صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

تزلزل و التقاط در مبانی فکری

تزلزل و التقاط در مبانی فکری


متن سند:

تزلزل و التقاط در مبانی فکری:
از دیگر کسانی که تأثیرات بسیاری بر تفکرات مهدی‌ هاشمی داشته‌اند، طیفی وهابی‌ منش‌اند که در تزلزل مبانی اعتقادی، التقاط فکری و تشدید روح انتقام‌جویی او نقش مهمی داشتند. در سال‌های حاکمیت رژیم پهلوی، تعدادی از افراد ظاهرالصلاح، به بهانه تبلیغ و ارشاد وارد شهر نائین می‌شوند و حرکت‌هایی را به ظاهر در حمایت از مستمندان و تبلیغ دین آغاز می‌کنند. ‌این عده پس از مدتی، موفق می‌شوند عده‌ای را دور خود جمع کرده و اتحادیه مسلمین نائین را با شعار «المؤمنون ید واحد» تشکیل دهند.
پیوستن اعضای حزب رستاخیز ‌این شهر و صاحب منصبان و متنفذان دستگاه حکومتی به ‌این گروه تازه تأسیس و حمایت‌های‌آشکار و پنهان رژیم از آنان، چهره ‌این طیف را روشن کرد و نقشه رژیم را برای ‌ایجاد تفرقه در ‌این منطقه برملا ساخت. ‌این گروه با گذشت زمان و آماده شدن محیط، افکار خود را‌ آشکار کردند. آنان با خرافی خواندن بسیاری از باورهای شیعه، به ترویج ‌ایده‌ها و عقایدی پرداختند که ریشه در افکار ابن‌تیمیه دارد. ماهیت وهابی‌‌این گروه با انکار ادعیه ائمه(ع)، غیبت امام زمان(عج) و معجزات اهل بیت(ع)، اطلاق گورپرستی به زیارت ائمه(ع)، حرام کردن تقلید از مراجع، رد معراج جسمانی پیامبر اکرم(ص) و در نهایت ارائه یک تفسیر تعقلی نمادین از قرآن کریم، بیش از پیش مشخص شد. برخورد مردم و روحانیت نائین با ‌این گروه، عکس‌العملهای رژیم را در پی‌داشت. تعدادی از روحانیون که علیه ‌این گروه به مبارزه و سخنرانی پرداختند، ممنوع‌المنبر گردیدند. بدبین ساختن مردم به علمای اسلام و مراجع، تا بدانجا پیش رفت که ‌این گروه در رحلت حضرت ‌آیت‌الله بروجردی(ره)، گذشته از خوشحالی و تبریک به یکدیگر، شیرینی پخش کردند.
سرانجام مخالفت مردمی از یک سو و عدم شرکت رهبران ‌این گروه در مناظرات روحانیون شهر از سوی دیگر، سبب شد تا عناصر اصلی، نائین را به مقصد اصفهان ترک کردند. استفتائات مردم و برخی از روحانیون و معتمدین از مراجع تقلید، به ویژه حضرت امام خمینی(ره) و ‌آیت‌الله خویی(ره) مشخص کننده افکار و‌اندیشه‌های آنان است:
بسم الله الرحمن الرحیم
محضر مقدس حضرت سیدالفقها و المجتهدین آیت‌الله فی الارضین العظمی...(دام‌ظله) استفتا و استعلام می‌شود هرگاه کسی منبر را وسیله ترویج عقاید باطله قرار دهد. به طوری که با کلیه مظاهر محبت و ولایت نسبت به ائمه اطهار سلام‌الله علیهم اجمعین مخالفت نماید تا آنجا که جشن و چراغان جهت موالید ائمه و ساختن حسینیه و امثال آن را صریحا بدعت بشمارد و حرم‌های مطهره ائمه را با سایر زمینها در شرف مساوی بداند و نسبت به طهارت صدیقه طاهره علیها سلام و مسایل شفاعت، شهادت ثالثه، وجود شیطان، وجود ملک، لیله‌القدر، علم امام، سجده بر تربت حضرت سیدالشهدا و بسیاری از امور مسلمه مذهب یا تشکیک و تردید نماید یا انکار کند، حتی از رفتن به زیارت اعتاب مقدسه در منبر با لطائف الحیل انتقاد کند و پیروانش صریح بگویند ما زیارت حضرت رضا علیه‌السلام را هم گورپرستی می‌دانیم و قیام و احترام به نام قائم آل محمد(ص) را تخطئه کند و تبری از اعدای آل محمد(ص) را منع نماید و مردم را نسبت به قاطبه علما حیاً و میتاً بدبین و مردد سازد و در زکات روش مخالفین را اختیار کند و تقلید از مراجع را بدعت بشمارد و در عید فطر همه ساله تابع اهل سنت باشد و یک روز و دو روز زودتر از شیعیان افطار کند و ‌اشخاص را به عنوان ‌اینکه اسم خدا بالاتر از اسم ائمه است از تسمیه بنام حسین منع کند و بالاخره منکر معراج جسمانی باشد می‌توان به چنین کسی اقتدا کرد یا نه و استماع بیانات او و خواندن کتاب‌هایش چه صورت دارد.
