متن سند:
س ـ هویت کامل خود را بیان نمایید.
ج ـ اسم بهاءالدین فرزند محمدجعفر شهرت محلاتی شماره شناسنامه 886 صادره از نجف
متولد 1314 قمری نجف مذهب اسلام تبعه ایران مجرد است عیالش فوت نموده دارای 6 فرزند
میزان تحصیلات مجتهد مجاز از مراجع تقلید قبلی شغل مدرس.
پیشنماز.
ساکن شیراز نزدیک
مدرسه خان منزل شخصی.
بهاءالدین محلاتی
س ـ در کجا و به چه علت شما را بازداشت نمودند.
ج ـ شب پنجشنبه دو ساعت و نیم بعد از نصف شب در حالی که خواب بودم مأمورین انتظامی به
خانه ریختند و اینجانب را به عنوان اخلال به امنیت دستگیر نمودند و به وسیله هواپیما به تهران
آورده بازداشت نمودند.
بهاءالدین محلاتی
س ـ آیا تاکنون به وسیله مأمورین انتظامی بازداشت یا احضار شده در صورت
مثبت چگونگی را مشروحا بیان فرمایید.
ج ـ ابدا.
بهاءالدین محلاتی
س ـ شما در مورد اصلاحاتی که از مدتی پیش در ایران شروع شده چه جلساتی
تشکیل دادید و به طور کلی نظر شما چیست.
ج ـ نظر اینجانب در مورد اصلاحات ارضی نسبت به مالکین بزرگ این بود که ممکن بود دولت
هیئتی از علمای صاحب فتوا تشکیل می داد و لزوم تقسیم املاک را به آنها گوشزد می نمود علما هم
طبق مقررات مذهب طرحی پیشنهاد می نمودند به این شرح که غالبا بلکه بدون استثنا غالبا املاکی
که در دست مالکین بزرگ است سندی که تملک آنها را مشروع بنمایاند در دست ندارند و غالبا به
زور و تعدی و بدون مجوز شرعی املاک را غصب نمودند بنابراین بعد از بررسی املاک زیادی را
می توانستند استرداد نموده به صاحبان اصلی که شاید غالبا همان رعایا باشند رد نموده یا به
عنوان مجهول المالک بین رعایا که مستحق اینگونه وجوهات شرعی هستند تقسیم نمایند مضافا
به این که یکی از وجوه شرعی که بسیار اهتمام به آن شده زکوه است که غالبا مالکین بزرگ در ادای
آن خودداری نموده اند و حکام شرع حق دارند به عنوان زکوۀ جبرا از آنها بگیرند و بین همان
رعایا که سکنه محل درآمد زکوه اند تقسیم نمایند اگر این طرح اجرا شده بود مشروع می نمود و
هیچ محذوری هم شرعا نمی داشت.
چند ماه قبل که هیئت دولت تقسیم املاک را تصویب کردند
از بنده استفتا شد که آیا تقسیم اراضی به این صورت شرعا صحیح است یا نه حقیر و سایر علمای
شیراز جواب دادیم که به این صورت مشروع نیست.
بهاءالدین محلاتی
س ـ در مورد اقدامات اخیر دولت آیا جنابعالی از مراجع تقلید قم و یا نجف کسب
تکلیف نمودید و آیا آقای خمینی در این مورد به شما دستوری دادند.
ج ـ چون اینجانب خودم مجتهد و به تکالیف شرعی روشنم احتیاج به کسب تکلیف از سایر
مراجع نداشتم آقای خمینی از اینجانب تقاضای همکاری می نمودند.
س ـ آقای خمینی چند بار برای شما نامه نوشتند و چه تقاضاهایی از شما
داشتند.
ج ـ البته چندین بار نامه برایم نوشتند و تقاضای همکاری کردند ما هم البته همکاری کردیم ولی نه
به آن تندروی آقای خمینی و جلساتی هم در این مورد داشتیم و آقای شریعتمداری1 و آقای
گلپایگانی هم نامه هایی برایم نوشتند و در نامه ها نوشته می شد و تقاضا کرده بودند که دولت
خیالاتی دارد شما مسلمانان را بیدار کنید پس جریان قبلی مسجد فیضیه شبی که از جلسه دعا و
قرآن خارج می شدم مردم تقاضا کردند اجازه دهید بازار را ببندیم ولی اینجانب منع کردم و گفتم
هر موقع لازم شد دستور خواهم داد پس از آن عده ای از جوانان که احساساتی شده بودند در
حدود 50 نامه با مضامینی تند به من نوشتند که چرا از بستن بازار جلوگیری کردید و تا قبل از این
که اینجانب را بازداشت کنند شهر در امنیت بود.
بهاءالدین محلاتی
س ـ در جریانات چند ماه اخیر چه تعداد از مالکین شیراز با شما تماس گرفتند و
شما چه دستوراتی دادید.
