صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: اظهارات سید فضل اله خوانساری

تاریخ سند: 27 اردیبهشت 1344


موضوع: اظهارات سید فضل اله خوانساری


متن سند:

شماره: 4221 /20الف ساعت 1600 روز 24 /2 /44 حاج سیدفضل اله خوانساری1 ضمن صحبت خصوصی اظهار نمود که در میان محکومین واقعه ترور نخست وزیر2 سابق یکی از روحانیون هم هست (شیخ انواری)3 که به 15 سال حبس محکوم شده و مرتبا از طرف آخوندها فشار می آورند که در مورد تخفیف محکومیت او مذاکره شود.
نامبرده افزود من اکراه دارم در این واقعه قتل طرف مذاکره شوم زیرا یک مسلمان حتی بطور اشاره هم حق صدور حکم قتل راندارد بهر حال طرف مذاکره آقای قدس محلاتی و گاهی هم سرلشگر خسروانی بوده در نتیجه محکومیت (انواری) 15 سال شد و امید میرود که در دادگاه تجدید نظر باز هم مدت محکومیت او تخفیف یابد.
نامبرده سپس گفت با دستگیر شدن شیخ مذکور همه ماست ها را کیسه کردند و چون آقای هویدا4 هم از همه نخست وزیرهای قبلی بهتر و حداقل تظاهر بدیانت میکند این موضوع مانند آب سردی است که بر هوای گداخته خارج می باشد.
ناطق سپس گفت قریب دو ماه است که از خمینی کاغذی برای من و خانواده اش نرسیده و چند روز قبل که با یکی از حضرات سازمانیها (سازمان امنیت) تلفنی راجع به این موضوع تماس گرفتم گفت خوب شاید دلش نخواسته کاغذ بنویسد من گفتم ممکنست نوشته باشد ولی نرسانده اند ولی او این موضوع را تکذیب و گفت که خمینی چند روز برای گردش به ازمیر5 رفته است.
گیرندگان: 1ـ اداره کل سوم (325)2 نسخه 2ـ بخش اموراجتماعی جهت اطلاع

توضیحات سند:

