صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : سخنرانی فخرالدین حجازی پیرو : 1919/20 و ـ 4/7/51

تاریخ سند: 4 مهر 1351


موضوع : سخنرانی فخرالدین حجازی پیرو : 1919/20 و ـ 4/7/51


متن سند:

به : 20 ه12 از : 20 و شماره : 2003 /20 و نامبرده بالا در ساعت 30:20 روز 3 /7 /51 در منزل احمد محمودزاده واقع در خیابان شهباز مقابل مسجد سلمان کوچه شید در حضور عده ای در حدود 350 نفر سخنرانی و ضمن صحبت پیرامون حکومت حضرت مهدی اظهار داشت آقایان حکومت مهدی حکومتی خدایی بود نه حکومتی که استعمار انگلیس بوجود آورد.
بله همین انگلیسی ها شخصی به نام سیدعلی [محمد] شیرازی1 را در شیراز درست کردند و گفتند بیایید پای او را ببوسید و بگویید شما نایب امام هستید و بدینسان استعمار ننگین خود را گریبانگیر مردم کردند و وقتی بخواهند این سیدعلی را بگیرند فورا سفیر انگلیس تلفن می کند که او را آزاد کنید شما را به خدا ببینید که چقدر قانون ما افتضاح است.
فرهنگ ما خراب است.
اگر کسی در آموزش و پرورش برقصد یا صدای گاو در بیاورد و آواز بخواند فورا او را به خارج از کشور می فرستند ولی در مدارس ما فقه و اصول دین تدریس نمی شود من حال ندارم با شما بی حال ها و شما ملت شیعه بی حال حرف بزنم.
آقایان من دوستی دارم که در دانشگاه کانادا استاد است و چندی پیش به من نامه نوشت که حتی یک کتاب مذهبی در اینجا وجود ندارد من هم فورا چند صندوق کتاب دینی با کشتی به کانادا فرستادم و شخص دیگری به من اطلاع داد که من در جلسه ای دعوت شده ام سخنرانی نمایم به محض اینکه سخنرانی را شروع کردم ناگهان یک نفر نماینده مجلس وارد جلسه شد و همه به احترام او بلند شدند و تعارف کردند پس از چند دقیقه رئیس انجمن شهر آمد مجددا مردم بلند شدند و خلاصه سخنرانی من خراب شد آقا مگر نماینده مجلس کیست جز اینکه فنری زیر پایش گذاشته اند و هر وقت زنگ می زنند بلند می شود و می نشیند مثل آدم کوکی (خنده حضار) که در جلسه ای وجود داشته باشد آخر چرا ما بایستی اینقدر اشرافی و مقام پرست باشیم؟ این چه دادگستری است؟ این چه شهربانی است شما را به خدا ببینید در عرض یک ماه 60 هزار طلاق جاری شده بخدا اگر محکمه علی بن ابیطالب بود که روزی دو نفر زن هر یک ادعا می کردند که بچه ای مال آنهاست.
علی دستور داد بچه را آوردند سپس شمشیر خود را کشید که بچه را به دو نیم کند در آنجا مادر اصلی خود را به روی بچه انداخت.
علی بچه را به مادر اصلی داد.
این است قضاوت عادلانه، این است محکمه الهی.
نه قضاوت قاضی های شهوت پرست ما.
آقایان ببیند در این کشور چقدر سینما و کافه های شبانه تأسیس شده و می شود.
مسئول تأسیس اینها چه کسی است، همه جا شهوت پرستی و بی دینی گسترش پیدا کرده، نامبرده در پایان سخنرانی خود برای سربلندی اسلام و کوتاه شدن دست ظالمان از دامان ملت شیعه و دست یهود از سر ملت اسلام دعا کرد.
این جلسه در ساعت 45: 21 پایان یافت.
نظریه شنبه ـ نظری ندارد.
نظریه یکشنبه ـ چون سخنرانیهای سیدفخرالدین حجازی جنبه تحریک آمیز دارد چنانچه به نحو مقتضی از ادامه سخنرانیهای وی ممانعت گردد کاملاً بجا خواهد بود زیرا امکان دارد در شبهای بعد مبادرت به ایراد سخنرانیهای حادتری بنماید.
برلیان نظریه 20 و ـ نظریه یکشنبه مورد تایید است.
نظریه سه شنبه 20 ه 12 ـ در مورد جلوگیری از سخنرانی نامبرده فوق پیشنهاداتی شده است.
سپاهی نظریه چهارشنبه 20 ه 12: نظریه سه شنبه مورد تایید می باشد.

