تاریخ سند: 11 آذر 1357
مکالمات سوژه از ساعت 0730 شنبه 11/9/57 تا 0730 یکشنبه 12/9/57
متن سند:
مکالمات سوژه از ساعت 0730 شنبه 11 /9 /57 تا 0730 یکشنبه 12 /9 /57
جوانی از هنرستان تماس گرفت و گفت: الان چند تا دبیرستان دیگر هم در هنرستان جمع شدهاند؛ میخواستیم از شما اجازه بگیریم که همگی سینه زنان بیاییم طرف حظیره یا طرف منزل شما؟
صدوقی: حالا زود است؛ بگذارید ما داریم تصمیمی راجع به بیرون آمدن هیئتها میگیریم، بعداً، فعلاً درست نیست این کار را انجام دهید. 11 /9 /57
*****
همان جوان که از هنرستان تلفن کرده بود دوباره تماس گرفت و گفت: بچهها نوحه گرفتهاند و دارند میآیند.
صدوقی: من که گفتم این کار را نکنید؛ حالا به من مربوط نیست، من که گفتم موقعش نیست.
*****
از نائین تلفن شد که مغازهها بسته است.
صدوقی: بیخود، بگویید باز کنند؛ فقط روز سه شنبه به عنوان حمایت از کارگران شرکت نفت و بقیه مؤسسات تعطیل است، آن هم فقط یک روز.
*****
جوانی تلفن کرد و گفت: در تهران یک در میان، پرچم سیاه و قرمز زدهاند؛ جنابعالی برای اینجا هم دستور بفرمایید.
صدوقی: باشه، حالا بعداً میگویم.
*****
شخصی به نام سجادی تماس گرفت و گفت: خطها خراب نیستن، ولی اشغال میباشند؛ خلاصه خرابی نیست.
صدوقی: مشهد را میخواستند بگیرند و نمیتوانستند. آقای شورکی پشت تلفن 25534 و 22122 پشت آنها هستن، با آنها صحبت بفرمایید.
*****
شخصی به نام طباطبایی از بندرعباس تماس گرفت و گفت: طبق دستوری که داده بودید، من اول با آقای [شیخ محمد] انواری صحبت کردم. ایشان حاضر نشدند با من به شهربانی بیایند، ولی تلفن کردند به رئیس شهربانی که من میآیم آنجا؛ بعد من رفتم پیش تیمسار ریاست شهربانی بندرعباس. تیمسار بسیار مرد مسلمانی است و حضور شما هم خیلی ارادت دارد.
صدوقی: از کجا؟
طباطبایی: بعد از دو ساعتی که صحبت کردیم و خلوت شد، قرآن را از جیب خود درآورد و گریه کرد و گفت من از ارادتمندان به شما هستم. در این استان شما روی سه نفر میتوانید حساب کنید، یکی من، یکی استاندار و یکی فرمانده نیروی دریایی و مابقی مقامات مخالف هستن. بعد که من راجع به اینها صحبت کردم، تیمسار گفت متأسفانه دیروز برای چهار نفر آنها کمیسیون تشکیل گردیده و از دست استان خارج شده است؛ ولی راجع به مابقی چشم؛ ولی شما با من بیایید استانداری و همین مطالبی را که به من راجع به حضرت آیتالله گفتید، به آنها بگویید و ساعت 12 کمیسیونی در استانداری است. بعد من به اتفاق تیمسار ریاست شهربانی رفتم استانداری و آنجا همان طوری که شما فرموده بودید، تهدیدشان کردم. بعد استاندار اینها با هم صحبت کردند و قرار شد غیر از آن چهار نفر، بقیه را آزاد کنند. استاندار گفت که سلام مرا به آیتالله برسانید و چون از دستشان در رفته است و دیگر دست استان نیست، متأسفم، ولی با این حال کوشش خودمان را حتی در مورد آن چهار نفر هم میکنیم. راجع به کسب اجازه جلسات هم صحبت کردم و گفتم که اگر قرار باشد شما تعهد بگیرید فلان و بهمان، ما هم اقدام مقتضی میکنیم. استاندار گفت اولاً خودمان سی تا مجلس تشکیل دادهایم و درست کردهایم. من گفتم ما خودمان راهش را بلدیم که آن مجالس را خنثی کنیم. بعد که خیلی صحبت کردیم، استاندار به رئیس شهربانی گفت از اینها تعهد نخواهید. بعد من جلسه را به بعد از ظهر که به اتفاق آقای انواری برویم آنجا و به انواری هم گفتم، ایشان هم موافقت کردند منزل آقای یاوری برویم و آنجا صحبت کنیم البته به اتفاق استاندار و رئیس شهربانی و آقای انواری و بنده؛ حالا شما دستوراتش را بفرمایید که ما با چه قیافهای حاضر شویم؟
