تاریخ سند: 18 اردیبهشت 1342
موضوع: چهلمین روز شهدای قم (مسجد جامع)
متن سند:
شماره: 622 (د ـ الف) بخش 311 اداره یکم عملیات
بنا به دعوت قبلی ساعت 30 /19 روز سهشنبه 17 /2 /42 به مناسبت چهلمین روز شهدای قم1 مجلس یادبودی از طرف جامعه روحانیت تهران در مسجد جامع با حضور 4500 نفر از طبقات مختلف روحانیون، طلاب علوم دینی، پیشنمازان، مداحان، بازاریان، افراد جبهه ملی، افراد احزاب وابسته به جبهه ملی، طرفداران دکتر بقایی و کاشانی، دانشآموزان، دانشجویان دانشگاه برپا بود.
تا ساعت 30 /20 چند سوره از کلامالله مجید قرائت [شد] سپس حجازی واعظ بالای منبر رفت ضمن مقدمهای گفت دستگاه استعمار علیرغم سیل تمدن و سوغات خارجیها به ایران؛ یکی بلندگو این مسجد است که امشب نصب نشده و از نصب آن خودداری کردهاند زیرا زمان قدیم بایستی صدای واعظین از حنجره بیرون میآمد ولی من قادر نیستم مانند بلندگو صحبت کنم.
سپس پیرامون خلقت و انبیاء صحبت نمود و گفت بشر احتیاج به رهبر دارد و این رهبر بهطور سلسله مراتب از پیامبران تا ائمه و مجتهدین تحویل شده؛ برای اثبات موضوع اشاره به تغذیه و تنفس انسان و نبات و حیوانات نمود و گفت بشر هم مانند این سه اصل احتیاج به سه عنصر فوق دارد پس از طرف خداوند تهیه و احتیاج انسان به رهبر و راهنما هست اما انسان در مورد غریزه هر چه بخواهد نمیتواند جلوی آن را بگیرد دانشمندان غیراسلام میگویند غریزه تابع عقل است چون عقل دارد و موضوع حرس [حرص] و شهوت را تشخیص میدهد پس این همه جنایات و فجایع چیست که در کشورها و ایران پیدا میشود.
کسانی یافت میشوند به زنان و دختران خیانت میکنند.
بنا به تکلیف قرآن که به وسیله پیغمبران نازل شده برای مسلمانان هر فرد تکلیفش روشن است.
اگر در جامعه دین نباشد محال است جامعه روی سعادت ببیند.
در زمان پیغمبر موقع اجرای قوانین ایمانی زمامدارانی چون نمرود، فرعون، معاویه، یزید علم قلدری و دیکتاتوری علیه دین و محو آن برداشتند و از هر جنایتی فروگذار نکردند ولی تاریخ شهادت میدهد سرنوشت ظالمان به کجا کشید.
جانشینان پیغمبران که مجتهدین هستند اوامرشان چون اوامر آنها است؛ و اضافه نمود مملکت ایران باید بایندیشد [بیندیشد] که چه چیزهایی باعث افتخارش در دنیای متمدن امروزی است آیا چرجهای [چرخهای] اقتصادی، صنایع، کشف اختراعات است که بحمدالله آن را هم نداریم آیا از وجود کابارهها، سینماها، قمارخانهها، تأتر و مشروبفروشیها و شبنشینیها است که مورد قبول دنیای امروزی است.
حوزه علمیه قم چون دانشمندانی مانند ابنسینا، زکریای رازی، مدرس و غیره تربیت کرده و ایران را به ملل جهان معرفی نموده بعد اشاره به مسافرت رئیس دانشگاه پاریس به قم در زمان حیات آیتالله بروجردی2 نمود و گفت این مرد وقتی به کشف فلسفه شیعه پی برد پس از مراجعه به دانشگاه پاریس به هر کس گفت و از آنها سؤال کرد کسی قادر نبود پاسخ بدهد آن وقت دستگاه ناچار شد او را نزد بروجردی بفرستد و پس از دو سال بحث به دنیا اعلام شد که محصول کشور ایران از قم چه بوده، آیا اگر ایران به این علم و شهرت و معرفت تنها او در دنیای کنونی است مباهات نکند پس بر مراکز فحشا و بدبختیهای دیگر خود مباهات کند وای به حال ما که دین نداشته باشیم.
