تاریخ سند: 11 دی 1337
موضوع : نصرت اللّه معینیان
متن سند:
1ـ نام نصرت اللّه 2ـ معینیان 3ـ 4ـ 5ـ 1300 محل تولد اصفهان 6ـ 7ـ
صورت سفید با موهای کم پشت کمی مایل به بوری قد متوسط اندام لاغر 8ـ
مدیر کل تبلیغات 9ـ خیابان خورشید 10ـ شخصی است 11ـ اسلام 12ـ متأهل
است 13ـ از قوم خویش های خودش و اهل اصفهان است 14 ـ یک اولاد پسر
سه ساله دارد 15ـ ندارد 16ـ 17ـ ندارد 18ـ فعلا با همه رجال بخصوص با آقای
میراشرافی1 ـ دکتر اقبال2 ـ علاء3 19 ـ سالم نیست سابقا مبتلا به سل ریوی
بوده است 20ـ ندارد 21 ـ تمولی ندارد فقط یک خانه شخصی دارد 22ـ ندارد
23ـ تکنسین راه آهن است 24ـ زبان فرانسه را به خوبی می داند 25ـ در راه
سلطنت و چند کتاب دیگر از جمله ادلف ترجمه کرده است 26ـ ندارد 27 ـ به
مجلات و روزنامه های راست و کتب خارجی 28 ـ مطالعه 29ـ به نویسندگی 30
ـ ندارد 31 ـ بهیچوجه ندارد و مرد درستی است 32ـ دارد 33ـ دارد 34ـ آقای
معینیان در سال 1318 با داشتن تحصیلات سیکل اول متوسطه در هنرستان
راه آهن (دوره اول) ـ متخصص حرکت با حقوق 900 ریال به خدمت پذیرفته
شده و بعد از دو سال که هنرستان راه آهن را طی کرده موفق به اخذ دیپلم
هنرستان شده با حقوق 2300 ریال در راه آهن قسمت حرکت سابق به خدمت
پذیرفته شده در سال 1324 به ریاست کارگزینی قسمت حرکت منصوب و در
سال 25 به ریاست دائره تعلیمات
اداره بهره برداری منصوب شده و آخرین شغل او همین بوده در همان اوقات
سردبیری روزنامه آتش4 به مدیریت آقای میراشرافی به عهده او واگذار شده و
کلیه سرمقالات روزنامه مزبور را می نوشته است و دارای قلمی بسیار توانا و
افراطی است در جریان اعزام قوا به آذربایجان با انتشار روزنامه یومیه آتش
مقالاتی شدید برعلیه متجاسرین منتشر و خدمت کرده و بعد از آن مرتبا روزنامه
آتش را اداره تا در زمان حکومت مصدق السلطنه متوالیا کار را ادامه و تا روز 28
مرداد 1332 که در منزل آقای میر اشرافی مخفی بوده روزنامه مزبور را اداره کرد
و از طرف حکومت تحت تعقیب بوده ولی نتوانستند او را دستگیر کنند بعد از
وقایع 28 مرداد به معاونت اداره کل تبلیغات منصوب و بر اثر مشاجره با آقای
بزرگمهر 5 چند روزی از کار برکنار و مجددا طبق دستور تیمسار زاهدی6
نخست وزیر وقت به معاونت و سپس به ریاست اداره کل تبلیغات و در حکومت
آقای علاء به مدیرکلی اداره مزبور منصوب و تاکنون این سمت را دارد ولی هنوز
از حقوق و مزایای مدیرکلی تبلیغات استفاده نکرده است 35ـ مدال لیاقت 36ـ
ندارد 37ـ لندن ـ اروپا براثر دعوت قبلی دولت انگلستان قبل از انتصاب به
مدیرکلی از لحاظ سردبیری روزنامه آتش 38ـ مخالف سرسخت کمونیست ها
39ـ به سیاست آمریکا بخصوص بعد از تهیه و تدوین سخنان روز که برعلیه
رادیوی مسکو به قلم خود نوشته است بیشتر متوجه سیاست آمریکا گردیده و از
طرف آن دولت نیز شدیدا حمایت می گردد 40ـ ندارد 41ـ مردی است درستکار
ـ صحیح العمل ـ سرسخت در دوستی استوار نیست با مدیران جراید میانه خوبی
دارد و نویسنده توانا و زبردستی است تخصص او در تفسیر وقایع سیاسی و انتقاد
است مشارالیه در حال حاضر با مستر بوید (BOyd) رئیس اداره فرهنگی
سفارت آمریکا تماس دائم دارد و برنامه های رادیویی را با نظر او تنظیم می کند و
پس از استعفا از مدیریت کل تبلیغات هم بوسیله دو نفر از مخبرین آمریکائی که
در هتل لوزان پانسیون هستند با مقامات سفارت آمریکا تماس و رابطه داشت.