افتونا مأجورین انشاء الله .
مصطفی خالصی
بسمه تعالی
با صحت مطالب فوق چنین شخصی منحرف از مذهب اهل بیت است و لازم است مؤمنین از او احتراز کنند و حضور در جماعت و منبر ‌این شخص حرام و در معرض گمراهی است. خداوند مسلمین را از شر‌این عناصر فاسده حفظ فرماید. والسلام على من اتبع الهدی .
روح الله الموسوی الخمینی
بسمه تعالی
شخص مزبور از مصادیق واضحه ضال و مضت است و ترویج چنین شخصی به حضور منبرش یا غیر آن فض از اقتدا به او جایز نیست و بر مؤمنین لازم است که از ترویج عقاید فاسده او جلوگیری کنند. والله العالم
الخوئی - ۱۴ ذی الحجه الحرام ۱۳۴۹.(سند شماره)
محکومیت تظاهرات مردمی و پشتیبانی گروه مهدی‌ هاشمی از رژیم پهلوی در سال‌های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و قرار گرفتن آنان در صف هواداران انقلاب پس از پیروزی، همکاری آنان با گروه بنی‌صدر و چاپ مقالاتی در روزنامه «انقلاب اسلامی» به حمایت از وی، به رسمیت شناختن نهضت آزادی تحت عنوان «تنها حزب بر حق» و ارتباط مستقیم با سران ‌این حزب و شرکت در مجالس آنان، عدم پذیرش ولایت فقیه، محکوم کردن حماسه‌های هشت سال دفاع مقدس، موضع خصمانه نسبت به بنیانگذار فقید انقلاب اسلامی و... گویای هدایت پنهانی ‌این عده، از سوی عناصر پشت پرده‌ای از مخالفین اسلام و انقلاب اسلامی است.‌ این گروه اصولاً پیرو مذهب خاصی نبودند. یکی از شاگردان سید محمد جواد غروی که از مبلغین آنان به شمار می‌رود، در مطلب موهنی تحت عنوان «کدام قرآن» می‌نویسد:
«پس آنچه بعد از رسول خدا به عنوان مسایل دینی و اعتقادی به اسلام نسبت می‌دهند، اسلام نیست چه در مذهب شیعه و چه مذاهب سنی و نامی غیر از بدعت ندارد. علیهذا، ما پیرو دین خدایی هستیم یعنی «اسلام» و پیرو هیچ مذهبی‌نمی‌باشیم اگر چه می‌بینیم در مذهب شیعه و خصوصاً در قانون اساسی حکومتی خودشان آورده‌اند: «سنت معصومین و مذهب و طریقه جعفری.»
برخورد وی با جایگاه ائمه اطهار(ع) که بسان نظریات استاد اوست، به قدری بی‌ادبانه و گستاخانه است که قلم توان نگارش آن را ندارد و با پوزش از خوانندگان، تنها به بخش مهمی از نظریه‌های وی درباره عزاداری، توسل، دعا و... اکتفا می‌کنیم:
«خدایانی نیز در بین مذهبیون مدعی یکتاپرستی رایج و متداول است که معتقدند اگر هر کس فلان «ذکر» یا فلان «دعا» را چند بار بگوید و تکرار کند، فلان مقدار «پول» و «سور» و «سفره» را چنانچه « بما» بدهد و صدقه و نذر بپردازد یا گریه کند و‌ اشک بریزد و بالاتر ‌اینکه به زیارت فلان امام و شخصیت روحانی برود و با توسل و شفاعت فلان امام بدرگاه خدا رو آورده تقاضای استجابت حاجتش را بکند خدا هم به وسیله شفیعی که آورده و در پیشگاه خدا دارای مقام و منصب و نفوذی می‌باشد، حاجتش را برآورده می‌کند. و مثلاً مریضش را یا قرضش را و فلاکت و فقرش را درمان و پرداخت می‌کند و یا ‌اینکه پس از طی ۷۰ سال عمر که سراسر پوچی و عبث بوده و همه دروغ و خیانت و جنایت بوده در دم مرگ اگر یک استغفرالله بگوید و حب على را هم در دل داشته باشد خدا از سر تقصیر و گناهانش در می‌گذرد و در جنت برین با پیامبر مرسل محشورش می‌سازد و او را خلود و جاودانگی می‌بخشد. ‌این است که ‌این خدای ساخته و پرداخت عوامل فریب و تزویر باید نفی شود. خدایی که با تکرار اوراد و اذکار و توسلهای شرک آلود کسی را می‌بخشد و خلود در بهشت می‌دهد باید که نفی شود.»1