1ـ سید فضل اللّه خوانساری فرزند سید علی اکبر و داماد آیت اله حاج سیداحمد خوانساری در سال 1290 ش در خوانسار متولد شد.
تحصیلات مقدماتی را در خوانسار و اصفهان گذرانده و در سال 1347 ق به قم رفت.
در آنجا از محضر آیات عظام حائری یزدی، حجت و سیداحمد خوانساری بهره مند شد.
وی پس از مدتی به تهران مراجعت و در مسجد سجاد تهران به اقامه جماعت پرداخت.
2ـ حسنعلی منصور فرزند رجبعلی (منصورالملک) درسال 1302 شمسی در تهران متولد شد.
پدرش از اعضای اولیه لژ بیداری ایرانیان بود که در دوران رضاشاه سالیان مدید مشاغل حساسی را عهده دار بود و در آخرین ماههای سلطنت او به صدارت رسید و در دوران محمدرضا شاه پهلوی نیز مجددا در رأس دولت قرار گرفت.
منصور، پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و متوسطه در مدرسه فیروز بهرام تهران، تحصیلات خود را در رشته حقوق و علوم سیاسی و اقتصاد در فرانسه به پایان برد.
او یک بار به جرم قاچاق مواد مخدر تحت تعقیب پلیس فرانسه قرار گرفت و موضوع در مطبوعات ایران منعکس گردید.
خدمات دولتی را با اندیکاتورنویسی در وزارت خارجه آغاز و سپس در اکثر ادارات سیاسی وزارتخانه مشغول کار شد.
در سال 1329 به ریاست کل دفتر نخست وزیری و پس از آن در سال 1336 در زمان حکومت اقبال به سمت قائم مقام دبیرکل شورای عالی اقتصاد منصوب گردید.
وی در سال 1337 به معاونت نخست وزیر و دبیرکلی شورای عالی اقتصاد رسید.
ساواک در تاریخ 19 /4 /1337 بیوگرافی او را چنین ثبت کرده است : «...
لیاقت و شایستگی ندارد، حتی به علت ترقی بی جهتی که نموده (به علت نفوذ پدرش و اینکه دکتر اقبال به پدر او مدیون بود، او را به این سمت منصوب کرد) مورد تنفر قاطبه جوانان قرار گرفت.
» در سال 1338 مدتی وزیر کار و سپس وزیر بازرگانی شد.
او در سال 1340 «کانون مترقی» را تشکیل داد و خود ریاست آن را بر عهده گرفت.
در سال 1341 به سمت مدیرعامل شرکت بیمه منصوب گردید و در سال 1342 در رأس یک گروه 42 نفری از اعضای کانون مترقی به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شد.
وی در همان سال «حزب ایران نوین» را تأسیس کرد.
در تاریخ 17 اسفند 1342 به دستور شاه به نخست وزیری ایران منصوب شد.
منصور از مهره هایی بود که توسط انگلیسی ها به آمریکا معرفی گردید و بنابراین حمایت هر دو قدرت را پشت سر داشت و در واقع روی کار آمدن او توسط «جانسون» رئیس جمهور وقت آمریکا و سازمان «سیا» صورت گرفت.
او در دوره نخست وزیری خود اقدام به تصویب لایحه کاپیتولاسیون در اعطای مصونیت به مستشاران آمریکایی نمود و در پی اعتراض شدید و سخنان کوبنده حضرت امام خمینی (سلام اللّه علیه) در تشریح کاپیتولاسیون، در آبان سال 1343 مبادرت به تبعید ایشان به ترکیه کرد.
براساس گزارشات ساواک، وی از اعضای «لژ پهلوی» و «باشگاه بین المللی لاینز» بود.
سرانجام حسنعلی منصور در اول بهمن ماه 1343 در جلوی مجلس شورای ملی به ضرب گلوله محمد بخارایی عضو هیأت مؤتلفه اسلامی ترور شد و در پنجم بهمن همان سال در بیمارستان درگذشت.
ر.ک : یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید اندرزگو، صص 2ـ 4 3ـ محی الدین انواری در سال 1305 ه.
ش در همدان به دنیا آمد.
پس از تحصیلات دوره ابتدایی، آموزش علوم دینی را پی گرفت.
در سال 1341 همراه با شهید آیت الله مرتضی مطهری و شهید آیت الله دکتر محمد بهشتی هسته روحانی هیئت های مؤتلفه اسلامی را تشکیل داد.
پس از اعدام انقلابی حسنعلی منصور دستگیر و به 15 سال زندان محکوم گردید که پس از 12 سال آزاد گردید.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی از طرف امام (ره) به عنوان نماینده ایشان در شهربانی منصوب گردید.