صدوقی: البته برخوردتان که خیلی خوب باشد، یعنی اظهار لطف و محبت؛ دست بدهید و روبوسی کنید؛ چون طرف اینها نیستند؛ طرف کلیه دستگاه هست. بفرمایید فلان کس گفته است در این مبارزه که ما شروع کردهایم، تا سرحد خون ایستادگی داریم و تازه هم که ما وارد این نهضت شدیم و به قول آقای خمینی هیچ کس در این نهضت دخالت ندارد؛ ما داریم کار خدایی را تعقیب میکنیم و هیچ چیزی نمیتواند ما را بازدارد جز بیایمانی و اگر کسی ایمانش ضعیف شد ممکن است، همان ایمان او را از پای درآورد و گرنه که هیچی. اگر چند ماه پیش بود و این خونریزیها نمیشد و نشده بود، ممکن بود ما بتوانیم تماس بگیریم با مرجع بزرگ و ایشان را قدری ملایمتر کنیم، تا بلکه به جایی ختم شود؛ ولی حالا ایشان که صددرصد ایستادهاند که تا حکومت اسلامی برپا نشود، ما دست برنداریم. ما هم اینگونه هستیم، ولی به کسانی که در دستگاههای دولتی هستن و ایمان دارند، ما نیاز داریم و هم احترام میگذاریم و از هر گوشه و کنار هم بفهمیم که یک رئیسی، افسری، فرمانداری، استانداری، اینها مسلمان هستن، ما دعا کردیم و بهشان هم اطمینان دادیم که در زمینهای که انشاءالله موفقیت حاصل میشود، بهشان نیاز داریم و همین کارهایی را که حالا دارید انجام میدهید، همان زمان هم انجام خواهید داد؛ ولی طبق دستورات اسلام و رهبری ولی عصر؛ ما خواستههایمان این است و به ما هم دستور دادهاند که اجازه نگیریم و اجازه هم نمیگیریم، ولو اینکه به تعطیلی مجالس ما کشیده شود؛ حتی شده محرم دست روی دست میگذاریم و در کنج خانه عزاداری میکنیم و عزاداری تک، تک. شما نفهمیدید آن چهار نفر کی هستن؟
طباطبایی: یکی آقای متین، آقای فلاحتی(داروخانه فلکه مارکار، برادرش ریش دارد. ایشان برادر آن شخص هست و شغلش در و پنجره ساز است)؛ یکی عبدالله زاده که یزدی است و شیشه بر است و یکی هم بندری است به نام کرمی، که پسر آقای کرمی است. این چهار نفر پروندهشان از اینجا رفته است، ولی با این حال استاندار قول داده است که حتی در مورد اینها هم اقدامی بشود؛ ولی بقیه را قول داد که آزاد شوند.
صدوقی: امیدوارم، ولی سفارش کنید به آقای انواری که فلانی میگوید که هرچه بیشتر خودتان را بگیرید و شدت به خرج بدهید، عظمشان[عزمشان]بیشتر میشود و در چشم آنها بزرگی فوقالعادهای پیدا خواهید کرد؛ ولی اگر سستی پیدا شود و آنها به این سستی پی ببرند، حسابتان پاک است. انشاءالله نتیجه خواهند گرفت.
صدوقی: انشاءالله موفق باشید. سپس خداحافظی کردند.
*****
در تماسی که بین مریم صدوقی و همسر سوژه شد، مریم صدوقی گفت: در جریانات پریشب قم1، در حدود 10000 نفر کشته شدهاند. آقا دایی توفیق به اتفاق سرهنگ دانش اینجا بودند و حرکت کردهاند به طرف یزد؛ ولی الان رفتهاند حرم.