بخش 4 ـ از بیوگرافی فوق بهره برداری گردید.
توضیحات سند:
1ـ مهدی میراشرافی، فرزند
سیدحسین در سال 1289 در
تهران متولد شد و در دبستان
ثروت و دبیرستان دارالفنون
درس خواند.
وی در آغاز وارد
ارتش شد و دانشکده افسری را
در 1313 به پایان رسانید.
ولی
بعدا کناره گیری کرد و به مشاغل
آزاد روی آورد.
نام میراشرافی
به عنوان یکی از چهره های مؤثر
وابسته به اینتلیجنس سرویس،
که در حوادث سالهای 1320 ـ
1332 و به ویژه کودتای
25ـ28 مرداد 1332 نقش
مخرب و چشمگیری داشته اند،
مطرح بوده است.
او از جمله
عناصر هفت خطی بود که با سلاح
جسارت و بی پروایی توانست
از پایین ترین درجات اجتماع
خود را در جرگه رجال متنفذ و
سردمداران جای دهد.
او قبلاً در
فعل وانفعالات پس از 1320
روزنامه آتش را به راه انداخت.
و نیز به دنبال فعالیتها و
تلاش های مداوم به وکالت
مجلس دست یافت.
او بعدها
روزنامه آتش را رها کرده و در
اصفهان ظاهر شد و کارخانه مهم
(تاج) را خرید.
او در جریان
کودتای 28 مرداد جماعتی از
اوباش و اراذل را به راه انداخت
و نخستین کسی بود که پس از
اشغال فرستنده رادیویی تهران
با عربده کشی و نعره های
گوش خراش، به دکتر مصدق و
سران نهضت ملی حمله کرد.
میراشرافی که نمایندگی مجلس
شورای ملی از مشکین شهر را
نیز در سابقه داشت، در مهرماه
1357 تقاضای تجدید امتیاز
روزنامه آتش را کرد و ساواک
در تاریخ 27 /7 /1357 ضمن
آنکه نوشت : «در حال حاضر
صاحب کارخانه نساجی
پشمباف مازندران و عضو
هیئت مدیره سندیکای صاحبان
صنایع پشمبافی ایران است
ولیکن در بین مردم از حُسن
شهرت برخوردار نیست» با
دستور ثابتی، با این تقاضا
موافقت نمود.
ظاهرا او قصد
داشت که مانند برخی دیگر از
فعالین سیاسی دهه های پیشین،
با هدایت کانونهای توطئه، وارد
گود حوادث انقلاب شود.
میراشرافی با پیروزی انقلاب
دستگیر و در دادگاه انقلاب
اسلامی اصفهان به طور علنی و
با حضور صدها شاکی
خصوصی، محاکمه و اعدام
گردید.
2ـ منوچهر اقبال فرزند حاج
مقبل السلطنه خراسانی.
معروف
به «اقبال التولیه» در بیست مهر
1288 شمسی در مشهد به دنیا
آمد.
وی تحصیلات ابتدایی را
در مدارس ثروت و دارالفنون
تهران به پایان برد.
در سال
1305 عازم اروپا شد و در سال
1312.
به عنوان متخصص
امراض عفونی از دانشکده
پزشکی پاریس فارغ التحصیل
گردید.
اقبال در دولت اول قوام
(مرداد ـ بهمن 1321)، به
معاونت وزارت بهداری رسید
و این سرآغاز مشاغل دور و
دراز دولتی او بود.
در شهریور
1322، در کابینه محمد ساعد
کفیل وزارت بهداری شد و در
دولت قوام (بهمن 1324 ـ آذر
1326)، به وزارت بهداری و
وزارت پست و تلگراف رسید و
در دولت هژیر وزیر فرهنگ
شد.
پس از این، وی مناصب
مختلفی را عهده دار گردید.
تا
سال 1336،که به نخست وزیری
رسید.
دولت وی پس از سه سال
و چهار ماه مقابله با
دشوارترین تنش های سیاسی در
شهریور 1339، سقوط کرد در
آبان 1342، به عنوان مدیر عامل
شرکت ملی نفت ایران منصوب
شد و مدت چهارده سال در این
سمت بود.
وی از اعضای
فراماسونری از مؤسسان لژ
«خورشید تابان» بود.
نامبرده
سرانجام در سال 1356 در 68
سالگی در اثر سکته درگذشت.
