تاریخ سند: 2 تیر 1344
حضور محترم جناب مروج الاحکام و نخبه الفضلاء العظام آقای آقاسید محمد حسن جزایری
متن سند:
تهران - بازار عباس آباد ۔
حضور محترم جناب مروج الاحکام و نخبه الفضلاء العظام آقای آقاسید محمد حسن جزایری* دام عزه
بسمه تعالیشانه 0402
حضرت آیتالله العظمی آقای میلانی(۱) دام ظله سلام و تحیت بسیار به حضور شریف معروض میدارم و سلامت و دوام عمر و عزت آن زعیم عالی همت را از قادر متعال خواستارم.
دستخط شریف مورخ پنجم صفر ع وصول بخشید و بر سرور و نشاط مخلص بسی افزود. از مژده سلامت وجود شریف مسرور و از الطاف خاص که نسبت به این بنده بیان فرمودهاید ممنونم و این همه مهر و عنایت را باید به حساب کرامت طبع و بزرگواری حضرتعالی بگذارم و گرنه در خود، فضل و فضیلتی مستوجب این پایه از الطاف عالی سراغ ندارم. من به حمد الهی سالم و حضرتمان را بر این نعمت بزرگ و نعمتهای دیگر که ارزانی فرموده بسی سپاسگزارم. از آنجا که وظیفه خویش میدیدم که همان گونه که خدمت حضرتعالی مذاکره شد تا پایه متینی برای کارها گذارده نشود در هامبورگ بمانم و پس از آشنائی با اوضاع محلی معلوم شد باید مدتی بیش از دو سه ماه اینجا بمانم با اصرار رفقا نوشتم خانواده از تهران بیایند. آمدن آنها با نبودن مخلص براستی مشکل بود چون باید لوازم خانه را از تهران به اصفهان بفرستند، گذرنامه بگیرند و بعد با نداشتن آشنائی به زبان تنها از تهران با همراهی بچهها حرکت کنند ولی بحمد الهی این قسمتها به صورتی شایسته انجام گرفته و دوستان عزیز هر یک گوشهیی از کار را بر عهده گرفته و با دلسوزی و محبت فراوان انجام داده بودند. مخصوصاً برادر بسیار عزیزم آقای جزائری و دوست با صفا و فعال، با جناب آقای همدانی بسیار محبت کرده بودند و از محبتهای بیدریغ ایشان بسیار متشکرم. به هرحال فعلاً با آمدن خانواده فراغت بیشتری برای اهتمام به امور خواهم داشت و از خدای منان توفیق کاملتر میطلبم. گزارش کار از تاریخ معروضه قبل تا امروز.
جلسه شبهای جمعه با گرمی ادامه دارد. پیشرفت این جلسه و توجه بیسابقه جوانان تحصیلکرده به آن یکی از آن آزمایشها است که من به آن علاقمند بودم و میدانم مورد علاقه وافر حضرتعالی است. چند نفر از حضار میگویند اکنون کسانی با شوق و علاقه به جلسه میآیند که تا کنون حتی از مواجهه با یک عالم دینی گریزان بودند. تعداد حاضرین هر هفته بیشتر میشود مخصوص شب جمعه اخیر چهارده نفر صندلی برای نشستن نداشتند. یکی از جوانان با هوش که در رشته پزشکی تحصیل میکند و از یک خانواده روحانی است میگفت در برنامه و طرز اداره جلسه روانشناسی حضار: به خصوص طبقه جوان، خوب رعایت میشود و این خود عامل مؤثری در توجه روز افزون آنهاست. برنامه فعلی جلسه این است: ۷:۵ قرائت قرآن شروع میشود. چند آیه را مکرر افراد میخوانند تا ساعت ۸ هر چند نفر که رسید میخوانند. از ۸ تا ۸:۵ این چند آیه تفسیر میشود. برنامه این تفسیر بسیار فنی است. جمعه شب به آیات مربوط به قربانی دو تن از فرزندان آدم و کشتن یکی به دست دیگری در سوره مائده رسیده بودیم. تنظیم صحیح این داستان کوتاه و جدل کردن آنچه در قرآن آمده از آنچه در تفاسیر به آن ضمیمه شده، برجسته نشان دادن نکتههای آموزنده که در... از کارهای فنی بود و به فضلالهی چنان بیان شد که همه را سر نشاط آورد... بحث آزاد پیرامون قسمت سوم برنامه شروع میشود و ضمناً به چای از حاضرین پذیرایی میشود. از ساعت ۷ تا ۱۰ چهار قسمت