صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : اردوی کنفدراسیون

تاریخ سند: 13 مهر 1347


موضوع : اردوی کنفدراسیون


متن سند:

از : ایتالیا به : 315 شماره : 1433 /315 سومین اردوی کنفدراسیون روز یکشنبه اول الی دهم سپتامبر (مطابق با دهم شهریور الی نوزدهم) در یکی از سواحل ایتالیا به نام (ریمنی) تشکیل گردید.
از آنجایی که این شهر ساحلی در استانی قرار دارد که نیروهای چپی و سوسیالیست کارگری در شهرداری و استانداری و غیره دارای رأی اکثریت می باشند با تماس با سازمانهای مزبور تسهیلات فراوانی از قبیل در اختیار گذاردن سالن برای جلسات سمینار ـ اتوبوس رایگان ـ تخفیف 50 درصد در مورد هتل و رستوران برای سمینار معمول گردیده است.
تمهای سمینار مزبور در دو گروه خلاصه گردیده بود.
گروه اول : ارائه رساله های مربوط به رفرمها در ایران.
گروه دوم : طرح رسالات مربوط به تاریخ مبارزات ملی و رابطه آن با مبارزات دانشجویی.
از گروه اول رساله سازمان کارلسروهه قرائت گردید که بعد از تجزیه ای از رفرمها و انتقاد از هر یک از آنها یک سری پیشنهاد برای طرز اجرا نمودن کامل رفرمها داده بود که با مخالفت کامل سمینار روبرو گردید.
به هر جهت از رساله مزبور بشدت انتقاد به عمل آمد و پیشنهادات وارده در رساله را نوعی همکاری با رژیم فعلی دانستند که در نتیجه سازمان کارلسروهه رساله خود را برای اصلاح پس گرفت.
رساله دوم از سازمان و نیز توسط خانم نسرین فقیه (همسر سابق آقای محمد تهرانی استاد دانشگاه تهران) قرائت گردید در این رساله سعی شده بود صحبتهای همیشگی با زبان ساده ای تکرار شود.
در نتیجه گیری این رساله اشاره شده بود که در ایران رفرمهایی انجام می گیرد ولی این رفرمها همگی در خدمت رژیم بوده و بدان منظور است که سیستم فئودالی را در ایران به سیستم بورژوازی تبدیل سازد ولی چون بورژوازی ملی در تضاد با سیستم حاکم است در سطح بین المللی نیز امکان یک بورژوازی مستقل وجود ندارد بنابراین بورژوازی کمپرا دور منظور واقعی رژیم است که از یک طرف اربابان دیروز را به سرمایه دار کارخانه دار امروز تبدیل کند و از طرف دیگر عناصر امپریالیستی و کاپیتالیستی بتوانند در ایران سرمایه گذاری نمایند.
خلاصه آنکه رفرم موجود برای مستحکم ساختن پایه های حکومت رژیم است ولی آنچه که مسلم است رفرم انجام می گیرد ولی در خدمت دهقان و کارگر و خلق نیست.
این تز مورد تایید گروههای (طرفدار انقلابی) و (جبهه ملی) و انتقاد گروه (طرفدار کمیته مرکزی) «سیاست شوروی» قرار گرفت.
گروه مخالف در صحبتهای طولانی می خواست ثابت کند که در ایران رفرمی انجام نمی پذیرد چون اگر رفرم به طرز صحیح انجام گیرد دیگر مخالفتی در کار نخواهد آمد.
به همین دلیل گروه مزبور را به نام رویزیونیست پرستان خواندند.
البته موافقت گروههای انقلابی با این تز به خاطر طرفداری از رساله نبود بلکه به خاطر مخالفت با رویزیونیستها بوده.
