تاریخ سند: 21 فروردین 1338
موضوع: حزب ایران
متن سند:
شماره: 2 /3 /132 تاریخ:21 /1 /1338
موضوع: حزب ایران
در حال حاضر حزب ایران به رهبری اللهیار صالح اداره میشود، ولی دارای تشکیلات علنی حزبی نیست و جز عدهای از رهبران آن که بعضاً یکدیگر را ملاقات مینمایند، سایر افراد فاقد جلسات میباشند و در زمانی هم که حزب ایران تشکیلات علنی داشت، تعداد افراد کارگر و بیسواد آن بسیار ناچیز بود و در هنگام دمونتراسیون و میتینگ غالباً افراد توده با دستور کمیته مرکزی حزب، تحت عنوان کارگران وابسته به حزب ایران به تظاهرات میپرداختند و میتوان گفت تعداد کارگران وابسته به این حزب از بدو تأسیس قابل ملاحظه نبوده است و پس از برکناری مصدق و متلاشی شدن تشکیلات حزب ایران، آن عده از کارگرانی هم که به این حزب سمپاتی داشتند، به عضویت حزب توده درآمدهاند.
در حال حاضر حزب ایران بین طبقه تحصیلکرده و روشنفکران، بیشتر از سایر طبقات دارای دوستانی میباشد، زیرا این حزب از بدو تأسیس به کیفیت بیش از کمیت اهمیت میداده و اکنون اکثریت قریب به اتفاق کارمندان و افراد تحصیلکرده وابسته به حزب ایران، نسبت به این حزب صمیمی بوده و دستورات حزب را شفاهاً استماع و به کار میبندند و به همین جهت نیز توانستهاند در اکثر مؤسسات دولتی پستهای خود را حفظ نمایند.
پس از قیام ملی 28 مرداد و سقوط دولت دکتر مصدق، از طرف رهبران این حزب به اعضای آن دستور داده شده که از هرگونه تظاهر علنی خودداری نمایند و حتیالمقدور سعی کنند پستهای خود را حفظ نمایند و آنها نیز به پیروی از این دستور، مخفیانه به همکاری خود با حزب ایران ادامه دادهاند و فعلاً در شرکت بیمه ایران . بانک ساختمانی . شرکت ملی نفت . وزارت دارایی . شرکت فرش . شرکت تلفن . سازمان برنامه و سایر وزارتخانهها عده زیادی از این افراد، پستهای حساس را اشغال نمودهاند و در بانک ساختمانی . شرکت سهامی بیمه ایران و شرکت نفت، این قبیل افراد بیشتر به چشم میخورند؛ کما اینکه مهندس الهی رئیس هیئت مدیره بانک ساختمانی . خازنی رئیس اداره حقوقی . مهندس معظمی عضو هیئت مدیره و عدهای دیگر، از اعضاء قدیمی و صمیمی حزب ایران محسوب میشوند.
در شرکت بیمه ایران نیز در زمان تصدی دکتر پورهمایون، اکثریت اعضاء حزب ایران وارد این شرکت شدند و تاکنون نیز رابطه خود را به[با] این حزب قطع نکردهاند و حتی مدارکی که علیه دکتر صیرفی و شرکایش در اختیار بازرسی دیوان کیفر گذارده شده، بیشتر از طرف این عده صورت گرفته بود؛ زیرا تیمسار زاهدی1 در زمان حکومت دکتر مصدق در منزل همین شخص مخفی بود و به نظر اعضای حزب ایران در آن منزل کودتا را پیریزی و رهبری کرده است.
به طورکلی در حال حاضر حزب ایران به رهبری اللهیار صالح و کمک و مساعدت دکتر عبدالله معظمی2 . شایگان . مهندس حسیبی . مهندس زیرکزاده و علی پاشا صالح . علیاکبر سیاسی3 رئیس سابق دانشگاه و چند نفر دیگر اداره میشود و دکتر معظمی با اینکه رسماً عضو حزب ایران نیست ولی در امور حزب از مشاورین اللهیار صالح محسوب میشود؛ ولی از برادران اللهیار صالح فقط علی پاشا صالح بیش از دیگران وارد جزئیات میباشد و محمود صالح به کلی از سیاست کنارهگیری نموده است.
