تاریخ سند: 9 تیر 1341
موضوع : مسجد هدایت
متن سند:
شماره : 1504 /312
ساعت 5 /8 بعدازظهر روز 6 /4 /41 عده ای در حدود 80 نفر جهت استماع
وعظ طالقانی در مسجد هدایت اجتماع کرده بودند.
طالقانی اظهار داشته مردم
دنیا چهار گروهند.
آنهایی که پیامبر و مردمی خیر و راهنما و چراغ راه دیگران
بوده اند.
گروهی که مردمانی صدیق و خداشناسی بوده و رحم و شفقت دارند نه
مثل قوم بنی اسرائیل و یهود
که وقتی موسی آنها را از
مصر کوچ داده بود هنوز از
آب دریا نگذشته بودند که
اطراف گوسفندی جمع شده
و او را خدا دانسته بودند و به
قدری از ابتدا این قوم مادی
بود که به خاطر آن ناموس و
دین و دنیای خود را فدا
می کرده اند آیا جهود و یا
یهودی هست در این مملکت
که کار تولیدی داشته باشد
جز این که اجناس تقلبی را به
خورد مردم داده و عمدا
مردم را مریض می کنند تا
اجناس دارویی آنها به
فروش برسد.
هیتلر1 و آیشمن2 با آن که کارهای بدی کرده بودند ولی یک کار
خوب انجام دادند که آن هم از بین بردن یهودیان بود زیرا هر اتفاقی در دنیا رخ
می دهد عامل اصلی آن این جهودها و یهودیان می باشند در این موقع پیرمردی به
نام سعیدی که لباس سفید به تن داشته و با طالقانی آشنا بوده بلند اظهار داشته که
این قوم اکنون نیز بر ملت فرانسه حکومت و آقایی دارند.
دسته سوم که از صدیقان و مردم نیکو سرشت تبعیت می نمایند.
آخرین گروه که
فدایی مردمان خوب بوده و در موقع مقتضی از جان و مال خود می گذرند و در
خاتمه افزوده که مردم بایستی رئوف و مهربان باشند و دولت و دستگاه که چشم
امید مردم هستند راه مستقیم را در نظر بگیرد در صورتی که دولتها فعلاً عکس آن
عمل می کنند.
ساعت 5 /9 مجلس ختم گردیده است.
ریاست بخش بایگانی
از لحاظ موضوعی بهره برداری شد عین اطلاعیه جهت هرگونه اقدام مقتضی به اداره دوم ارائه
شود 17 /4 /41
توضیحات سند:
تاریخ : 9 /4 /41
شماره : 1527
موضوع : مسجد هدایت
طبق اطّلاع واصله، ساعت 21
روز 6 ماه جاری، آقای
طالقانی، ضمن سخنرانی در
مسجد هدایت، ضمن تلاوت
آیاتی از قران مجید، درباره
اعمال و خرابکاری یهودیها،
اظهار داشته: اینها، جز
پول پرستی، دین و ایمان دیگری
ندارند.
این مسخره است در
یک کشور اسلامی، تمام
سرمایه دولت و ملّت، در دست
این افراد کثیف است.
مثلاً تمام
داروها، در اختیار کلیمیهاست.
من شنیده ام اینها، سالی یک
مرتبه مقداری میکرب امراضی
را در داخل آب آشامیدنی مردم
می ریزند و آنها را مبتلا می کنند
تا داروهای آنها، بهتر به فروش
برسد.
اخیرا شنیده ام که این
افراد، به قدری در امریکا نفوذ
نموده اند و تمام سرمایه ها را به
دست گرفته اند که اگر وضع این
طور باشد، احتمال سقوط دولت
امریکا هست.
سپس درباره
حضرت امام حسین (ع) و دیگر
پیشوایان صحبت نمود و گفت:
آنها، در راه دین، مرگ را
استقبال کردند.
زیرا هدف معیّنی
داشتند.
انسان، باید هدف معیّنی
داشته باشد و به گفته خداوند، هر
روز صبح و شام که در نماز
می گوید خدایا مرا به راه راست
هدایت کن، تا بهتر بتوانم به
هدفم برسم، بدبختانه اکثر ملّت
ما هم، اصلاً هدف خود را
نمی دانند.
به نظر من، آیشمن
کار خوبی کرد که مردم را کشت.
زیرا وجود این مردم، ارزشی
ندارد.
آیشمن، نباید اعدام
شود.
این افراد، مانند جمادی
بیش نیستند.
در روشن شدن
افکار عمومی و حتّی هدف
اصلی، فقط دانشجویان تنها
سهم ندارند بلکه تمام افراد
سهیمند و وقتی کسی به حقیقت
و هدف معیّن و اصلی خود پی
برد، در رسیدن به آن، از هیچ
چیز نمی هراسد.
جلسه، در
ساعت 22 خاتمه یافت.
1ـ آدولف هیتلر، رهبر پیشین
آلمان، در 20 آوریل 1889
متولّد شد.
او، فرزند یک
کارمند جزء اداره گمرکات بود.
زندگی دوران کودکی هیتلر، با
فقر و تنگدستی سپری شد.
او،
بین سالهای 1904 تا 1910، در
وین به تحصیل در رشته
نقشه کشی پرداخت و در 1912،
به مونیخ مهاجرت کرد و با
فروش تابلوهای خود، زندگی
می کرد.
پس از جنگ جهانی
اوّل ـ که در آن، ترفیع درجه پیدا
کرد و نشان افتخار به دست آورد
ـ او، با قدرت و نیروی کلام
خود، توانست به رهبری جنبش
اجتماعی و ملّی آلمان نازی
برسد.