حاجی بیبی: من با این بیماری، چطوری پذیرایی کنم؟
مریم: فکر نکنم آنجا بمانند، میروند برای شکار.
حاجی بیبی: حتی عباس آقا نجفی و طاهره از تهران تلفن کردهاند و خبر دادهاند که حتی توپ هم در میکنند و آیتالله طالقانی هم با عدهای مردم بیرون آمده است، حالا چی شده است نمیدانم.2
*****
رضوی نامی تماس گرفت و گفت: بالاخره با تهران تماس گرفتم، کشتار عجیبی شده است؛ حتی تانکها از روی تمام اتومبیلهای مردم رد شدهاند و گویا دست خود دستگاه در کار بوده است، در ضمن توپ هم در کردهاند و این طور که میگویند در حدود 15000 نفر تلفات داشته است. الان هم اکثر مساجد در محاصره توپ و تانک هستن. در ضمن خواستم به جنابعالی بگویم که ممکن است این جریانات را در شهرستانها هم پیاده کنند؛ خلاصه باید خیلی مواظب بود.3
*****
شخصی تلفن کرد و پرسید: برای تلفات تهران آیا فردا تعطیل است؟
صدوقی: والله الان من تلفن میکنم تهران، ببینم آنجا چطور است وضع، بعد خبرش را به شماها خواهم داد.
*****
شخصی به نام [سیدمحمد] حسینی بافقی تماس گرفت و گفت: با آقای ربانی صحبت شد؛ قرار شد که فردا صبح با خیاطی که دعوت کردهاید، تماس بگیرم و بروم.
صدوقی: برای کجا؟
حسینی بافقی: برای نیر4، ولی قبل از رفتن میآیم خدمتتان.
*****
مریم صدوقی از قم تماس گرفت و گفت: از تهران، بیمارستان سوم شعبان5 به یکی از بازاریهای تهران تلفن شده است که اینقدر کشته زیاد است که دیگر کفن ندارند و تقاضا شده است که کفن از قم برایشان بفرستند. این طور که میگویند اینقدر سربازها آدم کشتهاند که خسته شدهاند سربازها. قم هم قدری شلوغ شد و گویا یک نفر کشته شده است، ولی کشتار تهران بیسابقه بوده است و عاشورای واقعی امسال است؛ یزد چه خبر است؟
حاجی بیبی: اینجا که فعلاً خبری نیست؛ با اینکه شعار میدهند و بیرون میآیند و دسته راه میافتد، ولی خبری نیست؛ تا ببینیم بعد چی میشود.6
*****
شخصی تلفن زد و پرسید: آیا مانعی دارد که پرچم قرمز هم بزنیم؟
صدوقی: نه، ایرادی ندارد؛ اگر خواستید بزنید یک در میان، یکی سیاه و یکی قرمز اشکالی ندارد.
*****
از بازار یزد تماس گرفته شد که آیا پرچم قرمز بزنیم؟
صدوقی: اگر خواستید بزنید، نخواستید نزنید. اختیار با خودتان است، ولی از نظر من اشکالی ندارد.
*****
از نجف، [سیدعباس] خاتم تماس گرفت و بعد از احوالپرسی پرسید: تازهای نیست؟
صدوقی: خیر، فقط مجالس برپاست و خیلی هم خوب. نجف چه خبر است؟
خاتم: نجف هم همین طور بیحال است.
صدوقی: تلگراف ما برای آقای خویی رسیده است و آیا اثری برای آقای خویی داشته است؟
خاتم: ما فقط امروز فهمیدیم، چون اینها که به روی خود نمیآورند و نمیگذارند که این خبرها پخش شود. سپس خداحافظی کردند.
*****
مهندس دوست حسینی تماس گرفت و بعد از احوالپرسی گفت: شنیدم که دستور فرمودهاید برای حظیره موتور برق بخرید؛ اگر به خاطر خاموشی است، لازم نیست بخرید، چون اینها برنامهشان را طوری تنظیم میکنند که لطمهای به برنامه حظیره نخورد.
صدوقی: پس بفرمایید پول بیخود خرج نکنند.
