جلسه دوم
بازجویى از: سید اسداللّه شهرت لاجوردى فرزند سید علىاکبر
متن سند:
جلسه دوم
بازجویى از: سید اسداللّه شهرت لاجوردى فرزند سید علىاکبر
س ـ هویت سرکار محرز مىباشد. لطفا کلیه فعالیتهاى خود را از ابتدا شروع تا هنگام دستگیرى با ذکر اسامى دوستان و همکفران خود دقیقا بیان نموده و هر گونه اقدامى در زمینه بحث و گفتگو پیرامون مسائل سیاسى و مبارزه مسلحانه و مطالعه و مبادله کتب و جزوات و نشریات و اعلامیههاى مضره چریکى نمودهاید مشروحا توضیح داده و هدف و انگیزه خود را از فعالیت بیان و بنویسید تحت تاثیر وتبلیغ چه افرادى مبادرت بفعالیت نموده و مشوق و محرک شما چه کسانى بودهاند .
ج: تا آنجا که بخاطر دارم سوگند مىخورم خلاف واقع نگویم وهرچه از مدت زندان به این طرف برایم اتفاق افتاده به همه مقدسات قسم میخورم همان طور که بوده است بازگو کنم.
در زندان قزل قلعه بدلیل وضع نامساعد بدنى و روحى هیچگونه مطالعه یا حتى فعالیت بدنى از قبیل ورزشى نداشتم تا از زندان قزل قلعه بزندان قصر منتقل شدم در زندان قصر مدتها به بهدارى قصر مراجعه کردم و کمکم وضع عمومىام بهتر شد و قدرت روزى یکى دو ساعت مطالعه پیدا کردم آن هم اوائل یک قسمتى که یک نفر میخواند و من گوش میکردم اولین کتابى که در زندان برایم خواندم خدا در جهان آقاى ناصر مکارم بود. اکثر اوقات در گوشه اطاقم استراحت مىکردم تا کم کم با تجویز دکتر به مقدارى نرمش پرداختم این وضع همچنان ادامه داشت تا بزندان مشهد رفتم در زندان مشهد نزد آقایان عسگرى و حیدرى1 زندگى میکردم و هیچگاه در کمونهائی که در آنجا بود نرفتم خوشبختانه در زندان قصر چون کتابهاى تفسیر زیادى در دست بود اکثر وقتم را بمطالعه تفسیر پرداختم و همچنان حالت انزوا و در اطاق بودن و در حالت خوابیده مطالعه کردن ادامه داشت. این نکته را فراموش کردم که مدتی که در زندان قصر بودم در نزد آقاى انوارى2 مقدارى فقه و اصول هم خواندم. وقتى از زندان مشهد آزاد شدم بدلیل اینکه خانم و فرزندانم بمشهد نیامده بودند و با همه اشتیاقى که به زیارت حضرت رضا داشتم چند ساعتى بیش در مشهد درنگ نکردم (البته منهاى یک شب که در نزد ابونیم در یک خانهای که اجاره کرده بودند ماندم) و بلافاصله بتهران آمدم. وقتى بتهران آمدم طبق معمول تا مدتها آشنایان و دوستان بملاقاتم مىآمدند و در حدود یک ماه در خانه بنائى بود و من در منزل براى آماده کردن وسائل بنائى بودم پس از یکماه بدکان رفتم و از آن روز تاکنون شب و روز مشغول فعالیتهاى کسبى بودهام و شاهد زندهاش هم چرخهاى خیاطى است که در منزل گذاشتهام که حتى روزهاى جمعه خودم و خانمم از طلوع آفتاب تا به آخر شب خیاطى مىکردیم و حتى همین شب گذشته تا آخرین لحظه که براى دستگیریم آمدند من آخرین طاقه پارچه را براى دوخت روسرى بریده بودم و حتى با اینکه براى عیادت خواهرم که وضع حمل کرده بود در بیمارستان بود تا تقریبا تا ساعت 5 /8 شب با اخوان و خواهرم در بیمارستان به عیادت مشغول بودیم