم و در جاهایی که موبد نیست، مراسم مذهبی را بجا آورند؟ من فقط این سؤال را به این جهت مصرف[مطرح] میکنم که بلکه با توجه به طرز عمل گذشته و به استناد آن بتوانیم راه حلی برای مشکل امروزی بیابیم. در گذشته وضع موبدان جالب بود و موبدزادگان با علاقه دنبال شغل موبدی میرفتند، ولی امروز متأسفانه آنها ترجیح میدهند که وارد مشاغل دیگری شوند، زیرا درآمد سایر مشاغل بیشتر و تأمین آن افزونتر است.
همچنین ممکن است ما اجازه دهیم موبدزادگانی که صلاحیت انجام مراسم مذهبی را پیدا کردهاند، در عین اینکه به سایر مشاغل (مثل طب و مهندسی و...) میپردازند، در موارد لزوم و احتیاج به طور نیمه وقت کار موبدی باشد بپردازند.
من در کتب مذهبی چیزی ندیدهام که مخالف موبدی به صورت نیمه وقت باشد. البته داشتن موبدان تمام وقت مرجح است، ولی اگر به جهت کم بودن افراد زرتشتی در شهری و یا محدودیت منابع مالی و یا عدم وجود موبد تمام وقت، با شرایطی که گفتم، موبدزاده صلاحیت داری حاضر شود در موارد لزوم وظایف موبدی را به صورت نیمه وقت انجام دهد، باید او را تشویق کرد. یکی از اقدامات دیگری که باید حتماً صورت گیرد، تأسیس مدارس و یا ایجاد دورههایی در دانشگاههای معتبر جهان برای تدریس فلسفه مذهب زرتشتی است. ممکن است چنین دورههایی با انعقاد قراردادی با بخش فلسفه و یا الهیات یکی از دانشگاههای بزرگ آمریکا صورت گیرد. البته در این صورت تأمین منبع مالی برای آن باید توجه شود. در چنین مدرسه یا دوره دانشگاهی نه فقط موبدان ما میتوانند تحصیل کرده و سطح دانش خود را بالا برند، بلکه دانشمندان و دانشپژوهان غیرزرتشتی هم میتوانند تحصیل کرده و به حقایق مذهب ما بیشتر پی ببرند.
با اجازه همکیشان عزیز میخواهم دوباره به موضوع تبلیغ و اشاعه مذهب برگردم و مواردی از تبلیغ مجدد زرتشتیانی را که برای مدتی مذهب دیگری را اختیار کرده است و به شهادت تاریخ در زمان ساسانیان مجدداً به مذهب زرتشتی تبلیغ شدهاند، ذکر کنم.
یزدگرد دوم (439- 457 میلادی) دستور به شرح زیر به مسیحیان ارمنستان میفرستد:
«ما قبلاً طی نامهای اصول مذهبمان را که به راستی و قوانین درست استوار است، بیان داشتیم و مایلیم که شما (که از یاران کشور ما و از این جهت در نزد ما گرامی هستید) این مذهب مقدس و راستین را بپذیرید و بیش از این در باقی ماندن در مذهبی که میدانیم بیفایده و بیمصرف است، اصرار نورزید. لهذا با دریافت این فرمان شما باید بدون درنگ و از روی میل و رغبت تعالیم و قوانین مذهب ما را بپذیرید.3
از زمان یزدگرد، ما حداقل دو مورد قبول مجدد دین زرتشتی را از سوی اشخاص اطلاع داریم.4 بعلاوه در نوشته «کاریتر» [کریتر] از کسانی نام برده شده که از دین زرتشتی برگشته بودند و سپس بر اثر اقدامات و تبلیغات او مجدداً به دین زرتشتی وارد شدند.5 همچنین ما نامههایی از عناد انوشیروان خطاب به پادشاه جرجیا داریم که در آنها انوشیروان او را دعوت به قبول مجدد مذهب زرتشتی نموده است. بنابراین ما میبینیم امکان داشت حتی کسی که غسل تعمید شده و مذهب مسیح را پذیرفته بود، مجدداً تبلیغ به برگشت به مذهب زرتشت بشود.
ازآنجاکه حرفه من تاریخ نیست و ضمناً الهیات را هم به عنوان رشته تخصصی ندیدهام، با فروتنی از دانشمندان تاریخ و مذهب درخواست دارم به من بگویند آیا مستنداتی را که در بالا ذکر کردم، صحیح است یا جعل؟ و اگر صحیح است، چگونه ما میتوانیم روش فعلی خود را مبنی بر عدم قبول دیگران به مذهب زرتشتی توجیه کنیم؟ این سؤالی است که بسیاری از همکیشان و غیر زرتشتیان از ما میپرسند و سؤالی است که باید در هر بحث نوسازی جامعه زرتشتی مورد التفات قرار گیرد و پاسخ منطقی و علمی منطبق با روح تعالیم اشوزرتشت و مفاد کتب مقدس ما به آن داده شود. حتی اگر پاسخ به سؤال من مثبت باشد، باز معتقدم که تبلیغ مذهبی باید با احتیاط، با دقت و غیر عجولانه صورت گیرد و فقط کسانی که خود دواطلب ورود به مذهب هستند و تعالیم مذهبی را فرا گرفتهاند و امتحان صداقت و صمیمیت و ایمان و وفاداری خود را دادهاند، پذیرفته شوند. به عبارت دیگر بیشتر این تدبیری باشد برای پذیرفتن داوطلبان صالح و صمیمی و نه تبلیغ افراد. به عبارت دیگر علاقه به ورود مذهب باید از طرف دیگران باشد و نه بر اثر تشویق ما و باید توجه داشت که در این دواطلبی مسائل احساسی و یا نظرات مادی محرک اشخاص نباشد.