مهندس دوست حسینی: اینها قرار شده که ساعت 12 برق را روشن کنند و یا اگر برنامهای قبل از ساعت 12 هم باشد، اطلاع بدهید برنامهشان را تغییر میدهند؛ یعنی خاموشی با برنامه حظیره تقاطع پیدا نکند. سپس خداحافظی کردند.
*****
شخصی به نام کربلایی تماس گرفت و راجع به خرید موتور برق صحبت کرد و گفت: یکی هست قیمت آن در حدود 75 هزار تومان است، چی کار کنیم؟
صدوقی: مهندس دوست حسینی گفته است که طوری برنامه را تنظیم میکنند که به برنامه حظیره نخورد، ولی در هر حال اگر موتور هم باشد بد نیست؛ ولی از قول خودتان، نه از قول من، در حظیره به مردم بگویید که اگر یکی 5 تومان و یا هرکه هر چقدر دلش خواست بدهد، میشود موتور برق خرید. مخصوصاً امشب و فردا شب که جمعیت زیاد هستن. حالا شما با مهندس دوست حسینی هم صحبتی بکنید بد نیست.
*****
شخصی به نام [غلامحسین] جمی7 از آبادان تماس گرفت و گفت: اگر ممکن است اعلامیه را برای ما بخوانید که ضبط کنیم.
صدوقی: باشه.
30 ذالحجه 98
بسم الله الرحمن الرحیم
انقلاب مقدس اسلامی ایران از آن نظر که به موازین مذهبی و فطری و مبارزه با ظلم و استبداد بنیانگذاری شده است در اندک مدتی ابعاد گستردهاش همه اقشار و گروههای مختلف ملت را در برگرفت و با پیشرفت غیر منتظرهای از دهقان و کارگر گرفته تا کارمندان عالیرتبه ادارات را کاملاً به حقانیت و ثمربخش بودن آن معترف نمود و همه دانستند که تنها راه نجات از زندگی نکبتبار کنونی و جان کندن در زیر یوق[یوغ] استعمار است و قیام علیه کلیه مظاهر سیاستهای بیگانه پرور و اجنبی پرست میباشد؛ از این رو همه گروههای منتظره مردم یکپارچه دعوت مراجع عالیقدر تقلید خصوصاً رهبر بزرگوار نهضت حضرت نائب امام آیتالله العظمی خمینی را لبیک گفته و به مبارزات مثبت و منفی خود در راه سرنگونی رژیم استبداری ایران همت گماشته و ثمره این مبارزات موقعی چهره واقعی خویش را نشان داد که دایره اعتصابات کارمندان عزیز و محترم شرکت نفت و اداره مخابرات و برق و هواپیمایی و سایر ادارات حساس را دربرگرفت. اعتصاب گرانقیمت و حیاتی کارمندان شرکت نفت که نتیجه آن قطع جریان طلای سیاه این مملکت به کشتیهای نفتکش و چپاولگران بینالمللی و غارتگران جهانی است، همچون پتک محکمی بر مغز رژیم فرود آمد و او را در هنگامی بس طاقت فرسا و کمرشکن قرار داد. این بنبستی که هر لحظه او را تهدید به نیستی و نابودی ابدی میکند. از این جهت اگر بگوییم نهضت مقدس ایران را کارمندان محترم شرکت نفت به نتیجه نهایی و ثمربخش رساندند، اغراق و سخن گزافی نیست. دولت یاغی نظامی مواجه با این مبارزه منفی که از سوی کارمندان شرکت نفت و مخابرات و سایر موسسات حساس صورت گرفت خود را از هرسو عاجز و ناتوان میدید؛ زیرا دیگر مسلسل نمیتواند این اعتصاب یکپارچه کارمندان را درهم بشکند و آنها را به حالت عادی درآورد از طرفی ادامه این وضع همچنان که متذکر گردیدیم مساوی با سقوط دستگاه بود. سرانجام دولت نظامی که حجم جنایات حکومت چند هفتهای او روی سفاکان و خونریزان تاریخ را سفید میکند دست به کاری سیاستبار و در عین حال بینتیجه زده است آیا ملت شریف ایران میداند که این دولت خونخوار به چه وسیلهای متشبث گردیده است؟ و چگونه بر ادعاهای پوچ خود که عبارت از عمل به قانون اساسی است خط قرمز کشیده و احساسات همه ملت را در برابر این اعمال جنایتبار خود جریحهدار ساخته است؟ نیمه شب به کمک دژخیمان مسلح و درسکوت و آرامش خانوادگی با یورش وحشیانه خویش به خانهها و منزل کارمندان زحمتکش شرکت نفت، سرشار از ترش و وحشت برای کودکان و زنان بیدفاع و بیگناه ایجاد نموده و پس از انجام وقیحترین جنایات که قلم از نوشتن آن شرم دارد زنان و کودکان آنها را به گروگان میگیرد و با خود به محلی ناشناس میبرد تا بدینوسیله کارمندان را مجبور به شکستن اعتصاب نماید. خوشبختانه و با هزاران آفرین بر روحیه دلیر و غیور این کارمندان عزیز دولت جانی نظامی از این اقدام وحشیانه احدی از کارمندان حتی پس از این واقعه اسفانگیز حاضر به بازگشت به کار خویش نگشتند بلکه اراده آنان در راه ادامه اعتصاب راسختر گشت ملت ایران و در پیشاپیش آن جامعه روحانیت ضمن محکوم کردن این فجایع از زحمات و فداکاریهای کارمندان محترم شرکت نفت و همچنین شرکت مخابرات و برق و سایر موسسات نهایت تقدیر و تشکر برپا داشته و ادامه توفیق و پیروزی آنها و بقیه اقشار ملت را از پروردگار مسئلت میدارم و جهت ابراز انزجار و نفرت از عاملین این فجایع و همچنین اظهار همبستگی با کارمندان شرکت نفت و غیره روز سه شنبه 14 /9 /57 برابر با چهارم محرم الحرام 99 تعطیل سراسری در ایران اعلام میگردد. امید است که همه اصناف و بازاریان محترم و سایر موسسات بخشهای خصوصی و دولتی با تعطیل سراسری خود در روز موعود ضمن اظهار وحدت و یکپارچگی خودمراتب انزجار و تنفر خویش را از هیئت حاکمه غیر قانونی ایران اعلام فرمایند. از پروردگار متعال همبستگی و اتحاد گروههای مختلف را تا حصول نتیجه که غلبه حق بر باطل و برقراری نظام عادلانه حکومت اسلامی است آرزومندم.
یزد . محمد الصدوقی 30 ذالحجه الحرام 1398
*****
مجید نجفی با هادی آراسته تماس گرفت و گفت: گفته بروید.
آراسته: کجا؟
مجید: همانجا که قرار بود برویم.
هادی: وسیلهای نداریم.
مجید: الان سادات آمد و آن چیزها را گذاشت و رفت(گمان کنم اعلامیه باشد) و الان مال رضائیه8 است که خیلی کارتان داریم.
هادی: بچهها آمدند؟
مجید: بله.
هادی: من الان میآیم منزل حاجی آقا.
مجید: باشه؛ زود بیا.
*****
پورمحمدی از نائین تماس گرفت و پرسید: یزد چه خبر است؟
صدوقی: هیچی، چطور مگر؟
پورمحمدی: رادیو لندن گفته است که در یزد زد و خورد شده است.
صدوقی: نه؛ ولی خبری که الان آوردهاند این است که دیشب یکی از تکایای نزدیکی یزد را محلی به نام(ارت فرامرز)9، آتش زدهاند و خلاصه هرچه بوده و نبوده، آتش زدهاند و این هم کار دولت علیهتان بوده است. نائین چه خبر؟ روضه به راه است؟
پورمحمدی: بله؛ به راه است. آقای اشکوری و آقای مروی اینجا هستن و خیلی خوب هستن.
صدوقی: بله. سپس خداحافظی کرد.
