تاریخ سند: 25 آبان 1353
آقای محمدابراهیم رنجبر فرزند رضا دانشجوی
متن سند:
از: اصفهان [تاریخ:] 25 /8 /1353
به: 312 [شماره:] 9946 /10/ ﻫ
آقای محمدابراهیم رنجبر فرزند رضا دانشجوی سال اول دانشسرای راهنمائی تحصیلی شهرستان یزد در اصفهان مورد سوءظن واقع و به کمیته هدایت ضمن بازرسی بدنی لیست کتاب که بعضاً مضره است به دست آمده در تحقیقات اظهار میدارد که روز 22 /8 /53 برای تماشای مسابقات ورزشی از یزد به اصفهان آمده و هنگام حرکت از یزد یک نفر دانشجوی دیگری به نام سیداحمدهاشمیدانشجوی سال اول علوم انسانی دانشسرای مذکور به وی داده تا در اصفهان خریداری و برایش ببرد. در مورد لیست کتب دیگر که نوشتههای صمد بهرنگی1 و آل احمد2 است اظهار میدارد به توصیه دانشجوئی به نام شجاع که در همان دانشسرا است در صدد خریداری و مطالعه بوده متمنی است مقرر فرمایند ساواک یزد سریعاً نسبت به بازرسی منزل افراد مذکور اقدام و نتیجه اعلام و در صورت موافقت از محمدابراهیم رنجبر تعهد اخذ شود که به یزد عزیمت و خود را به ساواک محل معرفی نماید.
تقوی
گیرنده. ساواک یزد
توضیحات سند:
1. صمد بهرنگى: فرزند عزتالله، در سال 1318ش در محله چرنداب تبریز به دنیا آمد. در محله چرنداب درس خواند و دوره متوسطه را در دبیرستان تربیت گذراند. سپس وارد دانشسرا شد و اولین تلاشهاى سیاسى خود را با انتشار روزنامه دیوارى «خنده» آغاز کرد. پس از پایان دانشسرا به عنوان آموزگار راهى روستاهاى ممقان، گوگان و... شد و به کودکان روستایى درس داد. صمد بهرنگى نوشتن را از همین زمان و با ارسال مقالاتى به نشریه «بامشاد» شروع کرد و در کنار تدریس، وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز شد و در رشته زبان انگلیسى فارغالتحصیل گردید. در تاریخ 8 /1 /43 به اتهام تبلیغ مرام اشتراکى مورد حساسیت ساواک قرار گرفت، ولى به زودى تبرئه شد. صمد با کتاب «الدوز و کلاغها» (1345) داستاننویسى را تجربه کرد. آخرین کار و مشهورترین داستان او «ماهى سیاه کوچولو» نام داشت که چند روز پس از مرگش پشت شیشههاى کتابفروشى جا گرفت. صمد بهرنگى در سال 1347 جان سپرد. جسد او را از رود ارس گرفتند. آثار به جاى مانده از صمد بهرنگى را مىتوان در موضوعات داستان، ترجمه و تحقیقات بومى و تربیتى دستهبندى کرد. کتاب ماهى سیاه کوچولو در سال 1969(1348 ش) جایزه بهترین داستان کودکان را در نمایشگاه بولونیاى ایتالیا به خود اختصاص داد و نیز در همان سال برنده جایزهاى در چکسلواکى شد و در سال 1347 نیز از طرف شوراى کتاب کودک به عنوان کتاب سال معرفى شد.
طبق اسناد به جاى مانده از ساواک، صمد بهرنگى در تاریخ 7 /6 /1347 به اتفاق دوستش که یک ستوان یکم دامپزشک بود و جهت معاینه دامهاى ژاندارمرى به خارلو اعزام شده بود، در پاسگاه کلاله براى شنا به داخل رود ارس مىروند که در نتیجه عدم آشنایى با فن شنا و قرار گرفتن در مسیر تند و عمیق آب، صمد بهرنگى غرق مىشود. ساواک مرگ وى را مشکوک قلمداد کرده و دستور بررسى مىدهد و بالاخره جسدش در تاریخ 17 /6 /47 یافت شده و در تاریخ 19 /6 /47 نیز مجلس ترحیمى در مسجد شاهمردان چرنداب برقرار مىشود. پس از اقدام به تحقیق از ستوان یاد شده، او بر اثر شدت تألم خود را مضروب نموده است. نحوه مرگ مشکوک صمد بهرنگى به دلیل سوابق اجتماعى و آثار قلمى وى موجب آن گشت که در افواه عمومى مردم، احتمال قتل او به دست عوامل رژیم شاه، شایع گردد. جریانهاى چپگرا با توجه به برخى قرائن و تفسیر آثار وى در طول سالهاى پیش از انقلاب اسلامی، تبلیغات وسیعى براى انتساب نامبرده به خود و مارکسیست معرفى کردن او انجام دادهاند که در اثر آن، چنین قضاوتى در سطح عموم و از جمله مأموران رژیم شاه رایج گردید.
2. سید جلال آلاحمد: فرزند احمد، در سال 1302 ش در خانوادهاى روحانى چشم به جهان گشود. آموزش ابتدایى و متوسطه را در تهران سپری نمود و رشته ادبیات فارسى را تا مقطع دکترا ادامه داد. در سال 1323 به حزب توده پیوست و در مدّتى کمتر از چهار سال در ردیف رهبران آن قرار گرفت. به مدت دو سال به نوشتن مطالبى پرداخت که خود آن را «پرت و پلا» مىنامد و به سبب همین نوشتهها مأموریت یافت تا زیر نظر احسان طبرى به انتشار نشریه بپردازد. در سال 1326 آموزگار شد و شروع به تدریس کرد و همزمان، همکارى نزدیکى با جراید وقت تهران داشت. در همین سال با انشعاب از حزب توده، که دنبالهرو سیاست استالین بود، با همکارى خلیل ملکى و انورخامهاى، یک حزب سوسیالیست (زحمتکشان) را بنا نهاد. در ماجراى ملّى شدن صنعت نفت، فعالانه شرکت جست و پس از مرداد 1332 از سیاست کناره گرفت و دنبال کار تحقیق و تعلیم رفت. با بروز تحول عظیم در افکارش و روى آوردن به دین، در سال 1340، اسلام را به عنوان یک دین جامع و روحانیت را تنها پایگاه ملى براى مبارزه با غرب و غربزدگى خواند و از امام خمینى(ره) به عنوان منجى یاد و براى احراز هویت ملّى، کتاب «غربزدگى» را در سال 1341 منتشر کرد. در سال 1343 به حج رفت و «خسى در میقات» را نوشت. در سال 1347 اقدام به تشکیل کانون نویسندگان ایران نمود و کنگره هنرمندان دربار را تحریم کرد. مهمترین آراء سیاسى و اجتماعى و مذهبى آل احمد در کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» آمده است. وى تشیع را نوعى نهضت مبارزه روشنفکرى مىدانست و انتظار و اجتهاد را دو نقطه اوج آن مىخواند. جلال آل احمد که در طول زندگى، 25 کتاب و سفرنامه و مقاله را به رشته تحریر در آورده و 11 عنوان ترجمه انجام داده بود، در شهریور 1348 در اسالم دار فانى را وداع گفت. سید جلال آلاحمد به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسى اسناد تاریخى، 1379.
.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان یزد، کتاب 1 صفحه 315