تاریخ سند: 6 اردیبهشت 1348
[موضوع:] جلسه بحث و تفسیر هفتگی مسجد هدایت و اظهارات حجتی کرمانی
متن سند:
[به:] 312
[از:] 20 ه 3 [شماره:] 27662 /20 ه 2
بعدازظهر روز 4 /2 /48 جلسه بحث و تفسیر هفتگی در مسجد هدایت واقع
در خیابان استانبول تشکیل گردید.
در این جلسه در حدود 700 نفر از افراد
مختلف مردم اعم از اداری،
بازاری، فرهنگی، دانشجو و
دانش آموز و غیره شرکت
داشتند و اکثرا وابسته به
جبهه ملی، نهضت آزادی،
احزاب مربوط به جبهه و
بازاریان طرفدار خمینی
بودند.
افراد شناخته شده عبارت
بودند از سیدمحمود
طالقانی.
دکتر جواد باهنر.
[علی ]حجتی کرمانی
واعظ.
مهندس مهدی
بازرگان.
دکتر یداللّه سحابی.
مهندس عزت اللّه سحابی.
دکتر عباس شیبانی.
حسام الدین انتظاری.
مرتضی بیوک افشاری.
مصطفی صادقی.
رضا سلیمی.
محمود محسنی.
حاج جواد جباری.
محمدعلی هوشیار قیومی.
محمدعلی
یزدان پناه.
محمدمهدی اندوهی.
سیدابراهیم موسوی.
امیرخانی و پسرش.
متصدی کتابفروشی مسجد.
حجتی.
حاج مالکی.
خلیل شالچی.
مرتضی
بیوک افشاری همراه سه تن از دانشجویان که یکی از آنان دارای ته ریشی بود.
بیوک افشاری و سه تن مذکور در تمام مدتی که در مسجد بودند در گوشه ای
نشسته و مشغول صحبت با هم بودند.
از چهره های آشنا در مسجد عده ای
بازاری که دارای ریش های فداییان اسلام بودند شرکت داشتند.
در ساعت
1930 پس از پایان نماز جماعت محمود محسنی آیاتی چند از قرآن را تلاوت
وآنگاه حجتی کرمانی واعظ جلسه که مدت 10 شب در این محل شب ها پس از
نماز سخنرانی می نماید بحث خود را در دنباله گفتار شب های قبل شروع و مدت
یک ساعت تحت عنوان احیای فکر در جامعه اسلام و ترویج مفاهیم اصلی قرآن
و دین و نسخ موهومات و خرافات که وسیله مسلمان نماها به دین وارد شده
صحبت نمود.
در این بحث ضمن اشاره به ایجاد پایگاه فکری استعمار غرب در
کشورهای مسلمان اظهار
داشت دنیای استعمارگر
غرب برای تفرقه و شکست
مسلمانها اقدام به تأسیس
پایگاه فکری نموده و به
وسیله ایادی و
دست نشانده های خود از
طرفی تظاهر به دینداری و
در باطن تیشه به ریشه سنن
و فرهنگ اسلامی ما
می زنند.
آنان نتوانسته اند
محیط ما را دچار فساد
اخلاقی نمود[ه] و مسکرات
و فحشا را رواج دهند و
مردم را از توجه به تعالیم
عالیه اسلام دور نمایند.
ناطق اظهار داشت مارکس اظهار عقیده نموده که دین و دیندار عامل شکست
ملت ها و ضعف و زبونی آنها می باشد ولی دین نداشتن عامل پیروزی بشر است و
نویسنده ای عرب در مورد نظریات مارکس عقیده دارد که منظور مارکس آن
دسته از دین دارانی بوده که به نام دین مال مردم را می خوردند و ستم می کردند و
هر روز جنایتی را مرتکب می شدند و یا در برابر ظلم و ستم ایستادگی نمی کردند
و در حال حاضر هم دین داشتن یعنی ترس، یعنی خرافات، موهومات و یا
تشریفات خشک مذهبی و یا تظاهر به مسلمان بودن، دفاع از دین ولی علنا قمار،
فحشاء، مسکرات، جنایات، ستمکاریها و غیره، در قالب آن انجام دادن نظریات
مارکس است.
حجتی کرمانی سپس گفت نتیجه حقیقت دین را آشکار و دیندار
بودن حقیقی شرط پیروزی، عدم تسلیم در برابر ظلم و ستم و احیای حقوق
است.