است. هر یک از حضار میتواند پس از خاتمه قسمت اول یا دوم یا سوم برود ولی علاقه آنها فعلاً چنان است که حتی پس از ساعت ۱۰ هم میل دارند به نشینند و این علاقه در جوانان و بازرگانان هر دو هست و این یکی از نکاتی است که برای خود من هم جالب است. یک مسأله مهم تفاهم طبیعی، نه مصنوعی، با مردم است و این تفاهم در آن ساعت بحث آزاد زمینه بسیار خوبی دارد. از کارهای مشکل، اداره جلسه در همین ساعت است و البته رفقا به من حق میدهند که این ساعت را درست مثل یک ساعت درس در کلاس دانشگاه اداره کنم. در جلسه مربوط به رفقای آلمانی نیز کیفیت خیلی بهتر شده و در این دو نوبت اخیر با آنها نماز جماعتی هم میخوانم. اگر ساختمان مسجد آماده بود همین برنامه را در جلسه شبهای جمعه هم عمل میکردیم ولی در منزل عملی نیست چون جانیست. نکتهیی که مرقوم فرموده بودید بسیار حساس است. اصولاً تماس یک عالم دینی با مردم باید بر اساس تفاهم و شناسائی کامل یکدیگر باشد و این اصل در همه جا و همه وقت مهم و لازم الرعایه است. بنابراین در مورد شناساندن اسلام به مردم آلمان یا بلاد دیگر اروپا قبل از هر چیز شناختن اسلام اولاً و شناخت مردم اروپا، ثانیاً، لازم است تازه مردم اروپا هم مثل مردم بلاد دیگرند، یک جور و یک پارچه نیستند و دستههای بسیار مختلف با طرز فکرهای بسیار گوناگون دارند. قسمتی از کار فعلی من همین شناسائی است در حدود امکان و در حدود و مسائلی که فعلاً در اختیار دارم.
مراجعات دیگر، تماس از شهرستانها، تقاضای همکاری از طرف برخی از جمعیتهای اسلامی آلمان در شهرهای دیگر ادامه دارد هفته پیش مسئول قسمت فارسی رادیوی آلمان غربی اینجا آمد و تقاضای مصاحبه کرد. از آنجا که من از کارهایی که به وی تظاهر میدهد گریزانم قبول این تقاضا برایم مشکل بود. ولی با توجه به این که در آینده چه بسا لازم شود از فرستندههای رادیوئی و تلویزیونی آلمان نیز برای برنامههای تبلیغی استفاده کنیم قبول کردم و مصاحبه متینی که بر محور کلیات دور میزد به عمل آمد. این مصاحبه نقداً روی خود این آقا که دکتر در فلسفه و اقتصاد بود اثر خوبی گذارد. ده روز پیش بنا به اظهار علاقه آقای پرفسور شیدار رئیس قسمت اسلام شناسی دانشگاه هامبورگ از این قسمت دانشگاه دیدن کردم. آقای سیدلر بسیار احترام کرد در راهرو استقبال و بعد هم تا رفتن به طبقه دیگر بدرقه کرد و در حدود سه ربع ساعت به عربی با هم گفتگو کردیم. ضمن مذاکرات اظهار علاقه کرد که با من تماس بیشتری داشته باشد و اگر ممکن باشد کنفرانسهایی در دانشگاه ایراد کنم. من هم با این مطلب موافقت کردم و البته در نظر دارم این قسمت را به فرصت مناسبی موکول کنم. نسبت به امر ساختمان مسجد هنوز کار شروع نشده است. آقای مهندس شهرستانی قرار بود نقشه رنگی کاشی روی گنبد را بر اساس نقشه یک قسمت از گنبد که توسط آقای همدانی برایشان فرستاده بودم زودتر تهیه کنند و بفرستند و اکنون نزدیک یک ماه از فرستادن نقشه مزبور میگذرد هنوز برای ما فرستاده نشده است. نمیدانم اصولاً اندازهای. به هر حال بحضورشان به عرض سلام مصدعم.
در مورد این که برای آقایان بازرگانان اینجا، دستخطی مرقوم فرمایید فکر میکنم حال مقرون به صلاح نباشد چون این آقایان فعلاً شوق و علاقه فراوانی نشان میدهند و مشغول کارهایی هم هستند. بنظر من پس از آن که اولین کار آنها بثمر رسید آنوقت فرصت خوبی است که از آنها کتباً قدردانی بفرمایید و البته به حضور شریف اطلاع خواهم داد.