کسانی که تصور میکنند با جریان اخیر دین را متزلزل نکردهاند [کردهاند] زهی تصور باطل، حافظ دین خدا است تا خدا است هیچ قدرتی نخواهد توانست کوچکترین لطمهای به دین بزند.
نمرود به وسیله سرنیزه از پای درآمد ستمکارانی در طول تاریخ بودهاند که علم مخالفت برعلیه دین برداشته بودند و چنان نابود شدند که برای دیگران عبرت شد.
ملت ایران، دانشجویان، بروید مدارس علمیه را مشاهده کنید طلاب علوم دینی با چه شرایطی زندگی میکنند و مشغول فراگرفتن علماند[علمند] آنگاه خطاب به حاضرین نمود و گفت با اتحاد و یگانگی خود را در برابر هر ظلم و جنایتی محکمتر کنید ریشه ظلم را از بیخ برکنید دین اسلام از ابتدا تا حال قربانیان چون حسینبنعلی (ع) و خانوادهاش را داده است افتخار ما براین است که در راه دین شربت شهادت بنوشیم، ننگ داریم در بستر مرگ بمیریم بعد از اقدامات آیتالله بروجردی صحبت نمود و افزود وجود آیتالله خمینی در رهبری شیعیان موفقیتآمیز دانست (هر موقع نام خمینی برده میشد از طرف مردم صلوات فرستاده میشد) این سخنرانی تا ساعت 22 ادامه داشت سپس ذکر مصیبت و نام مجالس بعدی را به این شرح ذکر کرد.
1- از ساعت 30 /19 تا 30 /21 روز پنجشنبه 19 /2 /42 مجلس ختم از طرف اهالی خیابان شهباز و آبمنگل در مسجد قاجار واقع در آبمنگل.
در ساعت 22 مجلس ختم تمام شد و با دادن صلوات به نام خمینی و شهدای قم و نابودی دشمنان اسلام و ریشهکن شدن دستگاه ظلم مردم از مسجد خارج شدند.
عدهای پلیس در بین مردم مسجد صف کشیده بودند و افسران جلو آنها قرار داشتند پلیس کلانتری بازار در بازار مستقر بود و از مأمورین سازمان و آگاهی زیاد به چشم میخوردند پس از تفرقه مردم مقداری اعلامیه آیتالله خمینی بین آنها پخش شد همچنین اعلامیه طلاب علوم دینی مبنی بر دعوت مردم به مجلس ختم آنها در مسجد جامع ابوالفتح در روز چهارشنبه 18 /2 /42 که به ضمیمه تقدیم میگردد.
ضمناً در بین بازاریان گفته میشد از ساعت 15 روز شنبه 22 /2 /42 مجلس ختمی به مناسبت چهلمین روز شهدای قم از طرف آیتالله حکیم در مسجد ارک3 برپا خواهد شد.
گیرندگان: اداره سوم کل سوم.
اداره بایگانی
در پرونده 19 ـ ر بایگانی شود.
توضیحات سند:
1.
هجوم و کشتار در مدرسه فیضیه قم: در نوروز سال 1342، مراجع عظام و علما و روحانیون و مردم مسلمان از پیشنهاد امام خمینی مبنی بر تحریم عید و برافراشتن پرچم سیاه بر سر در منازل در عید نوروز، استقبال کردند، و بدینسان عید شادیآفرین، رنگ عزا گرفت و کارت تبریک مبدّل به کارت تسلیت شد.
در مساجد، حسینیهها و منازل، علما به جای جلوس عید، مجلس عزا برپا بود.
سخنرانان دینی و علما خطرات هیأت حاکمه را برای اسلام بازگو کردند.
