تاریخ سند: 4 شهریور 1354
درباره: شیخ عباس تهرانی طلبه مدرسه فیضیه قم
متن سند:
به: مدیریت کل اداره سوم (312)
از: کمیته مشترک ضد خرابکاری شماره: 2879 ر ک
محمد آخوندی که مظنونا توسط مامورین ساواک شهرستان شیراز
دستگیر و بکمیته دلالت گردیده، در جریان تحقیقات معموله اظهار نموده که
باتفاق نامبرده بالا که از طرفداران خمینی میباشد به مطالعه و مبادله نشریات
گروه باصطلاح مجاهدین
خلق ایران اقدام مینموده
است که بهمین مناسبت
مراتب دستگیری وی طی
تلفنگرام شماره 2798/ ک
ـ 3 /5 /54 به ساواک قم
اعلام گردیده است.
علیهذا
خواهشمند است دستور
فرمائید با استفاده از منابع و
امکانات موجود نسبت به
شناسائی و اعلام نشانی
محل سکونت یاد شده اقدام
لازم معمول نمایند.
رئیس کمیته مشترک ضد
خرابکاری
سرتیپ سجده ای1
4 /6 /54
گیرنده: ریاست ساواک قم جهت اطلاع و اقدام مقتضی
دایره عملیات ـ آقای...
با تماسی که با کمیته گرفته شد معلوم شد نامبرده علی اندرزگو (شیخ عباس تهرانی) نمی باشد و
شخص دیگری است 9 /6
توضیحات سند:
1 ـ جلال سجده ای به سال
1306 در رشت متولد شد.
پس
از طی دوره افسری، در تاریخ
چهاردهم شهریور 1346 مأمور
به خدمت در ساواک گردید.
در
طول دوران خدمت، ریاست
ساواک زنجان، مشاورت اداره
کل سوم، ریاست کمیته مشترک
ضد خرابکاری و ریاست
ساواک اصفهان را عهده دار بود
و 6 بار مورد تشویق قرار گرفت
و چند نشان و مدال نیز دریافت
کرد.
وی پیش از آن نیز دارای
مدارج عالیه در ارتش از جمله
فرماندهی ضد اطلاعات لشگر
گارد تهران و فرماندهی
ضداطلاعات گارد شاهنشاهی
بود.
در زندگینامه او که توسط
ساواک نوشته شده، آمده است:
در تاریخ 22 دیماه 1350 در
خیابان 25 شهریور [سابق] با
اتومبیل فردی به نام اسماعیل
اکبر شیرازی تصادف می کند و
موجب مرگ او می شود، اما با
استفاده از نفوذ خود و
صحنه سازی ادعا می کند که
مقتول قبل از تصادف، بر اثر
سکته مغزی در اتومبیل در حال
اغماء بوده است.
او بخاطر
شرکت در کوتای 28 مرداد
1332 و واقعه 15 خرداد 1342
مورد تشویق و دریافت نشان و
مدال قرار گرفت و در طول سه
سال ریاست مشترک باصطلاح
ضد خرابکاری، صدها نفر از
جوانان این مرز و بوم را به کام
مرگ فرستاد و به شهادت
رساند.
از جمله سفرهای
خارجی وی برای تبادل
اطلاعات، سفر به اسرائیل بوده
است.
نامبرده در تاریخ
30 /9 /60 توسط دادگاه
انقلاب اسلامی به مرگ محکوم
و اعدام گردید.
منبع:
کتاب
شهید حجتالاسلام سید علی اندرزگو به روایت اسناد ساواک صفحه 251
