تاریخ سند: 19 مهر 1357
پیرو شماره: 1915/21 ﻫ - 18/7/57
متن سند:
از: سازمان اطلاعات وامنیت قم
به: مدیریت کل اداره سوم 312 شماره: 1926 /21ﻫ
موقتیان1 روز جاری ضمن تماس با شریعتمداری به دنبال مطالب معروضه طی شماره پیروی اظهار میدارد:
برنامه وسیعی در دست اجرا است که خمینی به ایران برگردد.
کما اینکه برای خروج اشراقی هم تسهیلات لازم فراهم و اضافه می نماید در اجرای نظریات شریعتمداری حاضر است و آمادگی خود را اعلام می دارد و شریعتمداری میگوید: دیشب مطالبی از قول ایشان در باره قانون اساسی و انتخابات آزاد در کیهان چاپ که برخورد هائی پیدا میشود (منظور، برخورد با نظریاتی که قبلاً از طرف شریعتمداری در باره قانون اساسی ابراز شده است) موقتیان می گوید: این مطالب از طرف سخنگویان فعلی آقا، یعنی بنیصدر2 و قطبزاده3عنوان می شود.
ضمناً احمدآقا (فرزند خمینی) که دو سه بار مسافرتهائی به ایران نموده با بعضی از مقامات عالیرتبه ملاقات و تسهیلاتی برایش فراهم شده، دیروز صحبت هایی شده مبنی بر اینکه حتی عذرخواهی هم از آقا بشود.
ضمناً وضع آقا طوری است که به ضرر اسلام و شیعیان شده است؛ البته از طرف دستگاه اختیاراتی به من داده شده که به هر نحوی از انحاء که صلاح باشد، عمل نمایم و خواستم با جنابعالی مشورت کنم.
شریعتمداری اظهار نمود: تأمل کنید تا با آقایان قم مشورتی بکنیم، چون یکی از آقایان توسط اشراقی برای ایشان پیغام داده نظر به اینکه ما وارد سیاست نیستیم از خودشان پرسش شود که چه صلاح می دانند و بهتر است ببینید خودشان چه می گویند، چون هرفکری در اینجا بشود ممکن است مورد قبولشان واقع نگردد.
شریعتمداری در مورد برگشت خمینی به ایران اظهار می دارد که اگر تصور می شود برای ما ضرر داشته باشد، متحمل می شویم و قبول داریم.
به هرحال باید تخفیف داده شود.
موقتیان اظهار نمود: در مورد این طرفِ قضیه از لحاظ جنابعالی باید عرض کنم که اعلیحضرت شخصاً و شاید برای روز تولد امام رضا[ع] به جنابعالی تلفن نماید و در خاتمه اظهار میدارد: دیروز آقای سپهبد مقدم به من گفتند که ترتیبی بدهیم که بلافاصله به اتفاق به ملاقات خمینی برویم و چون یک فرصت خوبی است، خواستم نظر جنابعالی را در این مورد جویا شوم.
شریعتمداری اظهار نمود: شما و آقایی که اسم بردید، اگر بروید و از آسمان هم وحی بیاورید، ایشان حالت منفی پیدا می کنند.
خوب است قبلاً کسان دیگری بروند که با ایشان توافق فکری نزدیک داشته باشند.
موقتیان در خاتمه اظهار میدارد: توقف آقا در فرانسه موقعیت خوبی است و اگر به جاهای دیگر بروند، ممکن است با مشکلاتی روبرو بشویم.
شریعتمداری اظهار می دارد یک راهش هم این است که خودشان می دانند، مثلاً سؤالی برای پاسخگویی دولت مطرح کنند و دولت اعلام کند که برای برگشتن ایشان به ایران مانعی وجود ندارد.
استحضاراً معروض
رئیس سازمان اطلاعات وامنیت قم .
باصرینیا
به عرض تیمسار ریاست ساواک رسید.
20 /7 /57
[پی نوشت مقدم:] مطالب گفته شده از طرف من صحیح نیست.
20 /7
در پرونده شخصی شهاب الدین اشراقی با یگانی شود 22 /7 /57
بایگانی شود روحانی 10 /8 /57
توضیحات سند:
1.
محمد موقتیان فرزند اسماعیل، در سال 1324 ش در اصفهان به دنیا آمد.
آخرین مدرک تحصیلی وی دکترای عمومی ادبیات عرب بود.
در آبان سال 55، با انتصاب وی در مشاغل حساس درجه یک در وزارت اطلاعات و جهانگردی موافقت شد.
برابر سوابق موجود در شهریور سال 57، نامبرده وابسته مطبوعاتی ایران در عراق بود.
مشارالیه عضو حزب رستاخیز ایران بود.
اسناد ساواک، پرونده های انفرادی
2.
سیدابوالحسن بنیصدر فرزند نصرالله در سال 1312 ش در یکی از روستاهای همدان به دنیا آمد.
پس از پایان تحصیلات ابتدایی و متوسطه وارد دانشکده الهیات دانشگاه تهران شد و بعد از آن در رشته اقتصاد ادامه تحصیل داد.
فعالیت سیاسی او از اواخر دهه سی آغاز و در اوایل دهه چهل دوبار بازداشت شد.
ابوالحسن بنی صدر با سفر به فرانسه و اقامت در این کشور، هم تحصیلات عالی خود را در دانشگاه سوربن ادامه داد و هم با مخالفین رژیم شاه مستقر در خارج از کشور (عموماً طرفداران جبهه ملی) ارتباط برقرار کرد.
