تاریخ سند: 1 آذر 1357
تلفنگرام
متن سند:
سند شماره (361)
به: 312 تاریخ: 1 /9 /57
از: 2 ه 1 شماره: 4336 /2ه 1
[تلفنگرام]
3 نفر از متهمین نامبرده زیر که در اخلالگریها و تظاهرات خیابانى شهرستان سارى در ماههاى اخیر شرکت فعالانه داشته و با دادن شعارهاى ضدملى و پخش اعلامیههاى تحریکآمیز و دعوت مردم به شرکت در مجالس و مساجد و نیز تحریک مردم به آشوب و بلوا و مقاومت در مقابل مأمورین انتظامى و تحریک مردم و معلمین به بستن مغازهها و تعطیل مدارس نقش مؤثر و فعالانه داشتهاند روز جارى 30 /8 /57 توسط مأمورین شهربانى استان مازندران دستگیر که جهت ادامه تحقیقات به وسیله مأمورین شهربانى به مرکز اعزام مىگردند ضمناً همان طورى که قبلاً نیز به استحضار رسیده است در حال حاضر اصلح است این قبیل افراد که دستگیر مىگردند براى مدتى در مرکز تحت مراقبت و بازجوئى قرار گیرند تا از بروز هرگونه حادثه ناگوار از طرف عناصر اخلالگر و متعصبین مذهبى در منطقه جلوگیرى گردد.1 رخشا
1ـ علىاصغر موحدىراد2 فرزند عبدالرزاق شغل مدیر مدرسه حافظ سارى
2ـ قاسم چمنى ساروى فرزند علیجان شغل کفاش در سارى
3ـ بزرگ شهرت ناصر میرعمادى3 فرزند مرتضى شغل کارمند بازنشسته سرجنگلدارى سارى
رونوشت برابر اصل است اصل در پرونده 7694 بایگانى مىباشد 1 /9 /57
توضیحات سند:
1. حجتالاسلام حسین غفارى روحانى آزاد شده ساروى درباره آزادى خود از زندان نوشت: «در مورخه 24 آبان 1357، به برکت شعلهور شدن انقلاب شکوهمند اسلامى، از زندان وکیلآباد مشهد آزاد شدم و به طرف زادگاهم شهرستان سارى حرکت کردم. عصر روز 29 آبان، از سوى عده کثیرى از علما و روحانیون شهر و جمعى از جوانان و مردم پرشور و انقلابى و نیز بستگانم، از فاصله ده کیلومترى مورد استقبال قرار گرفتم و با همان جمعیت که حامل پلاکارت و عکسهاى حضرت امام بودند، به سمت سارى راهپیمایى کردیم و سپس در مسجد جامع که مرکز اجتماعات انقلابیون بود، گرد آمدیم. شعار مرگ بر شاه فضاى مسجد را پر کرده بود و لرزه براندام مأموران رژیم مىانداخت. بنده به دلیل خستگى زیاد، قادر به سخنرانى مناسب با آن محفل باشکوه نبودم. لذا برادرم حاج شیخ مهدى غفارى صحبت کرد و در خلال صحبتهایش گفت: «هدف اصلى ما از مبارزه، بر چیدن نظام پوسیده شاهنشاهى است و جابهجایى مهرههاى شاه، دردى را دوا نمىکند.»
همان شب اعلام شد که فردا صبح، اینجانب در مسجد سخنرانى خواهم کرد. صبح آن روز در مسجد حاضر شدم و حدود یک ربع براى حضار سخن گفتم. در حین سخنرانى کسى پیغام آورد که چماقداران رژیم که اغلب از روستاهاى اطراف هستند، وارد شهر شدهاند و قصد درگیرى با انقلابیون را دارند. اینجا بود که جمعیت، مصمم شدند با هر وسیله ممکن جلوى چماقداران را بگیرند و توطئه آنها را خنثى کنند. درگیرى رخ داد و نهایتاً با زخمى و مجروح شدن شمارى چند از نیروهاى طرفین، به سود مردم خاتمه یافت.»
حماسه 17 خرداد 1354 مدرسه فیضیه به کوشش على شیرخانى تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامى، چاپ اول، 1377، ص 120
2. علىاصغر موحدىراد فرزند عبدالرزاق در سال 1320 در روستاى دزامیرکنده سارى به دنیا آمد. وى در سال 57 رئیس مدرسه راهنمایى حافظالصحه سارى بود. براساس سند بیوگرافیک ساواک: «برابر اطلاعات واصله نامبرده فوق به اتفاق محمدحسین نخعى کلیه اعلامیههاى صادره از طرف جامعه معلمان سارى را که جنبه صنفى نداشته بلکه تحریکآمیز و ضدملى مىباشد به وسیله ماشین پلىکپى مدرسه حافظالصحه تکثیر و بین معلمین اعتصابى توزیع مىنمودهاند ضمناً موحدى در تاریخ 17 /8 /57 به مدرسه راهنمائى دهه انقلاب سارى مراجعه و از رئیس مدرسه مزبور مىخواهد تمثالهاى شاهنشاه آریامهر را از مدرسه جمع کنند که رئیس مدرسه دهه انقلاب مخالفت مىنماید. ضمناً گفته شد، در تظاهرات چند روز قبل از آن تاریخ از داخل مدرسه راهنماى حافظالصحه به طرف ماشین پلیس سنگ پرتاب مىنمودند که عاملین آن شناخته نشدند. علىاصغر موحدى همچنین در تظاهرات ضدملى معلمین در سارى و در جلسات متشکله جامعه معلمان در خانه فرهنگیان سارى شرکت و از محرکین درجه یک بوده است که به همین مناسبت در تاریخ 30 /8 /57 دستگیر و به مرکز اعزام گردیده است. و در تاریخ 16 /9 /57 از زندان آزاد شد. اسناد ساواک، پروندههاى انفرادى
3. بزرگ مشهور به مسعود ناصر میرعمادى فرزند سیدمرتضى درسال 1311 در سارى به دنیا آمد، وى در سال 57 کارمند بازنشسته سرجنگلدارى سارى بود و براساس گزارش ساواک مازندران در 6 /9 /57، نامبرده در اکثر تظاهرات اخیر سارى شرکت و مردم را جهت ادامه به تظاهرات تشویق مىنمود که به همین ا تهام در روز 30 /8 /57 وسیله مأمورین شهربانى دستگیر و به کمیته مشترک ضدخرابکارى در تهران تحویل شد. در 1 /9 /57 از زندان آزاد شد. اسناد ساواک، پروندههاى
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، روزشمار استان مازندران(ساری)، جلد 2 صفحه 245