تاریخ سند: 4 مرداد 1345
درباره: اطلاعات خواسته شده
متن سند:
شماره: 1365 /23 تاریخ: 4 /5 /1345
از: ساواک قزوین
به: تیمسار ریاست سازمان اطلاعات کشور مدیریت کل اداره سوم(316)
درباره: اطلاعات خواسته شده
عطف به: 23527 /316- 22 /4 /45 1
اطلاعات خواسته شده در ابلاغیه معطوفی به شرح زیر به استحضار میرسد:
1- اعمال و رفتار شیخ رحیم سامت وسیله منابع تحت کنترل قرار گرفته است.
2- حاج شیخ هادی باریکبین فرزند ابوالقاسم که در مسجد آقاکبیر اقامه نماز میگزارد از جمله طلابی است که در قم شاگرد خمینی بوده و با شیخ حسن روئین(معروف به شالی)2 که از طرفداران جدی خمینی میباشد (با توجه به ابلاغیه 2227 /312- 17 /1 /44) تماس و مراوده نزدیک دارد و از مشارالیه تبعیت مینماید.
3- با تحقیقاتی که به عمل آمده بیشتر اماناتی که از طریق افراد متعصب مذهبی جهت خمینی به نجف ارسال میگردد به صورت وجوه نقد بوده که به وسیله بعضی از تجار قزوینی و محتملاً تجار بازار تهران و همچنین زواری که عازم کربلا هستند از طریق شیخ محمد مظفری که از طلبههای قزوین و قم و نجف میباشد فرستاده میشود.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت شهرستان قزوین- نادور3
اصل در پرونده 14306 بایگانی است.
توضیحات سند:
1. در اینجا اشتباه تایپی صورت گرفته است، چرا که نامهی عطفی تاریخ 19 /4 /45 است.
2. آیتالله سیدحسن روئین، معروف به موسوی شالی فرزند سید محمد در سال 1296ﻫ ش در قزوین به دنیا آمد، ولی شناسنامهی او در کربلای معلی صادر شد. ایشان که یکی از مدرسین به نام حوزهی علمیه قزوین بود، ضمن حضور در نهضت امام خمینی(ره)، دو روز بعد از دستگیری و تبعید ایشان به ترکیه در آبان ماه 1343ش، ایشان را دستگیر و به ترکیه تبعید نمودند، به منبر رفت و گفت: «مسلمانی دیگر تمام شد. مرجع تقلید ما را از خانه بیرون کشیدند و بردند. آقای آیتالله خمینی چه گناهی کرده بود، چه تقصیری داشت که او را از خانهاش بیرون بردند. آقایان اینها مخالف دین هستند. خدایا اینها را نابود کن. خدایا چه خاکی به سرمان بریزیم، مرجع تقلید ما را بردند. کار ما باید چه بشود. خدایا هر چه زودتر صاحبالزمان ما را برسان که ما را از دست این ظالمان نجات دهد.»
این سخنرانی، دستگیری ایشان را به دنبال داشت، که به مدت 10 روز به طول انجامید. مشارالیه پس از آزادی از زندان به تشکیل جلسات و تربیت نیروهای انقلابی اقدام نمود که ساواک در ذیل گزارش دربارهی یکی از این جلسات نوشت: «همان طوری که قبلا نیز اعلام گردیده، منظور نامبردگان بالا از تشکیل جلسات مذهبی، صرفاً به خاطر آماده نمودن محیط برای اجرای نیات براندازی بوده... نحوه عنوان مطالب از ناحیه یادشدگان... نشان میدهد که مشارالیهم با دایر نمودن جلسات قرآن در مسجد صاحبالزمان و با استفاده از پوششهای مختلف مذهبی در اظهارات خود، هدفی جز اغفال و سوق دادن افراد شرکتکننده به سمت اقدامات براندازی ندارند»
آیتالله شالی که در راه نهضت امام خمینی(ره) ترسی از حبس و زندان نداشت، در هفتم بهمن ماه سال 1343، مجدداً به حمایت از امام پرداخت و گفت: «آقای خمینی گناهش چه بود[که] او را تبعید نموند. خدایا همه پرچمهای ایران و کشورهای دیگر را واژگون کن و عزیز مصر ما را به سلطنت برسان؛ تا مختار خروج کند، ما سر این مأمورین خائن را کنده، به پای او افکنیم. خدایا پرچمدار ما را به زودی برسان تا ما تقاص خود را از اینها بگیریم. مگر آیتالله خمینی گناهش چه بود، مدتی در اینجا زندانی و از اینجا به جای دیگر تبعید کردند. آنهائی که قلم بد و زبان بد دارند، به حرمت دوازده امام نیست و نابود بگردان.»