1 رساله سوم توسط خسرو صفایی2 از سازمان رم قرائت گردید.
این رساله مسئله رفرم را آن طور بررسی کرده بود که رفرم یعنی اصلاحات و اصلاحات به دو شکل ظاهر می شود.
اصلاحات رادیکالی که تنها با تغییرات بنیادی روابط تولید به دست می آید و دیگر اصلاحات سطحی ـ در تجزیه و تحلیل طولانی از رفرمهای ایران اصلاحات ایران را به گروه دوم نسبت داده و با ضد و نقیضهای مکرر گاهی آنها را اصلاحات و زمانی شبه اصلاحات می نامید.
و اما گروه دوم رساله ها: تم دوم یعنی تاریخ مبارزات ملی و رابطه آنها با مبارزات دانشجویی مسئله حاد و حل نشدنی تشکیلات کنفدراسیون بوده و هست زیرا گروه جبهه ملی بر این مدعا است که مبارزات قبل از 28 مرداد متعلق به او بوده و حتی مبارزات دانشجویی هم در رابطه مستقیم با مبارزات جبهه ملی قرار می گرفته است.
در این مورد چپیها این ادعا را قبول نکرده و (توسو) «سازمان دانشجویان دانشگاه تهران» را متعلق به گروههای توده ای و دموکرات آن زمان می دانسته و می دانند.
در این سمینار می بایستی با رساله های تحقیقی این مسائل روشن می گردید.
رساله اول را احمد سلامتیان (با همکاری علی شاکری که در سمینار حضور نداشت) با استفاده از آرشیو و مدارک جبهه ملی تهیه کرده بود.
این رساله وقت سمینار را در دو نوبت گرفت «در حدود 5 ساعت» اول رساله از مجلس 12 و 13 صحبت می کرد تا آخر آن که به سال 1332 ختم گردید.
در رساله مزبور فقط مبارزات مصدق و هوادارانش را به عنوان مبارزات ملی و ضد امپریالیستی می نمایند و صحبتی از گروههای توده ای نمی نمود و حتی ادعا می کرد که «توسو» فقط از اعضاء جبهه ملی تشکیل شده بود.
به این رساله انتقادات زیادی وارد آمد و تقریبا یک روز تمام اشتباهات تاریخی مستندی را یادآور شدند و گروههای چپی متفقا می گفتند که این رساله فقط برای منظور خاصی نوشته شده و از تریبون کنفدراسیون استفاده تبلیغاتی برای جبهه ملی گردیده است و این عمل را محکوم می ساختند.
رویزیونیستها موضع ضد جبهه ای گرفته و به رساله انتقادات فحش آمیز کردند، در حالی که گروههای انقلابی بخاطر این که مبادا این سوءتفاهم بوجود آید که موضع آنها با موضع طرفداران شوروی منطبق شده است ملایمت بیشتری از خود نشان می دادند.
بلافاصله رساله دوم از گروه دوم از سازمان مونیخ توسط منتقمی قرائت شد.
این رساله نیز مسائل رساله سلامتیان را معکوس ساخته و مبارزات ضد امپریالیستی را فقط به گروههای توده ای نسبت می داد و مصدق را به عنوان یکی از مسئولین حادثه 28 مرداد می نامید.
از آنجایی این دو رساله در مقابل هم قرار گرفته بودند بیم آن می رفت که تشنج افکاری در دانشجویان جوان بوجود آید و آنها را منحرف سازد.
بنابراین گروه انقلابی از این وضع استفاده کامل کرد و با انتقادات فراوان به هر دو رساله سعی کرد تضاد ناهموار را از درون افکار خارج نماید.
رحمت اله خسروی در حدود یک ساعت و نیم صحبت کرد.