از هدف بلند و شایستهیی که در مورد وظیفه مخلص مقرر فرموده بودید بسیار خوشحال شدم. همان طور که فرمودهاید باید مساعی فراوان به کار رود تا مرکز فعال و مجهزی بوجود آید. امیدوارم اراده باری تعالیشانه بر این تعلق گرفته باشد. من صریحاً عرض کنم که اهتمام و توجه یک مرجع روشن بین چون حضرتعالی شرط نخستین این کار بوده و مذاکراتی که با حضرات آیات عظام آقای خونساری و آقای خوئی شد نشان میداد که آقایان اگر چه نمیتوان به اقدام و ابتکارشان تکیه کرد ولی به تأیید و تشریک مساعیشان میتوان اعتماد داشت. هر دوی آقایان اظهار میفرمودند که هدف شایسته برای چنان مرکزی این است که مرکز دعوت اسلامی مجهزی برای اروپا باشد. نامه از حضرت آیهالله۲ گلپایگانی از قم داشتم. ایشان هم اظهار علاقه فرموده بودند که برای چنین شروعی همه گونه آمادگی دارند و برای هر کار از دستشان ساخته باشد آمادهاند. همان طور که عرض کردم این آمادگیها را من در ردیف استعدادهایی میدانم که باید یک اراده قاطع و فعال و مبتکر از آن به سود این هدف استفاده کند و محرک اصلی باشد و این اهتمام را حضرت عالی تقبل یا به عبارت بهتر، ابتکار فرمودهاید. همان طور که بارها عرض کردهام در حضرتعالی فضیلتهای فراوان هست و یکی از بهترین آنها همین است که حاضر بلکه شائق هستید بنیان گذار کارهای اساسی باشید ولو به حسب ظاهر منتسب به سرکار نباشد و این فضیلت عالی است که وقتی با آن روح رفاقت و مهر و عاطفه سرکار میآمیزد به من و دوستانم فرصت میدهد که قدم در راه اجرای طرحهای اساسی برداریم. به هرحال از این عامل اساسی که جلو برویم سه عامل دیگر برای ایجاد چنان مرکز اسلامی در اروپا که مورد نظر سرکاری است مورد نیاز است. یکی عامل مالی، من هنوز بدرستی نمیدانم که هزینه چنین مرکز فعالی چقدر است و چه مقدار آن را میشود همین جا تأمین کرد و راه تأمین بقیه آن چیست. البته راههایی کم و بیش بنظرم رسیده و میرسد ولی هنوز پخته نشده است. به خصوص که تا ساختمان مسجد تمام شود و افتادن در این راهها تقریباً درست نیست. عامل دیگر افرادی است که بتوانند این مرکز را اداره کنند. برای قسمتی از کارهای چنین مرکزی میشود افرادی را همین جا پیدا و تربیت کرد ولی برای برخی قسمتها باید لااقل یک تا سه نفر از فضلای مستعد و جوان حوزه را اینجا آورد و طی یک برنامه ۲ تا ۳ ساله آنها را آماده کرد. عامل سوم کسی است که مسئولیت ایجاد و انشاء این پایگاه را در اینجا بر عهده گیرد و من با آن که نمیتوانم ادعا کنم این شایستگی را دارم، به امر آقایان آن را بر عهده گرفتهام و آمادهام تا آنجا که در عهده توانائی من است در این کار بس مهم ذرهای فروگذاری نکنم. البته هم از نظر خانوادگی و هم از نظر کارهایی که در ایران هست ناچارم تا یک ماه و نیم در ایران باشم و اگر قرار باشد اقامت در اینجا بیش از یکسال طول بکشد باید این قسمت نیز در ...................... تلقی خواهم کرد و میتوانم برای... از آن طرح نو بریزم. اگر وسائل کار فراهم شود گمان میکنم اجرای این طرح ۳ تا ۴ سال طول بکشد. من اگر مسأله ساختمان مسجد سر راه را نگرفته بود با سرعت بیشتری میتوانستم کار کنم ولی همان طور که در که عرضه داشتیم داشتم این ساختمان نیمه تمام چاه ویلی است برای نیروها. آنچه در این مدت اینجا آزمودهام برای جلب نیروها در اینجا چند چیز باید در شخص اداره کننده باشد:
۱- قدرت علمی اسلامی متناسب با علوم و فلسفه و جامعه شناسی جدید و ابتکار علمی اسلامی و جامعیت فکری
۲- قدرت بیان و ابتکار در طرز بیان مطلب
٣- قدرت قلم
۴- خوش برخوردی اجتماعی توأم با متانت و وقار شایسته برای یک مربی و عالم
۵- بی نظری و بی غرضی و خلوص توأم با بلند همتی و جوانمردی
۶- خویشتن داری و تسلط بر نقس از هر جهت
۷- قدرت اراده و قاطعیت توأم با نکته سنجی و دوراندیشی
۸- قدرت اداره که از صفات بالا به ضمیمه قابلیت اعتماد ناشی میشود.
