تاریخ سند: 16 دی 1344
موضوع : جلسه وعظ در مسجد جامع
متن سند:
شماره : 1972 / س ت 3
روز 15 /10 /44 بعد از نماز ظهر شیخ غلامحسین جعفری پیشنماز شبستان گرمخانه مسجد جامع در مقابل حاضرین در آن شبستان ایستاد و گفت چرا دولت در مسجد پاسبان میگذارد آخر این چه وضعی است؟ آنها برای این مبادرت به این عمل مینمایند که مردم بترسند و به مسجد داخل نشوند.
کاری ندارد اعلام کنید که مسجد حرام است تا مردم نیایند بگویید نام خدا و پیغمبر را کسی بر زبان نیاورد (در این هنگام یک افسر و چند نفر پاسبان به داخل مسجد آمدند) جعفری خطاب به آنها گفت مگر ما چکار کردهایم ما که حرفی برخلاف نمیزنیم.
نامبرده در خاتمه صحبتهای خود گفت انشاءالله در روز جمعه مطالب مهمی را برای شما فاش خواهم کرد و از رازی پرده برمیدارم.
در ساعت 13 یاسینی1 واعظ به منبر رفت و ضمن صحبتهای خود گفت یک دانشجوی مسلمان ایرانی برای ادامه تحصیل به خارج رفته بود نامبرده موقع امتحان و کنکور یادش آمد که نماز نخوانده و نزدیک غروب میباشد بلافاصله جلسه را ترک نمود و رفت نمازش را خواند و مجدداً مراجعت کرد ولی او را به جلسه امتحان راه ندادند و رئیس جلسه علت خروجش را پرسید دانشجوی مسلمان در جواب گفت در مذهب ما نماز از واجبات است و من هم برای خواندن نماز جلسه را ترک کردم.
رئیس جلسه از این عمل نامبرده خوشش آمد و دستور داد در یک جلسه خصوصی مجدداً از او امتحان کردند.
اما در کشور ما چنین نیست در چند سال پیش که جریان انجمنهای ایالتی و ولایتی2 مطرح بود و جامعه روحانیت با آنمخالفت میکرد اعلامیهای از طرف روحانیون و مراجع تقلید مبنی بر مخالفت با آن انتشار یافت و چند برگ از این اعلامیهها هم در جیب من قرار داشت روزی به کرمانشاه میرفتم در بین راه یک ژاندارم جلو اتومبیل ما را گرفت و از جیبهای من بازدید به عمل آورد و اتفاقاً آن چند برگ اعلامیه را پیدا کرد و در نتیجه مرا از ماشین پیاده کرده و با خود به پاسگاه برد من دیدم وقت غروب است و نماز نخواندهام از مأمورین پاسگاه ژاندارمری اجازه خواستم بگذارند نماز بخوانم ولی آنها چنین اجازهای را به من ندادند.
در کشوری که دولت با اسلام و قرآن مبارزه میکند مسلماً یک چنین مأموری هم پیدا میشود که نگذارد.
آیا یک مطرب و آوازخوان و یا یک نفر که در زورخانه میل میگرفته میتواند قانون وضع کند اما یک مرجع تقلید نمیتواند در امور مملکت خود دخالت نماید.
آخر چرا و برای چه؟ اینها زحمات زیادی را متحمل شدهاند که به جامعه روحانیت وصلهای بچسبانند و بگویند جامعه روحانیت از کشورهای خارجی دستور میگیرد ولی بدانید جامعه روحانیت مستقل است و به هیچ دسته و کشوری بستگی ندارد.
با پر کردن زندانها و تبعید نمیتوانند نام قرآن و دین اسلام را از بین ببرند.
نامبرده در خاتمه صحبتهایش ضمن دعا گفت پروردگارا علماء اعلام و روحانیون عالیقدر ما را یاری کن مرجع تقلید مورد نظر ما را حمایت کن.
ضمناً در این مجلس شیخ جعفر جوادی شجونی معروف به شجونی واعظ حضور داشت و شیخ غلامحسین جعفری و همچنین یاسینی واعظ از نامبرده تقاضا کردند که در مجلس مزبور به منبر برود ولی شجونی قبول نکرد و پس از ختم مجلس وعظ مدتی به طور محرمانه با جعفری صحبت نمود در خاتمه مذاکراتشان جعفری با صدای تقریباً بلند خطاب به شجونی گفت نمیگذارند مردم به مسجد بیایند و داخل مسجد پاسبان میگذارند شجونی خندید و گفت چند دقیقه قبل که به مسجد میآمدم یکی از دوستانم را در راه ملاقات کردم از من پرسید به کجا میروی در جواب اظهار داشتم میخواهم به مسجد جامع شبستان گرمخانه بروم آن شخص در جواب من گفت از شبستان آقای جعفری بوی زندان میآید.
