صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

گفتگو با اعلیحضرتین ایران

تاریخ سند: 12 خرداد 1346


گفتگو با اعلیحضرتین ایران


متن سند:

چاپ میلان ـ شماره 1 مورخ 2 ژانویه 67 [1346] به قلم پیترو آنیکونی (نقاش) شاه و ملکه برای تهیه این دو تابلو1 100 ساعت در برابر من قرار گرفتند ـ امپراطور ایران جدی و کم حرف به نظر می آیند ـ پادشاه بر حسب توصیه پزشکان سیگار نمی کشند ـ ایشان به من اظهار داشتند ـ «در مورد نقاشی محافظه کار هستم و هرگز اجباری نمی بینم که به کارهای پیکاسو ابراز علاقه کنم» ـ ملکه بر عکس در قضاوت راجع به مسائل مختلف حتی موضوعات حاد نرمش و گذشت بیشتری داشتند.
مقاله حاضر با مقدمه ای از نویسنده مجله درباره بیوگرافی نقاش آغاز و خاطر نشان می شود که انیکونی اصولاً نقاش دربارهای سلطنتی و به ویژه ملکه ها معرفی شده و تاکنون تابلوهای جالبی از اعضای خاندان های سلطنتی جهان تهیه نموده و اخیرا موفق شده تابلویی از اعلیحضرتین ایران تهیه نماید و این مقاله شرح فعالیت اخیر اوست که به قلم خود نقاش تحریر یافته است : تهران ـ دسامبر 67 بالاخره با اینکه یک هفته در انتظار ملاقات ملکه ایران هستم نتوانسته ام با وزارت دربار برای تنظیم طرح کاری که باید انجام دهم توافق کنم.
وقت شرفیابی من ساعت 4 بعدازظهر تعیین شده و کمی قبل از این ساعت اتومبیلی سراغ من آمد و از هتل مرا به کاخ سلطنتی هدایت کرد.
در نگهبانی کاخ وقتی هویت و مقصود مرا سؤال و ثبت کردند به داخل کاخ تلفن نمودند و اجازه ورود دادند ـ در یک سالن بزرگ که مستخدمین در میان ستونهای بی تفاوت آن تردد می کردند و یک خانم اروپایی میزی را ترتیب می داد منتظر ماندم و پس از ده دقیقه از آنجا به سالن مجاور رفتم و به تابلوی بزرگ اعلیحضرتین که به دیوار بود خیره شدم ـ تابلوها به نظرم زیبا نیامدند ـ بعد یک تابلو که ظاهرا از ماری لورن سن بود و یک منظره جالب و ناشناس دیگر را از نظر گذرانیدم و سپس بارانی خود را که از باران نمناک شده بود روی دسته مبل زیبایی قرار دادم و مستخدمه ای فورا آن را به خارج برد.
سپس برای من چای آوردند و آنگاه مرا نزد ملکه هدایت کردند.
در حالی که ملکه با من دست می دانند خوب به ایشان نگریستم ـ زیبا و ظریف بودند و از عکسهایشان زیباتر به نظر می رسیدند ـ چشمهای ملکه بی اغراق بسیار زیبا بود ـ ملکه با من انگلیسی صحبت کرد و در وهله اول اظهار داشتند که تا صبح آن روز در موضوع تهیه تابلو به ایشان اطلاعی نرسیده بود.
2 در آن لحظه به یاد رئیس شرکت نفت و وزیر دربار افتادم که یک ماه قبل از آماده بودن کارها مرا مطمئن کرده بودند.
ملکه اضافه نمودند که سال گذشته منتظر تهیه این تابلوها بوده اند ولی بعد با خبر شده اند که به مناسبت حادثه سیل فلورانس مجبور شده ام این مأموریت را به عهده تعویق بیاندازم.
به نظرم رسید که ملکه از فراهم شدن فرصت تازه راضی هستند به علاوه به من اطمینان دادند که اعلیحضرت هم از این موضوع راضی و خشنود می باشند.
من تقاضا کردم در لباس تاجگذاری تابلوهای اعلیحضرتین را تهیه کنم و ملکه اظهار داشتند که در این مورد نظر اعلیحضرت را استعلام خواهند کرد.
گفتگو با ملکه به سیل فلورانس کشیده شد و سپس سؤال کردند چه محیط و سالنی را برای کار ترجیح می دهم و من پاسخ دادم در هر محلی که نور کافی از شمال به آن بتابد کار خود را انجام خواهم داد.
