تاریخ سند: 16 خرداد 1329
گزارش مأمور ویژه حاکی است که ساعت 30/18 روز 24 ماه جاری بنا به دعوت قبلی هیئت مدیره انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی
متن سند:
تاریخ:16 /3 /1329
گزارش
گزارش مأمور ویژه حاکی است که ساعت 30 /18 روز 24 ماه جاری بنا به دعوت قبلی هیئت مدیره انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی، عدهای از نمایندگان مجلس و مدیران جراید از قبیل مکی . حائریزاده . اللهیار صالح . آشتیانیزاده1. مورخالدوله سپهر2 . ملکالشعرای بهار3 . موسویزاده4 . عمیدی نوری5 . ارسنجانی6 . دژکام7 . علی زهری8 . زندی . نیکپور نائینی . لنکرانی مدیر روزنامه مصلحت و چند نفر دیگر از مدیران جراید و عده کثیری از اعضاء انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی و افراد حزب ایران برای افتتاح نمایشگاه فیلم فستیوال شوروی در محل انجمن مذکور حضور به هم میرسانند. ضمناً سفراء شوروی . لهستان . رومانی نیز در این جلسه حضور داشتهاند. ابتدا مستشارالدوله صادق از مدعوین سپاسگزاری و ضمناً شرحی درباره پیشرفت صنعت سینما در شوروی بیان نموده، بعداً آذرخشی عضو رسمی انجمن نیز شرحی در این زمینه ایراد و سپس فیلم رژه جوانان شوروی ... و فیلم رنگی دیگر راجع به ترقیات اصول کشاورزی و دامپروری در شوروی به معرض نمایش گذارده شد.
توضیحات سند:
1. محمدرضا آشتیانیزاده در سال 1285ش در تهران به دنیا آمد. تحصیلات را در حدود متوسطه ادامه داد و سپس در بلدیه تهران مشغول به کار شد و تا معاونت شهرداری ترقی کرد. در سال 1325ش به حزب دموکرات قوام پیوست. در دوره پانزدهم مجلس شورای ملی با حمایت قوامالسلطنه نماینده ایوانکی شد که این نمایندگی در دوره بعد نیز تکرار گردید. وی از مخالفین رزم آرا بود و دولت وی را استیضاح کرد. در دوران مصدق، بیکار بود و پس از کودتای 28 مرداد 1332ش از سیاست کناره گرفت و به ملکداری و تجارت مشغول شد. وی در سال 1377ش در تهران درگذشت.
2. احمد على سپهر(مورخ الدوله)، فرزند عبدالعلی در سال 1267 ش در تهران به دنیا آمد. وی از خانوادههای قدیمی و اشرافی ایران بود که به قاجاریه وابستگی داشتند. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مدرسه فرانسویها به پایان برد. در سال 1292 به عنوان مترجم در اداره گمرک استخدام شد و به ریاست دارالترجمه اداره مذکور رسید. در سال 1295 به عنوان منشی اول سفارت آلمان استخدام شد. در تشکیلات عدلیه داور، به اداره ثبت رفت و رئیس ثبت شمال تهران شد.
مورخ الدوله در دوران رضاشاه شغل مهمى نداشت. بعد از شهریور 1320 میداندار سیاست شد و با سفارتخانهها ارتباط برقرار کرد. فردوست مىگوید: «احمدعلى سپهر از افرادى بود که در سالهاى نخست سلطنت محمدرضا، رل مهمى در زندگى او بازى کرد.» در آذر ماه 1322 که سران سه قدرت بزرگ جهانى (استالین، روزولت و چرچیل) وارد تهران شدند و کنفرانس تهران را برگزار کردند. سپهر مىگوید: «از سفیر شوروى خواهش کردم به استالین بگوید که ایشان دیدارى با شاه داشته باشد زیرا حالا که نه چرچیل و نه روزولت به دیدن شاه نمىروند اگر ایشان ملاقات و دیدارى با شاه داشته باشند، اثر فوقالعادهاى بر وى خواهد داشت. سفیر مطلب را به استالین اطلاع داد، او پذیرفت و با شاه دیدار کرد.»
سپهر مىگفت: «من مجازم با روسها ملاقاتهایى داشته باشم اما فقط براى انگلیسیها صمیمانه کار مىکنم.» این اظهار دوستى و صمیمیت، مربوط مىشود به خیلى قبل و سابقه طولانى که او در سفارت انگلیس داشت. مورخالدوله سپهر ارتباطى نزدیک با شاه پیدا کرد. محمدرضا شاه، سپهر را وارد کابینه قوام کرد و او به عنوان وزیر بازرگانى و پیشه و هنر کار خود را شروع کرد. محمدرضا قصد داشت سپهر را جانشین قوام کند، سپهر نیز از همان ماههاى اول وزارت به فعالیت برضد قوام پرداخت تا زمینه را براى نخست وزیرى خود مهیا سازد. قوام متوجه این توطئه شد و مورخالدوله روز 15 تیر 1325ﻫ ش به دستور قوام بازداشت و به کاشان تبعید شد. مورخالدوله در دوران کوتاه وزارتش همچنان براى سفارتخانهها خبرچینى مىکرد. آخرین نقش او بعد از استعفاى مصدق در تیر ماه 1331ﻫ ش هنگامى که قوام براى پنجمین بار به نخست وزیرى رسید، نوشتن اعلامیه قوام بود.
