تاریخ سند: 1 شهریور 1350
درباره روحانیون و وعاظ افراطی مذهبی و مخالف دولت
متن سند:
به ریاست ساواک استان مازندران (ساری) تاریخ: 1 /6 /50
از اداره کل سوم (۳۱۲) شماره: 4966 /312
درباره روحانیون و وعاظ افراطی مذهبی و مخالف دولت
از هنگامی که موضوع برگزاری جشنهای دو هزار و پانصدمین سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران مطرح گردیده، روحانیون و وعاظ افراطی مذهبی و مخالف دولت صحبتهائی را در جهت مخالفت با برگزاری این جشنها آغاز نمودند و همزمان با نزدیک شدن برگزاری جشن مزبور اقدامات و فعالیتهای آنان جنبه حادتری به خود گرفته، به طوری که پس از سخنرانی خمینی علیه این جشن که از رادیو بغداد پخش گردید برخی از متعبین مذهبی درصدد تهیه سخنرانی خمینی به صورت اعلامیه و توزیع آن برآمدهاند و عدهای از روحانیون و وعاظ افراطی و مخالف حکومت ایران نیز در ضمن صحبتهای خود گاهاً در بالای منابر مبادرت به اظهار مطالبی علیه جشن فوقالذکر نمودهاند، که احتمال میرود این عده با نزدیک بودن جشن به تحریکات خود در بین طبقاتی که دارای اعتقادات شدید مذهبی هستند بیافزایند و بدین ترتیب آنان را به دست زدن به اقدام علیه جشن دو هزار و پانصدمین سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران تحریک نمایند.* خواهشمند است. دستور فرمائید به منظور خنثی نمودن تحریکات و اقدامات خلاف این عده از طریق منابع و کلیه امکانات موجود نسبت به شناسائی آن اقدام و آن عده که تشخیص داده میشود با دادن تذکر از اعمال خود متنبه میگردند احضار و تذکرات لازم داده شود و آنهائی که تذکرات معموله درباره آنان مفید و مؤثر نبوده و مورد سؤظن قوی هستند از پانزدهم شهریورماه جاری منازل آنان با اطلاع قبلی ستاد بازرسی و دستگیر کردند. خواهشمند است دستور فرمائید. اقدامات لازم را در این زمینه انجام داده و نتیجه را به این اداره کل گزارش نمایند.1 .ح
مدیر کل اداره سوم
مقدم
۱- فوری به ساواک اعلام شود
۲- برابر دستورالعمل صادره اقدام و نتیجه را گزارش نمائید.
15- /6
توضیحات سند:
* ساواک مرکز به تمامی استانها، بخشنامه کرد که مراقبت شدیدی از روحانیون مخالف برگزاری جشنها به عمل آید. و هر چه زمان برگزاری جشن نزدیکتر میشد این اقدامات چهره جدیتر و خشنتری به خود میگرفت. چنانچه از ابتدای مهرماه ۱۳۵۰ شروع به احضار و دستگیری عده زیادی از روحانیون نمودند. متن بخشنامه مورد اشاره سند به شرح زیر میباشد.
منبع:
کتاب
بزم اهریمن / جشنهای دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی - جلد 4 صفحه 237