توضیحات سند:
1. در بولتن ساواک پیرامون وقایع روزهای نهم و دهم آذرماه در قم نوشته شد: « بعدازظهر روز 9 /9 /57 حدود 100 نفر از قشریون مذهبی و عناصر آشوب طلب به طور پراکنده در نقاطی از شهر قم به تظاهرات خیابانی پرداخته اند که با دخالت مأمورین فرمانداری نظامی پراکنده شده اند. روز 9 /9 /57 بعد از خاتمه نماز جماعت مغرب و عشاء در حرم مطهر حضرت معصومه(س) در شهر قم، قریب 400 نفر از قشریون مذهبی به دادن شعارهای مضره و علیه مقامات عالیه مملکتی مبادرت نموده و پس از لحظاتی به تدریج متفرق شده اند. به دنبال شایعاتی مبنی براینکه عناصر قشری مذهبی در شهر قم در صدد تهیه پرچمی برای استفاده در برگزاری مراسم سوگواری در ماه محرم میباشند؛ روز 9 /9 /57 در شهر قم شایع شده که عناصر مذکور قصد دارند در هنگام برگزاری مراسم سوگواری اقدام به پوشیدن کفن نیز بنمایند.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . کتاب هفدهم . ص 498
2. در پی کشتار مردم تهران در شب اول محرم در چهارراه سرچشمه و ادامه آن کشتار در فردایِ آن، آیتالله طالقانی در اعلامیهای خطاب به مردم با برشمردن هدفهای حکومت شاه از سرکوب مردم، خواست که همه شعارهای ماه محرم جنبه سیاسی داشته و اعتراض به رژیم سلطنتی باشد.» همان . کتاب هجدهم . ص 34
3. کشتار شب اول محرم در سرچشمه تهران، بسیار گسترده بود و عکسالعملهای زیادی را در پی داشت. آیتالله صدوقی(ره) نیز در تاریخ « چهارم محرم 99 » اعلامیهای دو صفحهای در این رابطه صادر نمود که در بخشی از آن آمده است: «... کشتارهای بی رحمانه و جنایات پی در پی دولت یاغی نظامی به حدی رسیده است که دیگر هر نوشتهای تازه در این مورد، تکرار مکررات و توضیح واضحات است... ننگ برای شما سفاکان و خونخواران همین بس که در برابر ایدئولوژی متعالی و آسمانی اسلام و شیعه، یعنی در مقابل آرمانهای حسینی و حسینیان، جبهه باطل را سازمان بخشی میکنید... در شب و روز اول و دوم محرم، هزاران مسلمان حسینی مسلک را با اسلحه اسرائیلی در خون میغلطانید... فانتظروا انّا معکم منتظرون... » انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . استان یزد . ج 5. بخش ضمائم
4. شهری در غرب مهریز
5. بیمارستان سوم شعبان، در سال 1347ش، با ظرفیت 220 تخت ثابت به عنوان مرکز خیریه درمانی، در شهر تهران تأسیس شد و منشأ خدمات بسیاری به مبارزین انقلاب اسلامی شد.
6. روز یازدهم آذرماه، مصادف با اولین روز محرم الحرام و آغاز حرکتِ دستههای عزاداری بود. گزارش این روز در شهرهای استان یزد به شرح زیر توسط ساواک یزد برای اداره کل سوم ارسال شد: « 1. از ساعت 0900 روز جاری 11 /9 /57 کلیه مغازههای شهرستان تفت تعطیل و اهالی در مسجد شاه ولی تجمع نموده و شیخ صابری جهت آنان سخنرانی و از دولت انتقاد نموده است و پس از ختم مجلس، حدود 1500 نفر دانشآموزان دبیرستان ششم بهمن و اهالی که در مجلس شرکت داشته اند، در میدان و حسینیه شاه ولی مبادرت به دادن شعارهای ضدملی(زیر بار ستم نمی کنیم زندگی . با نهضت خمینی شاه تو را میکشیم) کرده و عکس خمینی را در حسینیه مذکور نصب نموده اند و در ساعت 1200 متفرق شده اند و هیچگونه درگیری پیش نیامده است. ضمناً مغازههای شهرستان تفت در ساعت 1230 باز گردیده است. 2. در ساعت 0930 روز جاری حدود 200 نفر به طور پراکنده از طریق خیابان پهلوی به نزدیکی مسجد حظیره آمده و با برافراشتن پرچم ملصق به عکس خمینی و خواندن نوحه به طرف مسجد حرکت نموده و قریب 500 نفر از داخل مسجد و تعداد زیادی از مردم که در خیابان بوده به آنان پیوسته و وارد مسجد حظیره شده اند. پس از مدتی عزاداری در ساعت 1130 به تدریج متفرق شده اند و درگیری پیش نیامد.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . استان یزد . سند شماره: 4773 /26 ﻫ - 11 /9 /57
7. حجتالاسلام شیخ غلامحسین جمى، فرزند احمد، در سال 1304 ﻫ ش در دشتستان متولد شد. وى پس از فراگیری دروس ابتدایی علوم اسلامی در برازجان و بوشهر در سال 1327 آوازه آیتالله قائمی وی را راهی آبادان کرد و در مدرسه علمیه آیتالله شیخ عبدالرسول قائمی مشغول فراگیری علوم اسلامی شد و پس از مدتی در پرورشگاه یتیمان آبادان به عنوان معلم عربی مشغول به تدریس شد و سپس عازم نجف اشرف گردید و مدتی در نجف از درس آیتالله راستی کاشانی و شیخ محمدعلی مدرس استفاده کرد و پس از مدتی به آبادان بازگشت و نزد حضرات آیات قائمی، صدر هاشمی و محمدطاهر شبیر خاقانی تحصیل علوم دینی را ادامه داد.
