صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : ملاقات اسماعیل سرمدی با دکتر ابوالقاسم صادقی

تاریخ سند: 27 دی 1346


موضوع : ملاقات اسماعیل سرمدی با دکتر ابوالقاسم صادقی


متن سند:

شماره : 7154 /16/ ه 1 در ساعت 8 بعدازظهر روز شنبه 23 /10 /46 اسماعیل سرمدی به منظور آشنایی با دکتر ابوالقاسم صادقی به منزل مشارالیه واقع در خیابان ششم بهمن بوشهر نزدیک نانوایی کلیسای ارامنه می رود ابتدا بعد از تعارفات معموله سرمدی اظهار می دارد که شما را مهندس بهروزی هنگامی که در تهران بودم غیابا به من معرفی نموده و من هم از دوستان صمد صالحی می باشم که سابقا در بوشهر اقامت داشت و در مسافرت اخیرم به تهران در شیراز از همشهری صالحی آقای عباس کریمی که در اداره اوقاف شیراز کار می کند و یکی از مبارزین و روشنفکران می باشد جویای حال صالحی شدم و چند روزی هم در شیراز مهمان کریمی بودم و کریمی گفت که صالحی به آبادان منتقل گردیده سرمدی راجع به اقامت خود در اهواز (سال 45) اظهار نموده هر جا را که ببینید بهتر از بوشهر است در اهواز مردم روشن و فهمیده هستند و دو نفر از کتابفروشان آنجا به نامهای شالباف و یکی دیگر کلیه کتب ممنوعه را وارد می نمودند و با همکاری چاپخانه ای در آبادان در حدود چهل هزار نسخه از اعلامیه خمینی را چاپ کرده بودند واعظی مانند خزعلی و محمد یزدی از قم مردم را تبلیغ می نمودند دکتر صادقی در پاسخ می گوید مردم اهواز روشنفکر هستند و خودشان چنین چیزی می خواهند ولی مردم بوشهر نه تنها به این گونه امور علاقه ای ندارند بلکه اگر کسی هم بخواهد تبلیغی بنماید از او استقبال نمی کنند سپس دکتر صادقی راجع به مهندس بهفروزی گفت که این مهندس تازه مهندس شده و از دوستان من و آیت ا طالقانی و سحابی می باشد و در تبلیغات سهم به سزایی دارد و دوستان را در نقاط مختلف به یکدیگر معرفی می نماید و در پایان اظهارات خود اضافه نمود که دکتر موسوی رئیس بهداری بوشهر از اشخاص روشنفکر و فهمیده می باشد که با من رابطه دارد و با یکدیگر دوست هستیم و این شخص به دنبال کسانی می گردد که پاک باشند و مؤمن تا در بهداری بوشهر استخدام نماید کما این که چندی قبل تازه استخدامی را که هنوز رسمی نشده بود و اسمش قصاب نژاد بوده به علت اختلاس اخراج می نماید.
اسماعیل سرمدی راجع به بدست آوردن شغل و رفتن به تهران و آشنایی خود با مهندس بازرگان و سحابی و یگانه و غیره به تفصیل صحبت نمود و حتی اضافه کرد که بعد از ملاقات با مهندس بازرگان ایشان به اتفاق دکتر محمد قریب به طرف شمال رهسپار گردیدند و در مسجد هدایت که کلیه آقایان آنجا جمع شده بودند ناگهان متوجه شدم که کسی دست مرا می کشد وقتی نگاه کردم دیدم مهندس بهفروزی است و او مرا به کلیه دوستان و رفقایش معرفی نمود و چند روزی مهمان آقای بهفروزی بودم.
دکتر صادقی در زمینه بالا رفتن سطح فکر مردم اظهار نمود که تصمیم دارم کتابخانه ای تأسیس نمایم ولی معلوم نیست که تا چه اندازه موفق شوم.
سرمدی بعد از صحبتهای گوناگون گفت که من 26 ساله هستم و هنوز نتوانسته ام کاری پیدا کنم و از طرفی بوشهر را می خواهند پایگاه نظامی کنند و ساختن این اسکله با مخارج و زحمات زیاد به همین منظور است.
صادقی در پاسخ گفت اگر بتوانم برایت کاری پیدا می کنم.
ملاحظات : نظریه رهبر عملیات : مراتب مورد تائید است و قبلاً طرحی به منظور آشنایی سرمدی با دکتر صادقی تهیه گردیده بود که به نتیجه رسید ضمنا گزارش خبری شماره ـ 7073 /16/ ه 1 ـ 13 /10 /46 را که به 312 صادر گردیده تائید می نماید البته درباره نحوه کسب خبر به گزارش عملیاتی خبر مربوطه مراجعه نمایند.
رونوشت برابر اصل است.
123025

منبع:

کتاب آیت‌الله سید محمود طالقانی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 147

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.