وقتى بخانه رسیدم بدون درنگ مشغول کار شدم و روسرى بریدم. من به تمام مقدسات سوگند میخورم که از وقتى از زندان آزاد شدهام تاکنون کوچکترین فعالیتى نداشتهام البته فعالیت سیاسى چرا که اصلاً نه وضع مزاجىام و نه سنم هیچکدام دیگر اقتضا ندارد و مهمتر از همه زندان گذشته درس عبرتى شد که هیچگاه فراموش نخواهم کرد و اصولاً من از نظر جمیع زندانیان یک آدم غیر سیاسى تلقى شده بودم و در حال نیمه بایکت[بایکوت] بسر مىبردم که مىتوانید از اولیاء زندان مشهد جویا شوید بدین شکل که صبح که از خواب بلند مىشدم در حدود ده دقیقه به تنهایى در راه رو زندان نرمش ملایم مىکردم و بعد بخواندن و مطالعه تفسیر قرآن و قرآن مىپرداختم و در حدود یک ساعت هم در حیاط زندان آن هم باز بتنهایى یا با آقاى حیدرى یا عسگرى قدم مىزدم و اصولاً هیچیک از زندانیان آنچنان که باید به من اعتنایى نداشتند و تقریبا مرا نیمه بایکوت کرده بودند فقط گاهى در ورزش والیبال بعنوان پاسور مداخلهام مىدادند. شما براى آگاهى زیاد از وضع من مىتوانید بدون حضور من از همسایگانم سئوال کنید که صبح چه موقع باز مىکردم و شب چه وقت بخانه میرفتم و باز از اهل خانه و حتى پدر و مادرم سئوال کنید که تا چه حدّ فعالیّت خسته کننده کسبى براى جبران گذشته داشتهام. با اینکه یک آدم مذهبى بوده و هستم از وقتى از زندان آزاد شدم تا به امرور [بامروز]حتى فرصت نکردم به یک جلسه مذهبى شرکت کنم باستثناى دهه عاشورا که 5 شب بجلسه آقاى دکتر بهشتى رفتم. والسلام. اسداله لاجوردى
س ـ اظهارات خود را چگونه گواهى میکنید.
ج: خودم نوشتم و امضاء و گواهى مىکنم. اسداله لاجوردى
توضیحات سند:
1ـ ابوالفضل حیدرى ف محمود در سال 1319 ه ش متولد شد، وى که در بازار تهران، به شغل حبوبات فروشى اشتغال داشت به واسطه ارتباط با فعالین بازار به مبارزه روى آورد و با دائى خود [حبیباله عسکراولادى] و شهید صادق امانى به فعالیت پرداخت نامبرده در تاریخ 20 /11 /1343 به اتهام توطئه به منظور بر هم زدن اساس حکومت [اعدام انقلابى حسنعلى منصور] حمل اسلحه غیر مجاز دستگیر و به حبس دائم با کار محکوم شد. ولى در 14 /11 /55 به همراه آقاى عسکراولادى و شهید حاج مهدى عراقى از زندان آزاد گردید.
2ـ آیتاللّه محىالدین انوارى در سال 1305 در همدان به دنیا آمد. پس از تحصیلات دوره ابتدائى، آموزش علوم دینى را پى گرفت در سال 1341 همراه با شهید آیتاله مرتضى مطهرى و شهید آیتاله دکتر بهشتى هسته روحانى هیأتهاى مؤتلفه اسلامى را تشکیل داد وپس از اعدام انقلابى حسنعلى منصور دستگیر شد و به 15 سال زندان محکوم گردید. آیتاللّه انوارى پس از پیروزى انقلاب اسلامى نماینده مردم در مجلس شوراى اسلامى شد و نیز از طرف حضرت امام «ره» به عنوان نماینده ایشان در شهربانى منصوب گردید. ایشان از عناصر اصلى جامعه روحانیت مبارز مىباشد. و سرپرستى ایشان در مساجد بعهده ایشان میباشد.
(روز شمار ج 1 ص 275)
منبع:
کتاب
شهید سید اسدالله لاجوردی صفحه 236