از جبهه ملی صحبت کرد، از حزب توده یاد نمود و به عنوان کسی که در مبارزات 28 مرداد در تهران شرکت مستقیم داشته و با تجزیه و تحلیل احزاب سیاسی آن دوره هر دو طرف را به باد انتقاد گرفت و در قسمتی از سخنرانی خود گفت : «جبهه ملی به سرکردگی مصدق مبارزات ضد امپریالیستی فراوان در ایران به پیش برد ولی باید یادآور شد از آنجایی که مصدق منعکس کننده طبقه بورژوا ملی بود، در رابطه با این طبقه مبارزاتش در عین حال که ضد امپریالیستی بود نمی توانست ملی و کارگری باشد.
مبارزات مصدق به هیچ نوع ایدئولوژی انقلابی مجهز نبود.
مصدق از احساسات مردم استفاده می کرد ولی نام او همواره در کنار مبارزان راه آزادی حفظ خواهد بود.
حزب توده ایران با وجود این که می بایست در مبارزات نقش رهبری را بدست آورد به خاطر مواضع ناصحیح، مصدق را عامل امپریالیست دانست و از زیر وظیفه تاریخی شانه خالی کرد ولی نباید انکار کرد که حزب توده ایران و فقط همین حزب توانست مبارزات مردم را در سراسر کشور اوج دهد و توسط همین حزب مردم ایران مارکسیسم لنینیسم را شناختند، ولی چه می شود کرد باید انتقادات ما منطقی باشد، جبهه ملی و حزب توده هر دو اشتباهاتی را باعث شدند که انقلاب ملی ایران را نیم قرن به تعویق انداختند.
وظیفه فعلی ما این است که برای مبارزات گذشته و ارثهای سینه چاک نباشیم بلکه مرده خوری، مرده پرستی را کنار گذاشته و از مبارزات گذشته برای تشکیلات آینده تجربه بیاموزیم، زنده باد مبارزات مردم ایران و مبارزات کنفدراسیون.
اتحاد ـ مبارزه ـ پیروزی صحبتهای خسروی تاثیر فراوانی در روحیه دانشجویان به جا گذاشت.
جبهه ایها کاملاً عقب نشینی کردند مخصوصا در قسمتی که خسروی اشاره کرد (مردگان گذشته برای هیچ گروهی اعتبار نمی سازند، کشته شدگان راه آزادی برای هیچ کس افتخار نمی آورند.
اعتبار و افتخار را باید در مبارزه بدست آورد) رنگ از رخسارشان پریده بود و هیچ صحبتی بر لب نیاوردند.
گروههای انقلابی نیز از قبیل حسن قاضی ـ جهانبخش فیروزی فولادی مسائل گفته شده توسط خسروی را با لحن دیگر ایراد کردند.
سمینار از آنجا که دو رساله اخیر را برای جنبش دانشجویی مفید نمی دانست طبق پیشنهاد خسروی آنها را رد کرد و هیأت دبیران اعلام نمود که آنها به چاپ نخواهد رسید.
رساله سوم آنها که باز توسط سازمان مونیخ تهیه شده بود به علت کمی وقت قرائت نشد و قرار گردید که در نشریه مخصوص سمینار اردو چاپ شود این رساله در مورد مبارزات کنفدراسیون در خارج از کشور و روابط آن با آی ـ یوـ اس و کوسک تهیه شده بود.
در ضمن سمینار خبر ناگوارا زلزله به اردو رسید، برخی پیشنهاد می کردند که اردو تعطیل و برای جمع آوری پول و دارو به شهرهای محل تحصیل خود بازگردند.
این پیشنهاد خسرو شاکری بود که با مخالفت مواجه گردید.
لکن بعد از اتمام شرکت کنندگان برای همین منظور به شهرهای خود رفتند.
نظریه : بنظر می رسد کمونیست ها میخواهند در پوشش کمک به زلزله زدگان خراسان پول جمع کرده و خود را تقویت کنند.