در بسیاری از محافل، مخصوصاً در شهر قم ـ پارچههای سیاهی آویخته شده و عبارت «امسال مسلمین عید ندارند.
» روی آنها نوشته شده بود.
بسیاری از روحانیون و طلاب نوار سیاه رنگی به سینه زده بودند و اعلامیههای زیادی به صورت جمعی یا فردی از جانب روحانیان شهرهای مختلف صادر شد.
چون شهادت امام جعفر صادق (ع) هم در همان ایام بود، غالب اعلامیهها به دو مناسبت اعلام عزای عمومی کرده بودند.
نمونهای از تراکتها این بود: «ملت عزا دارد، زیرا هیأت حاکمه مستبد ایران تجاوز به احکام قرآن و قانون اساسی نموده و روحانیون و آزادیخواهان را به زندان و زجر و شکنجه کشیده است.
» در اعلامیه جمعی علمای روحانی تهران آمده بود که «به مناسبت تصادف ایام نوروز با شهادت رئیس مذهب تشیع حضرت امام جعفر صادق (ع) و حوادث ناگواری که به اسلام و مسلمین وارد و موجب تأثر شدید شده است، جامعه روحانیت عزادار، و بهعنوان عید جلوس نخواهند داشت».
هنگام تحویل سال بین انبوه جمعیت که در صحن حضرت معصومه (ع) و مساجد اطراف موج میزد و به محض اینکه چراغها به علامت تحویل سال خاموش شد، اعلامیۀ امام و تراکت «روحانیت اسلام امسال عید ندارد» پخش شد.
امام خمینی در این اعلامیه چنین اعلام کرده بود: «دستگاه حاکمه به احکام مقدسۀ اسلام تجاوز کرد و به احکام مسلمۀ قرآن قصد تجاوز دارد.
نوامیس مسلمین در شرف هتک است و دستگاه جابر با تصویبنامههای خلاف شرع و قانون اساسی میخواهد زنان عفیف را ننگین و ملت ایران را سرافکنده کند، دستگاه جابره در نظر دارد تساوی حقوق زن و مرد را تصویب و اجرا کند، یعنی احکام ضروریه اسلام و قرآن کریم را زیر پا بگذارد، دخترهای هیجده ساله را به نظام اجباری ببرد و به سربازخانهها بکشد یعنی با زور سرنیزه دخترهای جوان عفیف مسلمانان را به مراکز فحشاء ببرد.
هدف اجانب قرآن و روحانیت است.
دستهای ناپاک اجانب با دست این قبیل دولتها قصد دارد قرآن را از میان بردارد.
روحانیت را پایمال کند ما باید به نفع یهود آمریکا و فلسطین هتک شویم، به زندان برویم، معدوم گردیم، فدای اغراض شوم اجانب شویم.
آنها اسلام و روحانیت را برای اجرای مقاصد خود مضر و مانع میدانند، این سد باید به دست دولتهای مستبد شکسته شود موجودیت دستگاه رهین شکستن این سد است، قرآن و روحانیت باید سرکوب شود من این عید را برای جامعۀ مسلمین عزا اعلام میکنم تا مسلمین را از خطرهایی که برای قرآن و مملکت قرآن در پیش است آگاه کنم.
من به دستگاه جابر اعلام خطر میکنم، من به خدای تعالی، از انقلاب سیاه و انقلاب از پایین نگران هستم، دستگاهها با سوء تدبیر و سوءنیت گویی مقدمات آن را فراهم میکنند.
من چاره در این میبینم که این دولت مستبد به جرم تخلف از احکام اسلام و تجاوز به قانون اساسی کنار برود و دولتی که پایبند به احکام اسلام و غمخوار ملت ایران باشد بیاید.
بارالها! من تکلیف فعلی خود را اداء کردم.
«اللهم قد بلّغت» و اگر زنده ماندم تکلیف بعدی خود را به خواست خداوند ادا خواهم کرد.