پس از آن، به حمایت از
صنایع از دست رفته آلمان و
تقویّت جنبش ملّی این کشور
پرداخت.
او، در 1925، حزب
نازی را تاسیس کرد.
این حزب،
در انتخابات 1928 رایشتاک
(پارلمان آلمان نازی)، 28
کرسی به دست آورد.
در 1930،
حزب نازی، دومین حزب عمده
آلمان بود.
هیتلر، از همان ابتدا،
هدفهای نازیسم را بر ضدّ عقاید
مارکسیسم، کاپیتالیسم و
صهیونیسم، با تأکید بر
ناسیونالیسم آلمان قرار داد.
هیتلر، در انتخابات 1932، با
بدست آوردن 37 درصد آرا،
قدرت را در آلمان به دست
گرفت و حکومت دیکتاتوری
خود را آغاز کرد.
وی،
برنامه ریزی متمرکز را برای
کشور، جهت به سامان آوردن
امور متشتّت آلمان پس از جنگ،
عملی ساخت و با نظارت قاطع بر
تولید و توزیع، از آلمان کشوری
نیرومند و پیشرفته از لحاظ
صنعتی پدید آورد.
از طرف
دیگر، با گسترش صنایع نظامی،
او، خدمت زیر پرچم را اجباری
کرد و شروع به مسلّح نمودن
سربازان نمود.
در 1936، هیتلر،
با موسولینی در ایتالیا پیمان
اتّحاد بست.
وی، در همین
دوران، به سلطنت طلبان اسپانیا
به رهبری فرانکو، در جنگهای
داخلی آن کشور، کمک فراوانی
کرد.
در مارس 1938، نیروهای
آلمان، به دستور هیتلر، به اتریش
حمله کردند و آن سرزمین را به
قلمرو آلمان ملحق کردند.
با پایان
کار اتریش، هیتلر، از چکسلواکی
خواست تا ناحیه سودت را به
آلمان مسترد گرداند.
فرانسه و
انگلیس نیز ـ که خواستار جنگ
نبودند ـ در برابر این زیاده طلبی
سکوت کردند و دولت
چکسلواکی نیز، بناچار تسلیم این
امر شد.
آلمان، در آوریل 1939،
بوهم و مورادی را نیز، در
چکسلواکی تسخیر کرد.
در ماه
اوت همان سال، میان آلمان و
شوروی سابق، عدم تعرّض منعقد
گردید و هیتلر، پس از اطمینان از
این امر، به لهستان حمله برد و
جنگ جهانی دوم، عملاً با این
حمله آغاز شد.
در پایان جنگ ـ
که با شکست آلمان و فتح برلین
توسط ارتش سرخ شوروی سابق
همراه بود ـ هیتلر، در اوّل مه
1945، کمی قبل از رسیدن
سربازان شوروی سابق به
پایتخت، خودکشی کرد.
(ساجدی، احمد : مشاهیر سیاسی
قرن بیستم، انتشارات محراب
قلم، تهران 1374، ص 476.)
2ـ آدولف آیشمن ـ که
صهیونیستها، او را دشمن شماره
دوم یهودیان جهان یاد می کنند ـ
طرّاح کوره های آدم سوزی در
دوره حکومت هیتلر بود.
هنگامی
که لهستان به دست قوای آلمان
هیتلری سقوط کرد، به دستور
آیشمن، کوره های بزرگی ساخته
شد و نازیهای آلمان، اجساد
یهودیان و اسرای بازداشت شده
در لهستان را، در این کوره ها
می انداختند و آنها را در کمترین
زمان، خاکستر می کردند.
آدولف
آیشمن، با شکست آلمان نازی
در جنگ دوم جهانی، موفّق شده
بود با لباس مبدّل، از کشور
بگریزد.
وی، پس از 15 سال
اختفا، در 23ام ماه مه 1960، در
آرژانتین شناسائی شد.
صهیونیستها، پس از ربودن وی،
او را بیهوش کردند و با صندوقی
که از مصونیّتهای سیاسی
برخوردار بود، وی را مخفیانه به
اسرائیل انتقال دادند.
آیشمن، در
اسرائیل پس از 15 روز محاکمه
طولانی، در اوّل ژوئن 1961، به
دار آویخته شد.
سپس جسدش را
سوزاندند و خاکسترش را به دریا
ریختند.
مقامات صهیونیست،
می گفتند که او نیز، باید همچون
هزاران یهودی ـ که در اروپا به
دستورش سوزانده می شدند و از
خاکسترشان اثری برجا نمی ماند ـ
سوزانده و خاکسترش به باد داده
شود.
نقل می کنند، در لحظه ای که
می خواستند وی را دار بزنند،
خواسته ای را مطرح کرده بود.
ماموران اسرائیلی، دار زدنش را
متوقّف کردند تا آیشمن
خواسته اش را مطرح کند.
او،
خواسته بود که یهودی بشود.
یکی از خاخامهای حاضر در پای
چوبه دار، با شنیدن این عبارت
از زبان آیشمن، بی درنگ به
گریه افتاد و این را به حساب
جذابیّت دین یهود گذاشت که
می تواند یک آدم کش را نیز،
متحوّل سازد.
امّا آیشمن گفته بود
: مایلم یهودی شوم تا وقتی کشته
شدم باز هم یک یهودی کشته
شده باشد.
(ساجدی، احمد : مشاهیر سیاسی
قرن بیستم، انتشارات محراب
قلم، تهران 1374، ص 17)
منبع:
کتاب
آیتالله سید محمود طالقانی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 207