ج ـ در اولی که مسئله تقسیم اراضی عنوان شد عده ای از مالکین از من کسب اجازه کردند و به
منزل ما آمدند و شکایت از این تصویب نامه دولت نمودند اینجانب هم شروع به توبیخ و ملامت
آنان کردم که این حوادث عکس العمل رفتار شما هست با رعایا و در اثر این که رعایت مقررات
شریعت را ننمودید علاوه رعایت عدالت را نسبت به زیر دستان خودتان ننمودید و اکنون از من
چه تقاضا دارید گفتند ما توبه می کنیم و فقط سئوالی می کنیم که آیا تقسیم اراضی به این صورت که
از تصویب دولت گذشته مشروع است یا نه اینجانب هم جواب دادم که این جواب را خواهم
نوشت از من و سایر علمای شیراز سئوال نمودند بنده و علمای دیگر هم جواب دادند که به این
صورت مشروع نیست و دیگر هم با من تماس نگرفتند.
بهاءالدین محلاتی
س ـ در جریانات دهه اول محرم آقای خمینی چند بار با شما مکاتبه کردند و چه
تقاضایی داشتند و شما به اتفاق سایر آقایان علمای شیراز چه جلساتی تشکیل
دادید.
ج ـ در دهه اول محرم آقای خمینی با من تماس نگرفتند و تقاضایی نکردند فقط ما در شب جمعه
قبل از عاشورا و شب عاشورا در مسجد جامع و مسجد نو جلساتی برای روشن کردن و بیدار
نمودن مردم داشتیم.
آقایان مصباحی و بعد آقای حاج سیدعبدالحسین دستغیب2 به منبر رفتند
ولی شخص خودم منبر نرفتم ولی مقدمتا پایین منبر گفتم که آقایان منظور از تشکیل جلسه امشب
فقط دعا می باشد.
بهاءالدین محلاتی
س ـ در چند روز اول محرم آیا شما در منزل خودتان جلسه داشتید.
ج ـ فقط جلسه روضه بود.
بهاءالدین محلاتی
س ـ به طوری که اطلاع رسیده شما در چند ماه اخیر با تشکیل جلسات در منزل
خودتان یا مساجد به روی منبر مردم را به اغتشاش برعلیه دولت تحریک نموده
و در این مورد اقداماتی هم نموده اید.
ج ـ در شب پنجشنبه پس از بازداشت آقای خمینی عده ای در حدود 50 نفر به منزل ما آمدند و
تقاضا کردند که بازار و مغازه ها را ببندند من گفتم ببندید ولی کسی حق ندارد شعار بدهد و تظاهر
کند و منظور از تعطیل بازار تبادل نظر و ارسال تلگرافات به تهران است و اصولاً من منبر نرفتم فقط
بنا به معمول سالیانه روز تاسوعا در منزل خودم که مجلس روضه خوانی بود و همچنین روز
عاشورا منبر رفتم و ذکر مصائب حضرت ابوالفضل و حضرت سیدالشهداء رانمودم.
بهاءالدین
محلاتی
س ـ شما اغلب بین سخنرانی های خود به اعلیحضرت همایونی اهانت نموده و
مردم برعلیه مقام سلطنت تحریک نموده اید.
ج ـ من در بین حرفهای خود اسمی از اعلیحضرت همایونی نبرده ام.
تا چه رسد به این که مردم را
برعلیه مقام سلطنت تحریک کرده باشم.
بهاءالدین محلاتی
س ـ قبل از بازداشت آقای خمینی آیا شما با ایشان یا مراجع تقلید نجف تماس
نگرفتید.
ج ـ خیر.
بهاءالدین محلاتی
س ـ شما شخصا در شیراز اعلامیه صادر ننمودید.
ج ـ در چندی پیش اعلامیه ای با امضای تمام علمای شیراز صادر نمودیم مبنی بر پشتیبانی از
آقای خمینی.
بهاءالدین محلاتی
س ـ شما متهم به اقدام بر ضد امنیت داخلی مملکت و تحریک مردم به اغتشاش
و بلوا و آشوب و تحریک آنان به عصیان برعلیه مقام سلطنت هستید.
منظور شما
از این اقدامات چیست.
ج ـ تکذیب می کنم.
و چنانچه اظهار داشتم اینجانب همیشه به شهادت رؤسای سازمان های شیراز
مردم را مانع از تظاهرات و خلاف امنیت بوده ام.
بهاءالدین محلاتی
س ـ اظهارات خود را چگونه گواهی می کنید.
ج ـ امضا می کنم.
بهاءالدین محلاتی
توضیحات سند:
1ـ آیت الله سیدکاظم
شریعتمداری فرزند حسن در
سال 1328 ق در تبریز متولد
شد و تحصیلات خود را در تبریز
و قم پی گرفت.
