تاریخ سند: 13 آبان 1342
متن سند:
از :قم
به: تهران شماره : 418
شب گذشته در قم ختم برگزار نشد1 روحانیون تصمیم دارند شب پنجشنبه و
شب جمعه مجلس ترحیم برای متهمین پانزده خرداد بگذارند -
421-14 /8 /42 از طرف بدیعی صاحب الزمانی
توضیحات سند:
1ـ مراسم ختم غیررسمی برای
مرحوم طیب
رژیم شاه تلاش فراوانی کرد تا
از برگزاری مراسم رسمی برای
مرحوم شهید طیب حاج رضایی
جلوگیری کند اما حرکات
خودجوش مردمی در بین
نمازهای جماعت و مراسم
گوناگون، را نتوانستند جلوگیری
کنند و مردم در مساجد برای
شادی روح مرحوم طیب دعا
کردند و نماز خواندند.
(کتاب
نهضت امام خمینی صفحه .
62)
مراسم قم را این گونه نقل
می کند.
به دنبال اعدام شادروانان طیب
حاج رضایی و حاج اسماعیل
رضایی، در سحرگاه یازده
آبانماه 42، موج خشم و اندوه
سراسر حوزه قم را فراگرفت.
یک روحانی جوان در بین نماز
جماعتی که در مسجد فیضیه برپا
می شد بپاخاست و به روح
بزرگ شادروانان طیب حاج
رضایی و حاج اسماعیل رضایی
که جان باختند ولی ننگ و
رسوایی مورد پیشنهادی شاه را
نپذیرفتند درود فرستاد و از
نمازگذاران خواست که برای
آنان طلب مغفرت کنند و نماز
«لیله الدفن» بجا آورند.
اشعاری نیز از طرف یکی از
روحانیون مبارز سروده شد که
چاپ و منتشر گردید و مصرع
اول آن طور که به یاد دارم چنین
بود: «طیبا! طیبک اللّه روانت به
جنان»
روحانیان مجاهد و پاسدار
نهضت امام خمینی با فشار همه
جانبه بر مقامات روحانی حوزه
قم موفق شدند که درسهای
حوزه را در سوگ مرحوم طیب
و مرحوم حاج اسماعیل برای
یک روز تعطیل کنند و طی
اعلامیه ای اعدام این دو
جوانمرد قهرمان را به شدت
محکوم کردند.
این کار اثر به
سزایی در میان همه طبقات به
جای گذاشت و اصولاً تا آن روز
هیچ گاه سابقه نداشت که حوزه
علمیه قم برای یک مقام
غیرروحانی درسهای خود را
تعطیل نماید.
این تجلیل حوزه علمیه قم از
شادروانان طیب حاج رضایی و
حاج اسماعیل رضایی
شگفت انگیز نمی باشد زیرا
مرحوم طیب درست است که
سوابق خوبی نداشت ولی در آن
شرایط که در مرز بین مرگ و
زندگی قرار گرفته بود چنان
جوانمردی و مردانگی از خود
بروز داد که برای هر کسی - حتی
برای خیلی از آنان که داعیه
هایی دارند- امکان پذیر
نمی باشد.
طیب را بین کشته
شدن و یا اعتراف دروغ و خلاف
واقع علیه قائد بزرگ، مختار
ساخته بودند او می توانست با
یک کلمه دروغ علیه ایشان جان
خود را نجات دهد و از چوبه دار
برهد.
ولی او این کار را نکرد او
باکمال رشادت و جوانمردی
چوبه دار را بوسه زد لیکن به
دامان پاک قائد بزرگ لکه ناحق
نزد.
او به بعضی از دوستان
سابقش و نیز به مزدوران رژیم
که «خیرخواهانه»!! او را
نصیحت می کردند که «یک کلمه
بگو و جان خود را خلاص کن»!
با کمال صراحت پاسخ می گفت:
«من در زندگی جنایات زیادی
کرده ام ولی هرگز حاضر نیستم به
خاطر چند صباحی بیشتر زیستن
دامان مرجع تقلیدی را لکه دار
سازم.
من در 28 مرداد پول
گرفتم و کودتا راه انداختم نه در
15 خرداد.
او تسلیم نشد و
ثابت قدم به سوی اعدام گاه و
چوبه اعدام گام برداشت.
و آن
گاه که فرمانده جوخه در موقع
قرائت فرمان اعدام نام او را
اشتباه خواند با صدایی رسا -
در حالی که به چوبه اعدام بسته
شده بود - خطای او را تصحیح
کرد و نام و فامیلی پرافتخار خود
را اعلام داشت.
درود بر او و برادر همرزمش
حاج اسماعیل رضایی و دیگر
شهیدان قیام 15 خرداد.
منبع:
کتاب
شهید طیب حاج رضایی به روایت اسناد ساواک صفحه 195