تاریخ سند: 12 بهمن 1342
موضوع: اظهارات شیخ حسین نوری
متن سند:
شماره: 728 /321 تاریخ: 12 /11 /1342
گزارش اطلاعات داخلی
موضوع: اظهارات شیخ حسین نوری
بعد از ظهر روز 10 /11 /42 عده زیادی منجمله آن عده از طلاب قم و تهران که برای سخنرانیهای مذهبی به مناطق شمال مسافرت نموده بودند، در مسجد ارک حضور داشتند و شیخ هدایتی که به گیلان سفر نموده بود، اظهار میدارد نظر زارعین گیلان نسبت به روحانیون آنقدر تغییر کرده که اگر یک نفر عمامه به سر را ببینند خیال میکنند که دشمنشان را میبینند1 و همچنین اضافه مینماید عدهای از اهالی گیلان مقدار پولی برای آیتالله خمینی2 به وسیله ضیاءبری3 امام جماعت مسجد کاسه فروشان4 رشت فرستادهاند. در ساعت 1300 شیخ حسین نوری به منبر میرود و درباره کارمندان دولت شروع به صحبت میکند و بیان میدارد کارمندان نباید نسبت به مراجعین تبعیض قائل شوند، چون تمام مردم ایران در مقابل قانون یکسان هستند و موضوع دیگری که قابل اهمیت است، اشتغال پستها است. هر کسی که دارای لیاقتی باشد باید پستی به وی محول شود نه اینکه پستها را بفروشند و هرکسی پارتی و پول و زور داشت، بدون اینکه لیاقتی داشته باشد دارای مقامی بشود. در زمان خلیفه عباسی وزیری بود به نام خاقانی و فرمانداری کوفه را به نوزده نفر فروخت و آن نوزده نفر بین خود قرار گذاشتند و آن کسی که از همه پول بیشتری داده بود، فرماندار کوفه گردید و این قبیل موضوعات در زمان بنیامیه و بنیعباس به دست یک عده اراذل و اوباش انجام میگرفت و علت سقوط بنیعباس و بنیامیه این بوده که یک عده بی سروپا را حاکم بر مردم کرده بودند. کارمندان دولت باید حافظ بیتالمال مسلمین باشند، اما چندی قبل در روزنامهای خواندم که مبلغ چهارصدوهفتاد میلیون تومان در بنگاه راه آهن و مبلغ بیست و یک میلیون تومان در شرکت گوشت حیف و میل شده است. تمام این جریانها علتش این است که افراد پاک و درستکار بر کار نمیگذارند.
سپس در مورد قضاوت صحبت میکند و میگوید شخص قاضی باید مجتهد باشد، علم تفسیر قرآن و فقه و اصول و فروع دین را بداند و در زمان بنیامیه و بنیعباس هیچ کس حاضر نبود قاضی بشود چون میبایست به میل آنها رفتار کند و هر طوری که آنان تصمیم میگرفتند نسبت به مردم رفتار کنند چنانکه یکی از قضات آن زمان تحت تأثیر خلیفه بنیامیه قرار گرفت و حکم قتل امام حسین[(ع)] را صادر کرد.5 در ارجاع شغل قضاوت باید دقت زیادی بشود و به هرکسی شغل قضاوت داده نشود.
و در خاتمه اضافه مینماید نباید به دستگاههائی از قبیل تلویزیون و رادیو و سینماها و همچنین مجلات و روزنامههائی که مرتب عکس زنهای لخت را در روی مجلات گراور میکنند و با نوامیس مردم بازی میکنند، اجازه کار داده شود.
عیناً جهت اقدام به اداره 321-2 ارسال میگردد. شماره 13 /11
در پرونده نامبرده فوق بایگانی شود... 19 /11
توضیحات سند:
1. اصلاحات ارضی یکی از عمدهترین اصول سیاست استعماری جدید بود که در تمام کشورهای تحت سلطه استعمار از آمریکای لاتین تا آسیا و افریقا به وسیله حکومت این کشورها به صورتی تقریباً مشابه به اجرا درآمد. شاه ایران در سال 1341ش از یک سو به منظور جلب اعتماد سرمایه داری امریکا و نشان دادن موافقت و همکاری خود با استراتژی جدید و گشودن بازاری تازه برای اقتصاد غرب و از سوی دیگر برای کاهش وخامت اوضاع داخلی و جلوگیری از گسترش نارضایتی مردم، که خطر انفجارات اجتماعی را در پی داشت، برنامه اصلاحات ارضی را به عنوان اولین اصل از اصول ششگانه «انقلاب شاه و مردم»!! در کشور آغاز کرد و اقتصاد ایران را به ورشکستگی کشانید. اصلاحات ارضی در ایران که با سرمایه گذاری خارجی و عمدتاً امریکایی در بخشهای تجارت و صنایع وابسته همراه بود، آسیب شدیدی بر کشاورزان ایران وارد آورد؛ به طوری که کشور در طی چند سال از مقام صادرکنندۀ گندم به یک کشور واردکنندۀ عمده تبدیل شد. از سوی دیگر بر اثر مهاجرت روستائیان به شهرها و جذب آنان به عنوان نیروی کار ارزان توسط صنایع و سرویسهای خدماتی وابسته، طی 11 سال( 1345 – 1356) 20000 روستای ایران خالی از سکنه شد. کوثر . ج 2. ص 37 و این درحالی بود که برخی از افرادی که در این طرح! صاحب زمین شده بودند، مخالفت علماء با این مسئله را بر نمیتابیدند.