ر.ک: ظهور و سقوط سلطنت
پهلوی، ج 2، صص 328ـ320،
منوچهر اقبال به روایت اسناد
ساواک، تهران، 1379.
3ـ میرزا حسین خان
معین الوزراء مشهور به حسین
علاء، فرزند میرزا محمدعلی
خان علاءالسلطنه در سال 1262
ش در تهران به دنیا آمد.
تحصیلات ابتدائی و متوسطه را
در مدرسه «وست مینستر» لندن
به پایان برد و از دانشکده حقوق
دانشگاه لندن موفق به دریافت
درجه دکترا شد.
پس از بازگشت
به ایران ، به استخدام وزارت
امور خارجه درآمد و به سمت
وابستگی ایران در انگلیس
منصوب شد.
در زمان جنگ
جهانی اول رئیس دفتر کابینه
وزارت امور خارجه شد و در
کابینه آقای حسن
مستوفی الممالک (1296ش) و
نجفقلی خان بختیاری معروف به
صمصام السلطنه (1297ش)
وزیر فوائد عامه و تجارت
گردید.
سپس مدتی سفیر ایران
در اسپانیا شد.
از اردیبهشت
1301 تا 1303ش، به عنوان
وزیر مختار ایران در آمریکا
رهسپار آن کشور شد.
پس از
مراجعت، در دوره پنجم مجلس
شورای ملی از طرف مردم تهران
به مجلس شورای ملی راه یافت.
از 16 اردیبهشت تا خرداد
1306، وزیر فوائد عامه و
تجارت کابینه حسن مستوفی،
سپس تا اواسط 1311 ش، وزیر
مختار ایران در فرانسه گردید.
بعد از بازگشت، مدتی ریاست
بانک ملی ایران را برعهده
گرفت.
از آذر 1313 به مدت دو
سال وزیر مختار ایران در لندن
شد که با اتمام مأموریت اخیر،
مدت کوتاهی به ریاست اداره کل
تجارت گمارده شد.
از مهرماه
1316 تا فروردین 1317 در
کابینه محمود جم برای تصدی
پست وزارت تجارت
(بازرگانی) انتخاب گردید.
علاء پس از شهریور 1320 تا
دیماه 1321، ریاست بانک ملی
را به عهده داشت و از آن پس تا
شهریور 1324، وزیر دربار،
سپس تا 8 مرداد 1325 بنابر
پیشنهاد امریکایی ها سفیر و
نماینده ایران در شورای امنیت
جامعه بین الملل شد.
چندی بعد
سفیر ایران در آمریکا شد.
سپس
مدت کوتاهی در کابینه رجبعلی
منصور، وزیر امور خارجه بود تا
اینکه پس از ترور سپهبد حاجی
علی رزم آراء، توسط فدائیان
اسلام به رهبری سید مجتبی
نواب صفوی، در 29 اسفند
1329، به نخست وزیری رسید و
مأمور تشکیل کابینه شد.
اما
طولی نکشید که برکنار و وزیر
دربار شد.
علاء که محکم ترین
رابط بین محمدرضا پهلوی با
سفارت های انگلیس و امریکا
بود، برای بار دوم، از فروردین
1334 تا 15 فروردین 1336
نخست وزیر شد که در مجلس
ترحیم فرزند آیت الله ابوالقاسم
کاشانی (پنجشنبه 15 آبان
1334)، در مسجد شاه تهران
(مسجد امام خمینی (ره) فعلی)
مظفرعلی ذوالقدر، یکی از
فدائیان اسلام به وی تیراندازی
کرد و علی رغم زخمی شدنش از
ناحیه سر، جان سالم بدر برد و
پس از مدت کمی برای شرکت در
پیمان بغداد (سنتو) به طرف عراق
حرکت کرد.
حسین علاء که در
عین پیوند با انگلیس، به امریکا
نیز وابستگی داشت، در ردیف
فراماسونرهای معروف لژهای
ماسونی گراند لژ استقلال، مهر،
جمعیت ایرانی برادری جهانی،
لاینز قرار داشت.
علاوه بر این،
ریاست شورای عالی بنگاههای
خیریه، ریاست شورای عالی
پیش آهنگی، ریاست هیئت
مؤسسین انجمن آثار ملی و
ریاست هیئت مؤتمنین دانشگاه
ملی (شهید بهشتی فعلی) را نیز به
عهده داشت.
علاء که یکی از
حامیان اصلی فرقه بهائیت به
شمار می رفت، سرانجام در سال
1343ش، در تهران درگذشت.