نظریه رهبر عملیات : چنانچه شیخ غلامحسین جعفری و یاسینی واعظ به منبر رفتن خود در مسجد جامع ادامه دهند در روزهای 19 و 20 و 21 ماه رمضان در مسجد مذکور تشنج خواهد شد ضمناً ساواک جنوب شرق چندین بار به کلانتری مربوطه تماس حاصل نمود که از به منبر رفتن نامبردگان جلوگیری نماید ولی تاکنون اقدامی ننمودهاند.
اطلاعیه شود 19 /10 /44
گیرندگان: اداره کل سوم بخش 316
توضیحات سند:
1.
حجتالاسلام سیدمحمدرضا یاسینی: فرزند سیدعلی در سال 1310 ش در کنگاور کرمانشاه متولد شد.
اولین سند در پرونده ساواک وی حاکی از دستگیری ایشان به هنگام سفر به کرمانشاه میباشد ساواک در گزارش مورخ 10 /9 /41 مینویسد : «نامبرده در تاریخ 10 /9 /41 هنگامی که عازم کرمانشاه بوده است به علت مظنونیت در حمل اعلامیه روحانیون وسیله مأمورین ژاندارمری همدان دستگیر و به این ساواک تحویل گردیده است.
مجدداً در سال 44 به اتهام ایراد سخنان تحریکآمیز بازداشت و مدتی زندانی میشود.
در گزارش دیگری ساواک در مورخ 19 /9 /46 چنین مینویسد :
«نامبرده بالا یکی از وعاظ ناراحت و افراطی میباشد که در اغلب مجالس و منابر از اقدامات دولت انتقاد و از آیتالله خمینی پشتیبانی و تمجید مینماید.
مشارالیه تاکنون چندین بار به اتهام حمل و پخش اعلامیه و سخنرانیهای تحریکآمیز دستگیر گردیده است با توجه به سوابق وی نام او جزو لیست روحانیون ممنوعالمنبر به منظور جلوگیری از وعظ این شخص در ماه مبارک رمضان به شهربانی کل کشور و ساواکها ارسال گردیده است.
(اسناد ساواک )
2.
انجمنهای ایالتی و ولایتی: شاه پس از آن که با توافق آمریکا، دکتر امینی را از گردونۀ قدرت کنار گذاشت و سکان اصلاحات را به دست گرفت، امیراسدالله علم، نوکر وفادار خود را به نخستوزیری منصوب کرد.
اسدالله علم، فضای باز سیاسی ظاهری را محدود کرد و دوباره اختناق در سراسر کشور گسترش یافت و فعالیت احزاب از جمله جبهۀ ملی و نهضت آزادی ممنوع شد.
شاه اعلام کرد برای حضور پرشور همۀ مردم، از این پس زنان هم مانند مردان در انتخابات کشور دارای حق رأی هستند و میتوانند نمایندگان مورد نظر خود را روانۀ مجلس کنند.
به دنبال این فرمان، مطبوعات در 16 مهر 1341 اعلام کردند هیئت دولت، لایحۀ انجمنهای ایالتی و ولایتی را به تصویبرسانده است.
در متمم قانون اساسی، تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی پیشبینی و شرایط انتخابکنندگان و انتخابشوندگان در مواد 7 و 9 نظامنامۀ انجمن مصوب دورۀ اول مجلس، معین شده بود و سه امر را در برداشت:
«1ـ باید متدین به دین حنیف اسلام باشند و فساد عقیده نداشته باشند.
2ـ هنگام سوگند، باید به قرآن مجید سوگند یاد نمایند.
3ـ طایفۀ نسوان از انتخاب کردن و انتخاب شدن محرومند.
»
اما در متن مصوب هیئت دولت، قید اسلام از شرایط انتخابکنندگان و انتخابشوندگان حذف شده بود، و به جای سوگند به قرآن، سوگند به یکی از کتابهای آسمانی قید شده بود و زنان دارای حق رأی شده بودند.
با انتشار تلگرافهای امام در مخالفت با تصویبنامه و همراهی و حمایت روحانیون و کشیده شدن اعتراضات به مساجد و محافل مذهبی و بازار، سرانجام هیئت دولت تصویبنامۀ 16 مهر 1341 مربوط به انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی را غیرقابل اجرا اعلام نمود.
(تاریخ شفاهی مسجد هدایت، تدوین جلیل امجدی، صفحه 105 تا 107، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، سال 1387)
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد جامع بازار تهران به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 221