علی پاشا صالح چون مشاور ایرانی سفارت آمریکا و مورد اطمینان و علاقه آنان میباشد[و]از جریانات سیاسی روز آگاهی دارد، غالباً مورد مشورت سران حزب ایران قرار میگیرد.
آن عده از کادر رهبری این حزب که فعلاً در گیلان به سر میبرند، شخصاً یا به وسیله واسطه با یکدیگر تماس میگیرند؛ ولی این تماسها کاملاً محرمانه و دور از چشم مقامات انتظامی صورت میگیرد و اصولاً از طرف سران حزب به کلیه اعضای مربوطه دستور داده شده ضمن ادامه همکاری و اطلاع از وضع یکدیگر، سعی نمایند از انجام هرگونه تظاهر به عضویت در حزب و بحث و انتقاد حزبی خودداری و فقط به عنوان یک فرد بیطرف با انتقاد از کارهای دولت و دربار شاهنشاهی به مبارزه منفی بپردازند.
صرف نظر از اعضای رسمی حزب ایران، عده کثیری از طرفداران دکتر مصدق و وابسته به حزب ملیون نیز نسبت به اللهیار صالح و حزب ایران سمپاتی دارند و بالاخص در بازار تهران عدهای از افراد سرشناس بدون عضویت رسمی در این حزب، از عقاید و سیاست حزب ایران جانبداری میکنند.
از قضات دادگستری نیز عده زیادی به این حزب علاقمند هستند که در رأس آنان نصرتالله امینی . سید نوربخش . حاج سیدجوادی و چند نفر دیگر قرار دارند.
اعضای حزب ایران در شهرستانها از جمله بوشهر . کازرون . کرمانشاه . آبادان و مناطق نفتخیز بیشتر از سایر نقاط پراکنده میباشد و بین کارمندان شرکت ملی نفت تهران و خوزستان و در دانشگاه تهران و دبیرستانها نیز بین آموزگاران و استادان و دانشجویان عده زیادی وجود دارند که در صورت علنی شدن فعالیت این حزب و یا به وجود آمدن زمینه فعالیت، گِرد سران آن جمع خواهند شد.4
رونوشت برابر اصل است. اصل در پرونده حزب ایران رحیمی 20 /2 /38
فعلاً اقدامی ندارد بایگانی شود. رحیمی
توضیحات سند:
1. فضلالله زاهدی فرزند بصیر دیوان همدانی در سال 1271 ش در همدان تولد یافت. در کودکی خواندن و نوشتن را فراگرفت. چندی نیز در مدارس جدید به تحصیل اشتغال ورزید و سپس وارد مدرسه صاحب منصبی قزاقخانه شد و دوره آنجا را در رسته سواره نظام پایان داد و در 1293 ش به آتریاد قزاق همدان معرفی شد و زیر دست افسران روسی به فرا گرفتن فنون عملی جنگی پرداخت. پس از یک سال خدمت، به درجه سروانی رسید. در رکاب رضاخان سوادکوهی درجنگ با احسان الله خان و میرزا کوچک خان شرکت نمود و پس از شش سال، با آنکه هنوز جوان بود، سرهنگ شد. در سالهای جنگ اول جهانی، به صفوف قشون قزاقها پیوست. مدتی افسر تیپ همدان بود و در جریان نهضت جنگل، عامل سرکوب و در کودتای سوم اسفند 1299ش همراه رضاخان بود و پس از کودتا، درجه سرتیپی گرفت. در سال 1302 ریاست قشون فارس و در قضیه شیخ خزعل، مأمور حل موضوع و نیز مدتی استاندار خوزستان بود. سال 1308 فرمانده