خداوندا قرآن کریم و ناموس مسلمین را از شر اجانب نجات بده.
«روحالله الموسویالخمینی»
دولت اسداله علم، در پناه سازمان امنیت رفراندوم را به انجام رساند، اما شعلهای که در قم مشتعل شده بود، تبدیل به آتشی شد که آسایش و آرامش خیال را از دستگاه حکومتی سلب کرد، و آخرین اقدام تبدیل جشن عید نوروز به عزای عمومی بود.
حوادث فروردین سال 42 به خصوص تهاجم به مدرسه فیضیه به دو منظور انجام میشد اولاً روحانیت و به خصوص مقام نخست آن که به صورت شخصیت مقاوم و مبارزی درآمده بود سرکوب گردد و این اقدام نیز با نام ملت به ویژه قشر کارگر و دهقان انجام گیرد و درثانی با تبلیغات گسترده وانمود شود که مخالفان تمدن بزرگ ـ دشمنان ملت ـ معترضان به رفراندوم از هر طبقه و هر لباسی که باشند از خطر مصون نیستند.
نویسنده کتاب بررسی و تحلیلی بر نهضت امام خمینی مینویسد:
«...
صبح روز دوم فروردین که مصادف با 25 شوال 1382 سالگرد شهادت حضرت امام صادق (ع) بود ماشینهای شرکت واحد یکی پس از دیگری وارد قم شده، سرنشینان خود را پیاده کردند، کسی نمیدانست که سرنشینان آن چه کسانی هستند و روی چه غرض و انگیزهای راهی قم شدهاند؟ بسیاری گمان میکردند اتوبوسها و سواریهایی که در خط تهران ـ قم کار میکنند به علت ازدیاد مسافر نتوانستهاند جوابگوی مراجعین و مسافرین باشند، بنابراین از ماشینهای شرکت واحد کمک گرفتهاند.
غافل از آن که سرنشینان آنها شهپرستان جلادی هستند که به منظور ریختن خون پاک مبارزان روحانی راهی قم شدهاند.
به دنبال آمدن ماشینهای شرکت واحد ناگهان دهها کامیون نظامی که مجهز به پایههای مسلسل سنگین بود، مملو از سربازان زرهپوش و مسلح وارد قم شد و پس از مانور کوتاهی در شهر به بیرون دروازه بازگشت و در آنجا متوقف گردید.
»
عصر دوم فروردین در مدرسه فیضیه مجلس عزاداری برپا و جمعیت زیادی از هر طبقه و قشر حضور داشتند.
کامیونهای سربازان مسلح در میدان آستانه متوقف شده و مأموران امنیتی محل را در محاصره داشتند.
اوضاع غیرعادی مینمود، و رفت و آمد مأموران حاکی از وقوع یک حادثه بود.
گوینده بالای منبر به شرح زندگی حضرت امام جعفر صادق (ع) و مبارزات آن حضرت پرداخت، تا به حوزۀ علمیه قم به عنوان دانشگاه امام صادق (ع) رسید و از این که حفظ و حراست احکام اسلام و استقلال کشور به آنها ارتباط مستقیم دارد و در همین حال، صلوات فرستادن جمعی آغاز شد.
ناطق از مردم خواست بیجا صلوات نفرستند.
در همین زمان یکی از روحانیان، وقتی دید اطراف او صلوات نا به جا میفرستند، اعتراض کرد؛ که یک باره مورد هجوم همان مأموران آماده و پراکنده قرار گرفت.
واعظ سعی نمود که مجلس را آرام کند، اما متوجه شد موضوع بیش از اینهاست، ناگهان فریاد کشید:
«آی مردم، آی مسلمانانی که از صدها فرسنگ راه به این شهر مقدس آمدهاید، به شهر و دیار خود که بازگشتید به همه برسانید که دیگر به روحانیت اجازه ذکر مصیبت برای رئیس مذهب جعفری هم نمیدهند...
.