2. آیتالله العظمی حاج آقاروحالله موسوى خمینى، فرزند سید مصطفى موسوى در 20 جمادى الثانى 1320ق اول مهر 1281 ﻫ ش در شهرستان خمین چشم به جهان گشود. پس از تحصیل مقدماتى، در سال 1300 به حوزه علمیه اراک، که تحت زعامت آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى(ره) قرار داشت، رفت و یک سال بعد که آیتالله حائرى حوزه علمیه اراک را به قم انتقال داد، ایشان هم به قم آمد. در سال 1306 سطح را به پایان رسانید و در محضر آیتالله حائری به درجه اجتهاد رسید. تدریس علوم «منقول» و خارج فقه و اصول را در سال 1324 همزمان با ورود آیتالله بروجردى به قم آغاز کرد که البته پیش از شروع به تدریس درس خارج، سالیان دراز به تدریس «سطح» اشتغال داشت. امام خمینى در اردیبهشت 1323، اولین بیانیهی سیاسى خود را مبنى بر قیام عمومى علماى اسلام و جامعه اسلامى، آشکارا اعلام داشت و به رغم آنکه پاسخ مناسبى دریافت نکرد، امیدوار و مقاوم به مبارزات خود ادامه داد.
در فروردین سال 1340ش آیتالله بروجردى رحلت کرد. رژیم شاهنشاهی که فکر میکرد حوزهی علمیهی قم، با رحلت آیتالله بروجردی، بدون زعیم است، در 16 مهر ماه سال 1341 لایحه انجمنهاى ایالتى ولایتى را توسط کابینه امیر اسداللّه علم مطرح و به تصویب رساند. در این موقع امام به همراه علماى بزرگ قم و تهران دست به اعتراضات همه جانبه زدند که در این میان، لحن تلگرافهاى امام به شاه و نخستوزیر، تند و هشداردهنده بود و در پى آن، شاه که مىخواست اصول ششگانه اصلاحات خویش را که به دستور امریکاهایی قصد اجرای آن را داشت، به رفراندوم بگذارد، با بیانیهی کوبنده - بهمن 1341 - امام مواجه شد. در ادامهی این مبارزات، با پیشنهاد امام خمینى، عید نوروز سال 1342 در اعتراض به اقدامات رژیم تحریم شد و متعاقب آن، شاه که در صدد سرکوب بود، در فروردین 1342 که مصادف با شهادت امام جعفر صادق(علیه السلام) بود، فاجعهی خونین فیضیه و شبیه به آن را در طالبیه تبریز به وجود آورد. به دنبال این فاجعه بود که امام اعلامیه معروف خود را در 13 فروردین 1342،تحت عنوان «شاه دوستى یعنى غارتگرى» منتشر ساخت. این مبارزات که براى رژیم گران تمام مىشد باعث دستگیرى امام در سحرگاه 15 خرداد 42 و فاجعه خونین 15 خرداد گردید؛ اما با فشار علماء و مردم، دستگیرى و حبس حضرت امام(ره)، در 11 مرداد ماه همان سال به پایان رسید. ولى این ظاهر قضیه بود؛ چون امام پس از آن به منزلى در داودیه منتقل شد که این حصر خانگی تا 16 فروردین سال بعد ادامه داشت و نهایتاً در این روز امام به قم منتقل شد. روشن بود که مبارزه به این جا ختم نمىشد. با افشاگریهای امام، علیه تصویب لایحه کاپیتولاسیون، ایران در آبان 1343 مجدداً در آستانه قیام قرارگرفت که در پى آن، در سحرگاه 13 آبان 1343، امام(ره) دوباره دستگیر و از آنجا به تهران و سپس از طریق هوایى به آنکارا تبعید شد. این تبعید، یازده ماه به درازا کشیده شد و پس از آن، امام در 13 مهر 44 به تبعیدگاه دوم فرستاده شد؛ یعنى از ترکیه به عراق اعزام گردید که این تبعید مدت 13 سال به طول انجامید. حضرت امام، در این مدت طولانى، دست از مبارزه برنداشت و با صحبتها و سخنرانیها و بیانیهها، ضمن آگاهیبخشی و راهنمایى مردم در مسیر مبارزه، همواره رژیم شاهنشاهی را مورد حمله قرار میداد؛ که این تلاشها در سال 1356ش به ثمر نشست و انقلاب اسلامی در سراسر ایران آغاز شد. اخراج امام از عراق، یکی از اقداماتی بود که سیاستهای استعماری برای مقابله با انقلاب اسلامی مردم ایران طراحی کردند و از این رو، پس از آنکه دولت کویت اجازهی ورود به ایشان را نداد، ایشان در 14 مهر 57 از بغداد به پاریس عزیمت نمود و در نوفل لوشاتو ساکن شد و از آنجا به هدایت و رهبری انقلاب اسلامی پرداخت. شرایط حاکم بر فضای سیاسی اجتماعی ایران در ماههای پایانی سال 1357ش، رژیم شاه را مجبور کرد تا با بازگشت امام(ره) به ایران موافقت نماید. علیرغم بسته شدن فرودگاهها برای مدتی محدود، در نهایت این اقدام عملی شد و حضرت امام در تاریخ 12 بهمن 1357 در میان استقبالی تاریخی به ایران بازگشت و در عصر همان روز در بهشت زهرا(س) تهران با مردم ایران سخن گفت و مانند گذشته، دولت وقت را غیرقانونى اعلام کرد؛ که این دولت نیز پس از 10 روز متلاشی شد و انقلاب اسلامی ایران در روز 22 بهمن سال 1357 به پیروزی رسید.