ژاندارمری و مأمور خاموش کردن شورش عشایر فارس شد. پس از جنگ جهانی دوم، با هدایت انگلیسها به حزب ملیون نزدیک شد. بعد از شهریور 1320ش، ناگهان اعلام شد که انگلیسها سپهبد زاهدی را دزدیدهاند و او سه سال در فلسطین ماند و سپس به ایران بازگشت و مدتی بیکار بود تا آنکه در مسافرت محمدرضا پهلوی به کشورهای اروپائی، سپهبد رزم آرا رئیس ستاد ارتش شد. دکتر اقبال، وزیر کشور وقت، برای آنکه در مقابل رزم آرا شخص نیرومندی تراشیده باشد، او را به سمت ریاست شهربانی منصوب کرد. از ابتدای نخستوزیری دکتر مصدق، زاهدی به او نزدیک بود و در کابینه اول مصدق، به وزارت کشور رسید؛ ولی بعدها، عشق به مقام باعث شد که در آن زمان خود را کاندیدای نخستوزیری کرد و هسته مرکزی مخالفت با دولت را تشکیل داد و سپس با وقایع 28 مرداد، بر روی کار آمد. در مورد نقش اساسی و رسالت زاهدی، سه مشخصه را مطرح کردهاند. 1. امضاء قرارداد نفتی با کنسرسیوم 2 . قتل عام و سرکوب مخالفین سلطنت 3. باز کردن دست آمریکا در ایران.
چنانچه بعضی از مورخین معتقدند که سازمان سیا، زاهدی را به عنوان جانشین شاه در نظر گرفته بود و در طرح آمریکا قبل از روی کار آمدن امینی، زاهدی مطرح بود. در جریان کودتای آمریکایی 28 مرداد 1332 مجری برنامه کودتا به نخستوزیری رسید. در 17 فروردین 1334 از سوی شاه برکنار و به سوئیس تبعید شد. در اردیبهشت 1337 به ایران بازگشت. سپس از سوی شاه به عنوان نماینده دایمی ایران در دفتر اروپایی سازمان ملل، مجدداً عازم ژنو شد که تا پایان عمردر آنجا ماند و در سال 1348ش درگذشت.
بنا بر نقل حسین فردوست، در زمان رضاخان پست مهمی نداشت و بیشتر به شکار، ثروت و عیاشی میپرداخت؛ تا اینکه به دستور انگلیسیها، رل آمریکایی بازی کرد و علیه مصدق کودتا کرد. مدتی پس از کودتا مجبور به استعفا شد و در اروپا سفیرالسفراء گردید. فرزندش اردشیر را انگلیسها، به آمریکاییها معرفی کردند و عامل آمریکایی شد.
2. عبدالله معظمى در سال 1288ش در گلپایگان به دنیا آمد. پدر وی، محمد معظمالسلطان در دورههاى پنجم و ششم وکیل مجلس بود. تحصیلات را در مکتب خانهاى در گلپایگان آغاز کرد و سپس براى ادامه تحصیل به تهران آمد و در مدارس آلیانس و سن لویى به تحصیل پرداخت. توقفش در مدرسه سنلویى چندان دوامى نیافت و از آنجا به دارالفنون رفت و در سال 1308 در مسابقهی محصلین اعزامى به اروپا شرکت کرد و رتبه ششم را به دست آورد و به فرانسه رفت. وى پس از سه سال، با کارشناسى حقوق از دانشگاه «اکس مارلى» فارغ التحصیل شد و پس از چندى در رشته علوم سیاسى اقتصادى دکتری گرفت. وی در سال 1316 به ایران بازگشت و کار خود را در وزارت کشور شروع کرد، اما پس از 20 روز خود را به دانشکده افسرى معرفى کرد و در سال 1317 درجه افسرى گرفت. نامبرده در اواسط سال 1318 به وسیله دکتر شایگان که معاون دانشکده حقوق بود، کرسى دانشیارى آن دانشکده را اختیار کرد و در سال 1322 به استادى دانشکده حقوق رسید و سپس به معاونت و ریاست آن دانشکده ارتقاء یافت.
وى در دورههاى 14، 15، 16، 17 نماینده مجلس شوراى ملى بود و در دوره هفدهم مجلس، ریاست مجلس را به عهده گرفت که چندان طولانی نبود.