امروز صبح یک ساعت شاه برای تهیه تابلوی مورد نظر در مقابل من قرار گرفتند رفتار و برخورد ایشان ساده و صمیمانه بود.
شاه ایران بسیار باهوش به نظر می رسند و از حرکات و حالات ایشان این معنی به خوبی استنباط می شود.
من از ایشان اجازه سیگار کشیدن خواستم ـ فورا موافقت کردند و اضافه نمودند یک سال است به توصیه پزشکان سیگار را ترک کرده اند و از این موضوع نتیجه خوب گرفته اند و حالشان الان بسیار خوب است.
شاه به فرانسه فصیحی صحبت می کردند و به من توصیه می نمودند که از شیراز و اصفهان دیدن کنم و اضافه کردند که پرسپولیس جالب است اما مانند اصفهان زنده نیست.
امروز دوبار با علیاحضرت برخورد کردم زیرا یکبار در صبح و یک بار عصر در مقابل من قرار گرفتند.
ملکه یک بلوز گلف سبز و یک دامن کوتاه قهوه ای به تن داشتند.
ضمن کار با ملکه صحبت می کردم ـ ایشان از خاطرات دوران تحصیل خود در دانشکده معماری پاریس یاد می کردند و ضمنا می گفتند به همه کسانی که می خواهند به مناسبت تاجگذاری هدیه بفرستند توصیه کرده اند به جای جواهر و غیره نقاشی های اصیل هدیه کنند و به من تابلوهایی از رنوار ـ سیسیلی و بوردن را که مورد علاقه ایشان بود توصیه نمودند.
امروز اعلیحضرت برای دومین بار در مقابل من قرار گرفتند و ضمن صحبت گفتند : «من در مسایل هنری محافظه کار هستم هرگز اجباری ندارم که بگویم از کارهای پیکاسو خوشم می آید.
» سومین برخورد با اعلیحضرت به جمعه که روز تعطیل مسلمانهاست مصادف بود و شاید به همین جهت اعلیحضرت با یک ساعت تأخیر در سالن موعود حاضر شدند.
شاه می گفتند : «25 سال است که اطبا به من توصیه می کنند از تعطیل هفتگی به طور کامل بهره مند شوم ولی هرگز موفق نشده ام.
»3 چندین بار اعلیحضرت خاطرنشان کردند که این کشوری است که یک تمدن سه هزار ساله دارد ـ هر چند در طول تاریخ گاهی به مرحله سقوط نزدیک شده اما اکنون مشکلات سپری شده و بعد از ده سال مبارزه با بی سوادی نتایج و ثمرات خود را آشکار خواهد ساخت ـ صنایع توسعه خواهد یافت و کار برای همه فراهم خواهد شد قوانین صحیح عدالت اجتماعی را تأمین خواهند کرد و دیگر خطر سقوط وجود نخواهد داشت.
» یک قیافه جدی ـ قیافه شاه جدی و مصمم است و به نظر می رسد که مایل باشند همین حالت در تابلوی نقاشی نیز مجسم شود ـ در ضمن کار گفتم که ایشان را اولین بار ظاهرا در سال 1955 هنگامی که از ملکه الیزابت تابلویی تهیه می کردم در لندن دیده ام که همراه ملکه سابق ایران داخل اتومبیل از قصر بوکینگام خارج می شدند.
امروز در سومین جلسه ملاقات با ملکه علیاحضرت دو بار در برابر من قرار گرفتند.
یکبار صبح تنها و بار دیگر بعد از ظهر با اعلیحضرت بودند.
اعلیحضرت با نخست وزیر آقای هویدا وارد شدند و در همان موقع که در مقابل من پز گرفته بودند راجع به مسایل مختلف با نخست وزیر صحبت می کردند.
بدون تردید هر دو راجع به نحوه کار من صحبت می کردند ولی از من سؤالی نشد.
در چهارمین جلسه ملاقات با ملکه مذاکرات درباره هنرهای اصیل دستی بود که در ایران نیز مثل همه جا رو به ضعف می رود.
در خاتمه جلسه علیاحضرت قرآن قدیمی خطی و مینیاتور شده و مذهبی را به من نشان دادند که بسیار جالب بود.
