تاریخ سند: 28 مرداد 1357
موضوع : حاج محمد کفعمی خراسانی پیرو شماره : 25-25-55 - 26/5/2537
متن سند:
شماره : 25-25-55
از : شهربانی استان سیستان و بلوچستان
به : ریاست ساواک استان سیستان و بلوچستان
برابر گزارش یگان وابسته نامبرده بالا پس از ادای نماز ظهر روز 27 /5 /37 [1357] در مسجد جامع زاهدان منبر رفته و مطالبی به شرح زیر عنوان نموده است «امروز روزی است که همه چیز را باید بگویم و شما را [با] اطلاع سازم؛ حضرت آیتالله خمینی حکم کرده که در ماه رمضان مردم را از حقایق اطلاع سازیم گر چه در این شهر نمیشود عمل کرد چون موقعیت طوری است که نمیشود.
مخالفت خمینی از مقامات دولت بود که او را تبعید کردند و رساله او را ممنوع نمودند و هر کس که نامش را میبرد جایش زندان بود.
کدام آیتالله گفته که شیشه بشکنند خودشان در لباس دیگر ظاهر میشوند و شیشه میشکنند آقای فلسفی و تهرانی از تهران به قم عزیمت تا سوال شود 15 شعبان را جشن بگیرند یا نه جواب دادند اگر مواظب کنترل و نظم آن باشند بگیرند ولی یکدفعه نامهای از خمینی رسید خیر جشن نگیرید چون امسال عدهای از جوانان ما کشته شدند و مادرشان داغ دیده هستند و اضافه نمود دین ما میگساری را حرام دانسته، سگ بغل کردن و سگ پرستیدن را حرام دانسته است و بیان داشت پسر خمینی به نام مصطفی1 معلوم نشد کشته شد یا اینکه سکته کرد.
مجلس ترحیمی برای وی در مسجد ملا هاشم مشهد گرفته و حجتی کرمانی منبر رفته و یک عده از روحانیون خواستههایشان را در کاغذ نوشته بودند که آن هم در روزنامههای رستاخیز، اطلاعات و کیهان به پنج مورد آن جواب نادرست داده که آن هم مربوط به مسائل خودشان بوده و چرا بقیه خواستهها را جواب نداده بودند.
» پس از وی شیخ علی روحانی منبر رفته و اظهار نموده است «ما دو نوع رجال داریم یکی الهی که مراجع تقلید و علماء هستند و دیگری رجال سیاسی.
آیا ما باید رجالی را انتخاب کنیم سیاسی باشند و بر مردم حکومت کنند که ما از باطن او هم خبری نداریم و رجال الهی که از طرف امام زمانانتخاب شده مانند آیتالله خمینی حالا نظر شما است.
در کشور ما آن رقاصهها و هرزه ها تمام آزادی دارند ولی مراجع تقلید و آیتاللهها و آخوندها و گویندگان در گوشه زندانها و تبعیدگاهها باشند.
آن جوانتوی خیابان راه میرود که حدس میزنی سند کشته شدهگان را در دست دارد ولی آخوند در خیابان که راه میرود باید سرش به پایین باشد و اضافه نمود رجال بهتر است که شب به عیش و نوش و می گساری و سگ بغل کردن مشغول باشد یا رجالی که به فکر ملتش باشد.
جمعیت حدود هزار نفر بودند و هر موقع که اسمی از خمینی برده میشد حاضرین در مسجد سه تا صلوات فرستادند.
مجلس ساعت0045خاتمه یافته.
مراتب جهت اطلاع و هر گونه اقدام مقتضی اعلام میگردد.
سرپرست شهربانی استان سیستان و بلوچستان - سرهنگ جواهری
به عرض برسد
18 /5
توضیحات سند:
1.
آیت اللّه شهید سید مصطفی خمینی فرزند گرانقدر امام خمینی (ره) در آذرماه 1309 شمسی (12 رجب 1349 هجری قمری) در شهر قم دیده به جهان گشود.