توضیحات سند:

1ـ ساواک در تشریح دستجات مختلف سیاسی در داخل کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان در این سالها آورده است : «کنفدراسیون دانشجویان ایرانی و بخصوص فدراسیون آلمان که تا حدود پنج سال پیش گذشته از افراد بسیار قلیل سربراه و شایسته از دو دسته مختلف وابسته یا متمایل به حزب منحله توده و جبهه ملی و همچنین عده قلیلی افراد وابسته به جامعه سوسیالیست ها و پان ایرانیست ها تشکیل می شد امروزه دارای دستجات زیادتری بوده و دامنه اختلافات ایدئولوژی آنها بسیار عمیق تر گردیده است.
در این زمینه لازم به تذکر می باشد که دستجات وابسته به جبهه ملی نیز خود دارای اختلافات سیاسی بسیار بوده افراد وابسته به گروههای مختلف را در خود جای می داده اند.
در آن زمان نیز اختلافات مانند اکنون همچنان وجود داشت چنانکه در برلین اساس سازمان دانشجویی برای مدتی به هم خورد و بارها گروههای مختلف نظیر پان ایرانیست ها، توده ای ها و جبهه ملی و سازمان جوانان سوسیالیست کار را به زد و خورد و ماجرای جویی می کشاندند.
لکن از مدت 5 سال پیش به بعد پس از بروز اختلاف در داخل احزاب کمونیست چین و شوروی و بین آنها و بخصوص تغییر سیاست داخلی و خارجی دولت اتحاد جماهیر شوروی که منجر به بروز تضادهایی در داخل کمیته مرکزی حزب منحله توده واقع در لایپزیک گردید و این عوامل باعث شدند که پس از گذشت مدت زمان کوتاهی تعداد گروههای مختلف سیاسی افزایش یافته و کلاف ایدئولوژیک آنها تا حدود زیاد سردرگم گردد، چنان که امروز می توان به طور خلاصه در بین افراد عضو کنفدراسیون دانشجویان دستجات سیاسی زیر را تشخیص داد.
الف ـ سازمان انقلابی حزب توده این سازمان اولین دسته ای بود که پس از بروز اختلافات ایدئولوژیک در داخل احزاب کمونیست جهان از حزب منحله توده ایران منشعب گردیده و اولین بار در اروپای غربی تأسیس شد.
سپس عده ای از همین گروه وسائل فرار سه نفر از اعضای کمیته مرکزی حزب توده را از لایپزیک فراهم آورده آنها را به آلمان غربی آوردند، لکن به طوری که معروف است پس از مدتی این سه نفر با آنها یگانگی حاصل نکرده از این سازمان خارج می شوند و خود سازمان دیگری را که در سطور بعد خواهد آمد بوجود آوردند.
سازمان انقلابی حزب توده بسیار افراطی و پیرو روش و تعالیم مائو تسه تونگ رهبر چین کمونیست بوده، طرفدار ایجاد انقلاب و شورش در ایران از طریق جنگهای پارتیزانی می باشند اینها تا حدودی نیز دارای تمایلات آنارشیستی هستند و معروف است که دکتر بهمن نیرومند از اشخاص برجسته این گروه می باشد ولی آنچه که مواضع این گروه را مشخص می سازد آنکه ایشان معتقدند که انقلاب روسیه شوروی به علل ایدئولوژی یک انقلاب صحیح نبود و از آن به نام شورش یاد می کنند.
همچنین حزب منحله توده ایران را از بدو تأسیس یک سازمان اپورتونیستی و ارتجاعی می خوانند.
ارگان مطبوعاتی این گروه روزنامه توده می باشد.
ب ـ سازمان جوانان مارکسیست لنینیست.
این عده همان کسانی هستند که به وسیله سه نفر افراد فراری از آلمان شرقی و منشعب از کمیته مرکزی حزب منحله توده بدور هم گرد آمده این سازمان را تاسیس نموده اند.
ایشان نیز از تعالیم مائوتسه تونگ پیروی نموده عقیده دارند که حزب منحله و همچنین حزب کمونیست و دولت اتحاد جماهیر شوروی در ده ساله اخیر اشتباهاتی نموده و خط مشی سیاسی خویش را مبتذل نموده اند و از این جهت می توان آنها را تا حدودی نیز پیرو استالین دانست، لکن این گروه نیز اعتقاد به انجام یک انقلاب دهقانی و پارتیزانی از طریق جنگهای چریکی دارند.
ارگان مطبوعاتی اینان روزنامه طوفان می باشد که در یکی از چاپخانه های اطراف برانشوایک و به وسیله شخص علی نخلستانی چاپ گشته، به احتمال قوی از همانجا نیز توزیع می گردد.
همچنین کلیه جزوات منتشره از طوفان به وسیله همین شخص در همانجا چاپ می گردد.
صاحبان چاپخانه نیز از چنین موضوعی بی اطلاع باشند چون شخص مزبور مدتهای مدید است در آنجا به عنوان حروف چین کار می کند.
ج ـ حزب منحله توده ایشان که از همان افراد سابق حزب توده متشکل می شوند دارای روش مارکسیستی هستند ولی ائتلاف دستجات کمونیست و بورژوازی ملی (جبهه به اصطلاح ملی و پیروان دکتر مصدق) را رد نکرده به یک انقلاب دموکراتیک ملی و همچنین به حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی معتقد می باشند.