4ـ روزنامه آتش که عضو جبهه
مطبوعات متفق بود و در زمان
دولت مصدق و خصوصا در
شکل گیری کودتای 28 مرداد
نقشی اساسی داشت، در تاریخ
22 /8 /57، چنین معرفی شد :
«نویسندگان این نشریه، روش
مربوط به روزنامه نگاران
سال های قبل که سوءاستفاده
صاحبان صنایع را اعلام و
یادآوری می کردند که در شماره
آینده از این موضوع پرده دری
خواهند کرد تا بازرگان مربوطه به
منظور حق سکوت، [پول]
پرداخت کند، به کار برده اند.
ضمنا بقیه مطالب نیز در زمینه
تسویه حساب خصوصی با
اشخاص به ویژه مرحوم اسداله
علم و دوستان نزدیک وی به
رشته تحریر درآمده است.
»
و در ذیل این اظهارنظر آمده
است : «این روزنامه خریدار
ندارد.
»
5ـ جمشید بزرگمهر مدیرعامل
شرکت سهامی تأسیسات
جهانگردی، مدیر و مؤسس
باشگاه ورزشی «پات کلاب»
(تأسیسات ورزشی کرج)، مدیر
باشگاه ورزشی شاه و معاون
شعبه امور خدمات اداری در
صندوق مشترک ایران و آمریکا
بوده است.
6ـ فضل اللّه زاهدی به عنوان
یکی از بدنام ترین نظامیان
دوران پهلوی و نخست وزیر
کودتا (1332)، چهره ای
سرشناس است.
(وی فرزند بصیر
دیوان همدانی بود که در سال
1271 شمسی، در همدان تولد
یافت.) زاهدی که در سالهای
جنگ اول جهانی به صفوف
قشون قزاق پیوست و از زمره
افسران تیپ همدان بود که برای
سرکوب نهضت جنگل عازم خطه
شمال شد و سپس تحت امر
رضاخان کودتای 1299 را به
فرجام رسانید.
او در زمان رضا
خان در مشاغل مهمی از جمله در
سال 1302، ریاست قشون
فارس و حل غائله شیخ خزعل و
حکومت خوزستان را عهده دار
بود.
در سال 1305 ـ 1306،
فرماندهی لشکر شمال و حکومت
این خطه را به دست داشت و در
اردیبهشت 1308 به فرماندهی
ژاندارمری (امنیه) کشور رسید.
او در این سمت برای سرکوب
شورش عشایر فارس به شیراز
رفت ولی مدتی بعد مورد
سوءظن رضاخان قرار گرفت و
در خرداد 1308، به تهران فرا
خوانده شد و به همراه
صارم الدوله، والی فارس و
نصرت الدوله فیروز، بازداشت
گردید و تنزل درجه یافت.
ولی
مدت کوتاهی بعد در تیر ماه همان
سال بخشوده و آزاد شد.
در سالهای جنگ جهانی دوم،
فضل اللّه زاهدی را در قالبی دیگر
می یابیم، او که پیشینه سیاسی اش
مهر وابستگی قطعی به استعمار
بریتانیا را نشان می دهد، در این
زمان ناگهان «آلمانوفیل» شد و
در زمره هواداران هیتلر در آمد و
به هنگام اشغال ایران توسط
انگلیسی ها، مدت کوتاهی
بازداشت گردید.
همانطور که
فردوست تصریح کرده، این چهره
جدید زاهدی را باید به
ترفندهای سرویس اطلاعاتی
بریتانیا منتسب ساخت و به همین
دلیل است که در سالهای 1320 ـ
1332، سرلشگر فضل اللّه زاهدی
را در ژستی «ملی گرایانه» در
بازی های سیاسی روز فعال
می یابیم، به نحوی که در کابینه
اول مصدق به وزارت کشور
رسید.
سرلشگر زاهدی به عنوان
کاندید رهبری کودتای 28 مرداد
1332 توسط اینتلیجنس
سرویس به سازمان سیا وصل شد
و با پیروزی کودتا در رأس دولت
قرار گرفت و در 17 فروردین
1334، با سلب حمایت آمریکا از
او، برکنار شد.
بعد از بر کناری از
نخست وزیری به ژنو رفت و به
عیاشی پرداخت و بعد از سال
1340، تا زمان مرگش (1348)،
به عنوان سفیرکبیر شاه و نماینده
دائم ایران در دفتر اروپایی
سازمان ملل در ژنو اقامت
داشت.
وی سرانجام در سوئیس
فوت نمود.
ر.ک : اردشیر زاهدی به روایت
اسناد ساواک، تهران، مرکز
بررسی اسناد تاریخی، 1378.
منبع:
کتاب
نصرتالله معینیان به روایت اسناد ساواک صفحه 21