تاریخ سند: 28 خرداد 1347
موضوع : هیئت متحده انصارالقرآن
متن سند:
رونوشت گزارش خبر شماره 1188 /20 ه 3 ـ منبع 375
جلسه هیئت فوق الذکر از ساعت 2000 مورخ 22 /3 /47 در خیابان نواب
چهارراه رضائی خیابان بریانک منزل شقایق تشکیل گردید ابتدا آیاتی چند از
کلام اللّه مجید توسط حاجی علی اصغر کمیلی تلاوت و تفسیر و درباره دین بهائی
صحبت کرد و اظهار داشت آنها کتابهای آسمانی در دست ندارند و دسته بازی و
مسلک و دین قلابی دارند
آقای صبحی که پشت رادیو
قصه می گفت او بهائی شد از
تمام وضع آنها با خبر گردید
و مقداری عکسها و امضاء
از آنها را جمع آوری نمود و
مجددا به دین مبین اسلام
برگشت و از روی مدارک
بدست آورده کتاب نوشت و
در اختیار مردم گذاشت و
آبرو و شرافت آنها را از بین
برد و شرمنده کرد خداوند
توبه آن مرحوم را قبول
نماید سپس حاجی شیخ
فضل اللّه محلاتی واعظ
هیئت فوق به منبر رفت و
درباره ولادت پیغمبر اسلام سخنرانی نمود و گفت پیشرفت دین اسلام با داشتن
چنین پیغمبر بود که اجتماع را به سوی حق دعوت می کرد ولی مردم امروز برای
جاه و مقام و خودخواهی و حکومت و ریاست خودشان دینداری می کنند خدا
می داند کمونیستها موقعی که در ایران ما حکومت و آزادی داشتند شعار آنها چه
بود منظور آنها مخالفت با اسلام می باشد این شعارهای کمونیستی برخلاف شعار
اسلام می باشد زیرا هر جا الله اکبر است یعنی حق و عدالت وجود دارد و سپس
اضافه نمود کلمات عربی را از کتب عربی با دست خارجی که در کار است خارج
و با سیاست پشت پرده آمده اند و تعطیلی ولادت پیغمبر را از بین برده اند جدا شرم آور و کار غلط است
چون معلوم نمی شود در اسلام ولادت پیغمبر چه موقع است ولی مسیحی ها روزهای ولادت حضرت
مسیح را با چه جاه و جلال چراغانی و جشن می گیرند پس معلوم می شود آنها بر ما غلبه خواهند نمود پس
باید چه کرد از این قبیل جلسه های دینی تشکیل داد و دور هم جمع شد ولو اگر سیاهی لشگر هم باشد
چشم دشمن را کور بکنیم و ثابت کنیم شعارهای اسلام زنده و برحق هستند در خاتمه گفت خداوندا شر
اجانب را از کشور ما دور کن و شر کمونیست و یهود و کسانی که به ما مسلمین رحم نمی کنند به محل
خودشان برگردان.
در پایان امیرخان کریمی مداحی نمود و ضمنا در هیئت آیت الله نجفی زنجانی
سرپرست هیئت حضور داشت.
رونوشت برابر اصل است.
اصل در 162029 بایگانی است.
بایگانی شود.
6 /4 /47
منبع:
کتاب
شهید حجتالاسلام فضلالله مهدیزاده محلاتی به روایت اسناد ساواک - کتاب اول صفحه 324