ناطق سپس مطالبی از کتاب منتخب الآمال را قرائت و ضمن بیان قسمتی از
مطالب آن کتاب سخت به موهوماتی که در آن نسبت به دین شده انتقاد نمود و
گفت متأسفانه این کتاب در کشور ما برای بار پنجم به چاپ رسیده و از جمله
موهومات و اهانت هایی که روی نداشتن فکر صحیح نسبت به علی علیه السلام
شده حساب حروف ابجد را
بیان که برای شناساندن مقام
علی و سایر امامان از روی
ابجد مقام آنها را استناد
نموده است.
ناطق سپس
اضافه کرد علی را به رئوفی
و بخشش لقب داده در
صورتی که علی هیچ گاه در
برابر ستمکاران و جباران
رئوف نبود و در یک آن 600
یهودی را به قتل رسانید و ای
کاش نسل این قوم که ریشه
سرطان دنیای کنونی شده و
مسلمانان را این چنین
گرفتار نموده است، از بیخ و
بن بر می کند.
ناطق در خاتمه
گفتار خود به استعمار غرب و حامیان غرب و زمامداران جبار و مروجان بی دینی
و بی عفتی به شدت حمله نمود و در ساعت 2030 به سخنان خود خاتمه داد و
دنباله بحث احیای دین و فرهنگ اسلام را به شب بعد موکول نمود و در ساعت
2100 افراد به ترتیب از مسجد خارج شدند.
مرتضی بیوک افشاری که نزد سه
تن دانشجو در گوشه ای از مسجد نشسته بودند مرتب صحبت می کردند از جمله
صحبت های آنان اختلاف ایران و عراق بود.
بیوک افشاری در این مورد اظهار
داشت که مسأله بروز اختلاف بین ایران و عراق به طور ناگهانی مربوط به
جلوگیری عراق از عبور کشتی های ایرانی نیست چون مدتها و سالهاست که
گرفتن حقوق و یا عوارض از عبور کشتی های ایران برخلاف قرارداد صورت
می گرفت ولی چطور شد ایران ناگهان از خواب بیدار شد معلوم نیست.
علت
اختلاف ایران و لبنان بر سر عدم تحویل بختیار و پیروزی عنقریب اعراب بر
اسرائیل است و اقدام ایران به دستور آمریکا که ارباب بلافصل ایران می باشد
صورت گرفته است.
آمریکا به خاطر پیروزی اسرائیل همیشه اختلافات را در
بین کشورهای همسایه به راه می ندازد تا اعراب را مشغول کند و اسرائیل از
سرگرم بودن اعراب به اختلافات مرزی و داخلی بتوانند ضربه هایی به اعراب
وارد سازند بر هیچ کس پوشیده نیست که روابط عراق و ایران بسیار دوستانه بود
و هر روز چند صد نفر از عراقی ها برای بازدید وارد ایران می شدند و از
پذیراییهای ایران برخوردار بودند از ایران هم همین طور اینک چطور شد یک
دفعه اختلاف، آن هم به این شدت بروز کند!؟1 تمام این نقشه ها به وجود آوردن
موقعیت برای ضربه زدن اسرائیل به اعراب است و به دستور آمریکا این
صحنه سازی به وجود می آید تا مثلاً عراق نیروهای خود را از اردن برای مقابله با
ایران احضار و اسرائیل از این موقعیت سوءاستفاده و حملات خود را شدت دهد
چرا تا به حال ایران این همه باج و خراج برای عبور کشتی های خود پرداخت
نموده است ولی امروز از خواب بیدار [شده؟]
مرتضی بیوک افشاری در خاتمه گفت عراق مجبور است چون تا به حال عوارض
را گرفته و حالا روی این موقعیت حساس گیر کرده است در صورتی که هر اقدام
برعلیه ایران مواجه با شکست عراق خواهد شد و ایران ظرف 24 ساعت می تواند
کار عراق را یکسره کند.
یکی از دانشجویان که با افشاری آمده بود و دارای
ته ریش بود گفت این موقعیت و بروز اختلافات در برابر اسرائیل برای اعراب بار
گرانی است.