در محیطی آکنده از معنویت رشد کرد و در سن 15 سالگی در حوزه علمیه قم به تحصیل علوم دینی پرداخت.
دوره سطح را در محضر اساتیدی چون حائری، صدوقی، سلطانی و محمدجواد اصفهانی گذراند.
در سن 21 سالگی مشغول فراگیری دروس خارج شد و از محضر حضرات آیات بروجردی، امام خمینی و محقق داماد استفاده های علمی بسیاری نمود.
فلسفه و کلام را نزد فیلسوفان نامداری چون علامه طباطبایی و آیت اللّه سید ابوالحسن قزوینی آموخت و در علم رجال و تاریخ نیز اطلاعات فراوانی کسب کرد و در حدود 27 سالگی به درجه اجتهاد رسید.
از آغاز مبارزه حضرت امام (ره) تا زمان تبعید ایشان به ترکیه، پشت سر امام (ره) گام بر می داشت.
همزمان با دستگیری و تبعید امام خمینی (ره) به ترکیه در 13 آبان 1343، منزل حاج آقا مصطفی نیز مورد تعرض مأموران رژیم قرار گرفت که در اثر حمله مأموران فرزند خردسالش به شهادت رسید و خود توسط مأموران شهربانی قم دستگیر و روانه زندان قزل قلعه شد.
عوامل رژیم قصد داشتند او را با میل خود از ایران برانند تا یاد و خاطره امام به دست فراموشی سپرده شود.
بنابراین وی را پس از 57 روز از زندان آزاد کردند و موافقتش را جهت خروج از ایران جلب نمودند.
اما او پس از مشورت با استادان و فضلای حوزه علمیه از مسافرت به ترکیه منصرف شد.
به همین دلیل سرهنگ بدیعی، رئیس ساواک قممجدداً او را دستگیر و به تهران اعزام کرد و از آنجا به ترکیه تبعید گردید.
در سال 1344 به همراه امام (ره) عازم نجف اشرف شدند.
او مدت 13 سال در حوزه علمیه نجف به تدریس و تألیف و تربیت طلاب اشتغال یافت و دست به تألیفات زیادی از جمله القواعد الحکمۀ، القواعدالاصولیۀ، اصول مختصر و مفصل، شرح زندگانی معصومین (علیهم السلام) و تفسیر قرآن به سبک جدید زد که برخی از آنها ناتمام مانده است.
وی دست راست امام محسوب می شد و یک چهره انقلابی بود که با روحانیون، روشنفکران و دانشجویان مسلمان داخل و خارج کشور ارتباط داشت.
از این رو ساواک بر آن شد تا با به شهادت رساندن او، یک مخالف جدی را از سر راه رژیم بردارد و بدین ترتیب در اول آبان 1356 به طرز مرموزی وی را در نجف اشرف به شهادت رساند.
پیکر پاک او را به کربلا بردند و پس از غسل در آب فرات و طواف در حرمهای مطهر حضرت امام حسین و حضرت ابوالفضل (علیهماالسلام)، به نجف بازگردانده و در ایوان طلای حضرت امیر (علیه السلام) به خاک سپردند.
پس از شهادت ایشان، جمعی از طلاب با چشمانی اشکبار جهت عرض تسلیت خدمت حضرت امام (ره) رسیدند و ایشان به رغم مصیبت زدگی، در کمال صبر و آرامش فرمودند : «امانتی بود که خدا به ما داد و از ما گرفت، گریه ندارد! ذلک فضل اللّه یؤتیه من یشاء».
ر.ک : شهید آیت الله سید مصطفی خمینی به روایت اسناد ساواک ،مرکز بررسی اسناد تاریخی
منبع:
کتاب
آیتالله محمد کفعمی خراسانی به روایت اسناد ساواک صفحه 386