تاریخ سند: 8 فروردین 1339
موضوع : ملاقات کاشانی
متن سند:
شماره : ج 20/ د ـ
ساعت 1100 روز 6 /1 /39 حاج آقا رضا رفیع1 نماینده مجلس سنا که از
دوستان کاشانی میباشد بمنزل وی در پامنار رفته و با حاج علی شالچی.
حاج
شیخ عباسعلی اسلامی.
شیخ جعفر شجری.
امیر ناصر قندی.
سید باقر کاشانی
ملاقات نمود.
آقای حاج رضا رفیع درباره مسافرت خود در ایام عید به
مشهد صحبت کرد و کاشانی
بحاضرین اظهار داشت
(نامفهوم) دلم دارد از غصه
این مردم پاره میشود.
آخر
این چه اوضاعی است که
یکمشت دنیاپرست (نامفهوم)
درست کرده اند.
نرخ خوار و
بار و گوشت گران و در آمد
مردم کم و یک عده زن
مسلمان برای سرگرمی
خودشان بخود فروشی
مشغول هستند و آنوقت
برای این مردم که از داشتن
مواد اولیه زندگی محروم
هستند لایحه تحدید مالکیت
قلابی درست میکنند که باز
چند صباحی مردم را گول میزنند و فعلاً در این مملکت بیک عده دزد و دروغگو
و رقاص خوش میگذرد و بطبقه علماء اصلاً توجه نمیشود.
حاج شیخ عباسعلی
اسلامی اظهار داشت چند روز قبل که در قم در خدمت حضرت آیت اله
بروجردی بودم ایشان هم از اوضاع مملکت و طرز زندگانی کردن مسلمانها
بسیار ناراحت بود و حاج علی شالچی اظهار داشت شنیده ام میخواهد کرایه
اتوبوسهای شرکت واحد را از قیمت فعلی بچهار ریال ترقی بدهند و آقای حاج
آقا رضا رفیع اظهار داشت از اینکه اوضاع زندگانی کردن مردم خوب نیست
حرفی نیست ولی در بعضی از موارد خود مردم هم تقصیر دارند که کورکورانه
دنبال بعضی کارها میروند.
سپس کاشانی اظهار داشت این دوره خیال دارند که عباس شاهنده1 و صادق
بهداد2 و چند نفر دیگر را که بدرد آب حوض کشی هم نمیخورند به مجلس
شورایملی بفرستند و انتخابات این دوره با این اشخاص کثیفی که به مجلس
میروند خیلی تماشائی است.
حاج شیخ عباسعلی اسلامی درباره خرابی برنامه
کار وزارت فرهنگ و اینکه در اکثر مدارس بجای قرآن و درسهای مذهبی
موسیقی یاد بچه های مردم میدهند صحبت کرد و در ساعت 1240 حاج آقا رضا
رفیع و حاج علی شالچی با کاشانی و حاضرین خداحافظی نمودند.
32ک ـ الف
توضیحات سند:
1ـ رضا رفیع که قبلاً به حاج
میرزا محمدرضا شریعت زاده
گیلانی اشتهار داشت تا دوره
سلطنت رضاخان معمم بود ولی
در این دوره دستار از سر
برگرفت و به اقتضای شرایط
مکّلاً شد.
وی هوشیارانه اوضاع و احوال
سیاسی ایران را زیر نظر داشت
خود را به روس ها نزدیک کرد.
در سال 1334 هجری قمری از
طرف دولت تزاری روسیه به
سمت وابسته افتخاری سفارت
روس در تهران انتخاب شد و
رسما به دولت ایران معرفی
گردید و تا انقلاب کمونیستی
روسیه در سال 1917 در این
سمت باقی بود.
آنگاه در اواخر
پادشاهی احمد شاه قاجار به قائم
مقام الملک ملقب شد و چندین
دوره به وکالت مجلس انتخاب
شد.
رضا رفیع در زمان سلطنت
رضاخان اکثرا مورد مشاوره و
نظر خواهی وی قرار می گرفت و
در اکثر تصاویر و عکس هایی که
از آن دوره بجای مانده وی در
کنار و یا پشت سر رضا خان
دیده می شود.
امّا در دوره محمدرضا با اینکه،
رضا رفیع مشیر از مشاورین
این شاه بود ولی در زمان آغاز
اصلاحات ارضی به سبب
اختلافاتی که با وی پیدا کرد از
عرصه سیاسی خارج شد و
سرانجام در آذر ماه سال 1342
شمسی در حالی که بیش از
هشتاد سال داشت، در تهران در
گذشت.
1ـ عباس شاهنده، متولد 1292
شمسی است.
وی تحصیلات
ابتدایی را در دبستان دولتی
خاقانی و دوره متوسطه را در
دبیرستان شرف به پایان رسانیده
و در سال 1320 ضمن معلمی،
دوره دانشسرای تربیت بدنی را
نیز به پایان رسانید.
در دوره
سربازی دوره سوم آموزشگاه
مهندسی مکانیک هوایی را
گذارند و دیپلم گرفت.
وی در
اردیبهشت سال 1321 روزنامه
سیاسی فرمان را تأسیس کرد و
تا تاریخ 28 مرداد سال 1352
که تعطیل شد منتشر می شد.
وی در اسفند سال 1324 از
وزارت جنگ به نخست وزیری
منتقل شد و بلافاصله با سمت
بازرس مخصوص نخست وزیر
به گیلان رفت.
او از اعضای
موسس حزب دموکرات ایران به
قوام السلطنه بود.
وی در دوره
21 قانونگذاری مجلس شورای
ملی از بیجار گروس نمایندگی
مجلس شورای ملی انتخاب
گردید.
شاهنده از بنیانگذاران حزب
ملّیون بوده و مدتها عضو کمیته
مرکزی آن بوده وی همچنین
مؤسس و اولین سندیکای
کارگری ایران برای مبارزه با
سندیکای کارگران حزب توده
در سال 1325 بود که به نام
«اسکی» شهرت یافت.
وی
همچنین در دوره دو ساله به
سمت عضویت هیئت اجرایی
حزب ایران نوین انتخاب گردید
و سپس در سال 1355 رییس
کانون شماره 110 حزب
رستاخیز ملت ایران شد.
وی در طول فعالیت مطبوعاتی
خود خبرنگار اطلاعات،
نویسنده روزنامه «آتش» و سر
دبیر روزنامه «ستاره» بود.
2ـ صادق بهداد در سال
1295 ش در مشهد به دنیا آمد.
وی پس از اخذ دیپلم متوسطه،
به دانشکده حقوق و علوم
سیاسی دانشگاه تهران رفت و
دانشنامه گرفت.
وی مدیر
روزنامه جهان و وکیل
دادگستری بود.
در زمان نخست
وزیری شریف امامی به
عضویت هیئت حُسن نیّت در
آمد و به افغانستان سفر کرد.
منبع:
کتاب
قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک - جلد 1 صفحه 176