تأثیرپذیری از شیوههای انقلاب چین
متن سند:
تأثیرپذیری از شیوههای انقلاب چین
گرایش مهدی هاشمی به انقلاب مسلحانه که در مقابل تفکر بسیاری از مبارزین دوره حکومت رژیم پهلوی قرار داشت، حاصل مطالعات وی در کتابهای گروه چپ و انقلابهای سوسیالیستی است. مهدی هاشمی در این باره مینویسد:
«پیش از انقلاب پس از مدتی گرایش به انقلاب مسلحانه پیدا کردم و مطالعاتی از نهضتهای معاصر آن روز از کشورهای اسلامی و سوسیالیستی را شروع کردم. از نظر اعتقادی، زمانی گرایش تند تشکیلاتی پیدا کردم و زمانی دیگر بدلایلی از این فکر انصراف نمودم و به کارهای نیمه علنی پرداختم.»1
نتیجه بررسی وسیعی که مهدی هاشمی در شیوهها و راهکاری عملی انقلابهای مارکسیستی و انقلابهای دیگری چون انقلاب فرانسه داشت، انتخاب شیوه انقلاب چین و حرکت مائو بود که از دید وی با وضعیت جغرافیایی و بافت روستایی جامعه ایرانی همخوانی کامل داشت. به همین دلیل او قهدریجان را به عنوان پایگاه قدرت و نقطه آغاز انقلاب ، انتخاب و به آنجا سفر کرد:
«انتخاب قهدریجان به عنوان یک پایگاه علنی در شرایط خفقان بود. ملاک این انتخاب چنین بود که تصور میکردم همانگونه که چین با 3 /2 جمعیت کشاورز حرکت مسلحانه را از روستا شروع نمود ما نیز درایران خواهیم توانست مانند چین عمل کنیم.»2
مهدیهاشمی، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با مسافرتهایی به استان همجوار استان اصفهان، قصد گسترش دایره نفوذ خود را داشت. جذب نیرو از مناطق محروم و نیز سرمآیهگذاری روی محرومین برای بهرهگیری از آنان در رسیدن به اهداف خود، چه قبل و چه بعد از انقلاب ریشه در پذیرش تفکر مائو دارد. مهدی هاشمی در خصوص مسافرتهای قبل از انقلاب خود میگوید:
«... این هم آمده بود در شناساییهایمان[دخیل شده بود] که مثلاً در خط دراز مدت معتقد بودیم که [اگر] یک وقتی پایگاهی در آن منطقه تأسیس شد و نیروهایی تربیت شدند، تشکیلاتی بوجود آمد واینها، باید یک پایگاههای مشابهی مثلاً در سه استان ما بیشتر این کار را کرده بودیم، در استان اصفهان و استان فارس و چهار محال و بختیاری که آن زمان یادم است که یک رابطه غیرمستقیمی با عشایر پیدا کرده بودیم. با عشایر فارس، یک روحانی در شیراز بود که با آنها ارتباط داشت و اعلامیهها را میبرد به عشایر میرساند. اطلاعاتی که ما از عشایر داشتیم این بود که مثلاً عشایر فارس نیروهای مسلمانی هستند؛ منتهی استضعاف فکری دارند چون رهبریهاشان غلط بوده و در آینده میخواستیم اصلاً برویم با آنها ارتباط برقرار کنیم و در کوهستانها و مناطق و پایگاههای آنها مثلاً حضور داشته باشیم. یک چنین حرکتی در انتخاب پایگاه برای ما وجود داشت.»3
شیفتگی مهدی هاشمی و همفکرانش به سیاست چین، به گونهای بود که در بسیاری از نشستها و کلاسهای آموزشی که توسط وی برگزار میشد، از سیاست چینیها در برخورد با معادلات جهان سخن میراند و به عنوان تز مبارزاتی از آن دفاع میکرد.
مهدیهاشمی در کلاسهای سیاسی خود، استراتژی را به دو قسم ثابت و متغیر تقسیمبندی میکند. وی استراتژی چینیها را از نوع متغیر و انعطافپذیر میداند و آن را تنها راه رسیدن به اهداف بر میشمرد. به اعتراف مهدی هاشمی وی و دوستانش نیز طیفی انفعالی هستند که با استراتژی متغیر و انعطافپذیر چینیها نیز همگون است. شعارهای چینی چون «اقتدار و انعطاف» و «یک کشور دو نظام» با تفکر آنان منطبق است. با این تفاوت که چینیها آن را در سیاست خارجی و برخورد با بحرانهایی چون بحران هنگ کنگ و تایوان به خدمت میگیرند؛ اما این گروه «اقتدار و انعطاف» را در برخورد با دیگر جناحها و «یک کشور دو نظام» را در برخورد با حضرت امام(ره) به کار میبستند.