سپهر بعد از تبعید در سال 1329 با قوام آشتى کرد و به جمع محارم او پیوست. او از اولین کسانى بود که بعد از صدور فرمان نخست وزیرى قوام به ملاقات او رفت، ولى طبق گفته ملکى اعلامیه معروف قوام به دست مورخالدوله سپهر افشا شده بود و بعد از پنج روز نخست وزیرى، باعث سرنگونى قوام شد. در سال 1329 در کابینه رزمآرا به ریاست هیئت مدیره شرکت شیلات برگزیده شد که تا سال 1331 عهدهدار این سمت بود و در ملى شدن شیلات در دوران مصدق کوشش کرد. احمدعلى سپهر در روز 28 آبان ماه 1354 درگذشت.
3. محمدتقى بهار در 16 آبان 1265 ش متولد شد، پدر ایشان مرحوم میرزا کاظم صبورى ملکالشعراى آستان قدس رضوى بوده است. تحصیلاتش را در خراسان گذراند و در سال 1288ش به انتشار روزنامه نوبهار در خراسان پرداخت و در سال 1332 ق از خراسان از ناحیه سرخس ـ کلات به نمایندگى دوره سوم مجلس انتخاب شد و به تهران عزیمت نمود و در تهران نیز روزنامه نوبهار را به اسلوب بهترى منتشر کرد. در سال 1296ش به انتشار مجله دانشکده و در 1298ش به مدیرى روزنامه رسمى ایران مشغول گردید. در دوره چهارم، نمایندگى مجلس را داشته و در ادوار پنجم، ششم، هفتم و پانزدهم از طرف اهالى تهران انتخاب شد. از 1308 ﻫ ش پس از تبعیدهاى یزد و اصفهان به تهران بازگشت به خدمت وزارت فرهنگ در دانشسراى عالى مشغول شد و به تصحیح و تحشیه کتب و تدریس پرداخت. تألیفات وى علاوه بر مقالات و اشعار زیادى که در مجلات و جراید چاپ شده عبارتند از چهارخطابه، سه جلد کتاب سبکشناسى، مقدمه و تصحیح تاریخ سیستان ـ مجمل التواریخ و القصص ـ مطالعه شرح حال فردوسى. مرحوم بهار یک مرتبه به وزارت فرهنگ رسیده و چند ماهى به شغل وزارت مشغول بود. در اواخر عمر مبتلا به مرض سل گردید و با معالجات زیاد در ایران و سوئیس مؤثر واقع نشد و عاقبت در مرداد ماه 1329 ش دار دنیا را بدرود گفت.
4. علیاکبر موسویزاده در سال 1271ش در یزد به دنیا آمد. دروس مقدماتی حوزوی را در یزد گذراند و سپس به حوزه علمیه اصفهان رفت و به فراگیری فقه و اصول و منطق پرداخت. با ورود به تهران به محافل سیاسی پیوست و در سال 1301ش همراه با فرخی یزدی روزنامه طوفان را تأسیس نمود و مدیر مسئول و سردبیر آن شد. با تعطیلی روزنامه طوفان، روزنامه پیکار و پس از آن نیز روزنامه قیام را منتشر نمود. به علت مخالفت با احمد شاه به یزد تبعید شد. با روی کار آمدن علی اکبر داور، به شغل قضائی روی آورد و در سال 1320ش به حزب دموکرات قوام پیوست و معاون رهبر حزب شد. در کابینه قوام مدتی وزیر دادگستری بود و مدتی هم استاندار تهران و مدتی نیز وزیر مشاور کابینه قوام شد. با خروج قوام از صحنه سیاست، موسویزاده نیز از سیاست کناره گرفت و در اواخر عمر به یزد بازگشت و در سال 1334ش از دنیا رفت.