» ناگاه صدای صلوات بلند شد و واعظ امکان ادامه سخن نیافت و پایین آمد، یکی از مأموران میکروفون را در اختیار گرفت و فریاد زد «به روح پرفتوح اعلیحضرت فقید رضاشاه کبیر!» بلندگو قطع شد و جمعی فریاد زدند که خفه شو! اجتماع به هم ریخت.
عدهای فرار کردند، جمعی فریاد میکشیدند، هجوم جمعی به سوی درب خروجی، بیرون رفتن را با اشکال بیشتر مواجه ساخت.
طولی نکشید که فقط طلاب و مأموران لباس عوض کرده باقی ماندند که تعداد آنها را حدود هزار نفر یا بیشتر ذکر کردهاند.
همۀ آنها سرها را به فرم آلمانی زده بودند.
لباسهای دهاتی یک شکل پوشیده و فریاد «جاوید شاه!» را سر داده و به طلاب حمله کردند، روحانیون به دفاع برخاستند، و عدهای در طبقه دوم سنگر گرفته و با آجر به سوی شاهپرستان حمله کردند و در این هنگام نیروی شهربانی با اونیفورم وارد معرکه شد، و مدرسۀ فیضیه میدان نبرد گردید.
رگبار گلوله شروع شد.
تعدادی از طلاب از ارتفاع به پایین پرتاب شدند.
هزاران نفر از مردم در میدان آستانه ناظر هجوم مسلحانۀ مأموران به مدرسه فیضیه بودند.
مردم را با گاز اشکآور و سرنیزه متفرق کردند، و در پایان لباس و کتاب و وسایل طلاب را وسط مدرسه جمع کردند و به آتش کشیدند و در تاریکی شب پس از اتمام وحشیگریهای تاریخی و به جا گذاشتن تعدادی زیاد کشته و مجروح و مصدوم با خوشحالی و غرور از اعمالی که انجام داده بودند محل را ترک گفتند.
در روز بعد در حمله دیگری به همین مدرسه جمعی دیگر را مجروح ساختند، و همزمان مدرسۀ طالبیۀ تبریز به علت نصب اعلامیه امام خمینی (ره) به دیوار مدرسه مورد یورش قرار گرفت.
صدمات وارده بر طلاب با چاقو و دشنه و گلوله زیاد بود.
این اعمالِ رژیم بیش از پیش موجب خشم و تنفر عمومی شد.
اسداله علم به دنبال فاجعۀ فیضیه در مصاحبهای اعلام کرد: روحانیان که با اصلاحات ارضی مخالفند با دهقانانی که به قصد زیارت به قم رفته بودند نزاع نمودند که منجر به قتل یک دهقان شد.
روزنامهها ضرب و جرح طلاب قم را با تفصیل نوشتند و از قتل یک دهقان بدون ذکر نام و نشان خبر دادند.
هجوم به حوزۀ علمیه قابل دفاع نبود و خبر تا اعماق روستاها پیچید و رسوایی زیادی برای دستگاه به بار آورد بسیاری مرعوب شدند و حادثه فیضیه را با واقعۀ مسجد گوهرشاد دوران رضاخان مقایسه کردند، روحانیانی نیز خانهنشین شدند و اضطراب و نگرانی در چهره جمعی دیگر دیده میشد.
در شهرها و روستاها شایع کرده بودند که در تهران و قم روحانیان حق بیرون آمدند از منزل ندارند.
گرچه خشونت فیضیه بسیار شدید بود، اما رژیم سعی داشت از آن بهرهبرداری نموده برای مدت طولانی از قهر روحانیت و سکوت این گروه استفاده کند.
عصر دوم فروردین، منزل امام (ره) مرکز اجتماع مردم و روحانیان مبارز شد.
امام (ره) در همان لحظه اول آگاهی از حمله به فیضیه، نقش سازندۀ یک رهبر را ایفا کرد.
از بستن درب منزل، با وجود شایعۀ حمله مأموران به آن جلوگیری کرد و خود در میان جمع باقی ماند و به آنها دلگرمی و شجاعت بخشید.