در پنجمین جلسه کار روز تابلوی اعلیحضرتین که جداگانه صبح و عصر صورت گرفت ملکه خاطرنشان کردند که بین تابلوهایی که به مناسبت تاجگذاری به ایشان هدیه شده تابلویی از فانتن لاتور و یک کپیه از تابلوی «عروسی کان» اثر Veroneseقرار دارد که در حال حاضر تحت تعمیر و اصلاح است و من نتوانستم آنها را ببینم ـ ملکه سپس تابلوهایی را از نقاشان معاصر ایرانی که در سالن طبقه اول قرار داشت و همچنین بعضی دیگر از آثار هنری مورد تملک خود4 را که بعضا به قیمت های گزاف خریده شده بود به من نشان دادند.
گمان می کنم مستخدمین دربار از رفتار ملاطفت آمیز ملکه نسبت به من دچار تعجب شده بودند و به همین جهت شاید فردا کمتر در مقابل در ورودی کاخ برای تشریفات ورود معطل شوم.
یکبار هم با وزیر خارجه آقای اردشیر زاهدی که قبلاً سفیر ایران در لندن بودند مصادف شدم و ایشان تا سالن انتظار مرا همراهی کردند.
کار تهیه تابلوی اعلیحضرت به خوبی پیش می رود.
امروز صبح ششمین بار علیاحضرت در حالی که دامن کوتاه و چکمه چرمی پوشیده بودند در مقال من پز گرفتند ـ صحبت درباره آب و هوای نامساعد زمستان بود ـ بعد سخن به شراب و حرمت آن در بین مسلمین و فلسفه منع شراب از طرف پیغمبر اسلام کشیده شد.
5 عشق به موسیقی ـ من از لباس محلی ایران که از یک چادر بلند تشکیل می شود که سرتاپای زنها را می پوشاند با تحسین یاد کردم ولی ملکه این طور جواب دادند : این پوشش در حقیقت مایه تأسف است زیرا نشانه فقر و تعصب و عقب ماندگی است6 ـ اعلیحضرت فقید این لباس را منع کرده بودند ولی امروز زنها استفاده از آن آزادند زیرا باید یک لباس محلی به عنوان نمونه باقی باشد و حتی خود من هم در بعضی مراسم مذهبی از آن استفاده می کنم.
نفهمیدم چگونه صحبت به موسیقی و آواز کشیده شد ـ ملکه با من درباره ماریا کالاس با تحسین صحبت کردند و تعجب کردند وقتی گفتم کالاس ایتالیایی نیست و یونانی است.
بعدازظهر آن روز در مقابل اعلیحضرت قرار گرفتم ـ سکوت برقرار بود ـ قبل از اینکه ساکن را ترک کنند گفتند تابلو خیلی به ایشان شبیه است.
امروز هفتمین بار ملکه در مقابل من پز گرفتند ـ نمی دانم راجع به تابلوی ایشان چگونه قضاوت کنم ـ ممکن است زیبا و شاید هم زشت از آب درآید بعد دامنه صحبت با ملکه به اجناس خارجی و سیگار امریکایی کشیده شد و ایشان اظهار داشتند : سیگار امریکایی مثل همه سیگارهای خارجی ممنوع الورود است ولی بعضی وقت ها به مقدار زیاد قاچاق می شود و مامورین آن را کشف می کنند ـ این اجناس قاچاق معمولاً از طریق افغانستان وارد ایران می شوند ـ و فروش پاکت های سیگار خارجی در خیابانها وسیله اشخاص بی بضاعت صورت می گیرد و به همین ملاحظه زیاد در کار آنها سخت گیری نمی شود ـ در مورد قاچاق مواد مخدره نیز ملکه از اینکه مقدمات این قاچاق ها در بعضی کشورهای راقیه فراهم می شود ابراز تأسف کردند.
7 امروز هشتمین جلسه کار روی تابلوی ملکه آغاز شد ـ ملکه عجله داشتند و کمی ناراحت به نظر می رسیدند من یک کتاب مونوگرافی خود را به ایشان هدیه کردم که مورد پسندشان قرار گرفت.
ملکه از درد شانه ناراحت بودند و من هم از ناراحتی های عوارض رماتیسم خود و معالجاتم مطالبی عرض کردم.
ملکه به تابلوی خود نگریسته گفتند وقتی ازدواج کردم صورتم چاق تر بود ولی اکنون نحیف شده است ـ این ضعف تا حدی پس از اولین وضع حمل عارض شد همچنان باقی ماند ولی در مجموع بیش از دو سه کیلو از وزنم کم نشده است.
