تاریخ سند: 20 اردیبهشت 1346
متن سند:
به : 315
از : آلمان شماره : 558
در تاریخ 13 /2 /42 جلسه فرهنگی سازمان دانشجویان شهر فرانکفورت
تشکیل گردیده است.
اعضاء شرکت کننده عبارت بودند از: منصور عظیمی ـ
عباس پور خصالیان ـ بیژن سینا ـ حمید ذکائی ـ محسن نقره چی ـ حبیب ستار
پناهی ـ محمود راسخ ـ حسین حکیمی ـ جعفر معصوم نیا ـ پرویز بهمن پور ـ
مصطفی قضاۀ ـ منوچهر
قائنی ـ اسداله گودرزی ـ
بهروز بیات ـ محمد خاکپور
ـ اسماعیل صدری ـ مقدم
پهلوان1 ـ خطیب.
در این جلسه ذکائی پیشنهاد
کرد نامه ای را که از
کنفدراسیون رسیده است
قرائت نماید.
محمود راسخ
گفت این نامه باید در جلسه
عمومی سازمان قرائت گردد
نه در اینجا.
ذکائی گفت
چونکه این نامه مهم می باشد
بایستی که این نامه هر چه
زودتر خوانده شود.
مضمون
نامه بدین قرار می باشد
«سازمانهای شهری آلمان فدرال و برلن غربی چندی است که سفارت با خرج
هنگفتی چندین روزنامه نگار آلمانی را اجیر کرده و با دادن پول زیادی به آنها
این روزنامه نگاران وظیفه دارند که درباره شاه و ثریا و فرح و ایران مطالبی را
بنویسند.
البته آنها وظیفه بجز مدح گوئی دربار ندارند و با این کار می خواهند که
محبوبیت شاه را در بین مردم آلمان بطور تقلبی و بر عکس آنچه که عده زیادی از
مردم آلمان فکر می کنند نشان دهند.
سازمانهای شهری وظیفه دارند که اولاً تا آنجا که می توانند با دوستان دیگر
خودخواه آلمانی و یا غیره تماس گرفت و چهره حقیقتی شاه را نمایان گردانند.
درثانی تا تاریخ ورود شاه به آلمان اگر میسر باشد نامه هائی به زبان آلمانی در
منزل و دانشگاه و در صورت امکان بین مردم پخش گردانند و در این اعلامیه ها
شخصیت شاه را به مردم آلمان آشکار نمایند.
سازمانهای شهری وظیفه دارند که
تا 27 مای (ماه مه 27 /5 /67) نامه هائی به رئیس جمهور آلمان فدرال نوشته و
انزجار خود را و همچنین مخالفت خود را با دعوت شاه از طرف «لوبکه» از شاه
ایران ابراز نمایند.
سپس صدری درباره اینکه
ما باید بکوشیم تا دوستان
جدید خود را به سازمان
بکشیم سخنانی ایراد نمود
که این سخنها بارها تکرار
شده و مورد توجه ما
نمی باشد.
«این پیشنهادها مانند
گذاردن دعوت های دسته
جمعی و یا گرفتن [ناخوانا]
برای همه و امثالهم می باشد
که من همیشه در نامه های
خود برای شما نوشته ام و
لازم به تکرار نمی باشد.
»
در پایان پهلوان دنباله
سخنان صدری را در دست
گرفته و چنین آغاز سخن کرد.
(دوست عزیز برای اینکه شما بهتر به سخنان پهلوان پی ببرید لازم است که
شمه ای از مخالفتهای اخیر جبهه ملی و توده ایها را برایتان ذکر نمایم).
«از آن
مدتی که شوروی شروع به کمک به ایران نموده است جبهه ملی ها مخالفت
شدیدی با این موضوع کرده و می گویند : کمک در حال کنونی به ایران کمک به
شاه می باشد نه کمک به ملت ایران.
توده ایها نه همه آنها می گویند : به ملت ایران می شود طوری کمک کرد بدون اینکه
کمکی به شاه شده باشد.
البته خواه ناخواه جبهه ملی ها می گویند: که چنین چیزی
محال است».
در اینجا پهلوان یکی از شماره های روزنامه مردم را در دست داشته
و مقاله ای را از آن قرائت نمود.
مضمون این مقاله از این قرار است که «جبهه
ملی ها بار دیگر علم مخالفت را برانگیخته و میخواهند باردیگر ثابت نمایند که
آنها نمی خواهند با دوستان دیگر خود در یک سنگر پیش بروند.
آنها چندی
است که بطور عمومی با توده ایها مخالفت کرده و می خواهند برادروار در این
راهی که ما در پیش داریم با ما همکاری بکنند.
پهلوان افزود رفقا چندی است که
این موضوع در قلب من قرار
گرفته و می خواهم آن مثل
معروف را که می گویند.