در همان حالی که بسیاری، روحانیت را شکست خورده میدیدند، امام (ره) در همۀ آنها که با ایشان تماس داشتند مؤثر واقع شد.
امام (ره) دستور داد مجروحان را به بیمارستان ببرند و سعی داشت هر چه بیشتر اقدامات شاه و مأموران او را به مردم بنمایاند و افشاگریها را بزرگترین پیشرفت میشناخت.
به یقین هیچ کس جز امام (ه) نمیتوانست در آن شرایط دشوار، درس مقاومت و پایداری به پیروان و شاگردان خود بدهد و آنان را برای مبارزۀ مستمر و طولانی آماده سازد.
(روزها و رویدادها، مرکز فرهنگی تربیتی نور ولایت، صفحه 18 تا 22، چاپ دوم، سال 1379)
2.
آیتالله العظمی حاج آقا حسین طباطبایی معروف به بروجردی در سال 1292 هجری قمری متولد شد.
وی زعیم حوزه علمیه قم (بعد از آیتالله حائری )، بانی مسجد اعظم قم و بزرگترین مرجع تقلید شیعیان بعد از شهریور 1320 هجری شمسی و در ایام سلطنت محمدرضا شاه بود.
او پس از فراگیری مقدمات در بروجرد به اصفهان رفت و در آن جا به تعلیم فقه و فلسفه مشغول شد.
وی در نجف مدت 8 سال در محضر آخوند ملا محمد کاظم خراسانی به تلمذ مشغول بود.
پس از این دوران به ایران بازگشت و در بروجرد به تدریس علوم عقلی و نقلی پرداخت و در سال 1323 هجری شمسی از سوی آیتالله خمینی و سایر علماء به قم دعوت شد.
آیتالله بروجردی پس از ملاحظه شکست مشروطیت و حوادثی چون اعدام شیخ فضلالله نوری، و نیز آزردگی ناشی از بی ثمر ماندن فعالیتهای سیاسی در زمان رضاخان پس از بازگشت از نجف دستگیر و در زندان قشون حزب بود.
به بهانه این که از سوی مراجع تقلید نجف دارای پیام است در مقابل رضاخان حتیالامکان از ورود در مسائل سیاسی پرهیز میکرد و نگران آن بود که مبادا این گونه اقدامات به زیان مسلمین تمام شود.
ایشان به همین جهت گاه مورد اعتراض واقع میشد.
پس از قیام علمای اصفهان و فاجعۀ مسجد گوهرشاد، حوزه علمیه قم با وجود شخصیتهایی همچون آیتالله العظمی بروجردی و آیتالله العظمی حائری، به صورت بزرگترین حوزه علمیه شیعه درآمد و موجب رونق سایر حوزههای علمی ایران گردید.
محمدرضا در بدو سلطنت سعی داشت به آیتالله بروجردی نزدیک گردد و از وجود پرنفوذ وی بهرهبرداری نماید.
امّا از جانب آن حضرت مطرود و مورد اعتراض واقع گردید.
حضرت آیتالله بروجردی (ره) در سال 1380ه.
ق (10 فروردین 1340 ش) به ملکوت اعلی پیوست.
(ر.ک : کوثر، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، جلد 1 ، صفحه 29، 30 چاپ چهارم، تابستان 1378)
3.
در روزهایی که با چهلم فاجعه مدرسه فیضیه قم مصادف بود به دستور آیتالله حکیم که پس از فوت آیتالله بروجردی موقعیت خاصی در عالم تشیع داشتند اعلامیهای مبنی بر برگزاری مجلس ترحیمی رأس ساعت 30 /3 تا 30 /6 بعدازظهر روز 21 /2 /1342 در مسجد ارک منتشر شد متن اعلامیه به شرح زیر است:
تاریخ: اردیبهشت 1342
اعلام برگزاری مجلس یادبود شهدای مدرسه فیضیه قم از طرف آیتالله العظمی حکیم
بسمهتعالی شأنه
به منظور تذکر از فاجعه مؤلمه قم که در روز شهادت حضرت صادق (ع) و در کنار مرقد مطهر حضرت معصومه سلامالله علیها به وقوع پیوسته مجلس یادبود و تقدیری از شهیدان و مجروحین و مصدومین آن حادثه جانگداز روز شنبه هفدهم شهر ذیحجهالحرام (21 /2 /42) از ساعت سه و نیم تا شش و نیم بعدازظهر در مسجد ارک منعقد است.