تغییر مواضع مهدی هاشمی که یکی از عوامل تثبیت موقعیت او در دراز مدت به شمار میرود، ریشه در انتخاب این انعطافپذیری دارد. ارزیابیدلایل انشعاب غیررسمی در این گروه، که به جوانگرایی منتهی شد، نشان میدهد که مهدی هاشمی بر سیاست «اقتدار و انعطاف» تکیه داشت و بر آن وفادار ماند، این در حالی است که جناح دیگر آنان از وحشت مقابله با حضرت امام(ره) شعار «همکاری موقت با جناحها تا رسیدن به اقتدار»، «سیاست انعطاف آنگاه اقتدار» را در پیش گرفت. قصد آنان این بود که در یک عقبنشینی تاکتیکی در صحنه باقی بمانند تا شاید روزی بتوانند با فراهم ساختن شرایط، معادلات سیاسی را به نفع خود رقم بزنند.
مهدیهاشمی در ادامه اعترافاتش به نقش کتابهای سازمان مجاهدین خلق در اتخاذ شیوههایی چون مخفی کاری اشاره میکند و میگوید:
«در روش مخفی کاری همین کتابهای مجاهدین خلق(منافقین) و اینها در دسترس همه بود یک روشهای صددرصد اسلامی نبود که منزه باشد مثلاً یک مخلوط آغشتهای و هکذا.»4
در بخش دیگری از اعترافات مهدی هاشمی درباره تبادل جزوه و کتاب بین وی و نیروهای چپگرای شهر اصفهان قبل از انقلاب چنین آمده است:
«... همان زمانها مثلاً یادم است که آن حساسیتی که الان ماها روی چپیها داریم، بخاطر توطئهها و جنایاتی که چپیها در طول تاریخ کردند منتهی فاش نشده بود ما خیلی منعی به اینکه حالا [با] چپیها یا چپگرا [ها] تماس بگیریم، بنشینیم بحث کنیم، در معاشرتها یا اخلاق اسلامی، نداشتیم. من یادم است که مثلاً اوایل مبارزات، ما یک سری طلبههایی بودیم که جذب مبارزه شده بودیم. حالا رسم این گروه یادم رفته. اینها مثلاً با ما کار میکردند غایبانه؛ یعنی همان کار تشکیلاتی؛ که آن طرف بخواهد ازاینها عضوگیری بکند و اینها بخواهند از آنها با ما کار میکردند. ما هم میفهمیدیم که آنها دارند با ما کار میکنند، جزوه میدادند ما مطالعه میکردیم.»5
مقایسه برداشتهای نمادین مهدی هاشمی و تحلیل تعقلی وی از تاریخ اسلام با برداشتهای جنبش مسلمانان مبارز از مفاهیم دینی و تاریخی، همگونی فکری و تأثیرپذیری جریان مهدی هاشمی را از جریان التقاطی بیش از پیش نمایان میسازد.
یکی از اعترافات مهدی هاشمی به مباحثه پیرامون کتابهای دکتر پیمان در زندان شیراز با یکی از هواداران این گروه اختصاص دارد:
«در خصوص نحوهآشناییام با گروه دکتر پیمان، زمانی که در زندان عادل آباد شیراز بودم، یک دانشجو به اتهام سیاسی زندان شده بود که از سمپاتهای دکتر پیمان [بود] و خیلی از او دفاع میکرد. آن زمان که دوران مبارزات ضد رژیم بود حساسیتهای امروز وجود نداشت. من نیز زیاد ابراز حساسیت نمیکردم، حتی کتاب فلسفه تاریخ او را با سایر بچهها بحث میکردیم که بنام پایدار* چاپ شده بود.»6
توضیحات سند:
1. پرونده مهدی هاشمی، ج 5 ص 153.
2. پرونده مهدی هاشمی، ج 7 ص 5.
3. نوار شماره ده.
4. نوار شماره هشت.
5. نوار شماره ده.
* دکتر پیمان با نام مستعار پایدار، نویسنده کتاب فلسفه تاریخ و رهبر گروه مرسوم به جنبش مسلمانان مبارز است. این گروه برداشتی التقاطی از اسلام دارند.
6. پرونده مهدی هاشمی، ج2، ص 108.
منبع:
کتاب
بنبست - جلد اول / مهدی هاشمی ریشههای انحراف صفحه 67