۹- قدرت تشکل دادن و سازمان دادن
۱۰- آمادگی برای هماهنگیهای لازم و مشروع با محیط و با توجه به همین اصول است که اگر عرض میکنم: من در خود این پایه از شایستگی را نمیبینم، مطلبی نیست که به صورت تعارف یا تواضع عرض کرده باشم و تصدی خود را نسبت به این امر مهم از مصادیق المیسور لا یسقط بالمعسور میدانم از مژده سلامت و مراجعت برادر پر لطف و مهرم آیتالله زاده آقای حاج سید محمد علی خیلی خوشحال شدم و چشم همه ما روشن. عازم بودم عریضه مستقلی خدمتشان بنویسم و ضمن تجدید عهد از آن همه محبت که همواره نسبت به مخلص دارند تشکر کنم ولی این عریضه بسیار مفصل شد و آن را به روز دیگر موکول میکنم. خدمت ایشان سلام عرض میکنم و از حضور عالی و ایشان ملتمس دعای خیر هستم. مناسبترین وسیله ارسال مرقوم شریف همین وسیله بود که نامه دوم را ارسال فرموده بودید.
والسلام منی الیکم و ادام الله ظلکم
ارادتمند محمد حسینی بهشتی ۲/۴/۴۴
فیش به نام محمد حسینی بهشتی بررسی و ارائه شود. صابری ۱۹/۴. بررسی شد فعلاً بایگانی شود
توضیحات سند:
* این نامه به واسطه آقای سید محمدحسن جزایری برای حضرت آیتالله العظمی میلانی ارسال شده است.
١- حضرت آیتالله سید محمدهادی میلانی در محرم سال ۱۳۱۳ ه ق در نجف اشرف متولد شد وی از محضر مرحوم آخوند خراسانی، شریعت اصفهانی، میرزای نائینی و آقا ضیاء عراقی بهرهها برد و قریب ۶۰ سال در نجف اشرف، کربلا و مشهد مقدس به تدریس و تربیت نفوس مستعده پرداخت و در جریان نهضت ملت مسلمان ایران در ۱۵ خرداد، خوب درخشید و نقش آفرین گشت. و در دوران اقامت در مشهد مقدس، منشأ خدمات علمی و فرهنگی فراوانی شد، وی بارها تاوان حمایت خویش از نهضت امام خمینی را با تحمل فشارهای روانی ساواک رژیم پرداخت. و در ۲۹ رجب سال ۱۳۹۵ وفات نمود.
۲- آیتالله گلپایگانی: آیتالله العظمی حاج سید محمدرضا گلپایگانی در سال ۱۲۷۷ ه. ش در روستای گوگد در شش کیلومتری گلپایگان دیده به جهان گشود. ایشان تحصیلات مقدماتی را در زادگاه خود و اراک گذراندند و سپس به دعوت آیتالله العظمی حائری یزدی به قم رفتند و مدارج عالی علوم حوزوی را در این شهر کسب کردند. تبحر آیتالله گلپایگانی در علم فقه موجب شد که ایشان هفتاد سال مدرس این علم در حوزه علمیه قم باشند. گذشته از خدمات علمی و آموزشی، از ایشان مدارس، بیمارستانها و مراکز عام المنفعه بسیاری به جای مانده است. واکنشهای سیاسی حضرت آیتالله العظمی گلپایگانی نسبت به مسائل روز ایران و جهان اسلام، رژیم پهلوی را همواره وادار میکرد که از موضع گیریهای ایشان بیمناک باشد. اعلامیههایی که علیه رژیم شاه در مناسبتهای مختلف به ویژه در سالهای ۵۶ و ۵۷ از سوی ایشان صادر شد، تنور مبارزه مردم را علیه رژیم شاه گرم نگاه داشت. مراسم نیایشی که ایشان در سال ۱۳۵۲ برای پیروزی مسلمانان در جنگ با اسرائیل برپا کردند در آن زمان واکنش قابل توجهی به همراه داشت. حضرت آیتالله العظمی گلپایگانی در آذرماه سال ۱۳۷۲ به ملکوت اعلی پیوست.
منبع:
کتاب
شهید آیتالله دکتر سید محمد حسینی بهشتی صفحه 451