بدین وسیله از عموم مسلمانان و بالخصوص روحانیون و مجاهدین راه حق و حقیقت دعوت میشود با شرکت خود در مجلس مزبور مراتب خلوص خود را به تعظیم از شعائر مذهبی و تجلیل از مقام شامخ روحانیت به منصۀ ظهور برسانند.
از طرف حضرت آیتالله العظمی سیدنا الحکیم دام ظله
ابراهیم طباطبایی
ولی دولت از برگزاری این مجلس جلوگیری کرد و مجلس ختم برگزار نشد.
به سندی در این مورد توجه فرمایید.
شماره : 3758/ س ت ـ تاریخ : 28 /2 /42
موضوع : چگونگی جلوگیری پلیس از برگزاری اجتماع مسجد ارک
طبق دعوتنامه و اعلامیههای قبلی قرار بود از ساعت 1500 روز یکشنبه 21 /2 /42 در مسجد ارک مجلس یادبودی به مناسبت چهلم شهدای قم ترتیب داده شود از ساعت 1400 درب مسجد قفل گردید و افراد کلانتری 9 جلوی مسجد مستقر شدند.
در ساعت 1500 هفت دستگاه لندرور به سرنشینی در حدود 50 نفر پلیس امدادی در میدان ارک مستقر گردیدند.
از ساعت 1520 الی 1815 افرادی که برای شرکت در مراسم مسجد ارک میآمدند در گوشه و کنار خیابان جمع شده و دستههای 80 الی 100 نفری تشکیل میدادند و تقریباً تظاهرات موضعی صورت میدادند و شعارشان فرستادن صلوات بود که هر دفعه مأمورین پلیس حمله کرده و آنها را متفرق مینمودند.
در یکی از تظاهرات موضعی یک نفر در هنگام فرار با یک درفش کفاشی از پشت به سرهنگ 2 شهربانی حمله نموده درفش را در بدن سرهنگ مزبور فرو کرده بود که سرهنگ مزبور فوراً به بهداری شهربانی اعزام و پانسمان گردید و مجدداً مدت کوتاهی به میدان ارک مراجعت نمود.
در بین تظاهرکنندگان افراد معمم زیاد دیده میشد که با جملاتی سعی داشتند افراد را تحریک نمایند در این جریان 14 نفر توسط افراد کلانتری9 دستگیری گردیدند.
شخصی نیز به نام غلامحسین جوهر فرد دستگیر شدند که در کیفی که همراه داشت یک اعلامیه خطی مربوط به افسران و درجه داران و دو برگ اعلامیه آقای خمینی به دست آمده، در اعلامیه افسران نوشته شده بود که ما افسران و درجه داران دیگر تحمل اعمال شاه خائن را نداریم.
از صبح روز مزبور به شدت در بازار تهران خبر ختم مسجد ارک شایع شده بود و عده زیادی از بازاریان مغازههای خود را تعطیل نموده و جهت شرکت در مراسم مزبور به جلوی مسجد ارک رفته بودند.
چون اکثر مردم بدون اطلاع از این حوادث جهت خرید لوازم مورد احتیاج خود به بازار آمده بودند و از جریان اطلاع نداشتند بنابراین در اثر مشاهده حمله پلیس به افراد سخت عصبانی و ناراحت شده و نسبت به دستگاه و مأمورین انتظامی بد گوئی میکردند و تقریباً یک عدم رضایت عمومی در بین اینگونه افراد بی خبر ایجاد گردیده بود.
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد جامع بازار تهران به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 7