ملکه از کنجکاویهای مردم درباره زیبایی خود با شوخی و گرمی صحبت کردند و اظهار داشتند اگر قرار بود بینی خود را عمل کنم باید قبلاً می کردم حالا دیگر خیلی دیر است.
ملکه از نوع کارهای من سؤال کردند گفتم کاری را نمی فروشم ولی با کمال میل حاضرم یکی دو نمونه خدمتشان تقدیم کنم ـ ملکه با ملاحت لبخند زدند.
امشب شام در منزل آقای زاهدی وزیر خارجه هستم ـ تقریبا تا ساعت دو صبح در آنجا ماندم ـ در این میهمانی شخصیت های دولتی و از جمله نخست وزیر و وزیر فرهنگ و واستون جونز یک جراح معروف انگلیسی حضور داشتند ـ وقتی من وارد شدم همه جام به دست داشتند و درباره مسائل مختلف گفتگو می کردند.
و پذیرایی شایانی به عمل می آمد ـ خانم جوانی نسبت به کارهای من اظهار علاقه فراوان می کرد ـ در آن میهمانی وجود این خانم برای تفهیم عادات و غذاها به من خیلی مفید واقع شد ـ نخست وزیر هم از کارهای من تمجید کرد ـ پس از شام موزیک و رقص آغاز شد و با آهنگهای شرقی یک محیط کاملاً ایرانی بوجود آمد که برای من جالب بود زیرا شبیه سالن های «زندگی شیرین» رمی ها بود.
در هشتمین جلسه باز برای ورود به کاخ دچار اشکال شده و در نتیجه کمی ناراحت شدم ـ هوا خوب و نور کافی بود ولی یک ساعت در انتظار ملکه ماندم و در حالی که تصمیم داشتم کاخ را ترک و جلسه را تجدید کنم ملکه زیبا و دلنشین مثل همیشه ملبس به یک لباس زیبا وارد شدند.
ملکه شروع به صحبت کردند.
وقتی خیلی جوان بودم به پاریس رفتم و هنگامی که خود را از فامیل و محیط زندگی همیشگی دور و تنها احساس کردم بیشتر به تنهایی و رنجهای مردم پی بردم ـ رنجهایی که حتی در کشور ما زیاد است و اصلاحاتی که شده امید زیادی برای غلبه به این رنجها فراهم آورده است ولی چرا دنیا باید چنین باشد ـ اصولاً چرا مردم باید رنج ببرند ـ چرا وقتی می توان در صلح و صفا زندگی کرد مردم دنیا راههای دیگری اختیار می کنند.
و از طرف دیگر فقر خیلی تاثرآور است و بعضی ها هم به دروغ دعوی فقر می کنند و صحیح است که اشخاص واقعا محتاج تقاضای کمک نمی کنند ولی چقدر تأسف آور است که انسان به خلاف میل خود این تقاضاها را رد کند.
امروز دهمین جلسه ملاقات با ملکه است ـ اعلیحضرتین یک سال است در قصر جدید که در ارتفاع قرار داشته و مطلوب فرزندان آنها است زندگی می کنند ـ به اعتقاد ملکه در اینجا آرامش بیشتری وجود دارد تا قصر شهری.
ملکه خاطرنشان کردند که «مساله آب برای ایران خیلی مهم بود، و یکی از اصلاحات اساسی پادشاه ملی کردن آب است» در جلسات یازدهم ملکه ایران ساکت بود ولی بعد صحبت آغاز شد و ملکه بعضی مدالها و نشان های اعلیحضرت را به من نشان دادند و پرسیدند در تابلو منعکس می شود یا خیر جواب نفی دادم و دلیل من ایشان را قانع کرد ـ قبل از خروج از سالن ملکه به تابلو نگاهی کرده و راجع به طرز موهای خود نظراتی ابراز داشتند بعدازظهر پادشاه ایران برای نهمین8 و آخرین بار در سالن حاضر شدند ـ شاهنشاه ساکت و خاموش بودند ولی لبخند همیشگی را داشتند.
موقع خروج از سالن تابلو را با رضایت نگریسته و با من خداحافظی کرده و گفتند شاید روزی در ایتالیا شما را ملاقات کنیم.
