تقیه
متن سند:
تقیه:
«ما در بحث تقیه اینطوری تحلیل میکردیم. بطور سطحی؛ میگفتیم؛ تقیه در تشیع یک تاکتیک است در برابر یک استراتژی و بعداً این تاکتیک را در مقاطع مختلف سیاسی تاریخ اسلام و زمان خودمان، برایش اصالت و حجیت قایل بودیم که هر گونه تاکتیکی که انسان را به یک استراتژی دیگری متصل میکند، این مصداق تقیه است. بعداً در تحلیل بعدی اضافه میکردم که خُب بین استراتژی و تاکتیک ممکن است تناسب نباشد و در مسایل نظامی فرض کن مثال میزدیم که استراتژی اصلی ممکن است هجوم باشد و پیشرفت، ولی یک تاکتیک، تاکتیک عقبنشینی است. یک تاکتیک عقبنشینی در رابطه با یک استراتژی هجوم قابل قبول است یا بالعکس یک تاکتیک هجومی در رابطه با یک استراتژی عقبنشینی یعنی میگفتیم کلاً بین تاکتیک و استراتژی تناسب و سنخیت شرط نیست و چون تقیه هم تاکتیک است پس بنابراین میشود یک سری تاکتیکهایی را که ذاتاً و روح با یک سلسله استراتژیهای اصیل اسلامی منافات دارد و عدم سنخیت، این را به عنوان تقیه قبول کرد. این تحلیل و تفسیر ناقص و غلط را ما از تقیه میکردیم و بعد که به نمودهای عینی میرسیدیم بر پرتگاهی منتهی میشد. مثلاً در رابطه با ساواک در سالهای ۴۳ و ۴۴... میخواهم عرض کنم یک تفسیر ناقص یا غلط از اینکه جایگاه تقیه در تشیع و در فقه و فرهنگ ما چی بوده؟ و یک برداشت سطحی از تقیه اینکه، تقیه یک تاکتیک سیاسی بوده همواره و این تاکتیک سیاسی را میشود در هر زمانی ولو اینکه مخالف با یک استراتژی، عمل کرد. این را آمدیم به عنوان سطحی و قشری برای خودمان الگو قرار دادیم و مستمسک. و رفتیم با ساواک ارتباط پیدا کردیم. بعد هم کشیده شد به آن مسایلی که عرض کردم.»1
توضیحات سند:
1. نوار شماره دو.
منبع:
کتاب
بنبست - جلد اول / مهدی هاشمی ریشههای انحراف صفحه 148