توضیحات سند:

1ـ علی محمد باب فرزند سید رضا شیرازی (تولد 1236 ه ش ـ شیراز ـ مرگ 1266 ه ق ـ تبریز) مدتی در عتبات در مجلس درس حاج سید کاظم رشتی حاضر می شد.
بعد از چندی به بوشهر رفت و به ریاضت پرداخت و بعد از مدتی به مکه رفت و چون بازگشت دعوی خود را ظاهر ساخت و خود را مظهر تامه (من یظهره اللّه ) و بقیه اللّه و بالاخره امام دوازدهم و باب علم الهی خواند.
به حکم حاکم فارس، حسین خان نظام الدوله، از بوشهر وی را به شیراز آوردند.
همزمان به دستور حاکم برخی از هواداران و مبلغان کیش او را در شیراز دستگیر کردند و خود او را در مجلسی با حضور علمای شیراز به محاکمه نشاندند.
او در آن مجلس اظهار ناتوانی کرد و بر بالای منبر رفت و از دعاوی خود تبرّی جست.
با این وجود به دستور حاکم شیراز او را به زندان انداختند.
اندکی بعد هواداران باب به قوه پولهای گزافی که از طرف عمال انگلیس که به عنوان نایب السلطنه بر هند حکومت می کردند در اختیار ایشان گذاشته شده بود، منوچهر معتمدالدوله حکمران اصفهان را به استخلاص باب وا داشتند.
وی عده ای سوار به شیراز فرستاده، باب را به اصفهان برد و در حمایت خود نگه داشته او را مخفی کرد و در خارج چنین شهرت داد که باب گریخته است.
غیبت باب از انظار و توجه روزافزون حکمران اصفهان نسبت به این امر و برخی عوامل اجتماعی بر اهمیت موقعیت باب افزود و مریدان او بیش از پیش به حمایت و طرفداری او برخاستند و تا سال 1263 که معتمدالدوله در اصفهان حکومت داشت، باب در غایت راحتی بسر می برد.
چون معتمدالدوله در سال 1263 وفات یافت به امر محمد شاه، باب را دستگیر نموده و مستقیما به آذربایجان برده در سال 1264 در قلعه چهریق زندانی ساختند.
هنگامی که ناصرالدین میرزا به ولیعهدی به تبریز رفت برای مناظره و محاکمه باب مجلسی فراهم آورد.
جریان دعوی باب منجر به سر و صداها و اغتشاشاتی شد که از طرف خارجیان (روس و انگلیس) هم به آتش آن دامن زده می شد.
میرزا تقی خان امیرکبیر که به صدارت رسید چون مردی جدی بود، به دفع این اغتشاشات کمر بست و منجمله دستور داد که مجددا باب را محاکمه کنند و اگر باز بر سر حرف و ادعا و اغتشاش طلبی خود باقی است او را مجازات کنند.
سرانجام در تاریخ 1266 ه ق وی به دار مجازات آویخته شد.
او در 1261 ادعای بابیت کرد یعنی که وسیله رابط امام زمان است.
در سال1263 ادعای مهدویت کرد یعنی که امام زمان است.
در سال 1264 ادعای نبوت کرد یعنی که پیغمبرم در سال 1264 ادعای ربوبیت کرد یعنی که پروردگار عالمم.
در سال 1266 تمام دعاوی خود را منکر شد و توبه کرد و توبه نامه نزد ولیعهد فرستاد ولی مریدانش کار او را دشوار ساختند.
شورش و فتنه برپا نمودند و گرفتاری ها برای دولت ایجاد کردند.
در مورد چگونگی پیدایش بابیگری و ریشه های استعماری آن و نیز در زمینه حمایت های انگلیس و روسیه تزاری از این فرقه به کتاب تاریخ جامع بهائیت نوشته بهرام افراسیابی و کتاب خاطرات پرنس دالگورکی مراجعه شود.
ر.ک : چهل سال تاریخ ایران، ج 2، ص 628 و 629.
امیرکبیر تجلی افتخارات ملی، ص 74 و 75.
و نیز نادر تا کودتای رضاخان میرپنج، ص 317.
1ـ رجوع شود به دانشنامه جهان اسلام، ج 1، تهران، 1375، صفحه 16ـ19

منبع:

کتاب فخرالدین حجازی به روایت اسناد ساواک صفحه 339


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.