وی که از روحانیان مبارز خوزستان بود که قبل از انقلاب در کنار تدریس معارف اسلامى و سردفتردارى و امامت مسجد شهر آبادان، از پیشگامان نهضت امام خمینى(ره) در این ناحیه بود. ایشان پس از انقلاب اسلامى از طرف امام خمینى(ره) به امامت جمعه شهر آبادان منصوب شد و در طول هشت سال جنگ تحمیلى مقاومت و پایدارى بىنظیرى در اقامه شعائر دین در شهر جنگزده آبادان از خود نشان داد. در زیر باران بمب و خمپاره در آبادان ماند و نمازهای جمعه آن را در چنین شرایطی اقامه کرد. با وجود محاصره آبادان از سوی دشمن بعثی، تمام محدودیتها را تحمل کرد و در شهر ماند و نقطه عطفی در تاریخ جنگ تحمیلی به وجود آورد. در آذر سال 1361 ﻫ ش در انتخابات اولین دوره مجلس خبرگان به نمایندگی از مردم خوزستان برگزیده شد. حجتالاسلام غلامحسین جمی نه تنها در دوران مبارزه و طول جنگ بلکه در زمان بازسازی نیز در کنار مردم آبادان ماند و در سال 1382 ﻫ ش به دلیل کهولت سن و ضعف جسمی از سنگر نماز جمعه کناره گرفت. او به همراه چند نفر از علاقهمندان انقلاب، شورای انقلاب اسلامی آبادان را شکل داد و بعد کمیته انقلاب اسلامی را راهاندازی کرد. حجتالاسلام غلامحسین جمی سرانجام در دیماه سال 1387 ﻫ ش دار فانی را وداع گفت و بنابر وصیتش در قبرستان وادیالسلام نجف به خاک سپرده شد..
یاران امام به روایت اسناد ساواک، حجتالاسلام جمی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1392.
8. ساواک در بولتن نوبهای خود در رابطه با اتفاقات این روز در رضائیه نوشت: « صبح روز 11 /9 /1357 عدهای از تظاهرکنندگان به عنوان همدردی با واقعه شب گذشته تهران در خیابانهای رضائیه (ارومیه) به راه افتاده و با سنگ و چوب و چماق تعداد زیادی از شیشههای مغازهها را شکسته و یک دستگاه خودرو پلیس را خرد نمودند.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . کتاب هجدهم ص 14. این تظاهرات در بعدازظهر هم ادامه یافت که در گزارش آن نوشته اند: « ساعت 1745 روز 11 /9 /57 پس از خاتمه مجلس سخنرانی مذهبی در مسجد اعظم شهر رضائیه، عدهای از حاضرین بعد از خروج از مسجد به طرف مأمورین انتظامی سنگ پرتاب نموده اند که مأمورین با استفاده از گاز اشک آور و شلیک چند تیر هوائی آنها را متفرق کرده اند. در جریان درگیری مأمورین با اخلالگران، یک نفر از تظاهرکنندگان کشته شده است.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . کتاب هجدهم . ص 65
9. گرد فرامرز
***
منبع:
کتاب
گفت و شنود، جلد دوم - شنود مکالمات شهید آیتالله محمد صدوقی صفحه 204