ایشان در دوره اول مجلس شورای اسلامی از سوی مردم رزن به مجلس شورای اسلامی راه یافتند.
هم چنین نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان بودند و مسئولیت نمایندگی حضرت امام در کمیته اصناف را نیز بر عهده داشتند.
آیت الله انواری از اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز تهران و رئیس مرکز رسیدگی به امور مساجد هستند.
4ـ امیرعباس هویدا فرزند حبیب اللّه (عین الملک) در سال 1298 ه ش متولد شد.
تحصیلات ابتدائی و متوسطه خود را در مدرسه فرانسوی بیروت به پایان رساند و سپس به بلژیک رفت و در دانشگاه آزاد بروکسل در رشته علوم سیاسی و اقتصاد درس خواند.
در سال 1321 به ایران برگشت و به استخدام وزارت امور خارجه درآمد.
در سال 1324 در اولین مأموریت سیاسی خارج از کشور، به پاریس رفت و با حسنعلی منصور آشنا شد.
در سال 1329 عبداللّه انتظام به وزارت خارجه رسید و هویدا را به ریاست دفتر خود انتخاب کرد.
در مهر ماه 1330 هویدا به پیشنهاد کمیسار عالی پناهندگان سازمان ملل متحد به مدت 5 سال مأمور خدمت در این سازمان شد.
در سال 1335 با درخواست منصور که سفیر ایران در آنکارا بود به عنوان رایزن سفارت ایران در ترکیه انتخاب شد.
در سال 1336 عبداللّه انتظام مدیر عامل شرکت ملی نفت شد و هویدا را به عضویت هیئت مدیره شرکت نفت انتخاب کرد.
هویدا در اوایل سال 1340 در زمره موسسان کانون مترقی به ریاست یار دیرین خود حسنعلی منصور، درآمد.
هویدا در سال 1342 در کابینه حسنعلی منصور به سمت وزارت دارائی برگزیده شد و به مدت پانزده ماه در این مقام بود تا اینکه منصور به قتل رسید.
شاه برای جلب رضایت آمریکائیان یکی از همکاران نزدیک منصور را به جانشینی او انتخاب کرد و او امیر عباس هویدا، کاملاً مطیع شاه بود و همان اعضاء کابینه منصور را در کابینه خود ابقا کرد.
در فروردین سال 1346 امام خمینی (ره) از نجف نامه مفصلی به هویدا نوشت و وضعیت کشور و حضور بیگانگان بویژه امریکا را گوشزد نمود.
اما نامه امام بی جواب ماند ولی مسائلی را که امام بیان کرده بودند دهان به دهان در میان مردم پخش شد و زمینه حرکتهائی که در سالهای دهه 50 شکل گرفت را فراهم کرد.
هویدا در سه بخش مهم سیاست خارجی، امور اقتصادی و مسائل نظامی مسلوب الاختیار بود و فقط در صحنه سیاست داخلی و حضور در نمایشات انتخاباتی حضور داشت.
هویدا رهبری حزب ایران نوین را به عهده داشت و دکتر کلالی را به مقام دبیر کلی حزب تعیین کرد.
دکتر کلالی حزب را بصورت احزاب چپ سازماندهی کرد و او را گسترش داد و به کانون قدرت مستقلی تبدیل کرده کم کم خود شاه را به وحشت انداخت و خود هویدا دبیر کلی را به عهده گرفت و کنگره بزرگ حزبی را در دیماه 1353 با دعوت از نمایندگان احزاب بزرگ جهان تشکیل داد.
علم نزد شاه رفت و تشکیل حزب واحد رستاخیز را به شاه تلقین کرد.
شاه در سال 1353 تشکیل حزب رستاخیز را اعلام و هویدا را به دبیر کلی حزب معرفی کرده و کم کم ستاره بخت هویدا پس از 12 سال افول کرد و شاه به هویدا تکلیف کرد استعفا دهد و او را وزیر دربار بجای علم که در بستر بیماری بود، انتخاب کرد.
ازهاری نخست وزیر وقت هویدا را مقصر همه فجایع کشور معرفی کرد و به ظاهر او را بازداشت کرد تا اینکه در روز 22 بهمن به دست نیروهای انقلاب افتاد و پس از یک محاکمه در روز شنبه 18 فروردین 1358 هویدا اعدام شد.
هویدا در یک خانواده بهائی بدنیا آمد و پدرش جزء مبلغان و داعیان فرقه ضاله بهائیت بشمار می رفت.
