تاریخ سند: 23 فروردین 1344
جناب آقاى قدس نخعى1 وزیر محترم دربار شاهنشاهى
متن سند:
شماره: 276تاریخ: 23 /1 /1344
جناب آقاى قدس نخعى1 وزیر محترم دربار شاهنشاهى
محترما باستحضار مىرساند تعداد 21 کارتن کنسرو جهت کاخ والاحضرت شاهدخت شمس پهلوى از انگلستان به گمرک تهران رسیده خواهشمند است مقرر فرمائید گمرک تهران با بخشودگى از حقوق و عوارض گمرکى بستههاى مزبور را ترخیص و تحویل نمایند.
رئیس دفتر والاحضرت شاهدخت شمس پهلوى
علینقى سعید انصارى
توضیحات سند:
1ـ حسین قدس نخعى داراى تحصیلات قدیمى و فارغالتحصیل از مدرسه علوم سیاسى دارالفنون تهران بود. در سال 1304 اقدام به تاسیس-نشریه نداى قدس نمود و در سال 1314 با دختر صدرالسلطنه (اولین وزیر مختار ایران در واشنگتن) ازدواج نمود. وى به لحاظ پشتوانه فامیلى همسرش و آشنایى با زبانهاى انگلیسى و فرانسه به استخدام وزارت خارجه درآمد و با عضویت در جمعیت فراماسونرى (لژ ستاره-سحر) و آشنائى با رجال به اصطلاح سیاسى آن زمان راه ترقى را در این وزارتخانه طى نمود و به سفیر کبیرى چندین کشور منجمله ژاپن، چینتایپه، انگلیس، آمریکا و... منصوب شد. مدتى وزارت امور خارجه را نیز برعهده داشت. نامبرده از عناصر مورد اعتماد رژیم پهلوى بود و به وزارت دربار شاهنشاهى نیز رسید. او چند سال در پست وزارت دربار شاهنشاهى باقى ماند و جزء محرمین درجه یک شاه بود. قدس نخعى طبع شاعرى داشت و از وى رباعیاتى باقى مانده است. ساواک در سند بیوگرافى او آورده است : فردى شاهدوست و میهنپرست،-مردمدار و محتاط و با زیردستان رفتار خوبى دارد و قوه خلاقیت و ابتکارى متوسط دارد. سابقه سوء سیاسى ندارد و طرفدار رژیم سلطنتى و سیاست غرب (انگلیس) و با فراما سونرى ها و عامیون مربوط است. در زمان افول دولت امینى وى یکى از کا ندیدا هاى مطرح براى نخستوزیرى بود. قدس نخعى ظاهرا ارتباط مناسبى با روحانیت از خود نشان داد. به همین جهت از سوى شاه براى ملاقات با آیتاللّه خوانسارى انتخاب مىشود و در سال 1343 هنگامى که آیتاللّه خوانسارى نامهاى را جهت عفو زندانیان سیاسى و به ویژه روحانیون به شاه مىنویسد وى با ایشان در منزلشان در قم دیدار مىکند. ولى نتیجه مثبتى عاید نمىشود و آقاى خوانسارى هم بعدا اعلام مىکند که مذاکره فایدهاى ندارد و روش حضرت امام خمینى (ره) بهتر است البته زمان مناسب مىخواهد.
اسناد ساواک ـ پروندههاى انفرادى، بزم اهریمن، ص 406
منبع:
کتاب
زنان دربار به روایت اسناد ساواک - شمس پهلوی صفحه 25