ارگان مطبوعاتی ایشان روزنامه مردم است و لازم به تذکر می باشد که مطابق تحقیقات سازمان فعلی کنفدراسیون عده آنها شدیدا رو به کم شدن بود، و امروزه به طور کلی از جانب دستجات دیگر رد می شوند به طوری که در سمینار هشتم منطقه ای آلمان اتفاق نظر همه جا در مورد مطرود شمردن این اشخاص و حتی مبارزه آنها به چشم می خورد.
د ـ جبهه ملی : جبهه به اصطلاح ملی سابقا از ائتلاف یک عده احزاب و دستجات به خصوصی بوجود آمده و روش تقریبا ضد کمونیستی آن بر کسی پوشیده نبود، لکن در چند سال اخیر پس از بوجود آمدن احزاب و سازمان های دیگر و از آنجایی که عده زیادی دانشجویان و جوانانی وجود داشتند که ضمن اعتقاد و پیروی از روش سوسیالیستی یا کمونیستی میل بدخول یا وابستگی به سازمان های افراطی دیگر نداشتند و یا معتقد به روش مصدق بوده و تکامل آن را در یک شیوه مارکسیستی می دانستند و یا دارای تمایلات ناسیونالیستی بودند ساختمان داخلی این جبهه نیز تغییر داده شد و با پذیرفته شدن این افراد با عقاید و ایده های مختلف سیاسی در این سازمان که بدون شک به خاطر ارگانیزه نمودن موقتی آنان بوده است، شکل جبهه ملی در خارج از کشور نیز از صورت شناخته شده سابق خویش خارج گشته و امروزه به صورت سازمانی است که هر کسی با هر ایدئولوژی سیاسی قادر است عضو رسمی آن گردد.
این بزرگترین علتی است که باعث گردیده جبهه ملی امروز توسعه یافته به صورت شاید متشکل ترین و قویترین دسته کنفدراسیون درآید.
چنان که این گروه از لحاظ تعداد اعضاء رسمی یا وابسته یا علاقمند و همچنین از جهت دارا بودن افراد بسیار کار گشته و وارد به اصول فلسفی و ایدئولوژی درجه اول را دارا است، و یا در آینده نزدیک دارا خواهد شد.
و این عده هم اکنون برای خود جلسات جداگانه و کنفرانس های سوا تشکیل داده و سعی فراوان در ایجاد وحدت خویش دارند.
از افرادی که وابسته به این گروه بوده و در سمینار هشتم منطقه ای آلمان نیز شرکت داشتند می توان اشخاص زیر را نام برد.
جعفر صدیق ـ محمد مسرت شهدی ـ احمد طهماسبی (از برلین) صالحی (از کیل) توسلی (کلاوستهال) ـ هوشنگ پور طهماسبی (کیل) و واحدی (کیل) ه: کاسترویست های فعلی : پیروان مطلق فیدل کاسترو رهبر کوبا بوده، مارکسیست لنینیست هستند و فعلاً مستقل و بدون تعلق به دستجات دیگر و حتی به صورت جداگانه و فعالیت نموده لکن در چهارچوب کنفدراسیون با ایشان همگامی می کنند.
از افرادی که خود را معتقد به این اصول می دانند می توان به طور مثال در برانشویک عبدالرضا سالک ـ عبدالعلی فریدزاده ـ هرمز ایرجی ـ بهرام قهرمانی را نام برد.
و ـ جامعه سوسیالیست ها یا سازمان جوانان سوسیالیست : این عده نیز از قدیم وجود داشته و گذشته از تغییرات کوچک ایدئولوژی متمایل به چپ که نموده اند به همان صورت قدیمی خویش باقی بوده، لکن متعابقا از تعداد آنان کاسته شده است به طوری که ملاحظه می شود این دستجات مهمترین ارگانهای سیاسی کنفدراسیون می باشند.
لکن امروزه تقریبا هر کس از دانشجویان عضو برای خود عقاید فلسفی و ایدئولوژی خاصی و مستقلی قائل است ولی البته و به به طور قطع ایشان همگی در یک اصول معینی (به عنوان مثال لزوم انقلاب در ایران) مشترک بوده در این مورد اتفاق نظر دارند.
(ضمیمه شماره 33) 2ـ خسرو صفایی ـ فرزند فتح اله ـ متولد 1314 تبریز : نامبرده در سال 1336 جهت ادامه تحصیل به کشور ایتالیا عزیمت و ضمن تحصیل در دانشگاه رم به فعالیت در سازمان دانشجویان ایرانی در آن کشور اقدام و سپس با اعضاء حزب توده در خارج از کشور مرتبط می گردد و در سال چهارم دانشکده، تحصیل را رها و رسما به نفع حزب توده اقدام به فعالیت می نماید.
وی متعاقبا به سازمان انقلابی حزب توده پیوسته و پس از گسترش فعالیت در این زمینه جهت طی دوره های چریکی با گذرنامه جعلی به چین و عراق سفر و با رهبران سازمانهای کمونیستی ارتباطاتی را برقرار می نماید.
او به هنگام حضور در عراق در منطقه کردستان عراق اقامت داشته و در غائله کردستان مشارکت نموده و پس از خارج شدن از عراق به کشورهای عربی حوزه خلیج فارس عزیمت و چندین سال در آن کشورها به فعالیت پرداخته است.
مشارالیه در دیماه 1353 با گذرنامه جعلی وارد کشور گردیده و در تاریخ 14 /2 /55 پس از شناسایی توسط ساواک در یک خانه امن در اثر تیراندازی هلاک می گردد.
(اسناد ساواک ـ پرونده های انفرادی)

منبع:

کتاب چپ در ایران - حزب توده در خارج از کشور به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 435




صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.