5. ابوالحسن عمیدی نوری در سال 1282 ﻫ ش متولد شد. پدرش، عمیدالشعرا دبیر دبیرستانهای تهران بود. او پس از طی تحصیلات مقدماتی در سن 18 سالگی به مدرسه قزاقها رفت، اما به خاطر اعتصابی که در آنجا به راه انداخت و پس از چند روز حبس، از مدرسه اخراج شد. وی سپس به مدرسه دارالفنون رفت و در آنجا به تحصیل پرداخت. وی به علت گرفتن ایراد از معلمهایش از این مدرسه نیز اخراج شد، ولی همکلاسیهای او به سردمداری خسرو هدایت کلاسهای درس را به تعطیلی کشانده و مسئولین مدرسه مجبور شدند او را مجدداً بپذیرند. عمیدی نوری پس از پایان تحصیلات وکیل دادگستری شد و بعد از سال 1320 روزنامۀ «داد» را منتشر کرد. وی در غائله آذربایجان از پیشهوری حمایت کرد و نمایندهی خصوصی قوام در مذاکره با پیشهوری بود. عمیدی نوری یکی از اعضای کمیته مرکزی حزب دموکرات به رهبری قوام بود و روابط نزدیکی با قوام داشت و با او به مسکو رفت و پیشنهاد معاونت مطبوعاتی خود را به او داد که قوام نیز پذیرفت. نوری در جریان ملی شدن صنعت نفت به دکتر مصدق پیوست، ولی پس از چندی در روزنامه داد علیه دکتر مصدق شروع به تبلیغ کرد. عمیدی از چهرههای وابسته به جریان غرب بود. در جریان کودتای 28 مرداد 1332 سخنگوی کودتا و معاون زاهدی شد. در هنگام معرفی کابینه به محمدرضا شاه به وی گفت:«تو سرباز مقدم این مبارزه بودی و حالا سعی کن فساد دستگاه مصدق را از بین ببری»
عمیدی نوری در کابینه زاهدی معاون نخست وزیر و سخنگوی دولت بود و در دوره چهاردهم مجلس شورای ملی به عنوان نماینده مازندران وارد مجلس شد و به عضویت حزب ملیون درآمد. وی رئیس گروه 75 نفری روزنامه نویسان عضو حزب ملیون بود. در سال 1336 در زمان نخستوزیری اقبال، عمیدی نوری نماینده مجلس بود. در همین دوره هنگامی که حسین پیرنیا، اقبال را در مجلس مورد سؤال قرار داد، اقبال در جواب گفته بود: اگر شاه به من اجازه دهد به شما پاسخ میگویم که عمیدی نوری از این سخن اقبال حمایت کرده بود. عمیدی نوری در دورۀ بیستم مجلس شورای ملی هنگامی که انتخاب نشد انتخابات را زیر سؤال برد. او سپس سناتور انتخابی تهران شد و روزنامه خود را به مدت سی سال انتشار داد. بعد از انقلاب اسلامی در دادگاه انقلاب محاکمه و به دلیل وابستگی به غرب، مشارکت در کودتای 28 مرداد 1332 و خیانتهای متعدد در سال 1359 از سوی دادگاه انقلاب اسلامی محاکمه و محکوم به اعدام شد و در همان سال حکم به مرحله اجرا رسید. اسناد ساواک . پرونده انفرادی
6. سید حسن (خسرو) ارسنجانى، فرزند سید محمد حسین در سال 1301 ش در یک خانوادهی روحانى در تهران به دنیا آمد. او دورهی ابتدایى را در دبستان پهلوى و دورهی دبیرستان را در دارالفنون و سنلوئى در فرانسه به پایان رساند. سپس وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد و لیسانس گرفت. او در شهریور 1320 کار روزنامهنگارى را آغاز و روزنامه «داریا» را منتشر کرد. در سال 1324 حزبى به نام «آزادى» تأسیس کرد، اما کارش نگرفت و در سال 1325 در زمان حزب دموکرات قوام، جزو مؤسسین آن بود. ارسنجانى در سال 1326 پس از رد شدن اعتبارنامهاش یک بار دیگر به کار روزنامهنگارى مشغول شد و ادارهی روزنامهی دموکرات از طرف قوام به او واگذار گردید. وى همچنین یکى از مشاوران رزمآرا بود که طرحى دربارهی تعاونىهاى روستایى و فروش املاک خاصه به کشاورزان را به او ارائه کرد. دکتر حسن ارسنجانى در 19 اردیبهشت 1340 در کابینه دکتر امینى به عنوان وزیر کشاورزى معرفى شد و قانون اصلاحات ارضى را تهیه و با هیاهوى فراوان به مورد اجرا گذاشت. پس از آنکه امینى استعفا داد او در مقام خود ابقا شد، اما در تاریخ 20 اسفند 1341 به علت ناسازگاریهاى علم، از وزارت کشاورزى استعفاء داد و در 17 فروردین 1342 به سمت سفیر ایران در ایتالیا منصوب شد. ارسنجانى از عاملین انگلیسیها در ایران بود و با نزدیک کردن خود به شاه و آمریکاییها اقدامات خود را به نفع انگلیسیها تمام مىکرد. وى، غوغاسالار و بلواچى معروفى بود که در جریان نهضت امام خمینى (ره)، به همراه شاه در چهارم بهمن 1341، به قم رفت و در برابر حرم حضرت معصومه (سلامالله علیها) سخنرانى کرد و از شاه به عنوان بتشکن بزرگ در ردیف حضرت ابراهیم، حضرت موسى و حضرت عیسى نام برد و مخالفان وى را نمرود و فرعون نامید. او در روز جمعه دهم خرداد 1348 بر اثر سکته قلبى درگذشت.