مصطفی صادقی که در گوشه دیگری از مسجد نشسته بود ضمن
تأیید نظرات افشاری اظهار داشت بروز اختلافات عراق و ایران ناشی از آنتریک
آمریکا یا به اصطلاح فرمان اختلاف از طرف آمریکا صادر شده که به ایران گفته
است با عراق کشمکش راه اندازد و آنها را سرگرم مبارزه نمایند تا اسرائیل
موقعیت بهتری پیدا کند.
صادقی گفت چند شب قبل به مناسبت سالگرد فوت
مادر شیخ حسین لنکرانی به اتفاق طالقانی، حجتی کرمانی و جمعی از افراد به
منزل لنکرانی رفتیم که در آنجا آنچه معلوم نبود مجلس ختم بود در تمام مدت
صحبت از اسرائیل و اظهارات نخست وزیر اسرائیل که ناصر را شدیدا تهدید
کرده بود و هر یک متلکی به بانو گلدن مایر می گفتند و اظهار می داشتند طبق
پیش بینی های منجمین امسال سال پیروزی اعراب بر اسرائیل و شکست قطعی
اسرائیل است.
حتی از امامان نیز روایت است که در سال فوق اعراب بر اسرائیل
پیروز می شوند.
صادقی در مورد آتش سوزی سینماها اظهار نمود که فکر
نمی کنم در سوزاندن سینما کسی جز خود صاحبان آن دست داشته باشند چون
نتیجه ای عاید کسی نمی شود فقط صاحبان سینماها با این عمل می خواهند پولی
از بیمه بگیرند و ساختمان بهتری بسازند.
جاجرود
5756
بایگانی شود.
20 ه /2
توضیحات سند:
1ـ از زمان فروپاشی عثمانی و
شکل گیری دولت عراق در غرب
ایران، سیاست های متخذه از
سوی دولتمردان آن کشور
همواره به عنوان منبع تهدید
علیه امنیت ملی ایران به شمار
آمده و این کشور به ندرت
روابطی دوستانه با ایران داشته
است.
اختلافات ارضی و مرزی
به همراه مسایل مذهبی همچون
تبعیض علیه شیعیان در عراق و
مسایل قومی و نژادی همانند
مناقشه عرب و عجم، حضور
اکراد در دو سوی مرزهای ایران
و عراق به همراه خوی
توسعه طلبی حاکمان بغداد از
جمله عوامل اصلی تنش یا
منازعه میان دو کشور در نیم
قرن اخیر محسوب می گردند.
با
این حال روابط دو کشور همیشه
در سطحی نامطلوب قرار
نداشته و در تاریخ روابط ایران
و عراق نقاط قابل اتکایی نیز
یافت می شود.
از زمان
قیمومیت انگلیس بر عراق
(1930) و سپس استقلال آن
کشور در سال 1932 و تا پایان
عمر حکومت پادشاهی در سال
1958، به دلیل نفوذ انگلستان
در منطقه و وجود حکومت
پادشاهی در هر دو کشور روابط
دو دولت چه در قالب پیمان
سعدآباد و چه پیمان بغداد که به
منظور مقابله با تهدید کمونیسم
شکل گرفته بودند دوستانه بوده
است.
هر چند که در این دوره
هم، اختلافات مرزی، گاه و بیگاه
رخ می داد.
مع الوصف معمولاً
بدون درگیری مهمی حل می شد.
اما آنچه از روابط دو کشور در
اذهان باقی مانده است نزاع،
درگیری، و جنگ و مخاصمه
میان دو کشور است.
نقطه آغاز روابط مابین دو
کشور به فروردین 1308 و
اعزام هیئت حسن نیت از سوی
پادشاه عراق به ایران و تقاضای
این هیئت جهت برقراری روابط
سیاسی با ایران باز می گردد.
با
این حال دولت عراق که در این
زمان تحت حمایت انگلستان
قرار داشت، نخست از اواسط
سال 1310 با ارسال چندین
یادداشت اعتراض به دولت
ایران، مأموران گمرک و نیروی
دریایی ایران را متهم به نادیده
گرفتن مقررات سازمان بندر
بصره و تجاوز به حق حاکمیت
عراق در آبهای اروندرود
نموده و سپس در سال 1313 به
منظور جلوگیری از اعمال
حاکمیت ایران بر اروندرود به
جامعه ملل شکایت برد.