این اظهارت، موجب دستگیری مجدد و بازداشت دو هفتهای ایشان بود. آیتالله شالی که از جایگاه ویژهای در بین مردم برخوردار بود، در طولِ دوران مبارزه، به تلاشهای تبلیغی خود ادامه داد و بارها مورد تذکر نیز قرار گرفت. ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ضمن آنکه چند دوره نمایندهی مردم استان در مجلس خبرگان بود، در سنگر امامت جمعه شهرستان تاکستان نیز به فعالیتهای خود ادامه داد. آیتالله موسوی شالی در سال 1385 ش به رحمت ایزدی پیوست.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
3. احمد نادور (حامی دیندار)، فرزند ابوالقاسم در سال 1300ﻫ ش در رشت به دنیا آمد. پدرش در شهر رشت، رستوراندار بود. تحصیلات ابتدائی را در دبستان تربیت و سیکل اول دبیرستان را در دبیرستان اسلامی سپری کرد و در سال 1315 برای حضور در دبیرستان شبانهروزی نظام به کرمانشاه رفت و به مدت 3 سال در آنجا به سر برد. در سال 1318 دیپلم گرفت و به دانشکده افسری رفت و دورهی دوساله آن دانشکده را گذراند و پس از آن در لشکرها و در ردههای مختلف در مناطق گیلان، سنندج، اهواز، آبادان، زاهدان و... کار کرد و در طول خدمت، نشانهای مختلفی نیز دریافت کرد. او که همزمان با خدمت دوره دانشگاه نظامی و دانشگاه فرماندهی و ستاد را نیز طی کرده بود، در سال 1339، با معرفی مصطفی امجدی به ساواک آمد و با شمارهی کارمندی 1732 ریاست ساواک قزوین را به عهده گرفت. احمد نادور، که از همان آغاز فعالیتهای نظامی، مغایرت آن را با دین و دینداری دریافته بود، پس از پایان دانشکده افسری، شهرت خود را که «حامی دیندار» بود، به نادور تغییر داد و در علت این تغییر نوشت: «نام فامیل اولیهام حامی دیندار بود. چون نام مزبور متجانس با یک نفر افسر نبود، درخواست گردید که نام فامیلی را به نادور تغییر دهند.» در مدت زمانی که ریاست ساواک قزوین را عهدهدار بود، سوءاستفادهها و زد و بندهای بسیاری از او گزارش شد و در همین ایام بود که معلوم شد در دورانی که در سمت فرماندهی یکی از مناطق بوده، به علت فروش جیره افراد به عشایر، به مدت 15 روز بازداشت شده است. سوءاستفادههای بسیار او، موجب شد تا در سال 1346 به تهران فراخوانده و به ارتش عودت داده شود. او که در دوران حضور در ساواک قزوین، رعب و وحشت زیادی ایجاد کرده بود، پس از بازگشت به ارتش، ارتقاء درجه یافت و به سرتیپی رسید و در دوران انقلاب اسلامی مردم ایران نیز مدتی فرماندار نظامی جهرم بود. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی دستگیر و به 10 سال حبس محکوم شد که در سال 1360، از زندان آزاد گردید.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
منبع:
کتاب
آیتالله هادی باریکبین به روایت اسناد ساواک صفحه 11