» در جلسه دوازدهم ملاقات با ملکه ایشان از فرزندان من پرسیدند و با علاقه به سخنان من گوش دادند و در خاتمه به دستور ایشان تابلو برای ملاحظه اعلیحضرت فرستاده شد و در مراجعت با خوشحالی رضایت خاطر شاهنشاه را اعلام نمودند.
سیزدهم9 و آخرین جلسه کار روی تابلو علیاحضرت با نوزدهمین سالگرد تولد دخترم مصادف بود لباسها و عکس های تاجگذاری را آوردند و من از آنها برای تکمیل تابلوها استفاده کردم.
به زودی از اصفهان و شیراز و پرسپولیس دیدن خواهم کرد و ملکه وعده دادند که به استاندار فارس برای راهنمایی من دستورات لازم ابلاغ نمایند ـ روز شنبه قرار است تاج سلطنتی را به قصر بیاورند تا من وضع قرار گرفتن آنها را روی سر اعلیحضرتین بررسی کنم ـ تا اینجا به خاطرات خود خاتمه می دهم ـ این هم برگی بود از دفتر مشاهدات و خاطرات و تجارب جدید نقاش ملکه ها.
پیترو انیکونی

توضیحات سند:

1ـ مطابق قانون کار یک روز کاری هشت ساعت می باشد.
آن وقت 100 ساعت ایستادن مقابل یک نقاش که بیش از 12 روز کاری می شود می توان به گوشه ای از بطالت گذرانی شاه و فرح پی برد.
که شخص اول مملکت برای تهیه یک تابلو که از اهمیت خاصی برخوردار نیست 100 ساعت صرف وقت می کند و بطور طبیعی چندین برابر آنرا برای سفر به دور دنیا و مناطق خوش آب و هوا، اسکی در سن موریتس و عیاشی و خوشگذرانی و دادن مهمانی و پذیرایی از سران کشورها و دوستان خارجی شان در گوشه و کنار ایران صرف می کردند.
با این حال فرح در مصاحبه ها می گوید: همیشه سعی دارم اعلیحضرت را به استراحت و آسایش بیشتر تشویق کنم و مراقب رفاه و سلامت معظم له باشم.
ایشان به قدری این روزها سرگرم و گرفتارند که گاه ساعت ناهارشان را فراموش می نمایند و من مجبورم به دفترشان تلفن بزنم و یادآوری کنم که غذا سرد شده است.
شاهنشاه از ساعت 7 تا یک و نیم و گاهی دو بعدازظهر کار می کنند و بعد دوباره از ساعت 3 و چهار مشغول می شوند تا ساعت 8 شب.
باید به تمام کارهای مملکت رسیدگی بکنند و برنامه کارشان هم روز به روز سنگین تر می شود.
به قسمی که گاه دیگر وقت برای دیدن بچه ها هم ندارند و ما فقط ایشان را سر میز شام و نهار می بینیم.
مجله زن روز مورخ 23 /7 /1345 2ـ با اینکه فرح اذعان دارد تا صبح روز تهیه تابلو، از قرار ملاقات بی اطلاع بود اما به محض مطلع شدن اجازه ملاقات و تهیه تابلو را داده است تابلویی که 100 ساعت برای آن صرف وقت گردید سئوالی که اینجا مطرح می شود اینست با توجه به مشاغل متفاوت و وقت گیری که فرح داشته چطور وقت کم به او اجازه می داد که بدون برنامه ریزی قبلی 100 ساعت وقتش را برای تهیه یک تابلو اختصاص دهد مگر اینکه قبول کنیم مسئولیت های او تشریفاتی و ظاهری بود.
بیشتر اوقاتش را به تفریح، مهمانی رفتن و مهمانی دادن ـ سفر به دور دنیا و مناطق خوش آب و هوایی ایران مصرف می نمود و مشغول عیاشی بود.
3ـ در صفحات قبل ذکر شد که برای یک تابلو صد ساعت مقابل نقاش می ایستد و امیر اسداللّه علم نیز از حضور طولانی شاه در سن موریتس می نالد و به محمدرضا پهلوی اعتراض می کند و می گوید: راجع به تشریف بردن به اتریش و اروپا فرمودند باید اغلب جاها با من باشی، چون تنها هستم.
عرض کردم زهی افتخار، ولی باز هم عرض می کنم مدت توقف شاهنشاه (چهل روز) زیاد است.
دنیا از حادثه خالی نیست.
به جای چهل روز، دو دفعه در فاصله شش ماه، هر دفعه بیست روز تشریف ببرید.