پس از
آن که جامعه ملل طرفین را به
مذاکره مستقیم دعوت نمود،
سرانجام در 13 تیر 1316 طی
قراردادی که میان دو کشور
منعقد گردید، حق کشتی رانی در
سراسر اروندرود به استثنای
پنج کیلومتری از آبهای آبادان تا
خط تالوگ به دولت عراق
واگذار گردید.
بدین ترتیب
قرارداد مذکور که در چارچوب
اهداف استراتژیک بریتانیا بر
ایران تحمیل شده بود، مالکیت
عراق بر تمام اروندرود را به
غیر از پنج کیلومتری از آبهای
آبادان گسترش می داد.
با این
حال 4 روز بعد در 17 تیر
1316 پیمانی میان کشورهای
ایران، عراق، افغانستان و ترکیه
در کاخ سعدآباد تهران به امضاء
رسید که وحدت کشورهای فوق
را در منطقه تضمین نمود و
امضاکنندگان را به حمایت
متقابل از یکدیگر در صورت
بروز خطر نسبت به یکی از
اعضا بر می انگیخت.
«پیمان
سعدآباد» که تحت نفوذ و سلطه
انگلیس در منطقه منعقد شده بود،
دولتهای امضاکننده را به پرهیز
از مداخله در امور داخلی
یکدیگر، احترام به مرزهای
مشترک، خودداری از هرگونه
تجاوز نسبت به یکدیگر و
جلوگیری از تشکیل جمعیت ها و
دسته بندی هایی با هدف اخلال در
سطح میان کشورهای همجوار و
هم پیمان تشویق می کرد.
پیمان
دیگری که میان کشورهای منطقه
منعقد شد، معروف به «پیمان
بغداد» است که معاهده ای با
ماهیت دفاعی و امنیتی بود.
این
پیمان که نخست در پنجم اسفند
1333 میان وزیران امورخارجه
دو کشور عراق و ترکیه
تحت عنوان «پیمان همکاری های
متقابل» در بغداد به امضا رسیده
بود، با پیوستن انگلستان در دهم
فروردین، پاکستان در اول مهر و
ایران در 19 مهر 1334 حلقه ای
از حامیان بلوک غرب را در
منطقه گردهم جمع آورد.
اما
کودتای عبدالکریم قاسم با عقاید
افراطی و چپ گرایانه، از یک سو
موجب خشنودی مسکو و قاهره و
از سوی دیگر باعث خروج عراق
از حلقه بلوک غرب گردید.
کودتای قاسم در 1337 که در
درجه نخست به خروج عراق از
پیمان و انتقال مرکزیت آن از
بغداد به آنکارا انجامیده بود،
ترس شدید شاه ایران را نیز در
پی داشت.
روابط نامطلوب دو
کشور با این کودتا و قوت یافتن
پان عربیسم و گرایشات افراطی
عربی در نظام سیاسی عراق آغاز
شد.
در این دوره اختلافات
مرزی دو کشور افزایش یافت و
علاوه بر ادعای حاکمیت عراق بر
خوزستان، تشکیل جبهه
آزادی بخش خوزستان و مسأله
کردها و اختلاف ایدئولوژیک نیز
بر روابط دو کشور سایه انداخت.
اگر چه ایران 17 روز پس از
کودتای قاسم، رژیم وی را به
رسمیت شناخت ولی این اقدام
مانع از ابراز سیاست های تند و
خصمانه قاسم نسبت به ایران
نگردید.
زیرا قاسم نه تنها به هیچ
یک از قراردادهای مرزی و
تعهدات حکومت پیشین عراق
درباره اختلافات آبی با ایران
پایبند نبود، بلکه ادعاهای ارضی
نیز نسبت به خاک کویت ابراز
می داشت که امنیت منطقه را بیش
از پیش به مخاطره می انداخت.
سرانجام در آذر 1338 یک بار
دیگر اروندرود به بحرانی حاد
در روابط ایران و عراق مبدل
گشت.
عبدالکریم قاسم در
کنفرانسی مطبوعاتی ادعا کرد که
«عراق در سال 1316 تحت
فشار جدی قرار داشته و ناچار
شده است که حاشیه ای به عرض
پنج کیلومتر از اروندرود را به
ایران واگذار نماید و این عمل
عراق یک نوع بخشش بوده
است، نه استرداد یک حق
مکتسبه».
این ادعا در حالی
صورت می گرفت که عهدنامه
1316 در سایه حمایت ها و
طرفداری همه جانبه انگلیس از
عراق منعقد شده بود.