«چوب را برداری گربه دزده
در میرود را ادا نمایم.
»
دوستان می خواهم سئوال
نمایم کجا نوشته است که
موقعی که مثلاً من از سرما
خوشم نمی آید این دلیل این
می باشد که من مخالفتی با
مردمی دارم که در سرزمینهای
سردسیر زندگی می نمایند.
دوستان اگر جبهه ملی با
کمک روسیه شوروی به
ایران و با دعوت کشورهای
سوسیالیستی از شاه ایران
مخالفت می نماید این کجا می شود دلیل آن باشد که ما مخالفتی با توده ایها داریم.
این توده ایها می باشند.
که خود را جزو ملت روسیه دانسته و اگر شوروی مورد
حمله قرار گیرد آنها هم خود را مانند مردم شوروی توهین شده حس می نمایند.
دوستان اگر جبهه ملی مخالفتی با توده ایها داشت آنوقت که حکمت جو و
نیکخواه و دیگران را که برای ما واضح بود که از افراد جبهه توده می باشند
می خواستند اعدام کنند پس هرگز افراد جبهه ملی در اعتصابهای غذا که مخالفت
خود را با حکم اعدام می خواستند ثابت کنند شرکت نمی کردند.
پس چرا آنوقت
که افراد جبهه ملی روزها در اعتصاب غذا شرکت کرده و گرسنگی می خوردند دشمنان توده نبودند؟
در هر صورت این موضوع برای من خنده آور می باشد بلکه می خواهم بگویم که پشت پرده یک نیم پرده
هم هست.
برای واضح شدن موضوع اشاره به شماره دیگر روزنامه مردم می نمایم.
در این شماره نوشته شده از آن مواقعی که سازمان امنیت موفق به برانداختن سازمانهای شهری و
فدراسیون و کنفدراسیون نشده است سعی می کند که بین دوستان دانشجو مخالفت ایجاد نموده و آنها را از
یکدیگر دور نماید.
برای موفقیت به این کار قبل از همه شروع به...
دواندازی بین دستجات مختلف نموده و
سپس با بکار بردن حقه جدید که آن در حال حاضر هر کسی را سازمان امنیتی نام ببرد و رفقا را از یکدیگر
بترساند می باشد.
پهلوان چنین به سخنان خود افزود: رفقا من حرف روزنامه مردم را قبول دارم که سازمان
امنیت با دواندازی بین دستجات مختلف فکر برهم انداختن بنیاد کنفدراسیون را دارد.
ولی از طرف دیگر
نمی فهمم که چرا روزنامه مردم در مقاله دیگر خود شروع به مخالفت با جبهه ملی را کرده و بدون دلیل
می خواهد بین توده ایها و افراد جبهه ملی اختلاف بیندازد.
آیا این فکر در شما پیدا نمی شود که به قول خود
روزنامه مردم.
آنها سازمان امنیتی باشند و می خواهند بین دستجات مختلف اختلاف بیندازند؟...
در آن شب با وجود اینکه چندین توده ای مانند صدری و عظیمی در جلسه بودند و با وجود اینکه پهلوان
بطور مستقیم و غیرمستقیم به توده ایها حمله سخت نموده و حتی روزنامه مردم را علنا از طرف سازمان
امنیت دانست ولی با این وجود چون که پهلوان مدارکی مانند خود روزنامه مردم در دست داشت آنها
نتوانستند جوابی بگویند و کاملاً ساکت نشسته و آخر سر هم اصلاً جوابی نگفتند.
در اینجا سازمان فرهنگی شهر ما به پایان رسید.
و در آخر جلسه گفته شد که در روز شنبه و یکشنبه آینده
در شهر هایدلبرگ سمیناری گذارده می شود و از دوستان خواهش می شود که در این سمینار شرکت
نمایند.
توضیحات سند:
1ـ چنگیز پهلوان، فرزند
نعمت اله، متولد 1317 تهران
نامبرده در سال 1337 جهت
ادامه تحصیل به اطریش عزیمت
و ضمن تحصیل در رشته علوم
سیاسی به فعالیت در
سازمانهای دانشجویی پرداخته
است.
ساواک از او به عنوان یکی از
اتحادیه، و اعضای هیئت دبیران
کنفدراسیون نام برده است.
برابر اسناد او ابتدا به حزب توده
گرایش داشته و پس از انشعاب
در حزب توده به جبهه ملی
گرایش پیدا کرده و در آخر با
اعضاء سازمان انقلابی حزب
توده ارتباط برقرار نموده است.
او در سال 1348 به کشور
مراجعت نموده و با واسطه
مهرداد پهلبد در وزارت
فرهنگ و هنر اشتغال یافته است.
(اسناد ساواک ـ پرونده های
انفرادی)
منبع:
کتاب
چپ در ایران - حزب توده در خارج از کشور به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 221