ـ خاطرات علم ج اول ـ ص 343.
4ـ تابلوهایی که با پول مردم خریداری می شد به تملک فرح در می آمد و با فرار از ایران اکثر آنها را با خود بردند و فروختند و پولش را خوردند.
5ـ علیرغم حرمت شراب در جامعه مسلمان، اما این کار خلاف شرع از بدیهیات مجالس و مراسم و حتی سر میز غذای آنها قرار داشت و همین نقاش خارجی در ادامه گزارش از حضور در مجلسی که نخست وزیر و رجال دست اول مملکت حضور داشتند و به لهو و لعب و سرو مشروبات الکلی مشغول بوده اند.
اسداللّه علم از شرابخوری خانواده سلطنتی می گوید: شام در کاخ علیاحضرت ملکه مادر مهمانی سالگرد سیزدهمین سال ازدواج شاهنشاه بود والاحضرت ها ولیعهد، فرحناز و علیرضا بودند.
همه شان قدری شامپانی خوردند.
خیلی بامزه شده بودند،...
نخست وزیر هم مست کرده بودند، بامزه شده بود...
ج 2، ص 415.
6ـ این جمله فرح عناد خانواده پهلوی را با مذهب و ظاهر اسلامی بیان می کند و پهلویها تلاش زیادی نمودند که حجاب را بردارند ولی با فداکاری مردم مسلمان ایران و پایبندی آنها به اسلام و مظاهر آن نهایتا رژیم پهلوی را که مخالف مذهب بودند نابود کردند و در جاهای دیگری از این کتاب درباره ی بی اعتقادی فرح به اسلام و مظاهر آن از جمله، نماز و روزه مطالبی ذکر گردید.
7ـ رژیم پهلوی برای ظاهر سازی و تبلیغات بین المللی اقدام به اعدام قاچاقچیان جزء می نمودند ولی رژیم پهلوی در تمام سطوح آن معتاد بود، و یا به قاچاق مواد مخدر می پرداختند و در این باره می توان به اعتیاد رضاشاه به تریاک و تریاک کشیدن محمدرضا اشاره نمود: علم در این زمینه می نویسد: شب یکی از همراهان که پیرمرد تریاکی است (امیرهوشنگ دولو) خواست به شاه تریاک تقدیم کند بکشند، برای رفع عصبانیت خوب بود: من شدیدا مخالفت کردم، من خودم [بی بند و بار] (bohemien) هستم، ولی شاه ایران که قاچاقچی را اعدام می کند، حق ندارد لب به تریاک بیالاید.
با آن که شاه عصبانی تر شدند ولی...
ج 2.
ص 43 ـ قاچاق مواد مخدر نیز از جمله اقدامات درباریان بود از جمله می توان به قاچاق مواد مخدر توسط برادران شاه و اشرف پهلوی و امیرهوشنگ دولو (دوست شاه) اشاره کرد و افتضاح جهانی آن برای دربار ایران دردسر زیادی ایجاد میکرد.
در جلد 2 کتاب علم در این زمینه می خوانیم: مطلب دیگر این بود که امیرهوشنگ دولو که شاید ذکر او را در کتاب های قبل کرده باشم به علت تعقیب پلیس سویس از لحاظ تریاک کشیدن، جنجالی در اروپا به راه انداخته بود.
همه روزه متوجه کار او بودیم و من همه روزه با سران پاریس و ژنو با بی سیم در تماس بودم که کارش را به سامانی برسانم.
.
شرح قضیه به اختصار این است که امیر هوشنگ دولو از شاهزاده های قاجار است، طرف مرحمت شاه می باشد، چون مرد باهوش و زرنگ و متملقی است به علاوه ما او را (prince pimp) (سلطان جاکش) می گوییم، او همه ساله در رکاب شاه به سنت موریتز می رفت و در آنجا هم وظیفه خودش را انجام می داد...
ص 208.
8ـ شخص اول مملکت با تمام مشغله ای که دارد نُه بار برای تهیه تابلویی مقابل نقاش ظاهر شده است.
9ـ فرح نیز برای تهیه تابلویی که صد ساعت برای آن وقت صرف شده 13 بار در مقابل نقاش قرار می گیرد.

منبع:

کتاب زنان دربار به روایت اسناد ساواک - فرح پهلوی - جلد اول صفحه 204







صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.