زیرا در آن
هنگام انگلیسی ها که طبق
تقسیمات استعماری پس از
جنگ اول جهانی و فروپاشی
عثمانی برعراق سلطه مطلق
داشتند، دستیابی به آبهای
بین المللی منطقه و منابع نفتی
عراق را حائز اهمیت می دانستند
و از این رو پیمان 1316 را
برایران تحمیل نمودند.
ایران در آغاز تلاش نمود بحران
به وجود آمده را از راههای
دیپلماتیک حل و فصل نماید، اما
پافشاری عراقی ها برادعاهای
واهی خود، طرفین را حتی به
میدان درگیریهای پراکنده و
تدارکات نظامی برای جنگ
احتمالی نیز کشاند.
اگرچه در
نهایت با از سرگیری مذاکرات
مستقیم میان دو کشور مناسبات
دیپلماتیک نیز از سر گرفته شد
اما تا زمانی که رژیم چپ گرای
عبدالکریم قاسم در عراق حاکم
بود، روابط دو کشور تیره باقی
ماند.
با سقوط حکومت
عبدالکریم قاسم در 19 بهمن
1341 و به قدرت رسیدن
رژیم های میانه رو عبدالسلام
عارف و عبدالرحمن عارف، تا
حدی از تنش موجود در روابط
دو کشور ایران و عراق کاسته
شد، اما اختلافات دو کشور در
حوزه های پیشین همچنان پابرجا
باقی ماند.
آرامش و چالش در
روابط دو کشور تا هنگام قدرت
یافتن حزب بعث در عراق (26
تیر 1347) ادامه یافت.
اما با
حاکم شدن رژیم بعث در عراق،
دوره دیگری از تیرگی روابط
میان دو کشور آغاز گردید.
در
این دوره علاوه بر اختلافات
قبلی، تفاوت های ایدئولوژیک
رژیم های موجود، گرایشات پان
عربیستی شدید رژیم بعث و
اراده آن برای کنترل جهان عرب
و همچنین گرایش دو کشور به
قطب های مخالف دوران جنگ
سرد و مخالفت عراق با حاکمیت
ایران بر جزایر سه گانه بر وخامت
اوضاع افزود.
همچنین نزدیکی
رژیم شاهنشاهی به اسرائیل و
آثار نامطلوب آن بر ذهنیت
اعراب و سیاست گذاران رژیم
بعثی، منجر به پاکسازی و اخراج
ایرانی های ساکن در عراق و
اتخاذ سیاست ایرانی ستیزی از
سوی رژیم بعثی گردید.
روابط
دو کشور در شرایطی وارد بحران
جدیدی شد که حسن البکر رئیس
رژیم کودتای عراق ادعای
حاکمیت مطلق عراق بر اروندرود
را مطرح کرد و مقامات بعثی
تصمیم گرفتند اسناد و مدارک
کشتی هایی را که وارد اروندرود
می شدند بازرسی نمایند.
به دنبال
این تصمیم در 26 فروردین 1348
وزارت امورخارجه عراق، آب راه
شط العرب را جزء لاینفک خاک
عراق نامید و از ایران خواست
پرچم های خود را از روی
کشتی های پایین بکشد.
به دنبال
این اظهارات و اعمال مقامات
عراقی، دولت ایران نیز در
اردیبهشت 1348 عهده نامه مرزی
1937 را ملغی و تمایل خود را به
انعقاد قراردادی مبتنی بر خط
تالوگ اعلام نمود.
این رویداد
روابط دو کشور را تا آستانه وقوع
برخورد نظامی به وخامت کشاند و
حتی احتمال درگیری نظامی نیز
قوت یافت.
اما با میانجیگری
هواری بومدین در جریان اجلاس
سران اوپک (13 الی 15 اسفند
1353) در الجزایر، دو کشور به
توافقاتی جهت پایان بخشیدن به
اختلافات خود دست یافتند.
براساس این توافق خط تالوگ به
عنوان خط مرزی دو کشور شناخته
شد و ایران به صورت تلویحی
پذیرفت که از حمایت کردهای
بارزانی دست بکشد و مقداری از
اراضی عراق را که در تصرف خود
داشت، به آن کشور بازگرداند، از
جمله دلایل پذیرش این قرارداد از
سوی رژیم بغداد می توان به فشار
کردهای جدایی طلب بر دولت
عراق، حمایت امریکا و بلوک
غرب از محمدرضا پهلوی و
تضعیف موقعیت اعراب در پی
شکست از اسرائیل اشاره نمود.