امام پس از پیروزى انقلاب در تاریخ 10 اسفند 57 از تهران به قم رفت و تا زمان ابتلاء به بیمارى قلبى - 2 بهمن 1358 ـ در این شهر بود، تا اینکه مجدداً برای مداوا به تهران بازگشت و پس از 39 روزی که در بیمارستان قلب تهران بستری بود، به طور موقت در منزلى در منطقه دربند تهران ساکن شد و پس از آن، در تاریخ 27 اردیبهشت 1359 بنا به تمایل خود، به منزلى در محله جماران نقل مکان کرد و تا زمان رحلت – 14 خرداد 1368 - در همین منزل ماند.
دهها کتاب و اثر گرانبها از امام خمینى در مباحث اخلاقى، عرفانى، فقهى، اصولى، فلسفى، سیاسى و اجتماعى بر جاى مانده که بسیارى از آنها منتشر شده است.
3. آیتالله سید محمود ضیابری، فرزند آقا سید مهدی در سال 1268 ﻫ ش در روستای ضیابر از توابع رشت متولد شد. در 7 سالگی به مکتبخانه رفت و قرآن و مقداری صرف و نحو را فرا گرفت و پس از آن، برای ادامه تحصیل به رشت رفت و در مدارس حاج سمیع و مستوفی به تحصیل پرداخت. در سال 1298 به نجف اشرف رفت و از محضر آیات عظام نائینی، اصفهانی، عراقی و شریعت اصفهانی بهرهمند گردید.
در سال 1313 برای زیارت امام رضا علیهالسلام به ایران آمد و پس از زیارت راهی رشت شد و چند ماهی در قریه ضیابر توقف نمود و مجدداً به نجف بازگشت. در سال 1320 به ایران آمد و راهی همدان شد و چون مقارن جنگ جهانی دوم بود، ناگزیر در رشت رحل اقامت افکند و در مساجد خمیران، چهل تن و مسجد مرحوم حاج محمدکریم به اقامه جماعت و تبلیغ پرداخت. در سال 1328 با فوت آیتالله حاج سید مهدی رودباری، برای ادارۀ حوزه علمیه رشت به مسجد جامع کاسهفروشان و مدرسه مهدویه منتقل گردید و به اقامه جماعت و تدریس مشغول گردید و در همین سالها به تأسیس مساجد، تعمیر مدارس و ایجاد کتابخانه و ابنیه خیریه همت گماشت.
آیتالله ضیابری یکی از کسانی بود که در جریان نهضت امام در سال 1341 در مخالف با جریان اصلاحات ارضی به همراه آیتالله سیدحسن بحرالعلوم دستگیر و به زندان قزل قلعه تهران انتقال داده شد.
ساواک در گزارشی به تاریخ آذر ماه 1347 درباره نقش ایشان در مبارزات امام خمینی مینویسد: «عدهای از روحانیون و بازاریهای شهرستان رشت از جمله سیدمحمود ضیابری و سیدحسن بحرالعلوم در منزل حاج رحیم سبحانیپور اجتماع نموده و مبلغ پنجاه هزارریال جهت آیتالله خمینی جمعآوری کردهاند.» آیتالله ضیابری در سال 1361 در رشت بدرود حیات گفت و در جوار مرحوم سید مهدی رودباری در شبستان مسجد کاسهفروشان به خاک سپرده شد.
امام خمینی در آینه اسناد، ج 9، ص 476.
4. مسجد کاسهفروشان یا مسجد آقا سید حبیبالله تولمی، یکی از بزرگترین مساجد رشت است که در راسته بازار خرازهای رشت واقع شده است. این مسجد که بنای اولیه آن از آثار دوره قاجاریه میباشد، در جوار و پشت مدرسه مهدیه است که مرکز آموزش طلاب علوم دینی است و به همت سید مهدی رودباری(ره) از روحانیون معروف شهر که مزار او در قسمت شرقی این مسجد قرار دارد، بنا شده است.
5. منظور شریح قاضی است. شریح بن حارث کندی مشهور به شریح قاضی، از طرف عمر بن خطاب قاضی کوفه شد و عثمان هم منصب قضای او را تثبیت کرد.
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی حسین نوری همدانی به روایت اسناد ساواک صفحه 7