چهارمین پرسش من درباره اجازه ورود غیر زرتشتیها به اماکن مقدسه زرتشتی است. بارها به انتقاد برادران پارسی خود از اینکه زرتشتیان ایران به غیر زرتشتیها اجازه ورود به آتشکده را میدهند[نمیدهند] برخوردهام. سؤال من این است که آیا مطلبی در هیچ یک از کتب مذهبی ما هست که ورود غیر زرتشتیها را به آتشکده منع کند؟ ما در ایران فقط به غیر زرتشتیهای همفکر و دوستدار زرتشتی اجازه زیارت آتشکده را میدهیم و این زیارتها... روی آنها داشته است. در عین حال من قبول دارم که برخی از... برای زرتشتیان باشد.
... بنابراین هر ترتیبی که با آن در شرایط زمانی و مکانی خاص این هدف حاصل شود، منطبق با مذهب زرتشتی است خواه دخمه یا تدفین و یا روشهای دیگری باشد. علت طرح این سؤال این است که به کار گرفتن روشهای مختلف در بین زرتشتیان در کشورهای مختلف باعث اختلافات و انتقاداتی شده است و مایلم دستوران دانشمند در این مورد همه زرتشتیان را راهنمایی نمایند.
سئوال آخر که در واقع پیشنهادی است، این است که آیا مصلحت نیست عدهای را مأمور کنیم ترجمه یکنواخت و صحیح و مستندی از کتب مذهبی مخصوصاً گاتها و خرده اوستا به زبانهای زنده، فارسی، گجراتی، انگلیسی، فرانسه... تهیه شود تا مورد استفاده و استناد همه زرتشتیان قرار گیرد، زیرا در ترجمههای مختلفی که در دست است، تفاوتهایی دیده میشود که ممکن است باعث تفسیرهای گوناگون و احیاناً نادری بشود.
اینها بعضی از سؤالات و مطالبی بود که در اینجا به خود اجازه دادم در محتوای نوسازی جامعه زرتشتی مطرح کنم تا مورد بحث[و] مداقه قرار گیرد. برای گرفتن جواب، عجلهای ندارم، زیرا میدانم سئوالات مشکلی هستند، بخصوص که با احساسات مذهبی افراد سر و کار دارند و اکثر همکیشان عزیزم روی پیش داوریهای خود، حالت تعصب نسبت به یک نظر یا نظر دیگر پیدا کردهاند و در بعضی موارد حتی آماده بحث منطقی و بیطرفانه درباره آنها نیستند لهذا حتی جواب مستند و صحیحی که درباره آنها ارائه میشد، باید با نهایت تدبیر، پختگی و متانت داده شود تا احساسات مذهبی هیچکس جریحهدار نشود. در عین حال نمیتوان حقیقت را به خاطر عدهای متعصب نادیده گرفت.
بنابراین من با کمال احترام منتظر پاسخهای مستند از دستوران دانشمند خودمان هستم تا لااقل مرا از بن بست فکری فعلی خارج کنند، تا لااقل به من امکان دهند در عین اینکه در جهت اتحاد و همبستگی بیشتر همکیشان در جهان گام بر میدارم، قادر باشم به سؤالات و ایرادات لیبرالها و روشنفکران و پیشروان، جواب قانع کننده بدهم.
از اهورامزدا درخواست دارم همه ما را در پیمودن راه راستی، اشوئی و اهورائی راهنمایی و یاری دهد.
سپاسگزارم
توضیحات سند:
1. مراجعه شود به Sprengling در کتاب Third Century Lran: Sapur & Kartir چاپ سال (1953) شیکاگو صفحههای 46 تا 53 مخصوصاً صفحه 52.
2. رجوع شود به Thd Letter of Tansar(1968) Tr . M . Boyce Rome صفحه 38 تا 39.
3. رجوع شود به A . Chustensen در کتاب iran Sous Les Sassanides چاپ کپنهاک چاپ دوم سال 1944 صفحه 283 ـ 284.
4. همان کتاب صفحه 288.
5. همان کتاب یادداشت 1 صفحه 3.
منبع:
کتاب
دکتر فرهنگ مهر به روایت اسناد ساواک صفحه 485