وی در تبریز از
محضر آیات حاج میرزاصادق
آقا تبریزی و حاج
میرزاابوالحسن انگجی تلمذ
کرد.
در سال 1343 ق به قم
رفت و در درس مرحوم آیت الله
حائری یزدی شرکت کرد و از
محضر مرحوم میرزا علی اکبر
یزدی، فلسفه آموخت.
او سپس
به نجف اشرف مهاجرت کرد و از
حضور حضرات آیات عظام: آقا
ضیاء عراقی، سیدابوالحسن
اصفهانی و سیدمحمدحسین
نائینی استفاده برد.
وی در سال
1326 ش علیرغم تحریم علمای
آذربایجان، در مدرسه طالبیه با
شاه ملاقات کرد و ارتباط ایشان
با دربار تا پیروزی انقلاب
اسلامی ادامه داشت.
وی در
سال 1327 عازم قم گردید و در
این شهر ماندگار شد.
او مؤسس
نشریه مکتب اسلام و مؤسسه
دارالتبلیغ اسلامی قم بود و با
آغاز نهضت اسلامی به رهبری
روحانیت، نقش ایشان پر اهمیت
تلقی می شد.
از آنجا که ایشان
همواره تأکید بر عمل به قانون
اساسی داشت، به مرور زمان
مبارزه ایشان کم رنگ شد و راه
ایشان از انقلابیون جدا گردید.
پس از انقلاب اسلامی نیز
مخالفت های وی آشکار بود و
وی در سال 1365 ش
درگذشت.
2ـ آیه اللّه سیدعبدالحسین
دستغیب فرزند سید محمدتقی
در شب عاشورای 1292
شمسی در شهر شیراز متولد
گردید.
پس از خواندن دروس
مقدماتی و سطح، امامت
جماعت مسجد باقرخان را
عهده دار گردید و در سال
1314 به منظور ادامه
تحصیلات راهی نجف اشرف
شد.
در آنجا از محضر اساتیدی
چون آیات عظام شیخ کاظم
شیرازی، سید ابوالحسن
موسوی اصفهانی، سید میرزا
آقا اصطهباناتی و میرزا علی آقا
قاضی طباطبایی کسب فیض
نمود و در سن 24 سالگی به
درجه اجتهاد رسید.
مبارزات سیاسی شهید از
هنگامی شروع شد که اساس
دین را با روی کار آمدن
رضاخان در خطر دید.
بنابراین
در منابر و سخنرانی ها مردم را
از توطئه آگاه می نمود؛ به ویژه
در مورد کشف حجاب.
در اواخر
سال 1341 که با طرح لایحه
انجمن های ایالتی و ولایتی،
زمزمه مخالفت از قم به رهبری
امام امّت برخاست.
شهید
دستغیب که پیوسته بر دامنه
مبارزاتش می افزود ، پس از
دستگیری حضرت امام در 15
خرداد 1342، دستگیر و مستقیما
روانه زندان عشرت آباد گردید.
در سال 1343 نیز یک بار دیگر
مزدوران رژیم مانند سال
1342نیمه شب به منزل ایشان
ریختند و باز مستقیما او را به
تهران و زندان قزل قلعه منتقل
کردند که پس از آزادی، مدّت 3
روز میهمان حضرت امام خمینی
(ره) بود.
در واقعه دی ماه
1356، در برابر مقاله
توهین آمیزی که نسبت به
حضرت امام در روزنامه
اطلاعات به چاپ رسیده بود، به
شدّت به موضعگیری پرداخت و
گفت : «...
خمینی مرجع تقلید
چند میلیون شیعه می باشد و
چون روزنامه اطلاعات به وی
تهمت هایی زده طبق قانون،
عاملین این امر بایستی تحت
تعقیب قرار گرفته و از یک تا سه
سال زندانی شوند.
» در همان
سال ایشان مدّتی در منزل خود
در محاصره ساواک به سر برد.
با
شروع حکومت نظامی و پس از
حادثه خونین 17 شهریور
1357، مأمورین شبانه به منزل
ایشان رفته و او را در حال
بیماری و تب بازداشت کردند،
پس از پیروزی انقلاب
شکوهمند اسلامی، به نمایندگی
مردم فارس در مجلس خبرگان
برگزیده و از سوی حضرت امام
به امامت جمعه شیراز منصوب
شد.
سرانجام این شهید سعید در
روز جمعه 20 آذرماه سال
1360 به دست گروهک منافقین
در راه نماز جمعه به شهادت
رسید.
شهید دستغیب دارای
تألیفات فراوانی است که بعضا
چند بار تجدید چاپ شده است.
از جمله کتاب های قلب سلیم،
گناهان کبیره در دو جلد، معاد،
تفسیر سوره حمد، توحید،
امامت، معراج و...
منبع:
کتاب
آیتالله شیخ بهاءالدین محلاتی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 26