معظمی در چهارمین دوره مجلس سنا از نامزدهاى جبهه ملى بود، اما پس از مدتى در اعتراض به فرمایشى بودن انتخابات، آن را رد کرد. او برادر زن شریف امامى بود و به همین خاطر در پى کودتاى 28 مرداد به درخواست اعضاى متوارى دولت به مخفیگاه آنها رفته و ترتیب معرفى مصدق و سایرین را به زاهدى داد. عبدالله معظمى در روز دهم آذر 1350 درگذشت.
3. علیاکبر سیاسی در سال 1274ش در تهران به دنیا آمد. پس از انجام تحصیلات ابتدائی، در مدرسه علوم سیاسی مشیرالدوله ادامه تحصیل داد. در سال 1290ش، به همراه تعدادی دیگر از جوانان کشور، تحت سرپرستی ریشارد، برای ادامه تحصیل به فرانسه فرستاده شد. در همین سفر بود که به علت تحصیل در مدرسه علوم سیاسی، نام خانوادگی سیاسی برای او انتخاب شد. مدت پنج سال در پاریس، در رشته علوم تربیتی و روانشناسی تحصیل نمود و در سال 1296 به ایران بازگشت و به تدریس در مدرسه دارالفنون مشغول شد. دو سال بعد، در کنار تدریس، به عنوان مستشار و مترجم با سفارت فرانسه در ایران شروع به همکاری نمود. در همین ایام بود که به همراه حسن مشرف نفیسی و اسماعیل مرآت و محسن رئیس و ... جمعیتی به نام «ایران جوان» را بنیان نهاد و پس از چندی هفتهنامهی جمعیت را منتشر ساخت؛ که مورد تأیید رضاخان سردارسپه قرار گرفت.
علی اکبر سیاسی، در سال 1308ش، دوباره راهی اروپا شد و در رشته روانشناسی دکترا گرفت و در سال 1310 به ایران آمد و رئیس اداره تعلیمات عالیه در وزارت فرهنگ شد و در کنار آن، به تدریس نیز ادامه داد. او که در جریان تغییرات فرهنگی رضاخانی در این سال ها، دارای نقش فعالی بود و به عضویت پیوسته فرهنگستان در آمده بود، در سال 1321ش، رئیس دانشکده ادبیات و در مردادماه همان سال، در کابینه قوام، وزیر فرهنگ شد و با سیاستهای او، همراهی کامل داشت.
علی اکبر سیاسی، در کابینه علی سهیلی نیز، دارای همین سمت بود، تا اینکه در سال 1323ش، در کابینه سهام السلطان، وزیر مشاور شد. در سال 1326ش، در کابینه ابراهیم حکیمی به وزارت فرهنگ بازگردانده شد و در کابینه ساعد، وزیر امورخارجه گردید و در سال 1325، عضویت هیئت نمایندگی ایران در سازمان ملل را دارا بود. مشارالیه به مدت 12 سال ریاست دانشگاه تهران را به عهده داشت، تا اینکه در سال 1333ش، جای خود را به منوچهر اقبال داد و به تدریس مشغول شد.
علیاکبر سیاسی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی به خارج از کشور رفت، ولی در سال 1368 به ایران بازگشت و در سال 1369ش از دنیا رفت.
باقر عاقلی . شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران . ج 2 . ص 844
4. در این ایام، منزل مسکونی اللهیار صالح و ورود و خروجهای منزل وی، تحت کنترل بوده است. در یکی از این گزارشها که دارای شماره 4243/د . 4- 2 /1 /38 میباشد، علاوه بر ثبت شماره ماشینهای افرادی که به دیدار وی آمدهاند، نوشتهاند: «متجاوز از پنجاه نفر مرد و زن با وسائط نقلیه کرایه و تاکسی در ساعات مختلف به منزل مورد نظر رفت و آمد نمودند.» بخش ضمائم
منبع:
کتاب
اللهیار صالح به روایت اسناد ساواک-جلد اول صفحه 140