ر.ک: ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، ج 2، خاطرات فردوست، ص 36 . مهدى بامداد، تاریخ رجال ایران، ج 6، ص 78
7. محمود دژکام، فرزند علىاکبر در سال 1296 ش در بابل متولد شد. وى پس از طی مقدمات تحصیلى از دانشگاه لیسانس گرفت و در وزارت دارایى به استخدام دولت درآمد. دژکام مدیر روزنامه رگبار بود و به حزب توده گرایش داشت. وی چندین بار طى سالهاى 1320، 1327، 1328 و 1331 دستگیر شد، ولى مجموع حبسهایش به سه ماه نرسید و هر بار به زودى از زندان آزاد گردید. نامبرده در سال 1328 از سران حزب توده معرفى شده و عضو انجمن کمک به دهقانان، وابسته به حزب توده و مسئول کمیته شهرستان دماوند بود. محمود دژکام در سال 1332 با ارائه اطلاعات درون تشکیلاتى به فرماندارى نظامى و نوشتن تنفر و انزجار از حزب توده و درج آن در جراید از زندان آزاد شد.
وى همچنین در احزاب پیکار و سوسیالیست عضویت داشت و طى نامهاى که به فرماندار نظامى تهران درباره خودش نوشت: «صادقانه باید حضورتان عرض کنم که همیشه داراى افکار آزادیخواهانهاى بوده و هستم، البته در کادر رژیم فعلى که سلطنت مشروطه مىباشد. چنانچه به شمارههاى چند سال قبل روزنامه رگبار امروز مراجعه فرمائید کلمهاى علیه ملت و وطن و شاهنشاه ملاحظه نخواهید فرمود.» وى همچنین در رابطه با همکارى با ساواک در جاى دیگر بیان داشته که به همکارى بطور مخفى علاقهاى ندارد، بلکه حاضر است بدون داشتن توقعى در سطح بالاى وزارت دارایى و حتى در سطح مملکتى با ساواک همکارى کند. در سال 1337 خود را نماینده سازمان اطلاعات و امنیت کشور معرفى کرده و در سال 1355 در اظهارنظرى راجع به ساواک مىگوید: «در عرض 15 سال اخیر که به ساواک رفت و آمد داشتم، ساواکىها را، کارمندان و افسران شریف یافتم».
محمود دژکام به دلیل اینکه توانسته بود اعتماد رژیم را به خود جلب کند، در هرم قدرت پیشرفت زیادى کرد و مسئولیتهاى مهمى به وى واگذار شد، از جمله این مسئولیتها میتوان به مدیرعامل شرکت بیمه، بازرس دولت در شرکت بیمه، رئیس حسابدارى باستانشناسى، ناظر وزارت دارایى در مؤسسه خاکشناسى، بازرس وزارتى در اداره کل بازرسى، بازرس وزارتى و مشاور وزیر اشاره کرد. دژکام عضو حزب مردم و نماینده آن حزب در شهرستان دماوند بود و در انتخابات دوره 22 مجلس شوراى ملى کاندید حزب از آن شهرستان شد که موفقیتى به دست نیاورد. زمان درگذشت وی مشخص نیست.
8. على زُهَرى، فرزند رضا در سال 1293 ش در رشت متولد شد. مدتى در آن شهر و تهران به تحصیل پرداخت و سپس عازم بلژیک شد و در رشته اقتصاد به تحصیل پرداخت. پس از بازگشت به ایران مدتى در بانک کشاورزى و وزارت دارائى مشغول به کار شد، مدتى نیز نماینده مردم تهران در مجلس شوراى ملى بود. در سال 1328 روزنامه «شاهد» را منتشر کرد و به واسطه اقداماتش در کودتاى 28 مرداد 1332 از طرف وزارت دفاع ملى، نشان درجه یک «رستاخیز» را دریافت نمود. براساس اسنا، وی شخصى تشکیلاتى و از رهبران مؤثر حزب زحمتکشان بوده و بسیارى از جلسات این حزب در منزل وى برگزار میشده است. او از افراد نزدیک به مظفر بقائى بود. زهرى در خردادماه 1339 به طور ناگهانى فوت نمود. اسناد ساواک . پرونده انفرادى
منبع:
کتاب
اللهیار صالح به روایت اسناد ساواک-جلد اول صفحه 27