یکی از چهره‌های شاخص‌این گروه سید محمد جواد غروی است که مهدی‌ هاشمی در ادامه بیگانگی‌اش با حوزه‌های اصیل اسلام، وی را که امام راحل(ره) «حضور در مجالس و محافل او را حرام» می‌شمرد و به فتوای علما و مراجع دیگر شیعه، مصداق ضال و مضل است، به استادی بر می‌گزیند. وی چنان مجذوب شخصیت و تفکرات غروی می‌شود که در بازپرسی ساواک همواره از او با عبارت استاد عالیقدر و معظم له یاد می‌کند:
«س: با اطلاع از هویت کاری شما در تحقیقات پسین ‌آیا مجدداً متعهد و ملتزم براستگویی می‌شوید؟
ج: همانطور که قبلاً ملتزم به راستگویی شدم اکنون نیز متعهد می‌شوم به سؤالات شما صادقانه جواب گویم. سید مهدی‌هاشمی.
س: چه مدت است که شما با احمد دردشتی ‌آشنایی حاصل کرده‌ای نحوه آشنایی و ارتباط شما با ‌ایشان از چه قرار است؟
ج: مدت ‌آشنایی من با احمد دردشتی تحقیقاً معلوم نیست و فراموش کرده‌ام اما راجع به نحوه ارتباط قبلاً عرض کردم در مجالس تبلیغی و منبر استاد عالیقدر جناب آقای غروی حاضر می‌شدم. کرار‌اً ایشان را آنجا بسیار می‌دیدم پس از آن هم چون مغازه وی در مدرسه صدر بود، گاهی کتاب‌هایی که می‌خواستم جلد پلاستیکی کنم به وی می‌دادم و از ‌این رو‌ آشنا شدم. سید مهدی‌هاشمی.
س: بطورکلی بفرمایید که چه مدت است مجالس تبلیغی و منبر استاد عالیقدر جناب آقای غروی شرکت می‌کردید و در کجا تشکیل می‌شده؟ مجالس تبلیغی ‌ایشان بر روی چه مسائلی دور می‌زده است؟‌ آیا در ‌این‌ آشنایی با آقای احمد دردشتی شخص دیگری دخالت داشته یا‌ اینکه خود بخود با هم دوست و‌ آشنا شده‌اید؟
ج: همانطور که عرض شد دقیقاً روز و ماه تاریخ ‌آشنایی ما در دست نیست؛ بلکه فراموش شده؛ اما مجلس تبلیغی جناب آقای غروی در منازل مختلفی تشکیل می‌شد. چند نمونه‌ای از آنرا ذکر می‌کنم: ۱۔ منزل آقای جواهری، آدرس عباس‌آباد. ۲- منزل دلال‌باشی، آدرس آنطرف پل شیری. ۳- مسجد چوبشاه چارسو.
اما مطالبی‌که در منبرهای جناب آقای غروی بحث می‌شد مطالب اسلامی کلی و پاره‌ای از مسایل مورد اختلاف شیعه و سنی و درباره عصمت انبیاء و ائمه اطهار سلام‌الله علیهم اجمعین زیاد بحث می‌شد؛ اما در ‌این ‌آشنایی نامبرده شخص ثالثی دخالت نداشته بلکه صرفاً دو طرفی بوده است. سید مهدی‌هاشمی.2
س: شما هر چند وقت یک بار با آقای دردشتی ملاقات می‌کردید؟
ج: چون کاری با هم نداشتیم لذا وقت ملاقات معینی هم نداشت. هر چند می‌شد اتفاقی بود یا در مجالس آقای غروی و یا در جاهای دیگر. سید مهدی‌ هاشمی
س: مجالس آقای غروی به چه صورت بود؟ منظم یا غیرمنظم و در هر صورت ‌ایشان را ملاقات می‌کردید یا نه؟
ج: لطفاً منظور خود را از منظم بودن مجالس بیان فرمائید؟ آنچه بود ‌این بود. مثل سایر مجالس وعظ و خطابه منبری بود. آقای غروی از منبر استفاده کرده، مردم نیز اجتماع می‌کردند برای استماع کلمات معظم له. سید مهدی‌ هاشمی