هرچند که هویدا می خواست به ظاهر بهائی قلمداد نشود اما ارتباطات او با افراد فرقه بهایت قطعی بود.
در مدتی که مأمور به کمیسار عالی پناهندگان بود با سازمانهای فراماسونری ارتباط برقرار کرد و یکی از اعضاء برجسته فراماسونری در اروپا و استاد اعظم لژ بزرگ ملی فرانسه بود.
«بازیگران عصر پهلوی، محمود طلوعی» 5ـ واقعه 15 خرداد: به دنبال ادامه مبارزه و ایراد سخنان کوبنده عصر عاشورا از سوی حضرت امام خمینی (سلام اللّه علیه)، شب 12 محرم 1383 مطابق با 15 خرداد 1342 حمله وحشیانه رژیم شاه به سنگر روحانیت آغاز گردید.
بسیاری از روحانیون دزدیده شدند و جمعی هم تحت تعقیب قرار گرفتند.
در ساعت 3 بعد از نیمه شب 15 خرداد سربازان گارد به منزل امام یورش بردند و پس از دستگیری ایشان به سوی تهران روانه شدند.
حاج آقا مصطفی، فرزند امام که شاهد عینی این جریان بود، با تمام نیرو فریاد سر داد که "خمینی را بردند" و مردم قم سراسیمه از خانه ها بیرون ریختند و اطراف خانه امام اجتماع نمودند.
همزمان با دستگیری قائد بزرگ، حضرت آیت الله قمی از مشهد و آیت الله محلاّتی از شیراز دستگیر گردیده و به تهران گسیل شدند.
روز 15 خرداد فریاد «یا مرگ یا خمینیِ» مردم قم، شهر را به لرزه در آورد.
زنان که در صف مقدم تظاهر کنندگان حرکت می کردند، قبل از دیگران هدف گلوله واقع شدند.
مردم که طالب آزادی بی قید و شرط قائد خویش بودند، بی مهابا پیش می رفتند و با رگبار مسلسل دژخیمان چون برگ درخت بر روی زمین می ریختند.
اجساد و مجروحین را با کامیون به سوی مقصد نامعلومی حرکت دادند و ماشینهای آتش نشانی سراسر خیابانها و کوچه ها را شسته و از خون پاک کردند! خبر دستگیری قائد بزرگ به مقامات برجسته روحانی، ملّی و سیاسی پایتخت رسید و ساعتی بعد، این خبر در سراسر تهران مثل بمب صدا کرد.
بازاری ها مغازه ها را تعطیل کردند و به تظاهرات پرداختند.
مردم از خانه ها و دانشگاهها بیرون ریختند و فریاد اعتراض سر دادند و همگی به سوی کاخ شاه به راه افتادند.
تانکها و توپها از کشته ها پشته ساخت و خیابانهایی که به کاخ منتهی می شد، به صورت کشتار گاه مخوفی در آمد.
فجیع ترین این کشتارها سرپل "باقرآباد" اتفاق افتاد که صدها دهقان کفن پوش ورامین با فریاد "یا مرگ یا خمینی" به نظامیان یورش بردند.
امّا رگبار مسلسل، آنان را قتل عام کرد و چرخ سنگین تانکها، گوشت و استخوانشان را در هم کوبید و جمجمه های آنان را خرد کرد؛ به طوری که شناخت اجساد آنان حتّی برای بستگان نزدیکشان دشوار بود.
جهت سرکوبی جنبش و خاموش ساختن آتش انقلابی که می رفت تهران را شعله ور سازد، از ساعت 8 بعد از ظهر حکومت نظامی اعلام شد و تهران در سکوتی وحشت زا فرو رفت.
در همان شب بسیاری از شخصیتهای ملّی و سیاسی و افراد سرشناس بازار و دانشجویان دستگیر شدند.
امّا علیرغم این تدابیر امنیتی با طلوع صبح، هزاران تن از مردم مسلمان و از جان گذشته به پشتیبانی از قائد زندانی خویش به خیابانها آمده و با فریاد «یا مرگ یا خمینی»، به طرف کاخ شاه به حرکت در آمدند.
شاه فرمان «آتش به قصد کشت!» داد و در روز 16 خرداد تهران به کشتارگاه مخوف و حمام خون بدل گشت.
همزمان با کشت و کشتار فجیع در تهران و قم، شهرهای بزرگ بویژه شیراز و بسیاری از شهرستانها زیر آتش توپ و مسلسل قرار گرفت.
طبق آمار تخمینی، شمار شهیدان آن روز به 15 هزار نفر می رسید.
ر.
ک: بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، صص 494 ـ 468

منبع:

کتاب پرویز خسروانی به روایت اسناد ساواک صفحه 50

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.