با پیروزی انقلاب اسلامی به ایران برگشت و با طرح نظریه های اقتصادی خود در سطح جامعه مطرح شد.
وی در اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری بعد از پیروزی انقلاب به این سمت رسید.
وی عضو مجلس خبرگان شد و به هنگام آغاز جنگ، کفالت فرماندهی نیروهای مسلح را از امام خمینی(ره) دریافت کرد.
رویارویی بنی صدر با نیروهای اصیل انقلاب اسلامی خیلی زود آشکار شد و با تمایل به نیروهای هرج و و مرج طلب که عمدتاً منافقین (سازمان مجاهدین خلق) آن ها را رهبری می کردند، شکاف عمیقی بین خود و عامه مردم ایران انداخت.
کارشکنی بنی صدر نسبت به مصوبات قوه مقننه، اهمال او در فرماندهی قوای مسلح، ضدیت با نهادهای انقلاب و تخریب افکار عمومی به وسیله نشریه خود (روزنامه انقلاب اسلامی) او را به جایی رساند که مجلس شورای اسلامی عدم کفایت او را برای احراز مقام ریاست جمهوری تصویب کرد.
به دنبال این تصمیم، وی متواری شد و پس از انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی به همراه مسعود رجوی، رهبر سازمان منافقین و عامل اصلی این انفجار در سال 1360 از ایران گریخت و به فرانسه رفت.
3.
صادق قطبزاده در 1315 ش در تهران به دنیا آمد.
تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران به انجام رسانید.
از نوجوانی به فعالیت های سیاسی پرداخت و از هواخواهان جبهه ملی بود.
پس از کودتای 28 مرداد به عنوان نماینده دانشآموزان وارد نهضت مقاومت ملی شد و به فعالیت پرداخت و در همین ایام با وجود آن که دانشآموز دبیرستانی بود در «انجمن اسلامی دانشجویان»، که یکی از فعال ترین گروه های سیاسی آن زمان بود، شرکت میکرد و به دلیل همین فعالیت ها، دو بار دستگیر و زندانی شد.
در سال 1337 برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و از همان آغاز کار، با دانشجویان به فعالیت سیاسی پرداخت.
در شهریور 1339 همزمان با تجدید فعالیت جبهه ملی دوم، همراه 17 تن از دانشجویان ایرانی طرفدار جبهه ملی در برابر ساختمان سازمان ملل (نیویورک) علیه شاه تظاهراتی ترتیب داد.
در دی ماه همان سال در مراسم جشنی که از طرف «اردشیر زاهدی» و «شهناز پهلوی» در «اشتنتلر هتل» «واشنگتن» برگزار شده بود، سخنرانی افشاگرانهای کرد که موجب زدوخورد شدیدی بین مزدوران رژیم و قطبزاده و دوستانش و دستگیری آنها گردید تا اینکه در سال 1341 از آمریکا اخراج شد.
به دنبال خروج از آمریکا به یک سری مسافرت های پی در پی در کشورهای آسیایی و خاورمیانه و افریقا دست زد و پس از کشتار 15 خرداد 1342 و تبعید امام خمینی(ره) به ترکیه، فعالیت زیادی نمود تا امام را از ترکیه به عراق انتقال دهند.
در 1343 به همراه تنی چند از دوستانش به خاورمیانه عربی رفت و در آنجا مقدمات مبارزه مسلحانه را علیه رژیم ایران فراهم کرد.
در 1346 مجدداً به آمریکا مراجعت کرد و برای بار دوم پس از چند ماهی از آمریکا اخراج شد و به ناچار به کانادا رفت.
در سال 1348 مجدداً به اروپا و خاورمیانه بازگشت که از این تاریخ به بعد کلیه فعالیتهایش منحصر به انجمن اسلامی دانشجویان در اروپا و نهضت مقاومت ملی فلسطین بود.
سپس همزمان با این اوضاع و به اتفاق برادران و خواهران مسلمان توانست نهضت آزادی ایران را در خارج از کشور و در اروپا و آمریکا سازماندهی کند.
ساواک همواره به دنبال او بود و حتی یک بار در 1353 برادر او را در ایران دستگیر کردند و به عنوان گروگان مدت شش ماه در زندان نگه داشتند تا او خود را به ساواک معرفی نماید.
اما این کار بینتیجه بود.
هنگام پیروزی انقلاب او همراه امام(ره) به ایران آمد و در ابتدای پیروزی انقلاب از اعضای شورای انقلاب بود.
سپس در دولت موقت عهدهدار سرپرستی صدا و سیما و سپس با حفظ سمت، عهدهدار وزارت امور خارجه دولت موقت گردید.
بعد از سقوط دولت موقت و گرایش قطبزاده به بنیصدر، تغییر خط مشی و دیدگاههای او نسبت به انقلاب و رهبری شدت بیشتری گرفت تا این که پس از فرار بنیصدر، اقدام به توطئه در جهت براندازی نظام نمود و در حال شکلدهی کودتا با حمایت عوامل خارجی بود که کودتا افشا و وی دستگیر گردید و به همین اتهام در روز پنجشنبه 23 /6 /61 اعدام شد.
منبع:
کتاب
آیتالله شیخ شهابالدین اشراقی به روایت اسناد ساواک صفحه 355