س: منظور آن است که مجالس آقای غروی که می‌فرمایید مانند سایر مجالس وعظ و خطابه منبری بود وضع منظم و [مرتبی] داشت یا گاه و بیگاه تشکیل می‌شد؟
ج: مجالس آقای غروی بیشتر در ماه محرم و صفر که ‌ایام عزاداری است تشکیل می‌شد و محل آن را هم در گفته‌های قبلی معین نمودم و همانطور که عرض شد ‌این مجالس منبری بود. مهدی‌ هاشمی
س: در همین مجالس ‌ایام ماه محرم و صفر بود که شما آقای دردشتی را ملاقات می‌کردید؟‌ آیا ‌ایشان مرتب در ‌این جلسات شرکت می‌نمودند یا شما‌ ایشان را گاه و بیگاه و اتفاقی می‌دیدید؟ آیا شما با ‌ایشان در جای دیگر ملاقات نمی‌کردید؟ روی هم رفته در ‌این مدت یک سال چند بار با‌ ایشان ملاقات کرده‌اید در مورد چه مسایلی با هم گفتگو و مذاکره می‌نمودید؟
ج: ملاقات من با آقای دردشتی که عموماً گاه و بیگاه بود پاره‌ای از آن در همین مجالس محرم و صفر بود و گاهی در مجالس ماه ربیع و امثال ذلک و خلاصه جاهایی که آقای غروی منبر تشریف می‌بردند غالب ‌ایشان را نمی‌دیدم ولی به طور دقیق نظرم نیست در ‌این مدت چند بار ‌ایشان را دیده‌ام آنچه فعلاً به یادم هست یک جا برای جلد کردن پلاستیک بر روی کتاب‌های خود و دیگر همین دفعه اخیر مدرسه صدر و ملاقات ما با ‌ایشان چون به منظور معینی انجام نمی‌گرفت بلکه اتفاقی بود مسئله را بحث نمی‌کردیم.» سید مهدی‌هاشمی.3
تزلزل مبانی اعتقادی مهدی‌ هاشمی و برداشت تعقلی نمادین او از مفاهیمی چون جن، ملک، امامت، غیبت، شهادت، انفاق، رضا و تسلیم، ملائکه، شجر ممنوعه...، همچنین تفسیر به رأی از مبانی فقهی چون وجوهات، همه تأثیر فکری‌اش از غروی اصفهانی است که خود نیز در اعترافاتش از آن به عنوان عامل اول یاد می‌کند:
«لغزش‌ها و انحرافات فکری قبل از انقلاب: ۱- ‌ایمان و اعتقاد به افکار و‌اندیشه‌های آقای غروی در اصفهان که برداشت‌ها و استنباطات شاذی از اسلام داشت مانند... حرمت لعن به خلفا، افکار خمس به صورت یک مالیات جداگانه و...»4
مهدی‌هاشمی در بیان علل انحطاط فکری‌اش، در اعتراف دیگری، ضمن ‌اشاره به غروی اصفهانی، وی را در صدر تأثیرگذاران فکری خود برشمرد:
«ایمان و اعتقاد به افکار و‌اندیشه‌های آقای غروی در اصفهان که برداشت‌ها و استنباطات شاذی از اسلام داشت و از سوی دیگر تأثیرگذاری الگوهایی نظیر انقلاب مصر و چین و ویتنام نقطه کج روی و کج‌اندیشی ولو به صورت خفیف را [در من] منعقد کرده است...
در آن زمان تعبدها و پاک منشیهای بسیاری سقوط کرده تا آنجا که بدبینی به دعا و گریه و روضه اباعبدالله الحسین(ع) و فاصله گرفتن با اسلام و فقه سنتی و روحانیون سنتی و از آن طرف گرایش به استدلال و تعقل محض و ارائه بینش‌های مدرن اسلامی از آیات و روایات و جستجوی دلیل برای مبارزات مسلحانه و کار تشکیلاتی به صورت یک جو عمومی در آمده بود. بیماری التقاط و برداشت‌های سطحی از قرآن و روایات اساس حرکت فکری‌مان شده بود... در آن شرایط روش‌هایی را در بحث‌های خود می‌پذیرفتیم که نام آن امروز التقاط است».5

توضیحات سند:

1. کدام قرآن.
2. پرونده مهدی هاشمی اسناد ساواک ج 7، ص 18.
3. پرونده مهدی هاشمی، اسناد ساواک ج 7، ص 14.
4. پرونده مهدی هاشمی ج 9، ص 10.
5. پرونده مهدی هاشمی ج 7، ص 3.

منبع:

کتاب بن‌بست - جلد اول / مهدی هاشمی ریشه‌های انحراف صفحه 37
صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.