هر چند انعقاد قرارداد 1975
الجزیره، ظاهرا باعث پایان
اختلافات مرزی و روابطی نسبتا
بهتر شد، اما این آرامش نسبی در
روابط بین دو کشور با وقوع
انقلاب اسلامی در ایران پایان
یافت.
زیرا عراق به موجب بیانیه
الجزایر و با پذیرش خط تالوگ
به عنوان خط مرزی دو کشور،
عملاً حاکمیت ایران را بر
اروندرود پذیرفته بود و به دنبال
موقعیتی مناسب می گشت تا ضربه
نهایی خود را به ایران وارد سازد.
از این رو پیروزی انقلاب اسلامی
که موجب تغییر ساختار قدرت در
خاورمیانه و نظام امنیتی دو قطبی
حاکم بر جهان شده بود، علاوه
براین که ایران را از صف حامیان
ایالات متحده و بلوک غرب خارج
کرد، رهبران عراق را نیز به حمله
نظامی به ایران ترغیب نمود.
صدام که چشم به رهبری جهان
عرب و پر نمودن خلاء قدرت در
منطقه دوخته بود، از فرصت به
دست آمده نهایت استفاده را برد و
در صدد جبران امتیازات از دست
داده در قرارداد 1975 الجزایر
برآمد.
رژیم بعثی به سرکردگی صدام
حسین، پس از بمب گذاری در
تأسیسات نفتی ایران و شرکت در
یک رشته اقدامات تخریبی علیه
جمهوری اسلامی ایران به بهانه
بازپس گیری جزایر سه گانه حملات
تبلیغاتی خود را متوجه ایران کرد.
سرانجام وزارت امورخارجه
عراق در 26 /6 /1359 طی
یادداشتی قرارداد 1975 الجزایر
را لغو و صدام با ادعای حاکمیت
مطلق عراق بر شط العرب، آن را در
برابر دوربین های تلویزیونی پاره
کرد و در 31 شهریور 1359 با
حملات هوایی و زمینی ارتش بعث
به خاک ایران جنگ تحمیلی 8
ساله علیه جمهوری اسلامی را
آغاز کرد.
اگرچه به ظاهر موضوع
اختلافات مرزی به عنوان دلیل
اصلی تجاوز عراق به خاک ایران
محسوب می گردد اما در واقع
تجاوز عراق نتیجه نارضایتی
امریکا و اتحاد جماهیر شوروی از
انقلاب اسلامی ایران و نگرانی از
گسترش آن به منطقه و حمایت از
منافع دولت های محافظه کار عربی
نیز بود.
با این حال پس از استقامت
و ایستادگی مردم ایران در 23
مرداد 1369، صدام حسین رئیس
جمهور عراق با ارسال نامه ای
خطاب به حجت الاسلام هاشمی
رفسنجانی، رئیس جمهوری وقت
ایران تمام شرایط ایران برای
برقراری صلح میان دو کشور را
پذیرفت.
بدین ترتیب صدام
حسین برای صلح با جمهوری
اسلامی ایران به پذیرش معاهده ای
تن داد که زمانی با لغو آن جنگ
علیه جمهوری اسلامی ایران آغاز
کرده بود.
(رک: سیاست خارجی ایران در
دوره پهلوی، عبدالرضا هوشنگ
مهدوی، نشر پیکان، سال 1380
صفحه 39 و 40 و تاریخ روابط
خارجی ایران از ابتدای دوران
صفویه تا پایان جنگ دوم جهانی،
عبدالرضا هوشنگ مهدوی،
انتشارات امیرکبیر، سال 1383
صفحه 390 تا 395 و دیپلماسی و
سیاست خارجی ایران از 4
شهریور 1320 تا 22 بهمن
1357، تهران نشر پیکان سال
1382 صفحه 194 تا 196 و
زمینه های تاریخی اختلاف ایران
و عراق، منوچهر پارسادوست
تهران 1364 صفحه 149 تا 151
و اصول سیاست خارجی جمهوری
اسلامی ایران، احمد بخشایشی
اردستانی، تهران انتشارات آوای
نور، سال 1379 صفحه 93 تا 97.)
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد هدایت به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 17